ماجرای آرژانتین و ویروس حکومت نظامی
آرشیو
چکیده
متن
نظامیگری درعرصه سیاست را آرژانتینیها در آمریکای لاتین باب کردند. حکومت نظامی مثل بیماری ویروسی از این کشور به مناطق اطراف سرایت کرد و میراث عجیبی برای آمریکای لاتین به جا گذاشت.
دیکتاتوریهای نظامی و ضدکمونیستی آمریکای لاتین سنت شوم «گم شدن» مردم را بنا نهادند؛ سنت خارج شدن از خانه و هرگز برنگشتن. سنت هجوم به خانه و بردن افراد؛ آن هم بدون هیچ رد پایی. دلیل و مدرکی مبنی بر کشته شدن این گمشدگان وجود نداشت؛ و دلیلی برای زنده بودنشان هم.
مادرانی که روزی فرزندانشان را بیخبر از همهجا راهی مدرسه و دانشگاه میکردند و دیگر هرگز خبری از آنها نمی شنیدند بعدها «بنیاد مادران میدان ماه مه» را تشکیل دادند و با روسریهای سفید به نشانه صلح، تجمع اعتراض آمیز برگزار کردند تا ردپایی از فرزاندان گمشدهشان بیایند. پیشتر در دهه 1940 میلادی، عصر پرونیسم شکل گرفته بود. در سال 1945 میلادی خوان پرون پس از کودتایی که نظامیان با شرکت افسران جوان ترتیب داده بودند به قدرت رسیده بود و با گشادهدستی در حال «خریدن» حمایت طبقه فقیر بود. تودهگرایی خاصی که در حکومت خوان پرون مورد توجه قرار گرفته بود در سایر کشورهای آمریکای لاتین بیسابقه بود و شاید به همین جهت بود که ناگهان حامیان زیادی هم در داخل آرژانتین پیدا کرد.
اویتا، همسر خوان پرون هم بیکار ننشسته بود و از خزانه دولت برای بچههای کوچک شیرینی و اسباببازی میخرید و بنیادهای اجتماعی تاسیس می کرد تا «افسانه اویتا» را در آرژانتین درخشان کند. پرونیستها معتقد به شکلگیری حکومتی بینابین کمونیسم و سرمایهداری بودند و در عین حال بیزاری و برائت خود را از غربگرایی اعلام میکردند. اما ادعای بزرگ پرونیستها مبنی بر به عهده داشتن نمایندگی میهن و خلق باعث شد هرگونه مخالفت داخلی با سیاستهای پرونیستی به «دشمنی با میهن و خلق» نسبت داده شود و بهتبع با سرکوب شدیدی نیز مواجه شود.
اما پرون هم خود سرانجام قربانی کودتا شد و در سال 1955 میلادی از قدرت به زیر کشیده شد و به تبعید رفت. آشوبها در آرژانتین از همان زمان شکل جدیدی به خود گرفت و در دهه 1970 میلادی به طرز بیسابقهای تشدید شد.
با سقوط پرون، فعالیت پرونیستها هم ممنوع و خشونت و انتقامگیری وارد ابعاد جدیدی شد. از آنجا که اواخر دهه 1960 میلادی با شورشهای دانشجویی در نقاط مختلف جهان همراه بود، موج اعتراض به آرژانتین هم سرایت کرد و از سوی دیگر، ایدههای انقلابی که پسلرزههای آن از کوبا به سایر کشورهای آمریکای لاتین رسیده بود، تحولی در عرصه سیاسی آرژانتین ایجاد کرد.
