کشیشزادهای از دیار آدام اسمیت
آرشیو
چکیده
متن
سرانجام پس از انتظاری طولانی گوردون براون به خانه شماره 10 در خیابان داونینگ (محل زندگی نخستوزیران انگلستان) نقل مکان کرد. برخی معتقدند که این اتفاق میبایست 10 سال زودتر از این روی میداد. اما گوردون براون به دلیل نداشتن لبخندی مردمپسند برای شکست دادن حزب محافظهکار در انتخابات، این پست را به دوست قدیمی و جوانترش تونی بلر واگذار کرد. در آن زمان 4 دوره متوالی حزب کارگر انتخابات را به حزب محافظهکار به رهبری مارگارت تاچر باخته بود. پس برای گوردون براون که در 12 سالگی اعلامیههای حزب کارگر را بین خانههای شهر کوچکش پخش میکرد، مهمترین مساله همانا شکست دادن محافظهکاران بود. هر چند برای رسیدن به نخستوزیری راه دراز و دشواری را پیموده بود.
گوردون براون در 20 فوریه سال 1951 در گلاسکو به دنیا آمد، اما از 3 سالگی با خانوادهاش به کرکالدی شهر کوچکی در اسکاتلند با جمعیتی حدود 700 هزار نفر نقل مکان کرد و در همانجا بزرگ شد و اکنون نیز نماینده آنجا در پارلمان انگلستان است. وی کودک بسیار بااستعدادی بود و در 10 سالگی توانست با گذراندن یک تست هوش، تحصیل در دبیرستان را آغاز کند. خیلی زود هم وارد دانشگاه ادینبورو شد و در آنجا جوانترین دانشجوی دانشگاه محسوب میشد. وی حتی پیش از ورود به دانشگاه تحت تاثیر پدر کشیشاش به دنیای سیاست وارد شده بود و همراه با برادرانش نشریهای خانگی در حمایت از پناهندگان آفریقایی منتشر کرد.
پس بسیار طبیعی بود که در دوران دانشگاه و در سالهای دهه 60 (1960)، که به دوران تظاهرات و تحصنهای دانشجویی معروف است، چهرهای بسیار فعال و البته دردسرآفرین برای مسوولان باشد. در همان سالها به دلیل ضربهای که قبلا هنگام بازی فوتبال در دوران دبیرستان به صورتش خورده بود، بینایی چشم چپش را کاملا از دست داد و چشم راستش نیز دچار مشکل شده بود. نزدیک به 5 سال مجبور بود مدام به بیمارستان برود و ساعتها در اتاقی تاریک دراز بکشد. برخی معتقدند که شخصیت جدی و خشک او نتیجه همان سالهای دشوار بوده است.
اما این مشکل باعث نشد که در سن 24 سالگی برای سرپرستی دانشگاه نامزد و سپس در انتخابات پیروز نشود. در آن زمان سرپرستی دانشگاه یک پست افتخاری بود و مسوولان زیر بار نرفتند، اما او با جدیت موضوع را به دادگاه کشاند و درنهایت حرف خود را به کرسی نشاند. اولینبار در سال 1979 وارد مبارزات انتخاباتی حزبی شد؛ سالی که دولت کارگری جیمز کالاهان به مارگارت تاچر باخت و 4 دوره متوالی حزب کارگر از قدرت دور ماند. اما این در مورد گوردون براون صدق نکرد. در سال 1983 از حوزه انتخابیه خود به عضویت پارلمان انگلستان برگزیده شد.
روال این است که نمایندگان اسکاتلند با ورود به مجلس، به کمیته بزرگ اسکاتلند در پارلمان ملحق میشوند، اما براون چنین نکرد. او 4 سال دیر رسیده بود و چشم به سیاست کل بریتانیا داشت؛ به همین دلیل پیشنهاد پست وزیر امور اسکاتلند در سایه را نپذیرفت و منتظر شد تا در سال 1985 سخنگویی وزارت بازرگانی و صنایع به او پیشنهاد شود. دو سال نگذشت که وزیر خزانهداری در سایه شد. در همین دوران وقتی جان اسمیت، وزیر دارایی در سایه وقت به علت اولین حمله قلبیاش به مرخصی رفت، با ایراد چند سخنرانی علیه محافظهکاران جنجالی در پارلمان به راه انداخت. وقتی جان اسمیت به رهبری حزب کارگر رسید، بسیار طبیعی بود که براون وزیر دارایی در سایه شود. در این دوره بود که از سیاستهای سنتی اسلاف خود در حزب کارگر فاصله گرفت و با پیروزی از طرحهای بودجهای محافظهکاران چهرهای صادق و توانا از خود در امور مالی نشان داد و به انگلستان ثابت کرد که حزب کارگر هم توانایی اداره اقتصاد کشور را دارد.
