انقلاب موز در گواتمالا
آرشیو
چکیده
متن
همه چیز از تجارت موز آغاز شد. ملتی در حال توسعه با محصولاتی چون موز و قهوه میخواستند در برابر فقر و نابرابری و بر معضلات عدیده دیگری فائق آیند. مدیریت موسسه بزرگ خرید قهوه که ظاهرا به اهالی گواتمالا تعلق داشت، با کارمندان آمریکایی بود. کشت قهوه که صادرات اصلی گواتمالا را تشکیل میداد، در دست آلمانیها بود. از طرف دیگر وزارت جنگ آمریکا، تجارت با آلمان را منع کرده بود. این مساله برای گواتمالا فاجعه بزرگی محسوب میشد، چون نمیتوانست قهوه خود را بفروشد و با آن ارز دریافت کند. سرانجام برای رهایی از این مشکل، راهحلی پیدا شد، بدین طریق که قهوه از آلمانیها خریداری شود و دولت آمریکا از شرکتی که واسطه معامله است، آن را بازخرید کند.
موز نیز که یکی دیگر از تولیدات عمده بود، به سبب مصادره کشتیهای شرکت «یونایتد فروت» به منظور شرکت دادن آنها در جنگ، فروش نداشت. بدین طریق جزیره کارائیب و آمریکای مرکزی از آنچه مورد نیازشان بود محروم شد. اما این آغاز بحران بود. آمریکاییها با تصاحب یونایتدفروت عملا شریانهای حیاتی این کشور را در دست گرفته و بر مردم حکمروایی میکردند.
خیابانهای شهر گواتمالا شیک و سنگفرش شده بود، ولی تورم و بحران مسکن روزبهروز شدت مییافت. حتی ثروتمندان نمیتوانستند اجارههایی را که به سرعت افزایش میرفت بپردازند و با کارمندان دونرتبه آمریکایی رقابت کنند و در نتیجه مجبور بودند به مساکنی مخروبه روی آورند.
نارضایتی کمکم به اوج خود رسید. مردم و افسران جوان در برابر رئیسجمهور ایستادند. اوبیکو سقوط و دولت را به رئیسجمهور موقت واگذار کرد. رئیسجمهور موقت نیز نتوانست در برابر دلارهای آمریکایی و تحریکات سازمان سیا و پنتاگون در گواتمالا مقاومت چندانی کند. یک سال بعد مردم به یک استاد تبعیدی به نام جان ژوزه اروالو برای پست ریاستجمهوری رای دادند. استاد سوسیالیست همان راهی را رفت که آلنده در شیلی و دیگر همگنانش در آمریکای لاتین برگزیدند. در همان آغاز فعالیتهای آروالو آمریکا شروع به تحریکات شدیدی کرد. هرجومرج گسترش یافت. اروالو پس از قطع رابطه با آمریکا، قانون هشت ساعت کار روزانه و بهبود شرایط کار به نفع مردم را تصویب کرد. در همین زمان آمریکا به شدت تبلیغات علیه او را در دستور کار خود قرار داد.
یونایتد فروت با انحصار کشتیرانی توانست گواتمالا را در فشار بگذارد. مدت دو سال تمام کالاها، از راه زمینی و از طریق مکزیک و السالوادور وارد گواتمالا میشد. با این همه اروالو موفقیتهایی نیز داشت. او موفق شد اصلاحات ارضی را در دورترین نقاط کشور به اجرا گذارد. به اغلب روستاها برقرسانی کند. جادهها و بنادری جدید احداث کند. به وضع مردمان داخل شهرها رسیدگی بیشتری کند و شمول بیمههای اجتماعی را نیز وسیعتر کرد.
طی چهار سال ریاستجمهوری آروالو تحولات نسبی در گواتمالا روی داد. اما چهار سال بعد آمریکاییها در انتخابات بعدی با حمایت قاطع از جاکوبو آربنز او را در برابر اروالو قرار دادند. ناگهان حمایت آروالو از آربنز باعث شد که آمریکاییها نسبت به آربنز موضع خنثی اتخاذ کنند. آربنز با رای قابلتوجهی در انتخابات پیروز شد و آمریکا نیز برای مدتی در برابر پیروزی آربنز سکوت اختیار کرد.
آربنز در اولین سخنرانی از اقدامات دولت قبلی حمایت کرد و راه خود را ادامهدهنده راه آروالو دانست. اولین رویارویی با آمریکا ملی کردن تمام زمینهای گواتمالا بود. آربنز همه زمینها حتی زمینهای یونایتد فروت را که به کشت موز اختصاص یافته بود و سالیان سال از آن محصول برداشت میشد ملی کرد. آمریکا این قانون را پذیرفت اما از آربنز خواست که آن را به قیمت روز و نقدی خریداری کند.
