نویسندگان: محمدعلی کدیور
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن

از بعد اندیشه‌ای و دانشورانه انقلاب‌های رنگین در اروپای شرقی و آسیای میانه خصوصا مبارزات جنبش‌های اتپور در صربستان، کمارا در گرجستان، پورا در اوکراین، کلکل در اوکراین و زوبر در بلاروس تا حدودی تحت تاثیر اندیشه‌ها و آثار جین شارپ از نویسندگان و عالمان علم سیاست بوده است. ایده‌های جین شارپ محور اصلی رهیافت عمل غیرخشونت‌آمیز بوده و عمدتا در کتاب سیاست غیرخشونت‌آمیز منعکس شده است. در نوشتار حاضر سعی خواهد شد مروری فارغ از هرگونه ارزش داوری بر اندیشه‌های شارپ و رهیافت عمل غیرخشونت‌آمیز صورت گرفته و سپس انتقادات اصلی وارد بر این رهیافت از نظر بگذرد.

عمل غیرخشونت‌آمیز و قدرت سیاسی
طبق تعریف شارپ، عمل غیرخشونت‌آمیز متضمن فرآیند ایجاد فشارهای سیاسی، اقتصادی، عاطفی و اخلاقی بر گردانندگان قدرت در تعاملات تعارضی بین کنش‌گران جمعی است. بنیاد اندیشه‌های شارپ درباب عمل غیرخشونت‌آمیز تصور خاصی از قدرت سیاسی است. اصلی‌ترین عنصر قدرت سیاسی در دیدگاه شارپ اطاعت و تسلیم اتباع در برابر حکومت است. از نظر او قدرت از درون جامعه مشتق می‌شود. از این جهت دیدگاه «رابطه‌ای» او به قدرت در برابر دیدگاهی قرار دارد که فرض می‌گیرد که قدرت از بالا بر جامعه تحمیل می‌شود. بر این اساس خشونت نیست که باعث تداوم حکومت می‌شود بلکه عامل اصلی همکاری و اطاعت شهروندان (مبتنی بر رضایت) است.
 
حال اگر شهروندان برای مدتی از اطاعت و همکاری دست بکشند، حکومت دیگر قادر به حکمروایی نخواهد بود. این دیدگاه کاملا در برابر دیدگاه انقلابی مارکسیستی قرار دارد که تغییر حکومت را نتیجه انقلابی خشونت‌آمیز می‌بیند. همچنین با نظریه‌های جنگ چریکی نیز در تباین است که تغییر سیاسی را محصول جنگ چریکی مردمی‌می‌دانند. در مقابل رهیافت عمل غیرخشونت‌آمیز بر آن است که به‌رغم ماهیت سرکوبگر و اجبارآمیز دستگاه دولتی با روش‌های غیرخشونت‌آمیز می‌توان تغییرات بنیادین سیاسی به وجود آورد. بر همین مبنا عمل غیرخشونت‌آمیز نقطه قوت دولت‌ها یعنی دستگاه سرکوب و اجبار را نیز هدف نمی‌گیرند، بلکه هدف اصلی آنها سرچشمه‌های حمایتی حکومت‌هاست. آنها سعی می‌کنند حمایت اجتماعی از حکومت را تضعیف کنند و رشته‌های حمایتی را بگسلند و از این جهت قدرت حکومت را از او سلب کنند.

طبقه‌بندی روش‌ها
شارپ روش‌های عمل غیرخشونت‌آمیز را به سه دسته تقسیم می‌کند: روش اقناع و اعتراض؛ روش‌های عدم همکاری و روش مداخله غیرخشونت‌آمیز. شارپ هر یک از این روش‌ها را این گونه توضیح می‌دهد:
روش اقناع و اعتراض بیان نمادین با محتوای ارتباطی است به قصد اقناع مخالفان یا برای ایجاد آگاهی نسبت به وجود بی‌عدالتی و گستره مخالفت که البته با کنش تعارضی انجام می‌شود. نمونه‌های این روش تظاهرات اعتراضی، راهپیمایی، خاکسپاری یا مجالس ختم سیاسی، اجتماعات، فعالیت‌های عمومی نمادین و میتینگ‌های اعتراضی است. روش‌های عدم همکاری، ترک، محدود کردن، یا به چالش کشیدن عامدانه مشارکت یا همکاری است. هدف آن تضعیف قدرت، منابع و مشروعیت حکومت است.
 