یک جنبش بزرگ و قوی چریکی شهری با عنوان «مونوتونروس» در همین زمان در آرژانتین شکل گرفت که گروهی پارتیزانی و سازماندهی شده و البته خشن به شمار میآمد. اعضای این گروه هم مثل برخی آرژانتینیهای دیگر به بازگشت خوان پرون به کشور و احیای سیاستهای پیشین آن امید بسته بودند. پرون در سال 1973 میلادی به آرژانتین بازگشت اما شرایط برای احیای سیاستهای پیشین او فراهم نبود. به تدریج حتی برخی نیروهای نزدیک به پرون وارد مقابله مستقیم با «مونوتونروس» شدند و با مرگ پرون در کوتاه زمانی بعد، اوضاع بیش از پیش بغرنج شد.
همسر دوم خوان پرون پس از مرگ او مدتی حکومت را در دست داشت اما برقراری امنیت در آرژانتین به امری ناممکن تبدیل شده بود. دیری نگذشت که در سال 1976 میلادی دوباره نیروهای نظامی به صحنه آمدند و ناپدید شدن مردم، زندانی کردن و شکنجه آنها هم به امری عادی تبدیل شد.
اما وحشتناکترین هجوم به مردم در آرژانتین را میتوان به روز 16 سپتامبر سال 1976 میلادی نسبت داد.ماجرا از اعتراض دانشآموزان به افزایش قیمت بلیت اتوبوس آغاز شد. پلیس طی عملیاتی با نام رمز «شب مدادها» به خانه دانشآموزان معترض هجوم برد تا برای همیشه صدای اعتراض آنها را خاموش کند. بچهها را در فاصله ساعت یک صبح تا پنج صبح بازداشت کردند و هنوز هم این روز یکی از مهمترین و دردناکترین روزها در تاریخ آرژانتین به شمار میآید.
آشفتگی و نارضایتی از وضع موجود در آرژانتین همچنان ادامه داشت تا اینکه در دهه 1980 میلادی، ژنرال لئوپولد گالتیری که در راس قدرت قرار داشت تصمیم گرفت برای منحرف ساختن افکار عمومی آرژانتین، جزایر فالکلند را که از زمان اشغال در سال 1833 میلادی تحت مالکیت انگلیس قرار داشت مورد حمله قرار دهد. این جنگ شور ناسیونالیستی شدیدی در آرژانتین برانگیخت اما نتیجه این شد که ژنرالها مجبور به کنارهگیری شدند و بالاخره در سال 1983 میلادی قدرت از دست نظامیان خارج شد و رائول آلفونسین ازحزب رادیکال به قدرت رسید. او پیش از پایان دوره ریاستجمهوریاش اختیاراتش را به «کارلوس منم» پرونیست اعطا کرد که فرمان عفو عمومی جنایتکاران را امضا کرد؛ هرچند که «نستور کرشنر» رییسجمهور بعدی، این قانون را بی اعتبار اعلام کرد.
لغو عفو عمومی جنایتکاران باعث شد خانوادههای ناپدیدشدگان در آرژانتین به یافتن فرزندانشان امید ببندند. این ناپدیدشدگان گاه فرزندانی هم داشتند که هیچ نشانی از آنها در دست نبود. مواردی وجود داشت که در آنها فرزند فرد ناپدیدشده در زندان به دنیا آمده و معلوم نبود چه بلایی بر سرش آمده است. به همین خاطر بود که در اواسط دهه 1980 میلادی که یوغ نظامیگری تا حدی از آرژانتین برداشته شده بود، خانوادههای ناپدیدشدگان به فکر پیدا کردن این بچهها افتادند. این کار با استفاده از آزمایش DNA پدربزرگ و مادربزرگها قابل انجام بود. پس بانک ملی اطلاعات ژنتیک تاسیس شد و به تدریج 75 تن از فرزندان ربودهشدگان به همین ترتیب هویت اصلی خود را بازیافتند. جالب اینجا بود که برخی از آنها با شکنجهگران پدر و مادر خودشان زندگی میکردند! زخمهای دوران سیاه دیکتاتوری در آرژانتین به سالها زمان نیاز دارد تا کمی ترمیم شود. نباید از یاد برد که رهایی از آن ویروس خطرناک نظامی هم زمان میخواست و البته محقق شد.