گوردون براون از شهری میآید که زادگاه آدام اسمیت پدر اقتصاد نوین است. از سوی دیگر تحت تاثیر پدرش گرایشهای مذهبی قوی نسبت به عدالت اجتماعی دارد، اما معتقد است که عدالت به معنای گرفتن از ثروتمندان و بخشیدن به فقرا نیست. همین گرایشها باعث شد که در آغاز دهه 90 میلادی به همراه تونی بلر پایههای رویکرد نوین حزب کارگر را پایهریزی کند. همکاری نزدیک او با تونی بلر سبب پیروزی حزب کارگر در سال 1997 و رسیدن او به پست وزارت دارایی انگلستان شد. هر چند در زمینه شیوه ریاست او و دخالتهایش در تمامی امور داخلی شکایتهایی وجود داشته و برخی حتی او را متهم به اتخاذ روشهای استالینیستی در اداره امور کردهاند، پرونده اقتصادی او بینقص است. در دوران وزارت وی انگلستان از رشد اقتصادی پایداری برخوردار بوده است و رکورد اشتغالزایی را شکسته است. در عین حال تورم را تحت کنترل درآورده و با اتخاذ سیاستهای صرفهجویانه فضا را برای یک دوران پررونق مصرف آماده کرده است.
البته برخی معتقدند وی از قانون طلایی خود مبنی بر اینکه دولت فقط برای سرمایهگذاری حق دارد دست به استقراض بزند، نه برای تامین هزینههای جاری، عدول کرده است. اما این امر با توجه به نرخ رشد پایدار، نبود رکود، پایین بودن نرخ تورم و بیکاری در دوران وزارت براون خدشهای به دستاوردهای اقتصادی او وارد نمیسازد. از نظر گرایشهای مذهبی برخی معتقدند که براون برخلاف تونی بلر که تازه در دوران دانشگاه مسیحی شده بود و شاید هنوز روند مسیحی شدنش کامل نشده باشد، از بدو تولد مسیحی بوده است. هر چند او تا این اواخر هیچ سخنی در مورد مذهبی بودنش به میان نیاورده است، مفسران بر آنند که دارای گرایشهای کالوینیستی است. از سوی دیگر دکتر دوگ گی از کلیسای اسکاتلند میگوید: «او به هیچوجه کالوینیست نیست.
او ایمان خود را خصوصیسازی کرده است و مطمئنا سکولارتر از تونی بلر خواهد بود.» گوردون براون بریتانیایی بودن را بر حسب ارزشهایش تعریف میکند، نه بر حسب تاریخ یا نهادهای سیاسیاش. در این مورد یکی از مسلمانان مقیم انگلستان میگوید: «آنها فکر میکنند میتوانند بریتانیایی بودن را در مقابل موضوع عراق علم کنند. آنها میخواهند مسلمانان خود را در کشور سهیم بدانند. اما از نظر مسلمانان جوان این هم یکجور حمله است. من اخیرا برای تعدادی از جوانان مسلمان سخنرانی میکردم و به آنها گفتم باید به جایی که در آن زندگی میکنند، افتخار کنند و به کل جامعه انگلستان بیندیشند. اما آنها به من پوزخند زدند، چون بهتازگی دولت از آنها خواسته بود در مورد افراطگرایان که در محلهشان زندگی میکنند اطلاع دهند. مسلما گفتمان بریتانیایی بودن در فضایی خصمانه ثمر نمیدهد.»
و این تنها مشکل براون نخواهد بود. تراژدی براون این است که نخستوزیری دیرهنگامش زمانی به واقعیت پیوسته است که صفی از مشکلات عمیق در حرکت به سمت سطح هستند. در اینجا فقط به ذکر فهرستوار مشکلات میپردازیم: عراق، ماهیت روابط انگلستان با ایالات متحده آمریکا، قانون اساسی اتحادیه اروپا، مشکلات توسعه اقتصادی با توجه به بالا رفتن نرخهای بهره، خطر سقوط قیمت مسکن، کاهش ارزش اوراق قرضه دولتی، بحران صندوقهای بازنشستگی، فشارهای جدید به اتحادیه در اسکاتلند و ولز، لاینحل ماندن اصلاح مجلس لردها (سنا). بسیاری معتقدند که گردون براون توانایی مقابله با این مشکلات را ندارد و فرو خواهد ریخت. برخی حتی معتقدند که گردون براون دستاوردهای دولت بلر را نیز از بین برده و کشور را به عقب خواهد برد.
