آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن

  کریستف کلمب ایرانی که جفرافیای دیپلماتیک آمریکای لاتین را کشف کرد، اسحاق‌خان مفخم‌الدوله وزیرمختار تهران در واشنگتن بود؛105 سال پیش.سوغات سفر مفخم‌الدوله به سرزمین لاتین،به روال آن ایام امضای عهدنامه مودت و تجارت با کشورهای مکزیک، برزیل، آرژانتین، اروگوئه و شیلی بود. از مودت تجاری تا مراودات سیاسی 30سالی فاصله افتاد و رضاشاه پهلوی با بازگشایی سفارت در این کشورها روابط رسمی‌دیپلماتیک با آمریکای جنوبی را سامان داد. بشکه‌های نفت در دستان ایران و آمریکای لاتین بسان حلقه پیوندی بود که در پرتو آن، ایران توانست سرمایه‌اش را به برزیل ببرد و پرو اعتبارات بلندمدت از تهران بگیرد.
 
ایران با فراغبال توانست در حیاط خلوت آمریکا،تفرج اقتصادی کند که تقرب سیاسی به یکی از دو اردوگاه شرق و غرب مساله‌ساز و شکارگاه ایالات متحده، صید افکار انقلابی شد و جایگاه صیادان چریک و دلبسته به شرق.در کشاکش یارگیری شرق و غرب بود که جنبش عدم تعهد در سال 1340 شمسی شکل گرفت تا بی طرف‌ها را پناهی باشد در زورآزمایی دو بلوک آن هم در اوج جنگ سرد؛بزرگان لاتین در سلک غیرمتعهدها رفتند و ایران دوره پهلوی دوم در صف همپیمانان دفاعی ایالات متحده در «سنتو» در کنار پاکستان، ترکیه، عراق و بریتانیا. در سال 1338 خلیج خوک‌ها طعمه انقلاب شد و فیدل کاسترو با سرنگون کردن دولت باتیستا، کوبا را تبدیل به کشوری سوسیالیستی کرد و سوسیالیسم آمریکای لاتین را بنیاد گذاشت. کاسترو در بدو امر و حتی تا مدتی پس از تصرف قدرت، خود را کمونیست نمی‌دانست.
 
جنبش 26 ژوئیه بیش از همه چیز جنبشی ضد امپریالیستی با گرایشات قوی ناسیونالیستی بود؛ حزب کمونیست هوادار شوروی کوبا یا حزب سوسیالیست مردم کوبا، تشکیل شده در دهه بیست میلادی و عضو کمنترن، علاوه بر حمایت از حکومت باتیستا،در کابینه او هم دارای وزرایی بود. با این حال تا سال ۱۹۶۱ گرایش کاسترو و نیروهای سنتی کمونیسم در کوبا به طور روزافزون به هم نزدیک‌تر شدند تا سرانجام در این سال جنبش 26 ژوئیه، حزب سوسیالیست مردم کوبا و گروه انقلابی 13 مارس با پیوستن به یکدیگر سازمان متحدی تشکیل دادند که بعدها تبدیل به حزب کمونیست کوبا شد و تا امروز قدرت سیاسی را در دست دارد.

جزیره امید چپ
چریک‌های کوه‌های سیراماسترای کوبا آن روزها الگوی چریک‌ها و فعالان ضدرژیم پهلوی شدند و سرخوردگان پس از کودتای 28 مرداد 1332 و رنج دیدگان واقعه 15 خرداد 1342 چشم بر مبارزان انقلابی دوختند که اسطوره‌شان چه گوارا بود؛چریک جوانی که پوسترهایش در خانه‌های آرمانخواهان ایرانی تبلور پیدا شدن اسکندری بود در دوره ناامیدی از «نادرها» و در مزار آبادشهر بی تپش. پیروزی فیدل کاسترو در کوبا رومانتیسم انقلابی را در جهان‌های آرمان‌طلب آن زمان به تصویر کشید و انقلاب الجزایر رسم جنگیدن می‌آموخت علیه استبداد.آرمانخواهان راهی کعبه آمال خود شدند.هیاتی از حزب توده ایران در دهه 40 به جزیره کوبا رفت تا در خلیج خوک‌ها رسم مبارزه با ساواک را بیاموزد و حاصلش چند مقاله در نشریه «دنیا» ارگان تئوریک حزب توده شد و کوبا شد «جزیره امید». آنهایی که گرایش‌های چپ داشتند، به کوبا، ویتنام و چین رفتند و آنهایی که دل در گرو مبارزه دینی داشتند، به الجزایر، و مصر رفتند.

