آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن

  به‌‌رغم آنکه نام محمد مصدق هنوز بر سر زبان‌هاست و در 30 تیر و 28 مرداد و 29 اسفند همه باز یاد از او می‌کنند، کسی تاریخ لیبرال- دموکراسی در ایران را نمی‌نویسد. گویی سایه مصدق چنان بلند است که کسی چشمش به نهضت و ایدئولوژی‌ای که مصدق تنها نمادش بود نمی‌افتد. چپ این بخت را داشت که هیچ چهره کاریزماتیک به تاریخ ارائه نکند. از برکت این نقصان است که امروز تاریخ‌نگارانی زبردست چون خسرو شاکری، کاوه بیات، حمید شوکت، محمدحسین خسروپناه و... دست به کار نوشتن تاریخ چپ در ایران شده‌اند. ناسیونالیسم لیبرال اما در مصدق و همان چند روز «سرنوشت‌ساز» محصور مانده است.
 
30 سال پیش تصور آنکه ناسیونالیسم لیبرال به حیاتی نباتی در حاشیه سیاست ایران بسنده کند بسیار دشوار بود. از میان میهمانان رهبر انقلاب یکی هم سران جبهه ملی بودند که ستاد فرماندهی انقلاب در نوفل‌لوشاتو به مصاحبه مطبوعاتی‌شان بسیار امید داشت و اعلام بیعت‌شان با رهبر انقلاب تیر خلاص به ایده پادشاهی مشروطه تلقی می‌شد. سالی بعد نه تنها، نه از تاک نشان بود و نه از تاک‌نشان، که در مسلم بودن رهبر ملی‌شدن نهضت نفت هم شک بود. نشستن اسلام‌گرایی بر جای ملی‌گرایی لیبرال اما یک‌شبه اتفاق نیفتاد. در واقع اسلام‌گرایان فرصت و هزینه زیادی برای از میدان به در کردن ملی‌گرایان صرف نکردند. چه پیش از آنکه اسلام‌گرایی در عمل پشت ملی‌گرایی را به خاک بمالد در عرصه نظر او را کنار زده بود. جه بسا بتوان گفت ملی‌گرایی در اوج نهضت ملی‌شدن نفت روزهای حضیض خود را می‌گذارند.
 
به این معنا که ملی‌گرایی از یک ایدئولوژی تمام عیار به بخشی از امپریالیسم‌ستیزی انگاره‌های چپ بدل شده بود و معنایش از تشکیل دولت‌ملی به ملی‌کردن (یکی از سیاست‌های اصلی سوسیالیستی در دهه‌های 50 و 60میلادی) تقلیل یافت. ملی‌کردن نفت اگر اوج سیاست مصدق بود، سلف مذهبی‌ترش دولت‌مندی را با ملی‌کردن صنایع و بانک‌ها آغاز کرد. ملی‌گرایی لیبرال را البته نه مصدق که پیش از او رضاشاه با ساختن ایدئولوژی دولتی باستان‌گرایی به مسلخ برده بود. تا زمان مصدق برسد، زمانه دیگر شده بود و ملی‌گرایی معنایی جز جهان‌سوم‌گرایی در برابر سرمایه‌داری نداشت.

تبلیغات