آشیانه کمونیسم
آرشیو
چکیده
متن
نیکلاس کریستف یادداشتنویس روزنامه نیویورک تایمز میگوید: دیوارها در کره شمالی چنان بلندند که حتی جلو نگریستن به مناظر را هم میگیرند.
شاید این توصیف را بتوان برای تشریح نقش کمونیسم در کره شمالی نیز به کار برد؛ زیرا این نظام چنان بر کره شمالی سایه افکنده که تصور حاکم شدن رژیمی غیرکمونیستی بر این کشور را بسیار بعید جلوه میدهد. دو خصوصیت مهم و بارز را میتوان به کره شمالی نسبت داد؛ اول آنکه این کشور یکی از معدود کشورهایی است که هنوز به شیوه کمونیستی اداره میشود؛ دوم آنکه هیچ اطلاعات و تصاویر دقیقی از این کشور در دست نیست.
نگاهی اجمالی بر تاریخ کمونیسم در کره نشان میدهد کمونیستهای اولیه این کشور را افرادی تشکیل میدادند که در زمان اشغال کره توسط ژاپن، در چین یا شوروی اقامت گزیده بودند.با شکست ژاپن در جنگ جهانی دوم، این اتباع خارجنشین به کره بازگشتند و حزب کارگران کره را تشکیل دادند. شاخههای این حزب بر اساس محل زندگی کارگران هنگام اشغالگری ژاپن تعیین شده بود و حزب کارگران عملا به عنوان هسته اصلی حکومت کمونیستی در کره شمالی عمل میکرد و این حزب هنوز هم اصلیترین نهاد در حکومت کمونیستی کره شمالی به شمار میآید.
کره در فاصله سالهای 1910 تا 1945 میلادی به عنوان مستعمره ژاپن شناخته میشد اما پس از پایان جنگ جهانی دوم شرایط متفاوتی را تجربه کرد. این کشور عملا پس از جنگ به دو بخش تقسیم شد که بر اساس آن، بخش شمال در حوزه نفوذ اتحاد جماهیر شوروی قرار گرفت و بخش جنوب، حضور آمریکا را تجربه کرد. در ژوئن سال 1950 میلادی، بخش شمالی کره که به یکی شدن دو کره و قرار گرفتن جنوب در سیطره حکومت کمونیستی میاندیشید به جنوب کره حمله کرد و از آن زمان صفبندیهایی شکل گرفت که به نحوی تا امروز نیز ادامه یافتهاند.
آمریکا و چند کشور دیگر در این مناقشه به دفاع از کره جنوبی پرداختند و در مقابل، چین به حمایت از
کره شمالی مشغول شد. جنگ کره در سال 1953 میلادی و با اعلام آتش بس پایان گرفت. با این وجود، اتحاد جماهیر شوروی در آن زمان از تمام نفوذ خود استفاده کرد تا جلو اجرای برنامههای سازمان ملل متحد برای برگزاری انتخابات در کره را بگیرد. پس از پایان جنگ کره در سال 1955 میلادی، «کیم ایل سونگ» به متحد کردن شاخههای مختلف حزب کارگران کره مشغول شد و اپوزیسیون را هم تصفیه کرد. وی البته از فرصت ایجاد شده برای حک کردن یک تصویر استثنایی و متفاوت برای خودش هم کاملا بهره برد و تا زمان مرگ وی در سال 1994 میلادی، تصویر و نام وی بر همه جا حک شده بود.
برنامه «راهنمایی دقیق» که توسط کیم ایل سونگ یا الگوبرداری از برنامه «جهش به جلو» چین پیاده شد، به منظور تشویق طبقه کارگر به تولید بیشتر به اجرا درآمد و در بخشهای صنعت و ارتش تغییرات زیادی به وجود آورد. صاحبنظرانی مانند بروس کامینگز، این نوع از کمونیسم را «اشتراک سوسیالیستی» نامیدهاند. بر این اساس، نظام سیاسی بر پایه یک خانواده اجتماعی شکل میگیرد و عامل نگهدارنده آن هم ایدئولوژی «خوداتکایی» و «خودمختاری» است. این طرز فکر در دهه 1960 میلادی بیشتر نمود یافت و جمهوری دموکراتیک خلق کره عملا بر اساس آن، دو غول کمونیستی شوروی و چین را به جان هم انداخت.
در همین حال، کیم ایل سونگ به صورت همیشگی به رهبری حزب کمونیست و نیز رهبری حکومت رسیده بود و از سال 1948 میلادی تا زمان مرگش در سال 1994 میلادی نیز همین رویه ادامه یافت. در این فاصله زمانی، کره شمالی یک دیکتاتوری بلامنازع به شیوه استالینی بود و سرکوب شدید داخلی، تبلیغ اغراقآمیز شخصیت کیم ایل سونگ و به راه افتادن ماشین نظامیگری در این کشور به شدت مورد توجه قرار گرفت، به طوریکه نیروهای نظامیکره شمالی دائما در منطقه غیرنظامیتعیین شده بین دو کره حضور داشتند.
