مروری بر مباحثه کاتوزیان و غنینژاد در خصوص خلیل ملکی
آرشیو
چکیده
متن
اگرچه اندیشههای خلیل ملکی – مردی که برخی او را استراتژیست راه سوم در ایران میخوانند – چندان موضوع بحث قرار نگرفته و جدی گرفته نشده است اما یک دهه پیش، دو روشنفکر ایرانی او را به میانه یک مباحثه کشیدند و بدینترتیب مجادلهای قلمی بر سر «خلیل ملکی و سوسیالیسم ایرانی» را به یادگار گذاشتند. محمدعلی همایون کاتوزیان از جمله دانشجویان ایرانی در اروپا بود که در همان سالهای پیش از انقلاب جامعه سوسیالیستها را به پیروی از خلیل ملکی درآنجا پایه گذاشت. او اما با گذشت چند دهه از آن زمان اکنون نیز سودای پای گذاشتن در «راه سوم» ملکی را دارد و خلیل ملکی را الگویی در کنار محمد مصدق میداند که گویی خلیل ملکی نمایندهای است برای سوسیالیسم ایرانی و محمدمصدق نیز نمایندهای برای دموکراسی ایرانی.
موسی غنینژاد اما منتقد چنین دیدگاهی بود و از همین روی سالهایی پیشتر مقالهای در انتقاد از کاتوزیان نوشت. از نظر غنینژاد خلیل ملکی «تحت تاثیر تفسیرهای سادهلوحانه از مارکسیسم و به خصوص برخی نقطهنظرهای پلخانف» قرار داشت. غنینژاد همچنین ملکی را نویسندهای «پریشان ذهن» میدانست و در انتقاد از کاتوزیان میگفت:«آقای کاتوزیان معتقد است که ملکی مبدع، تئوریسین و بنیانگذار مکتب سوسیالیسم ایرانی است. اما نمیگوید این تئوری سوسیالیسم ایرانی چیست که ملکی تئوریسین آن معرفی میشود. تطبیق اصول کلی سوسیالیسم با شرایط مختلف جوامع، از جمله ایران، سخن جدیدی نیست که ملکی یا امثال او، مبدع آن باشند.» این چنین بود که غنینژاد حکم خود در خصوص همایون کاتوزیان را نیز در آن مقاله صادر کرد و گفت که «نویسنده اقتصاددان ما، مانند اکثر روشنفکران ایرانی، در بستر عقیدتی شهریور بیست فکر میکند».
مقاله انتقادی غنینژاد در مجله «اطلاعات سیاسی – اقتصادی» اما با واکنش محمدعلی همایون کاتوزیان روبرو شد: «نوشته آقای غنینژاد از یک جهت مرا خوشحال کرد و از چند جهت متاسف. خوشحالی من بر این دلیل بود که ایشان ظاهرا پارهای از نظریات مرا به بحث و نقد گذاشته بودند… و اما تاسف من از راه و روش آقای غنینژاد است که از همان ابتدا اساس بحث را بر کوبیدن و بیاعتبار کردن طرف مقابل میگذارند.» غنینژاد کاتوزیان را متهم به اندیشیدن در چارچوب عقیدتی دهه بیست کرده بود و پاسخ کاتوزیان اما چنین بود: «من در شهریور بیست اصلا به دنیا نیامده بودم و در دهه 1320 هم طفل نیسواری بیش نبودم.» کاتوزیان در برابر انتقادات غنینژاد از ملکی و مصدق نیز تاکید داشت که از نگاه غنینژاد «تا کسی به لیبرالیسم فردگرای کلاسیک، آن هم به صورت انتزاعی و آرمانگرایانه آن، اعتقاد نداشته باشد دموکرات نیست، چه برسد به این که سوسیالیست هم باشد».
پاسخ کاتوزیان اما پایان این مباحثه نبود؛ که غنینژاد مقالهای دیگر نوشت و باب نقد را گشوده نگه داشت: «ایشان (کاتوزیان) طرز تفکر نگارنده را محصول لیبرالیسم فردگرای کلاسیک میدانند که در 10، پانزده سال اخیر در اروپا و آمریکا دوباره مد شده و در انگلیس به تاچریسم شهرت دارد. … اما این شیوه بحث یکی از ویژگیهای بارز روشنفکران متاثر از بستر عقیدتی شهریور بیست است. حال میخواهد در تاریخ تقویمی شهریور 1320 به دنیا آمده باشند یا نیامده باشند.» غنینژاد از کاتوزیان میپرسید که اگر کسی گفت که «فرد» در جوامع مدرن به عنوان یک ارزش متعالی تلقی میشود آیا منظور وی تبلیغ تاچریسم و ریگانیسم است؟
انتقاد اصلی غنینژاد اما برآمده از این دیدگاه بود که مکتبی به نام سوسیالیسم ایرانی، وجود خارجی ندارد و خلیل ملکی نیز از چنان اندیشهای برخوردار نیست که یک ایدئولوگ یا استراتژیست قلمداد شود. سخنی که در جایی دیگر آبراهامیان نیز در خصوص ملکی گفته و تاکید کرده است که ملکی مسیر چندان متفاوتی را نسبت به دیگر تودهایهای مارکسیست نپیمود که به هر حال او زمانی در حزب توده کنار کامبخش میایستاد و برخی میانهروها را منکوب میکرد.