از نیمه دوم سال 1342، پس از سرکوب آخرین مقاومت نیروهای ملی و مذهبی مخالف رژیم، جوانان به‌خصوص جناح رادیکال دانشجویان دانشگاه تهران که زیر فشار روزافزون رژیم قرار گرفته بودند، به چاره‌جویی پرداختند. در اواخر سال 1342 چند تن از رهبران و فعالان نهضت آزادی در آمریکا و اروپا، مطالعه در زمینه انقلاب‌های الجزایر و کوبا را آغاز کردند.دکتر علی شریعتی که در اروپا با فانون عضو جبهه آزادیبخش الجزایر و نویسنده نشریه «المجاهد» دوستی و ارتباط برقرار کرده بود و با آن مجله همکاری می‏کرد،در تابستان 1343 مصطفی چمران، ابراهیم یزدی، پرویز امین و...را به مصر فرستاد تا ضمن فراگیری آموزش‌های نظامی، ترتیب آموزش چریکی برای جوانانی که از سوی نهضت آزادی به طور مخفیانه از ایران اعزام می‏شدند را فراهم کنند.گروه چمران تا پاییز 1345 در مصر بودند، سپس به لبنان رفتند و در آنجا پایگاه تعلیماتی فراهم ساختند.
 
سپس سازمان انقلابی حزب توده که به دلیل اختلافات، از بدنه اصلی حزب جدا شده بود، با کوبا تماس برقرار کرد و سرانجام در سال 1343 گروهی از مبارزان ایرانی برای آموزش نظامی‌ به کوبا اعزام شدند. برخی از اعضای این گروه عبارت بودند از پرویز واعظی‌زاده، عطا حسن آقایی، شکوه طوافچی، ایرج کشکویی، سیامک لطف‌الهی و سیاوش پارسانژاد. آنها ۹ ماه ماندند و بعد از بازگشت مبارزه مسلحانه را آغاز کردند. عده‌ای از آنها در زدوخورد با نیروهای امنیتی شاه کشته شدند ولی برخی هنوز زنده‌اند. در سال 1345 هفت تن پزشک، معلم و بازاری، به اتهام جانبداری از آشوبگران و ترجمه و پخش مطالب مربوط به انقلاب کوبا و اقدام به تشکیل گروه پنهانی به نام جبهه آزادیبخش ملی دستگیر شدند.رهبر این گروه، که چندی بعد «جاما» نامگذاری شد، دکتر کاظم سامی، پزشک روان شناس و مبارز قدیمی بود.

شاه که به رغم تیر غمزه‌های فراوان از سوی آمریکا، دلدادگی چپ‌ها به کوبا را تحمل می‌کرد، «اصلاحات ارضی» را به اصرار جان اف کندی پذیرفت و به رسم متحدان آمریکای جنوبی واشنگتن، انقلاب سفیدی به پا کرد تا کوباهای دیگری شکل نگیرند؛محمدرضا پهلوی حالا خود را «شاه سوسیالیست» می‌خواند تا هم نگاه جوانان را به داخل برگرداند و هم با انقلابی خودساخته،فکر انقلاب و سرنگونی را از سر به در کند.آنچنان‌که اسدالله علم در خاطرات روز 14 دی 1353 می‌نویسد: شاه با خواندن سرمقاله روزنامه نیویورک تایمز به قلم «اوکس» فرمودند:«پدرسگ نوشته من لوئی چهاردهم هستم،در صورتی‌که لوئی چهاردهم مغز ارتجاع و من لیدر انقلابم!» دولت کوبا در سال 54 سفارت خود در تهران را دایر کرد و با حکومت شاه روابطی عادی داشت ولی بعد از ملاقات فیدل کاسترو با رهبر حزب توده ‌ایران، روابط دو کشور تیره شد. شاه در اسفند 54 یادداشت اعتراضی از طریق وزارت خارجه به سفیر کوبا در تهران داده بود با این گلایه که‌ هاوانا آواز یاد مستان انقلابی چپ‌گرا می‌دهد و پس از آن در فروردین 55 رابطه سیاسی دو کشور قطع شد.