کیم ایل سونگ عملا تلاش کرد از منابع زیرزمینی و انرژی برای اجرای برنامههای بلندپروازانه در عرصه صنعت استفاده کند. تمام صنایع در کره شمالی ملی شده بودند و کشاورزی هم به شیوه جمعی انجام میگرفت. در این فاصله، کره شمالی مناسبات گرمی با شوروی و چین داشت و از هر دو آنها هم کمک اقتصادی میگرفت. حتی در سال 1961 میلادی معاهده کمک نظامیاین دو کشور به کره شمالی نیز به امضا رسید. با کمک این دو کشور، نیروگاهها و خطوط قطار در کره شمالی ساخته شد. در اواسط دهه 1990 میلادی، 90 درصد از اقتصاد کره شمالی تحت الگوی سوسیالیستی درآمده بود و 95 درصد از تولیدات این کشور نیز توسط شرکتهای دولتی انجام میگرفت. اما سقوط اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 میلادی باعث شد شرایط کاملا تغییر کند. کره شمالی به شدت ایزوله شد و تنها از کمک چین بهره میگرفت اما هزینههای سرسامآور نظامیو تلاش برای سرکوب جامعه باعث شد که ورق کاملا برگردد.
در سال 1994 میلادی و به دنبال مرگ کیم ایل سونگ، پسر او کیم جونگ ایل به قدرت رسید و در سال 1997 میلادی نیز دبیرکل حزب کمونیست شد و تا امروز نیز قدرت بلامنازع را در یک دیکتاتوری پنهانی به دست دارد. اما در دهه 1990 میلادی اوضاع اقتصادی کره شمالی به شدت بد شد و از آن زمان به بعد، قحطی و گرسنگی به کلماتی آشنا برای توصیف وضعیت اجتماعی این کشور بدل شدهاند و البته حزب کارگران کره هنوز هم در راس حکومت کمونیستی به کنترل شدید ابعاد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فکری در کره شمالی مشغول است. جالب اینجاست که هنوز هم تنها کشورهایی که کیم جونگ ایل تحت شرایطی خاص از حمایت آنها بهره میبرد، همان روسیه و چین هستند و بس!
شاید این توصیف را بتوان برای تشریح نقش کمونیسم در کره شمالی نیز به کار برد؛ زیرا این نظام چنان بر کره شمالی سایه افکنده که تصور حاکم شدن رژیمی غیرکمونیستی بر این کشور را بسیار بعید جلوه میدهد. دو خصوصیت مهم و بارز را میتوان به کره شمالی نسبت داد؛ اول آنکه این کشور یکی از معدود کشورهایی است که هنوز به شیوه کمونیستی اداره میشود؛ دوم آنکه هیچ اطلاعات و تصاویر دقیقی از این کشور در دست نیست.
نگاهی اجمالی بر تاریخ کمونیسم در کره نشان میدهد کمونیستهای اولیه این کشور را افرادی تشکیل میدادند که در زمان اشغال کره توسط ژاپن، در چین یا شوروی اقامت گزیده بودند.با شکست ژاپن در جنگ جهانی دوم، این اتباع خارجنشین به کره بازگشتند و حزب کارگران کره را تشکیل دادند. شاخههای این حزب بر اساس محل زندگی کارگران هنگام اشغالگری ژاپن تعیین شده بود و حزب کارگران عملا به عنوان هسته اصلی حکومت کمونیستی در کره شمالی عمل میکرد و این حزب هنوز هم اصلیترین نهاد در حکومت کمونیستی کره شمالی به شمار میآید.
کره در فاصله سالهای 1910 تا 1945 میلادی به عنوان مستعمره ژاپن شناخته میشد اما پس از پایان جنگ جهانی دوم شرایط متفاوتی را تجربه کرد. این کشور عملا پس از جنگ به دو بخش تقسیم شد که بر اساس آن، بخش شمال در حوزه نفوذ اتحاد جماهیر شوروی قرار گرفت و بخش جنوب، حضور آمریکا را تجربه کرد. در ژوئن سال 1950 میلادی، بخش شمالی کره که به یکی شدن دو کره و قرار گرفتن جنوب در سیطره حکومت کمونیستی میاندیشید به جنوب کره حمله کرد و از آن زمان صفبندیهایی شکل گرفت که به نحوی تا امروز نیز ادامه یافتهاند.