مجله اکونومیست وضعیت او را به وضعیت آنتونی ایدن تشبیه میکند؛ کسی که بخش اعظم عمرش را در انتظار این بود که وینستون چرچیل بازنشسته شود و او به نخستوزیری انگلستان برسد. اما آخرین سخن چرچیل در مورد او این بود که «فکر نمیکنم آنتونی توانایی تصدی این مقام را داشته باشد» چرچیل حق داشت. گاه چنین به نظر میرسد که تونی بلر هم در مورد گوردون براون همین نظر را دارد و بعید نیست که حق با او باشد. در عین حال این امکان وجود دارد که گوردون براون با خروج از پیله خزانهداری با چهره یک رهبر جسور و منضبط، همه را حیرتزده سازد و امیدهایی را که به پیروزی گیجکننده حزب کارگر در 10 سال پیش بسته شده بود، توجیه کند.
گوردون براون در 20 فوریه سال 1951 در گلاسکو به دنیا آمد، اما از 3 سالگی با خانوادهاش به کرکالدی شهر کوچکی در اسکاتلند با جمعیتی حدود 700 هزار نفر نقل مکان کرد و در همانجا بزرگ شد و اکنون نیز نماینده آنجا در پارلمان انگلستان است. وی کودک بسیار بااستعدادی بود و در 10 سالگی توانست با گذراندن یک تست هوش، تحصیل در دبیرستان را آغاز کند. خیلی زود هم وارد دانشگاه ادینبورو شد و در آنجا جوانترین دانشجوی دانشگاه محسوب میشد. وی حتی پیش از ورود به دانشگاه تحت تاثیر پدر کشیشاش به دنیای سیاست وارد شده بود و همراه با برادرانش نشریهای خانگی در حمایت از پناهندگان آفریقایی منتشر کرد.
پس بسیار طبیعی بود که در دوران دانشگاه و در سالهای دهه 60 (1960)، که به دوران تظاهرات و تحصنهای دانشجویی معروف است، چهرهای بسیار فعال و البته دردسرآفرین برای مسوولان باشد. در همان سالها به دلیل ضربهای که قبلا هنگام بازی فوتبال در دوران دبیرستان به صورتش خورده بود، بینایی چشم چپش را کاملا از دست داد و چشم راستش نیز دچار مشکل شده بود. نزدیک به 5 سال مجبور بود مدام به بیمارستان برود و ساعتها در اتاقی تاریک دراز بکشد. برخی معتقدند که شخصیت جدی و خشک او نتیجه همان سالهای دشوار بوده است.
اما این مشکل باعث نشد که در سن 24 سالگی برای سرپرستی دانشگاه نامزد و سپس در انتخابات پیروز نشود. در آن زمان سرپرستی دانشگاه یک پست افتخاری بود و مسوولان زیر بار نرفتند، اما او با جدیت موضوع را به دادگاه کشاند و درنهایت حرف خود را به کرسی نشاند. اولینبار در سال 1979 وارد مبارزات انتخاباتی حزبی شد؛ سالی که دولت کارگری جیمز کالاهان به مارگارت تاچر باخت و 4 دوره متوالی حزب کارگر از قدرت دور ماند. اما این در مورد گوردون براون صدق نکرد. در سال 1983 از حوزه انتخابیه خود به عضویت پارلمان انگلستان برگزیده شد.
روال این است که نمایندگان اسکاتلند با ورود به مجلس، به کمیته بزرگ اسکاتلند در پارلمان ملحق میشوند، اما براون چنین نکرد. او 4 سال دیر رسیده بود و چشم به سیاست کل بریتانیا داشت؛ به همین دلیل پیشنهاد پست وزیر امور اسکاتلند در سایه را نپذیرفت و منتظر شد تا در سال 1985 سخنگویی وزارت بازرگانی و صنایع به او پیشنهاد شود. دو سال نگذشت که وزیر خزانهداری در سایه شد. در همین دوران وقتی جان اسمیت، وزیر دارایی در سایه وقت به علت اولین حمله قلبیاش به مرخصی رفت، با ایراد چند سخنرانی علیه محافظهکاران جنجالی در پارلمان به راه انداخت. وقتی جان اسمیت به رهبری حزب کارگر رسید، بسیار طبیعی بود که براون وزیر دارایی در سایه شود. در این دوره بود که از سیاستهای سنتی اسلاف خود در حزب کارگر فاصله گرفت و با پیروزی از طرحهای بودجهای محافظهکاران چهرهای صادق و توانا از خود در امور مالی نشان داد و به انگلستان ثابت کرد که حزب کارگر هم توانایی اداره اقتصاد کشور را دارد.