متحدی غیر‌متعهد
آمریکا در سال 1357 جزیره ثباتش را از دست داد؛همانگونه که دستش از خلیج خوک‌ها یا سرزمین شکر در حیاط خلوت خود کوتاه شده بود؛پیشترش دانیل اورتگا چریک 33 ساله از باد انقلاب، توفانی در نیکاراگوئه درو کرده و ایران، انقلابی همزاد در آمریکای لاتین یافته بود. کاسترو، نقش انقلابی اسلام را ستود و حتی خواستار اخراج اسرائیل از سازمان ملل شد. فیدلی که حالا دیگر از مارکسیست خواندن خود ابایی نداشت به حمایت از انقلاب اسلامگرایان در ایران برخاست و گفت: «اگر انقلاب آینده مردم را بهبود می‌بخشد، برایم مهم نیست که آیا فلسفه مارکسیستی دارد یا مذهبی. من می‌دانم که مارکسیست‌های ایران از آیت‌الله خمینی حمایت می‌کنند.»رهبر کوبا دلگرم از یافتن متحدی ضدآمریکایی در خاورمیانه،دلشاد از انقلابی بود که بعضی پدیدآورندگانش ملهم از وی بودند: «انقلابی که در ایران رخ داد یک انقلاب حقیقی و انقلاب مردانگی بود.»وی توصیف «پدیده قرن» به انقلاب ایران را گذاشت که در سفرش به تهران در سال 1380 بر زبان آورد.

دولت موقت در اولین گام مهم دیپلماتیک، فرمان خروج از پیمان سنتو را صادر و ابراهیم یزدی وزیرخارجه وقت در سفر به‌ هاوانا در شهریور 1358، با شرکت در اجلاس سران جنبش غیرمتعهدها رسما پیوستن ایران به این جنبش را اعلام کرد.برق شوق در چشمان کاسترو صاعقه زد،گرچه آنگونه که ابراهیم یزدی سال‌ها بعد گفت برخی جریانات اسلامی‌در داخل از این تصمیم خرسند نشدند هیچ،زبان به گلایه گشودند که :«مگر مسلمان می تواند «غیرمتعهد» باشد!! اسلامیت با تعهد همراه است!!» کاسترو در دیدار با هیات ایرانی در ‌هاوانا گریزی زد به شعار انقلابیون ایران در صدور انقلاب و تجربه خود را نصب‌العین قرار داد که سیاست صدور انقلاب به سایر کشورهای آمریکای لاتین اشتباه است و موجب انزوای کوبا و موفقیت آمریکا در استمرار فشار بر ‌هاوانا شده است.
 
یزدی دستاورد مهم دیگری نیز از سفر به کوبا داشت: « بعد از برگشت،تجربه کوبا در بسیج جوانان و اعزام آنان به روستاها و مشارکت در بازسازی و نوسازی روستاهای کوبا را در جلساتی که روزهای جمعه با جمعی از جوانان انقلابی در دفتر نخست‌وزیری داشتیم مطرح ساختم. از درون این مباحث طرح جهاد سازندگی تهیه و به رهبر فقید انقلاب پیشنهاد شد که مورد تایید ایشان قرار گرفت و بیانیه آن تهیه شد. با انتشار آن، جهاد سازندگی رسما آغاز به کار کرد.»(سالنامه شرق-1384)دو ماه پس از آن دانشجویان انقلابی شیشه عمر دولت موقت را به دیوارهای سفارت ایالات متحده در تهران زدند و با بالا رفتن از آن،شکستند.

چراغ سفارت آمریکا که خاموش شد،برخی دولت‌های اروپایی و حتی شیلی و مکزیک هم بر در سفارتخانه‌های خود در تهران قفل زدند و تعدادی دیگر از سفارتخانه‌های آمریکای لاتین به حالت غیرفعال به کار خود ادامه دادند.جوانان انقلابی تهران در آمریکاستیزی حتی از چریک‌های میانسال‌ هاوانا نیز پیشی گرفتند و همین شد که کاسترو نخست از شکست هیبت بزرگ سرمایه‌داری جهان به وجد آمد ولی وقتی نتیجه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا را دید و نام رونالد ریگان را به عنوان پیروز کارزار شنید،ابرو در هم کشید. عطا الله مهاجرانی، در خاطرات سفر هیات ایرانی به کوبا در اوایل دهه 1360 می‌نویسد: « فیدل کاسترو به ما گفت برخی اوقات از خودم می‌پرسم دوستان ایرانی می‌دانند که با ماجرای گروگانگیری چه کردند؟ این ماجرا باعث شد که‌ هارترین جناح راست در آمریکا در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شود.»
 
