آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن

  در میان علفزارهای انبوه، پرندگان در دوردست پرواز می‌کنند و خورشید بر پهنای دشت می‌تابد. صدای زنان سیاه‌پوست شنیده می‌شود که هم‌آوا با یکدیگر در حال کار روی زمین‌های کشاورزی آواز می‌خوانند. اینها نمونه‌هایی از تصاویری است که هنگام گوش سپردن به موسیقی رگی در ذهن شنونده نقش می‌بندند. موسیقی رگی با ریتم‌های آرام خود، خسته از خشونت جاری جامعه، نژادپرستی، فحشا و مواد مخدر به سوی صلح و دوستی گام برمی‌دارد. فریاد آزادی را می‌توان به خوبی در تاروپود این موسیقی یافت. زمانی که باب مارلی آواز خود را در موسیقی می‌پراکند این حرکت به سوی آزادی را می‌توان به زیبایی احساس کرد.

باب مارلی، خواننده جامائیکایی موسیقی رگی، توانست با صدای خش‌دار خود دوباره موسیقی ریتمیک سیاهان را به همراه ریتم‌های متقاطع و همچنین تاکید بر ملودی‌های کوتاه بم که توسط گیتارباس بارها تکرار می‌شود به گوش هزاران جوان معترض دهه 70 برساند. باب مارلی با ترانه‌های خود تنفس هوای مزارع انبوه جامائیکا به همراه رنگ‌های متنوع انسانی، نوعدوستی و صلح را جایگزین خشونت جاری در این کشور کرد. او همان طور که تبدیل به بت نسل جوان و مردم کشور خود شد، توانست گوش‌های دنیا را نسبت به این نوع موسیقی حساس کند. آنچنان که با ورود به آمریکای شمالی موسیقی سیاهان و حتی سفیدپوستان آن منطقه را تا سال‌ها تحت تاثیر قرار دهد. بسیاری از گروه‌ها و خوانندگان راک برای بررسی و مطالعه این سبک از موسیقی لاتین به این جزیره سفر کردند. گروه رولینگ استونز، کت استیونز، پل سایمون و پل مک کارتنی به جامائیکا سفر کردند تا از نزدیک با موسیقی رگی آشنا شوند و در انتها با بازگشت به سرزمین خود نوعی موسیقی راک – رگی را برای مخاطبان خود به ارمغان آوردند.

در موسیقی رگی که باب مارلی می‌نواخت، شعرها و سرودها نقش مهمی داشتند. شنونده همان‌طور که به همراه موسیقی و ملودی‌سازها در آرامش فرو می‌رود، با سرودهایی که دارای مفاهیم انسانی است به اوج می‌رسد و در آن غوطه‌ور می‌شود. در این اشعار شنونده با مفاهیم مختلفی از زندگی آشنا می‌شود، مانند جنگ در ترانه Real situation یا عشق در ترانه onelove و ماجرای مادری که فرزندش در خیابان به ضرب گلوله کشته شد در ترانه Johnny was.
سبک اشعار و ترانه‌های باب مارلی ریشه در تفکر پیروان مکتب راستافری دارد. راستافری فرقه‌ای از سیاهپوستان خارج از آفریقاست که در مقابل انتقام‌جویی و خشونت رواشده بر سیاهان بر نوعی صلح‌طلبی، برابری و عشق به نوع بشر پایه‌ریزی شده است.در اشعار باب مارلی به خوبی می‌توان این نوع از دیدگاه جهانشمول را یافت که در جامائیکا طرفداران بسیاری دارد. باب مارلی با الهام از این مکتب اشعارش را پایه‌ریزی کرد. نوع اشعار هماهنگ با موسیقی رگی حال و هوایی متفاوت از انواع موسیقی اعتراضی که تا آن زمان به گوش می‌رسید را به شنوندگان جدی موسیقی معرفی کرد.

دولت جامائیکا و مخالفان آن در سال 1978 به شدت در حال پیشروی به سوی خشونت بودند تا جایی که درگیری‌ها به سوی یک جنگ تمام‌عیار می‌رفت و در صورت وقوع چنین حادثه‌ای مردمی که در بدبختی و فقر غوطه‌ور بودند تا انتها در آن فرو می‌رفتند. در آوریل همان سال باب مارلی با ابتکار خود کنسرتی را برپا کرد و دوستداران بسیارش که متشکل از مردم و طرفداران و مخالفان دولت بودند در آن گرد آمدند. باب مارلی توانست نخست‌وزیر و رهبر مخالفان را روی صحنه بیاورد تا بسیاری از تنش‌های موجود بین دولت و مخالفان را از بین ببرد. کمی بعد در همان سال سازمان ملل متحد نشان «صلح در جهان سوم» را به باب مارلی اهدا کرد.

رنگ‌های متنوع، کلاه‌های پشمی چسبیده به موهای بلند بافته‌شده، تصاویر جدیدی از ستارگان موسیقی را در میان مردم جهان پخش کرد. همان طور که اغلب گروه‌ها و ستارگان موسیقی، نوع خاص پوشش خود را دارند، موسیقی رگی هم از این قاعده مستثنی نبود. همان‌طور که نوع آواهای رگی کشورها را یکی پس از دیگری می‌پیمود و طرفداران خود را پیدا می‌کرد نوع پوشش نوازندگان و خوانندگان این موسیقی نیز در میان جوانان همه‌گیر می‌شد.
کلاه‌های پشمی در رنگ‌های مختلف و موهای بلند بافته شده نمود بارز این نوع از موسیقی بود که جوانان بسیاری را به سوی خود جلب کرد.