گوردون براون از شهری میآید که زادگاه آدام اسمیت پدر اقتصاد نوین است. از سوی دیگر تحت تاثیر پدرش گرایشهای مذهبی قوی نسبت به عدالت اجتماعی دارد، اما معتقد است که عدالت به معنای گرفتن از ثروتمندان و بخشیدن به فقرا نیست. همین گرایشها باعث شد که در آغاز دهه 90 میلادی به همراه تونی بلر پایههای رویکرد نوین حزب کارگر را پایهریزی کند. همکاری نزدیک او با تونی بلر سبب پیروزی حزب کارگر در سال 1997 و رسیدن او به پست وزارت دارایی انگلستان شد. هر چند در زمینه شیوه ریاست او و دخالتهایش در تمامی امور داخلی شکایتهایی وجود داشته و برخی حتی او را متهم به اتخاذ روشهای استالینیستی در اداره امور کردهاند، پرونده اقتصادی او بینقص است. در دوران وزارت وی انگلستان از رشد اقتصادی پایداری برخوردار بوده است و رکورد اشتغالزایی را شکسته است. در عین حال تورم را تحت کنترل درآورده و با اتخاذ سیاستهای صرفهجویانه فضا را برای یک دوران پررونق مصرف آماده کرده است.
البته برخی معتقدند وی از قانون طلایی خود مبنی بر اینکه دولت فقط برای سرمایهگذاری حق دارد دست به استقراض بزند، نه برای تامین هزینههای جاری، عدول کرده است. اما این امر با توجه به نرخ رشد پایدار، نبود رکود، پایین بودن نرخ تورم و بیکاری در دوران وزارت براون خدشهای به دستاوردهای اقتصادی او وارد نمیسازد. از نظر گرایشهای مذهبی برخی معتقدند که براون برخلاف تونی بلر که تازه در دوران دانشگاه مسیحی شده بود و شاید هنوز روند مسیحی شدنش کامل نشده باشد، از بدو تولد مسیحی بوده است. هر چند او تا این اواخر هیچ سخنی در مورد مذهبی بودنش به میان نیاورده است، مفسران بر آنند که دارای گرایشهای کالوینیستی است. از سوی دیگر دکتر دوگ گی از کلیسای اسکاتلند میگوید: «او به هیچوجه کالوینیست نیست.
او ایمان خود را خصوصیسازی کرده است و مطمئنا سکولارتر از تونی بلر خواهد بود.» گوردون براون بریتانیایی بودن را بر حسب ارزشهایش تعریف میکند، نه بر حسب تاریخ یا نهادهای سیاسیاش. در این مورد یکی از مسلمانان مقیم انگلستان میگوید: «آنها فکر میکنند میتوانند بریتانیایی بودن را در مقابل موضوع عراق علم کنند. آنها میخواهند مسلمانان خود را در کشور سهیم بدانند. اما از نظر مسلمانان جوان این هم یکجور حمله است. من اخیرا برای تعدادی از جوانان مسلمان سخنرانی میکردم و به آنها گفتم باید به جایی که در آن زندگی میکنند، افتخار کنند و به کل جامعه انگلستان بیندیشند. اما آنها به من پوزخند زدند، چون بهتازگی دولت از آنها خواسته بود در مورد افراطگرایان که در محلهشان زندگی میکنند اطلاع دهند. مسلما گفتمان بریتانیایی بودن در فضایی خصمانه ثمر نمیدهد.»
و این تنها مشکل براون نخواهد بود. تراژدی براون این است که نخستوزیری دیرهنگامش زمانی به واقعیت پیوسته است که صفی از مشکلات عمیق در حرکت به سمت سطح هستند. در اینجا فقط به ذکر فهرستوار مشکلات میپردازیم: عراق، ماهیت روابط انگلستان با ایالات متحده آمریکا، قانون اساسی اتحادیه اروپا، مشکلات توسعه اقتصادی با توجه به بالا رفتن نرخهای بهره، خطر سقوط قیمت مسکن، کاهش ارزش اوراق قرضه دولتی، بحران صندوقهای بازنشستگی، فشارهای جدید به اتحادیه در اسکاتلند و ولز، لاینحل ماندن اصلاح مجلس لردها (سنا). بسیاری معتقدند که گردون براون توانایی مقابله با این مشکلات را ندارد و فرو خواهد ریخت. برخی حتی معتقدند که گردون براون دستاوردهای دولت بلر را نیز از بین برده و کشور را به عقب خواهد برد.
مجله اکونومیست وضعیت او را به وضعیت آنتونی ایدن تشبیه میکند؛ کسی که بخش اعظم عمرش را در انتظار این بود که وینستون چرچیل بازنشسته شود و او به نخستوزیری انگلستان برسد. اما آخرین سخن چرچیل در مورد او این بود که «فکر نمیکنم آنتونی توانایی تصدی این مقام را داشته باشد» چرچیل حق داشت. گاه چنین به نظر میرسد که تونی بلر هم در مورد گوردون براون همین نظر را دارد و بعید نیست که حق با او باشد. در عین حال این امکان وجود دارد که گوردون براون با خروج از پیله خزانهداری با چهره یک رهبر جسور و منضبط، همه را حیرتزده سازد و امیدهایی را که به پیروزی گیجکننده حزب کارگر در 10 سال پیش بسته شده بود، توجیه کند.