نمونه‌های آن تحریم اجتماعی، طرد اجتماعی (social ostracism)، اعتصابات دانشجویی و پناه دادن به مخالفان است. روش مداخله غیرخشونت‌آمیز عمل دخالت با هدف مختل کردن مستقیم عملیات متعارفی است که پشتیبان وضع موجود یا عمل دخالت با هدف ایجاد بدیل‌هایی برای روابط تحت سلطه دولت است. نمونه‌ها از تحصن، مسدودکردن غیرخشونت‌آمیز، اشغال زمین، از کارانداختن حمل‌ونقل و خرابکاری تا ایجاد بازارهای بدیل و ایجاد نهادهای موازی در جریان مبارزات تعارضی را دربرمی‌گیرد. مزیت این روش‌ها، از دید شارپ آن است که ابزار انجام آنها برای همه در دسترس است و در واقع نیاز به ابزار خاصی ندارد. زن و مرد، پیر و جوان و افرادی با فیزیک‌های بدنی مختلف می‌توانند از این روش‌ها استفاده کنند.
 
این امر درست خلاف عمل خشونت‌آمیز است که نیاز به ابزار خاصی مثل سلاح دارد و همچنین خلاف نظریه‌هایی است که تغییر را بر عهده گروه‌های آوانگارد و پیش رو می‌بینند. عمومیت موجود در استفاده از روش‌های غیرخشونت‌آمیز این امکان را می‌دهد که این روش‌ها بیشترین تعداد مشارکت‌کننده فعال را به خود جذب کنند. در نتیجه سرکوب این حرکت‌ها به‌خاطر تعداد بالای مشارکت‌کننده برای دولت دشوار می‌شود. همچنین دولت نمی‌تواند به تفکیک مشارکت‌کننده از غیرمشارکت‌کننده بپردازد و دست به سرکوب حساب‌شده بزند. در پیشگیری، سرکوب غیرحساب‌شده و کور نیز خود موجب تضعیف دولت می‌شود.

سازوکارهای تغییر
شارپ سپس چهار سازوکاری را که عمل غیرخشونت‌آمیز از طریق آنها ایجاد تغییر می‌کند از یکدیگر متمایز می‌سازد؛ تبدیل، سازش، اجبار غیرخشونت‌آمیز و از هم گسیختن. در سازوکار تبدیل حکومت در نتیجه فعالیت چالش‌گران نقطه‌نظر آنها را می‌پذیرد و نسبت به اهداف آنها امتیازاتی می‌دهد. تبدیل در نتیجه استدلال یا بحث یا تاثیرگذاری در عواطف، نگرش‌ها یا حس اخلاقی سرکوبگران رخ می‌دهد. هر چه چالش‌گران و سرکوب‌گران از نظر اجتماعی به هم نزدیکتر و در واقع متعلق به یک نظم اخلاقی باشند امکان در کار بودن سازوکار تبدیل بیشتر است. ولی اگرآنها به یک نظم اخلاقی متعلق نباشند سرکوب‌گران بی‌تفاوت‌تر نسبت به علل چالش‌گران برخورد می‌کنند. جنسیت، قومیت، مذهب، نژاد و زبان پایه‌هایی هستند که موجب این تقسیمات می‌شوند و چالش‌گران را در دیدگاه سرکوب‌گران تبدیل به جنس پست و دون می‌کنند.
 