رنگ‌های اصلی در لباس‌ها و کلاه‌های خوانندگان و نوازندگان رگی شامل رنگ‌های قرمز، سیاه، زرد و سبز است. این رنگ‌ها بی‌دلیل وارد پوشش رگی نشده‌اند. بلکه با الهام از تفکر راستافری، هر کدام دارای مفهوم مخصوص به خود هستند. رنگ قرمز در تفکر راستافری نشانه پیروزی مذهب و همچنین نمایانگر خون شهیدان تاریخ این جنبش است. رنگ سیاه نشانه آفریقاست و رنگ سبز بیانگر سبزی و آبادانی سرزمین موعود؛ سرزمین موعود در مکتب راستافری همان کشور اتیوپی امروزی است. رنگ زرد هم برای نمایش ثروت و غنای سرزمین پدری‌شان.

باب مارلی که از خانواده‌ای فقیر برآمده بود با لمس زندگی سخت مردم کشورش توانست تصاویری واقعی را از پیرامون خود به مردم سراسر جهان نشان دهد. با آثار او موسیقی، دیگر تنها برای رقص و پایکوبی نبود بلکه صدای مردمی بود که تا به حال هیچ توجهی به آنان نمی‌شد. فراموش‌شدگانی که حتی به قول خودشان خدا هم آنان را دیگر به یاد نمی‌آورد. این ویژگی موسیقی مارلی باعث شده است که همچنان پس از گذشت بیش از 30 سال طرفداران خود را حفظ کند.
نخستین آلبوم باب مارلی که در آن زمان با نام گروه ویلینگ ویلرز نامیده می‌شد در سال 1971 توسط شرکت آیلند به نام Catha fire به بازار آمد.

لینتون جانسون، شاعر موسیقی رگی درباره این آلبوم گفته است: «سبک جدیدی از موسیقی جامائیکا با این اثر متولد شده، سبکی که شخصیت و صدایی متفاوت داشت یعنی همان چیزی که می‌توان آن را رگی جهانی نامید. در این اثر موسیقی راک، سول، بلوز و فانک با یکدیگر ترکیب شده بودند که همین نکته موقعیت تجاری بزرگی به همراه داشت.» در سال 1973 دومین آلبوم گروه نیز، با نام Burnin منتشر شد. این آلبوم اجراهایی تازه از چند آهنگ قدیمی و قطعاتی تازه مانند I shot the sheriff getup stand up را در بر می‌گرفت.
در سال 1975 بود که باب مارلی با رفتن دو عضو قدیمی گروه سه همخوان زن را جایگزین آنها کرد. یکی از همخوانان همسر او بود. با آمدن این سه همخوان زن خلاء نبود دو عضو قدیمی گروه از بین رفت.

شخصیت آگاه باب مارلی که مضامین اجتماعی جامعه در آثارش راه می‌یافت، باعث شد او کنسرتی رایگان برای مردمی که خود نیز از آنان سربرفراشته بود برگزار کند. در سال 1976 خشونت دسته‌های مافیایی و درگیری و جنایت در محله‌های فقیرنشین بیش از پیش بود. طرح کنسرت رایگان باب مارلی به منظور کاستن از این همه خشونت باعث شد تا چند روز قبل از اجرای کنسرت گروهی مسلح به خانه مارلی حمله کنند و خانواده او را به گلوله ببندند. تنها مارلی در این حمله آسیب دید که چندان هم جدی نبود و موفق شد برنامه خود را در زمان مقرر برگزار کند.
«آیا تو می‌گذاری که نظام حکومتی تو را
به برادرکشی وادار کند
نه، وحشت، نه»

این قسمتی از آهنگ «از سرما به درد آمدن» بود که در آن کنسرت اجرا شد. در حقیقت باب مارلی آینه تمام‌نمای وقایعی بود که در جامعه جامائیکا وجود داشت. روح عصیانگر و در همان حال صلح‌طلب باب مارلی در تمامی اشعار و آهنگ‌هایش نمایان است با گذشت سال‌ها هنوز هیچ خواننده سبک رگی نتوانسته به خوبی او، اشعار و موسیقی را این چنین با هم بیامیزد.
«قطار را متوقف کنید من دارم می‌روم
چندان طول نخواهید کشید چه حق با من باشد، چه نباشد
گفتم چندان طول نخواهد کشید چه حق با من باشد، چه نباشد
قطار را متوقف کنید من دارم می‌روم.»

این آهنگ در واقع پیشگویی باب مارلی درباره رفتن او از میان طرفدارانش است. در سال 1977 باب مارلی هنگام بازی فوتبال دچار آسیب در پایش شد. او در آن زمان برای درمانش اقدامی نکرد.
این آسیب‌دیدگی پس از گذشت سه سال به بیماری مهلکی تبدیل شد که تمام وجود او را در برگرفت.
درمان‌های پزشکی در بیمارستان‌های مختلف نتیجه چندانی نداشت و این چنین ستاره موسیقی رگی در روز یازدهم ماه می سال 1981 درمیامی چشم از جهان فرو بست.

تبلیغات