منابع:
1. تب تند آمریکای لاتین، نشر نی، 1385
2. تاریخ جهان در قرن بیستم، نشر فرزان روز، چاپ اول،
دیکتاتوریهای نظامی و ضدکمونیستی آمریکای لاتین سنت شوم «گم شدن» مردم را بنا نهادند؛ سنت خارج شدن از خانه و هرگز برنگشتن. سنت هجوم به خانه و بردن افراد؛ آن هم بدون هیچ رد پایی. دلیل و مدرکی مبنی بر کشته شدن این گمشدگان وجود نداشت؛ و دلیلی برای زنده بودنشان هم.
مادرانی که روزی فرزندانشان را بیخبر از همهجا راهی مدرسه و دانشگاه میکردند و دیگر هرگز خبری از آنها نمی شنیدند بعدها «بنیاد مادران میدان ماه مه» را تشکیل دادند و با روسریهای سفید به نشانه صلح، تجمع اعتراض آمیز برگزار کردند تا ردپایی از فرزاندان گمشدهشان بیایند. پیشتر در دهه 1940 میلادی، عصر پرونیسم شکل گرفته بود. در سال 1945 میلادی خوان پرون پس از کودتایی که نظامیان با شرکت افسران جوان ترتیب داده بودند به قدرت رسیده بود و با گشادهدستی در حال «خریدن» حمایت طبقه فقیر بود. تودهگرایی خاصی که در حکومت خوان پرون مورد توجه قرار گرفته بود در سایر کشورهای آمریکای لاتین بیسابقه بود و شاید به همین جهت بود که ناگهان حامیان زیادی هم در داخل آرژانتین پیدا کرد.
اویتا، همسر خوان پرون هم بیکار ننشسته بود و از خزانه دولت برای بچههای کوچک شیرینی و اسباببازی میخرید و بنیادهای اجتماعی تاسیس می کرد تا «افسانه اویتا» را در آرژانتین درخشان کند. پرونیستها معتقد به شکلگیری حکومتی بینابین کمونیسم و سرمایهداری بودند و در عین حال بیزاری و برائت خود را از غربگرایی اعلام میکردند. اما ادعای بزرگ پرونیستها مبنی بر به عهده داشتن نمایندگی میهن و خلق باعث شد هرگونه مخالفت داخلی با سیاستهای پرونیستی به «دشمنی با میهن و خلق» نسبت داده شود و بهتبع با سرکوب شدیدی نیز مواجه شود.
اما پرون هم خود سرانجام قربانی کودتا شد و در سال 1955 میلادی از قدرت به زیر کشیده شد و به تبعید رفت. آشوبها در آرژانتین از همان زمان شکل جدیدی به خود گرفت و در دهه 1970 میلادی به طرز بیسابقهای تشدید شد.
با سقوط پرون، فعالیت پرونیستها هم ممنوع و خشونت و انتقامگیری وارد ابعاد جدیدی شد. از آنجا که اواخر دهه 1960 میلادی با شورشهای دانشجویی در نقاط مختلف جهان همراه بود، موج اعتراض به آرژانتین هم سرایت کرد و از سوی دیگر، ایدههای انقلابی که پسلرزههای آن از کوبا به سایر کشورهای آمریکای لاتین رسیده بود، تحولی در عرصه سیاسی آرژانتین ایجاد کرد.
یک جنبش بزرگ و قوی چریکی شهری با عنوان «مونوتونروس» در همین زمان در آرژانتین شکل گرفت که گروهی پارتیزانی و سازماندهی شده و البته خشن به شمار میآمد. اعضای این گروه هم مثل برخی آرژانتینیهای دیگر به بازگشت خوان پرون به کشور و احیای سیاستهای پیشین آن امید بسته بودند. پرون در سال 1973 میلادی به آرژانتین بازگشت اما شرایط برای احیای سیاستهای پیشین او فراهم نبود. به تدریج حتی برخی نیروهای نزدیک به پرون وارد مقابله مستقیم با «مونوتونروس» شدند و با مرگ پرون در کوتاه زمانی بعد، اوضاع بیش از پیش بغرنج شد.