فاصله جغرافیایی و نبود ارتباطات بین سرکوب‌گران و چالش‌گران نیز احتمال تبدیل را کم می‌کند. سازوکار سازش زمانی اتفاق می‌افتد که دولتی امتیازاتی را به چالش‌گران می‌دهد ولی دیدگاه آنها را نپذیرفته و مجبور به این کار نیز نیست، چرا که ظرفیت ادامه مبارزه را داراست. زمانی حکومت دست به سازش می‌زند که هزینه سرکوب چالش‌گران از هزینه متحقق ساختن برخی مطالبات آنها بیشتر باشد. حکومت‌ها با این کار سعی می‌کنند از تبدیل شدن چالش به یک جنبش گسترده تر جلوگیری کنند و دست بالا را در تعاملات داشته باشند. در حالی که سازوکار سازش محتمل‌ترین راه برای تغییر در دموکراسی‌هاست، سازوکار اجبار غیرخشونت‌آمیز در غیردموکراسی‌ها محتمل‌تر است. از طریق اجبار خشونت‌آمیز، تغییرات به‌رغم خواست حکومت از طریق موفقیت چالش‌گران در تضعیف قدرت، مشروعیت و توانایی حکومت در کنترل اوضاع از طریق روش‌های عمل غیر خشونت‌آمیز روی می‌دهند. اجبار غیرخشونت‌آمیز از سه طریق عمل می‌کند:

1ـ چالش آن میزانی گسترده و فراگیر می‌شود که سرکوب دولتی دیگر قادر به کنترل آن نیست
2ـ دولت ظرفیت یا اراده سرکوبش را از دست می‌دهد
3ـ پیاده کردن روش‌های عمل غیرخشن توسط جنبش؛ موقعیت‌هایی را ایجاد می‌کند که دولت بدون تغییرات جدی در ساختارها و خط مشی‌هایش قادر به کنترل آنها نیست. بزرگی جنبش، درجه اتکای دولت به منابع مورد هدف عمل غیرخشونت‌آمیز، مهارت چالش‌گران در انتخاب استراتژی‌ها، تاکتیک‌ها، فنون و زمان‌‌ها و مکان‌های مناسب، ترمیم‌پذیری جنبش در برابر سرکوب، جلب حمایت طرف‌های ثالث و وجود انشقاق بین نخبگان و نظامیان عواملی هستند که موفقیت این روش را می‌افزایند. ازهم گسیختن نیز زمانی روی می‌دهد که حکومت در مواجهه با عمل غیرخشونت‌آمیز گسترده از هم بپاشد. به عبارت دیگر، چالش منابع قدرت دولت را تا جایی تضعیف می‌کند که دولت از هم می‌پاشد.

تحول سیاسی
طبق نظر شارپ، اگر روش‌های عمل غیرخشونت‌آمیز به گونه‌ای منضبط، سازمان‌یافته و مستمر اجرا شوند، پویش‌هایی را در جامعه فعال می‌کنند که توزیع قدرت در جامعه را تغییر می‌دهد. یکی از این پویش‌ها آن است که سرکوب دولت خود ممکن است به جای اینکه باعث خارج کردن جمعیت از حالت بسیج شود، خود می‌تواند موجب تشدید بسیج شود. این پویش که در آن سرکوب از پشتیبانی دولت کاسته بر پشتیبانی چالش‌گران می‌افزاید توسط شارپ «جوجیتسوی سیاسی» نامیده می‌شود. جوجیتسوی سیاسی به این طرق عمل می‌کند: اولا، سرکوب جنبش ممکن است پایبندی بر پیروان به جنبش را بیفزاید. ثانیا، سرکوب شهروندان که دست به خشونت نزده‌اند می‌تواند نخبگان را نسبت به سرکوب خشونت‌آمیز یک حرکت غیرخشونت‌آمیز مساله‌دار کند و باعث انشقاق میان آنها شود.

سرکوب خشن حرکت‌های غیرخشونت‌آمیز همچنان می‌تواند موجب انشقاق بین نظامیان و سبب تمرد توسط نظامیان زیردست شود. رابعا، عمل سرکوب می‌تواند موجب پشتیبانی طرف‌های ثالث از چالش‌گران و اعمال فشار آنها بر دولت شود، چرا که این امر را مشهود می‌سازد که حکومت بیش از آنکه بر مشروعیت استوار باشد بر زور متکی است. هر چه جنبش در برابر سرکوب مقاوم‌تر و انعطاف‌پذیرتر باشد احتمال اینکه این پویش‌ها فعال شوند بیشتر است. یکی از چیزهایی که طبق نظر شارپ این پویش را تسریع می‌کند انضباط غیرخشونت‌آمیز، یعنی وفاداری به روش‌های غیرخشونت‌آمیز است. انضباط مورد نظر امری استراتژیک است. مشارکت‌کنندگان باید مزایا و معایب عمل غیرخشونت‌آمیز را بیاموزند و بدانند عاملان دولت در پی تحریک آنها به عمل خشونت‌آمیز هستند تا بتوانند سرکوب خشونت‌آمیز را توجیه کنند.
 