قیمت پیشنهادی آمریکا تنها درباره اموال یونایتد فروت بالغ بر 15 میلیون دلار میشد. آربنز از این باجخواهی آمریکا ایستادگی کرد. آمریکا او را به جریان خزنده کمونیسم در گواتمالا متهم کرد اما این مانع از آن نشد که آربنز از این مساله روی گرداند. از دید سیاستمداران آمریکایی کمونیست کسی بود که علاوه بر خیانت به منافع آنها در انتخابات حزب کارگر گواتمالا شرکت یا حتی نام نویسی کرده باشد یا عضو سازمانی صلح جو در آن کشور باشد و از امضاکنندگان اعلامیهای در مخالفت با آزمایشهای اتمی باشد، به شوروی و چین سفرکرده باشد یا از «نظم جدید» طرفداری کند، اتحادیه کارگری و دهقانی تشکیل داده یا دست یک کمونیست میانهرو را فشرده باشد. دولت اربنز اما در برابر این زورگویی و تحریکات آمریکاییها مقاومت کرد و اوربنز که سالها در کشورهای دیگر آمریکای لاتین زندگی کرده بود و خود رنج مردمان فقیر این قاره را مشاهده کرده بود میدانست که سازش و مذاکره با آمریکاییها میتواند برای همیشه آسایش را از این کشور دور سازد.
دولت آربنز اگر چه یک گرایش انساندوستانه به همه احزاب داشت و به تقویت آزادی مطبوعات و آزادی بیان اعتقاد داشت اما هیچگاه از هیچ حزبی چپگرا حمایت جدی نکرد. دولت آربنز به نشریات سیاسی کمک مالی میکرد اما از اعتقادات و مرام آنان دفاع مستندی به عمل نیاورد. آربنز حتی برای مقابله با آمریکاییها از هیچ کشور سوسیالیستی اسلحه خریداری نکرد. او تنها در برابر حمله نیروهایی که سیا سازمان داده بود و پنتاگون از طریق هندوراس و نیکاراگوئه آنها را مسلح میکرد از چکسلواکی کمک گرفت.
سیا برای مقابله با آربنز، رئیس پیشین مدرسه جنگ کاستیو آرماس را که سالها پیش در جریان کودتایی نافرجام دستگیر شده و سپس از کشور فرار کرده بود دوباره به گواتمالا بازگرداند. عملیات به سرعت برق و باد انجام گرفت. آربنز سقوط کرد. اگرچه چندی از حامیان و نزدیکان آربنز و از اعضای دولت تیرباران شدند اما نتیجه این کودتا نسبت به دیگر کودتاهای دیگر در آمریکای لاتین خونین نبود. آربنز تبعید شد. گواتمالا با حاکمیت آرماس یک خفقان یکساله را تجربه کرد و یک سال بعد خود آرماس نیز به نحو مشکوکی کشته شد.
آربنز بعدها در مصاحبه با یک روزنامهنگار پرویی گفته بود: «اشتباه بزرگ من این بود که مردم را در کودتا مسلح نکرده بودم.»
موز نیز که یکی دیگر از تولیدات عمده بود، به سبب مصادره کشتیهای شرکت «یونایتد فروت» به منظور شرکت دادن آنها در جنگ، فروش نداشت. بدین طریق جزیره کارائیب و آمریکای مرکزی از آنچه مورد نیازشان بود محروم شد. اما این آغاز بحران بود. آمریکاییها با تصاحب یونایتدفروت عملا شریانهای حیاتی این کشور را در دست گرفته و بر مردم حکمروایی میکردند.
خیابانهای شهر گواتمالا شیک و سنگفرش شده بود، ولی تورم و بحران مسکن روزبهروز شدت مییافت. حتی ثروتمندان نمیتوانستند اجارههایی را که به سرعت افزایش میرفت بپردازند و با کارمندان دونرتبه آمریکایی رقابت کنند و در نتیجه مجبور بودند به مساکنی مخروبه روی آورند.
نارضایتی کمکم به اوج خود رسید. مردم و افسران جوان در برابر رئیسجمهور ایستادند. اوبیکو سقوط و دولت را به رئیسجمهور موقت واگذار کرد. رئیسجمهور موقت نیز نتوانست در برابر دلارهای آمریکایی و تحریکات سازمان سیا و پنتاگون در گواتمالا مقاومت چندانی کند. یک سال بعد مردم به یک استاد تبعیدی به نام جان ژوزه اروالو برای پست ریاستجمهوری رای دادند. استاد سوسیالیست همان راهی را رفت که آلنده در شیلی و دیگر همگنانش در آمریکای لاتین برگزیدند. در همان آغاز فعالیتهای آروالو آمریکا شروع به تحریکات شدیدی کرد. هرجومرج گسترش یافت. اروالو پس از قطع رابطه با آمریکا، قانون هشت ساعت کار روزانه و بهبود شرایط کار به نفع مردم را تصویب کرد. در همین زمان آمریکا به شدت تبلیغات علیه او را در دستور کار خود قرار داد.