آمریکا و چند کشور دیگر در این مناقشه به دفاع از کره جنوبی پرداختند و در مقابل، چین به حمایت از
کره شمالی مشغول شد. جنگ کره در سال 1953 میلادی و با اعلام آتش بس پایان گرفت. با این وجود، اتحاد جماهیر شوروی در آن زمان از تمام نفوذ خود استفاده کرد تا جلو اجرای برنامههای سازمان ملل متحد برای برگزاری انتخابات در کره را بگیرد. پس از پایان جنگ کره در سال 1955 میلادی، «کیم ایل سونگ» به متحد کردن شاخههای مختلف حزب کارگران کره مشغول شد و اپوزیسیون را هم تصفیه کرد. وی البته از فرصت ایجاد شده برای حک کردن یک تصویر استثنایی و متفاوت برای خودش هم کاملا بهره برد و تا زمان مرگ وی در سال 1994 میلادی، تصویر و نام وی بر همه جا حک شده بود.
برنامه «راهنمایی دقیق» که توسط کیم ایل سونگ یا الگوبرداری از برنامه «جهش به جلو» چین پیاده شد، به منظور تشویق طبقه کارگر به تولید بیشتر به اجرا درآمد و در بخشهای صنعت و ارتش تغییرات زیادی به وجود آورد. صاحبنظرانی مانند بروس کامینگز، این نوع از کمونیسم را «اشتراک سوسیالیستی» نامیدهاند. بر این اساس، نظام سیاسی بر پایه یک خانواده اجتماعی شکل میگیرد و عامل نگهدارنده آن هم ایدئولوژی «خوداتکایی» و «خودمختاری» است. این طرز فکر در دهه 1960 میلادی بیشتر نمود یافت و جمهوری دموکراتیک خلق کره عملا بر اساس آن، دو غول کمونیستی شوروی و چین را به جان هم انداخت.
در همین حال، کیم ایل سونگ به صورت همیشگی به رهبری حزب کمونیست و نیز رهبری حکومت رسیده بود و از سال 1948 میلادی تا زمان مرگش در سال 1994 میلادی نیز همین رویه ادامه یافت. در این فاصله زمانی، کره شمالی یک دیکتاتوری بلامنازع به شیوه استالینی بود و سرکوب شدید داخلی، تبلیغ اغراقآمیز شخصیت کیم ایل سونگ و به راه افتادن ماشین نظامیگری در این کشور به شدت مورد توجه قرار گرفت، به طوریکه نیروهای نظامیکره شمالی دائما در منطقه غیرنظامیتعیین شده بین دو کره حضور داشتند.
کیم ایل سونگ عملا تلاش کرد از منابع زیرزمینی و انرژی برای اجرای برنامههای بلندپروازانه در عرصه صنعت استفاده کند. تمام صنایع در کره شمالی ملی شده بودند و کشاورزی هم به شیوه جمعی انجام میگرفت. در این فاصله، کره شمالی مناسبات گرمی با شوروی و چین داشت و از هر دو آنها هم کمک اقتصادی میگرفت. حتی در سال 1961 میلادی معاهده کمک نظامیاین دو کشور به کره شمالی نیز به امضا رسید. با کمک این دو کشور، نیروگاهها و خطوط قطار در کره شمالی ساخته شد. در اواسط دهه 1990 میلادی، 90 درصد از اقتصاد کره شمالی تحت الگوی سوسیالیستی درآمده بود و 95 درصد از تولیدات این کشور نیز توسط شرکتهای دولتی انجام میگرفت. اما سقوط اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 میلادی باعث شد شرایط کاملا تغییر کند. کره شمالی به شدت ایزوله شد و تنها از کمک چین بهره میگرفت اما هزینههای سرسامآور نظامیو تلاش برای سرکوب جامعه باعث شد که ورق کاملا برگردد.
در سال 1994 میلادی و به دنبال مرگ کیم ایل سونگ، پسر او کیم جونگ ایل به قدرت رسید و در سال 1997 میلادی نیز دبیرکل حزب کمونیست شد و تا امروز نیز قدرت بلامنازع را در یک دیکتاتوری پنهانی به دست دارد. اما در دهه 1990 میلادی اوضاع اقتصادی کره شمالی به شدت بد شد و از آن زمان به بعد، قحطی و گرسنگی به کلماتی آشنا برای توصیف وضعیت اجتماعی این کشور بدل شدهاند و البته حزب کارگران کره هنوز هم در راس حکومت کمونیستی به کنترل شدید ابعاد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فکری در کره شمالی مشغول است. جالب اینجاست که هنوز هم تنها کشورهایی که کیم جونگ ایل تحت شرایطی خاص از حمایت آنها بهره میبرد، همان روسیه و چین هستند و بس!