موسی غنینژاد اما منتقد چنین دیدگاهی بود و از همین روی سالهایی پیشتر مقالهای در انتقاد از کاتوزیان نوشت. از نظر غنینژاد خلیل ملکی «تحت تاثیر تفسیرهای سادهلوحانه از مارکسیسم و به خصوص برخی نقطهنظرهای پلخانف» قرار داشت. غنینژاد همچنین ملکی را نویسندهای «پریشان ذهن» میدانست و در انتقاد از کاتوزیان میگفت:«آقای کاتوزیان معتقد است که ملکی مبدع، تئوریسین و بنیانگذار مکتب سوسیالیسم ایرانی است. اما نمیگوید این تئوری سوسیالیسم ایرانی چیست که ملکی تئوریسین آن معرفی میشود. تطبیق اصول کلی سوسیالیسم با شرایط مختلف جوامع، از جمله ایران، سخن جدیدی نیست که ملکی یا امثال او، مبدع آن باشند.» این چنین بود که غنینژاد حکم خود در خصوص همایون کاتوزیان را نیز در آن مقاله صادر کرد و گفت که «نویسنده اقتصاددان ما، مانند اکثر روشنفکران ایرانی، در بستر عقیدتی شهریور بیست فکر میکند».
مقاله انتقادی غنینژاد در مجله «اطلاعات سیاسی – اقتصادی» اما با واکنش محمدعلی همایون کاتوزیان روبرو شد: «نوشته آقای غنینژاد از یک جهت مرا خوشحال کرد و از چند جهت متاسف. خوشحالی من بر این دلیل بود که ایشان ظاهرا پارهای از نظریات مرا به بحث و نقد گذاشته بودند… و اما تاسف من از راه و روش آقای غنینژاد است که از همان ابتدا اساس بحث را بر کوبیدن و بیاعتبار کردن طرف مقابل میگذارند.» غنینژاد کاتوزیان را متهم به اندیشیدن در چارچوب عقیدتی دهه بیست کرده بود و پاسخ کاتوزیان اما چنین بود: «من در شهریور بیست اصلا به دنیا نیامده بودم و در دهه 1320 هم طفل نیسواری بیش نبودم.» کاتوزیان در برابر انتقادات غنینژاد از ملکی و مصدق نیز تاکید داشت که از نگاه غنینژاد «تا کسی به لیبرالیسم فردگرای کلاسیک، آن هم به صورت انتزاعی و آرمانگرایانه آن، اعتقاد نداشته باشد دموکرات نیست، چه برسد به این که سوسیالیست هم باشد».
پاسخ کاتوزیان اما پایان این مباحثه نبود؛ که غنینژاد مقالهای دیگر نوشت و باب نقد را گشوده نگه داشت: «ایشان (کاتوزیان) طرز تفکر نگارنده را محصول لیبرالیسم فردگرای کلاسیک میدانند که در 10، پانزده سال اخیر در اروپا و آمریکا دوباره مد شده و در انگلیس به تاچریسم شهرت دارد. … اما این شیوه بحث یکی از ویژگیهای بارز روشنفکران متاثر از بستر عقیدتی شهریور بیست است. حال میخواهد در تاریخ تقویمی شهریور 1320 به دنیا آمده باشند یا نیامده باشند.» غنینژاد از کاتوزیان میپرسید که اگر کسی گفت که «فرد» در جوامع مدرن به عنوان یک ارزش متعالی تلقی میشود آیا منظور وی تبلیغ تاچریسم و ریگانیسم است؟
انتقاد اصلی غنینژاد اما برآمده از این دیدگاه بود که مکتبی به نام سوسیالیسم ایرانی، وجود خارجی ندارد و خلیل ملکی نیز از چنان اندیشهای برخوردار نیست که یک ایدئولوگ یا استراتژیست قلمداد شود. سخنی که در جایی دیگر آبراهامیان نیز در خصوص ملکی گفته و تاکید کرده است که ملکی مسیر چندان متفاوتی را نسبت به دیگر تودهایهای مارکسیست نپیمود که به هر حال او زمانی در حزب توده کنار کامبخش میایستاد و برخی میانهروها را منکوب میکرد.