یونایتد فروت با انحصار کشتیرانی توانست گواتمالا را در فشار بگذارد. مدت دو سال تمام کالاها، از راه زمینی و از طریق مکزیک و السالوادور وارد گواتمالا میشد. با این همه اروالو موفقیتهایی نیز داشت. او موفق شد اصلاحات ارضی را در دورترین نقاط کشور به اجرا گذارد. به اغلب روستاها برقرسانی کند. جادهها و بنادری جدید احداث کند. به وضع مردمان داخل شهرها رسیدگی بیشتری کند و شمول بیمههای اجتماعی را نیز وسیعتر کرد.
طی چهار سال ریاستجمهوری آروالو تحولات نسبی در گواتمالا روی داد. اما چهار سال بعد آمریکاییها در انتخابات بعدی با حمایت قاطع از جاکوبو آربنز او را در برابر اروالو قرار دادند. ناگهان حمایت آروالو از آربنز باعث شد که آمریکاییها نسبت به آربنز موضع خنثی اتخاذ کنند. آربنز با رای قابلتوجهی در انتخابات پیروز شد و آمریکا نیز برای مدتی در برابر پیروزی آربنز سکوت اختیار کرد.
آربنز در اولین سخنرانی از اقدامات دولت قبلی حمایت کرد و راه خود را ادامهدهنده راه آروالو دانست. اولین رویارویی با آمریکا ملی کردن تمام زمینهای گواتمالا بود. آربنز همه زمینها حتی زمینهای یونایتد فروت را که به کشت موز اختصاص یافته بود و سالیان سال از آن محصول برداشت میشد ملی کرد. آمریکا این قانون را پذیرفت اما از آربنز خواست که آن را به قیمت روز و نقدی خریداری کند.
قیمت پیشنهادی آمریکا تنها درباره اموال یونایتد فروت بالغ بر 15 میلیون دلار میشد. آربنز از این باجخواهی آمریکا ایستادگی کرد. آمریکا او را به جریان خزنده کمونیسم در گواتمالا متهم کرد اما این مانع از آن نشد که آربنز از این مساله روی گرداند. از دید سیاستمداران آمریکایی کمونیست کسی بود که علاوه بر خیانت به منافع آنها در انتخابات حزب کارگر گواتمالا شرکت یا حتی نام نویسی کرده باشد یا عضو سازمانی صلح جو در آن کشور باشد و از امضاکنندگان اعلامیهای در مخالفت با آزمایشهای اتمی باشد، به شوروی و چین سفرکرده باشد یا از «نظم جدید» طرفداری کند، اتحادیه کارگری و دهقانی تشکیل داده یا دست یک کمونیست میانهرو را فشرده باشد. دولت اربنز اما در برابر این زورگویی و تحریکات آمریکاییها مقاومت کرد و اوربنز که سالها در کشورهای دیگر آمریکای لاتین زندگی کرده بود و خود رنج مردمان فقیر این قاره را مشاهده کرده بود میدانست که سازش و مذاکره با آمریکاییها میتواند برای همیشه آسایش را از این کشور دور سازد.
دولت آربنز اگر چه یک گرایش انساندوستانه به همه احزاب داشت و به تقویت آزادی مطبوعات و آزادی بیان اعتقاد داشت اما هیچگاه از هیچ حزبی چپگرا حمایت جدی نکرد. دولت آربنز به نشریات سیاسی کمک مالی میکرد اما از اعتقادات و مرام آنان دفاع مستندی به عمل نیاورد. آربنز حتی برای مقابله با آمریکاییها از هیچ کشور سوسیالیستی اسلحه خریداری نکرد. او تنها در برابر حمله نیروهایی که سیا سازمان داده بود و پنتاگون از طریق هندوراس و نیکاراگوئه آنها را مسلح میکرد از چکسلواکی کمک گرفت.
سیا برای مقابله با آربنز، رئیس پیشین مدرسه جنگ کاستیو آرماس را که سالها پیش در جریان کودتایی نافرجام دستگیر شده و سپس از کشور فرار کرده بود دوباره به گواتمالا بازگرداند. عملیات به سرعت برق و باد انجام گرفت. آربنز سقوط کرد. اگرچه چندی از حامیان و نزدیکان آربنز و از اعضای دولت تیرباران شدند اما نتیجه این کودتا نسبت به دیگر کودتاهای دیگر در آمریکای لاتین خونین نبود. آربنز تبعید شد. گواتمالا با حاکمیت آرماس یک خفقان یکساله را تجربه کرد و یک سال بعد خود آرماس نیز به نحو مشکوکی کشته شد.
آربنز بعدها در مصاحبه با یک روزنامهنگار پرویی گفته بود: «اشتباه بزرگ من این بود که مردم را در کودتا مسلح نکرده بودم.»