اگر در جریان جنبش، خشونتی صورت بگیرد یا عاملان دولت مورد جرح و قتل واقع شوند، جنبش باید از چنین اعمالی فاصله بگیرد، چرا که این اعمال معایب متعددی دارد. اولا، توجه‌ها را از نارضایتی و موضوعات چالش‌گران به سمت عمل خشونت‌آمیز منحرف می‌کند. ثانیا، جنبش با دست یازیدن به عمل خشونت‌آمیز مبارزه را وارد وضعیت مطلوب حکومت می‌کند؛ وضعیتی که جنبش به احتمال بسیار زیاد در آن دست پایین را دارد. ثالثا، خشونت فضا را قطبی می‌کند و طرف‌های ثالث را وادار می‌کند طرف یکی از دو قطب را بگیرند. رابعا، استفاده از خشونت به اسم «امنیت ملی» و «نظم و قانون» توجیهی برای استفاده دولت از خشونت فراهم می‌کند. به این ترتیب شارپ انضباط غیرخشونت‌آمیز را برای تغییر معادلات به سود چالش‌گران ضروری ارزیابی می‌کند.

انتقادات
رهیافت عمل غیرخشونت‌آمیز به دلیل مفروضات اراده‌گرایانه و فردگرایانه‌اش با انتقادات متعددی مواجه شده است. دسته ای از انتقادات بر این مبنا قرار دارند که شارپ از منشاهای اطاعت و همکاری به طور کامل بحث نکرده است. در حالی که ایدئولوژی، سنت و اجتماعی‌شدن در شکل‌گیری الگوهای رفتاری تاثیر دارند. شارپ کاملا به آنها بی‌توجه بوده است. به این ترتیب فرآیندهای چارچوب‌بندی (framing) و ایجاد آگاهی پیش از آغاز مقاومت باید مورد توجه قرار گیرد. به علاوه، فرصت‌هایی که در اثر تغییرات ساختاری در توزیع قدرت در جامعه در اختیار جنبش‌ها قرار می‌گیرند نیز مورد غفلت شارپ واقع شده است.

ثانیا، نظریه از این جهت مورد انتقاد قرار گرفته است که برای به چالش کشیدن روابط سیستمیک همانند کنش علیه حکومت‌ها و حاکمان قابل کاربرد نیست. سیستم‌های گفتمانی طرد و سرکوب مانند دولت‌گرایی، نظامی‌گری، پدرسالاری، سرمایه‌داری و بوروکراسی توسط خیزش‌های توده‌ای قابل‌سرنگونی نیستند. برای به چالش کشیدن ساختارها باید ساختارهای اجتماعی و سیاسی بدیل به وجود آورد. بنابراین طی برنامه‌های سازندگی باید نهادها و ساختارهای مستقلی به وجود آورد و گستره جامعه مدنی را توسعه داد. نظریه شارپ از این جهت نیز مورد انتقاد قرار گرفته است که قدرت حاکم را مبتنی بر همکاری یا اطاعت اتباع می‌داند. مساله این است که قدرت دولت‌ها ضرورتا بر اطاعت اتباع متکی نیست.
 
دولت‌ها می‌توانند قدرت خود را از منابعی دیگر مثل حمایت خارجی یا سرمایه بین‌المللی تامین کنند. بنابراین می‌بایست در باب میزان وابستگی و اتکای دولت و نقش طرف‌های ثالث نیز نظریه‌پردازی شود. به این ترتیب و در مجموع باید گفت نظریه شارپ اگرچه از این جهت که نقش عاملان انسانی را در تغییرات سیاسی به خوبی در نظریه‌اش جای می‌دهد ولی از جهت توجه به عوامل ساختاری و کلان، ضعف‌هایی بسیار جدی را داراست.

تبلیغات