همسر دوم خوان پرون پس از مرگ او مدتی حکومت را در دست داشت اما برقراری امنیت در آرژانتین به امری ناممکن تبدیل شده بود. دیری نگذشت که در سال 1976 میلادی دوباره نیروهای نظامی به صحنه آمدند و ناپدید شدن مردم، زندانی کردن و شکنجه آنها هم به امری عادی تبدیل شد.
اما وحشتناکترین هجوم به مردم در آرژانتین را میتوان به روز 16 سپتامبر سال 1976 میلادی نسبت داد.ماجرا از اعتراض دانشآموزان به افزایش قیمت بلیت اتوبوس آغاز شد. پلیس طی عملیاتی با نام رمز «شب مدادها» به خانه دانشآموزان معترض هجوم برد تا برای همیشه صدای اعتراض آنها را خاموش کند. بچهها را در فاصله ساعت یک صبح تا پنج صبح بازداشت کردند و هنوز هم این روز یکی از مهمترین و دردناکترین روزها در تاریخ آرژانتین به شمار میآید.
آشفتگی و نارضایتی از وضع موجود در آرژانتین همچنان ادامه داشت تا اینکه در دهه 1980 میلادی، ژنرال لئوپولد گالتیری که در راس قدرت قرار داشت تصمیم گرفت برای منحرف ساختن افکار عمومی آرژانتین، جزایر فالکلند را که از زمان اشغال در سال 1833 میلادی تحت مالکیت انگلیس قرار داشت مورد حمله قرار دهد. این جنگ شور ناسیونالیستی شدیدی در آرژانتین برانگیخت اما نتیجه این شد که ژنرالها مجبور به کنارهگیری شدند و بالاخره در سال 1983 میلادی قدرت از دست نظامیان خارج شد و رائول آلفونسین ازحزب رادیکال به قدرت رسید. او پیش از پایان دوره ریاستجمهوریاش اختیاراتش را به «کارلوس منم» پرونیست اعطا کرد که فرمان عفو عمومی جنایتکاران را امضا کرد؛ هرچند که «نستور کرشنر» رییسجمهور بعدی، این قانون را بی اعتبار اعلام کرد.
لغو عفو عمومی جنایتکاران باعث شد خانوادههای ناپدیدشدگان در آرژانتین به یافتن فرزندانشان امید ببندند. این ناپدیدشدگان گاه فرزندانی هم داشتند که هیچ نشانی از آنها در دست نبود. مواردی وجود داشت که در آنها فرزند فرد ناپدیدشده در زندان به دنیا آمده و معلوم نبود چه بلایی بر سرش آمده است. به همین خاطر بود که در اواسط دهه 1980 میلادی که یوغ نظامیگری تا حدی از آرژانتین برداشته شده بود، خانوادههای ناپدیدشدگان به فکر پیدا کردن این بچهها افتادند. این کار با استفاده از آزمایش DNA پدربزرگ و مادربزرگها قابل انجام بود. پس بانک ملی اطلاعات ژنتیک تاسیس شد و به تدریج 75 تن از فرزندان ربودهشدگان به همین ترتیب هویت اصلی خود را بازیافتند. جالب اینجا بود که برخی از آنها با شکنجهگران پدر و مادر خودشان زندگی میکردند! زخمهای دوران سیاه دیکتاتوری در آرژانتین به سالها زمان نیاز دارد تا کمی ترمیم شود. نباید از یاد برد که رهایی از آن ویروس خطرناک نظامی هم زمان میخواست و البته محقق شد.
منابع:
1. تب تند آمریکای لاتین، نشر نی، 1385
2. تاریخ جهان در قرن بیستم، نشر فرزان روز، چاپ اول،