چریک انقلابی به رغم این ملاحظات و تاملات،سر بر راه دوستی فزونتر با ایران نهاد که هر دو با آمریکا سر ستیز داشتند و از خط و خال غرب راه گریز. با این حال چپ‌ها به رغم انقلاب همچنان مست کوبا بودند و سرمست قلندری شرق علیه قلدری غرب.توده‌ای‌ها همچنان سر وکارشان با کوبایی‌ها بود و حتی وقتی با قهر اسلامگرایان انقلابی برخورد کردند،دست به دامن برادر لاتینشان شدند.هاوانا کوشید راهی برای رهبران حزب توده در خروج از تنگنای زندان و محاکمه بجوید که تهران اعتنایی نکرد و دلسردی بر فصل گرم روابط ایران و کوبا حاکم شد.

گریز از سایه دو جنگ
تهران یکسالگی عضویتش در جنبش عدم تعهد را جشن می‌گرفت که یکی از اعضای همان جنبش که همسایه بود،با توپ و تانک و موشک به خاک ایران سر زد. سال 1359 به دنبال اوج‌گیری حملات عراق علیه ایران و درخواست تهران برای بررسی بیشتر موضوع جنگ، جنبش عدم تعهد یک کمیته حسن نیت مرکب از نمایندگان دولت‌های کوبا، یوگسلاوی، الجزایر، زامبیا، هند، پاکستان و سازمان آزادیبخش فلسطین تشکیل داد تا فعالیت خود را برای خاتمه جنگ آغاز کنند. کمیته حسن نیت در آبان‌ماه سال 1359 تصمیم گرفت که به تهران و بغداد سفر کند اما نخستوزیر وقت ایران اعلام کرد که تا وقتی نیروهای عراقی خاک ایران را ترک نکرده‌اند تهران هیچ پیشنهاد آتش بسی را قبول نخواهد کرد و به این ترتیب نخستین فعالیت‌های کمیته حسن‌نیت به نتیجه نرسید.
 
در آبان ماه 1359 رییس‌جمهور وقت ایران در نامه‌ای خطاب به سران کشورهای غیرمتعهد خواستار موضع‌گیری آنها در مقابل عراق شد.از آن پس بود که غیرمتعهدها درگیرودار جنگ دو عضو خود ماندند و حتی تهران سودای میزبانی اجلاس در سال 1361 را در دل رژیم صدام حسین ناکام گذاشت؛اما به‌رغم این دستاورد،در اجلاس هفتم در هند از 56 عضو، 53 کشور به نفع عراق موضع گرفتند و ایران در کنار لیبی، سوریه و کره شمالی تنها ماند؛حتی کوبا و دیگر کشورهای آمریکای لاتین دست تهران را در دهلی نو نگرفتند.

با این وجود جنگ هشت ساله با عراق،ایران را به آمریکای لاتین نزدیک‌تر کرد؛تهران در تحریم و انزوا بود و در پی منبع تامین نیازی می‌گشت و همین شد که آرژانتین، برزیل و اروگوئه به عمده‌ترین مبادی وارداتی ایران تبدیل شدند.با پایان جنگ و در دوران سازندگی سفارتخانه‌های ایران در کشورهای شیلی، اروگوئه، کوبا، نیکاراگوئه و کلمبیا افتتاح و آغاز به کار کردند.جنگ سرد که به نفس نفس افتاد و قلب کمونیسم شوروی باز ایستاد، شرایط جدیدی در پهنه روابط بین‌الملل ایجاد شد و آمریکای لاتین هم برای بهبود روابط با ایران احساس نیاز کرد.
 
با آغاز دوره تشنج‌زدایی در سیاست خارجی ایران که با روی کار آمدن سید محمد خاتمی‌به‌طور رسمی‌آغاز شد، روابط سیاسی ایران و منطقه آمریکای لاتین به موازات مناسبات اقتصادی گسترش یافت که نمود آن در تغییر مواضع تعدادی از کشورهای آمریکای جنوبی در برخورد با قطعنامه کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد در مورد ایران بود که از رای مثبت به ممتنع تغییر یافت. در همین مدت، ترافیک خطوط هوایی ایران و سرزمین لاتین‌ها سنگین‌تر شد. خاتمی به ونزوئلا و کوبا رفت، حبیبی معاون اولش عازم کلمبیا، ونزوئلا و کوبا شد و تهران از هوگو چاوس رئیس‌جمهور ونزوئلا، فیدل کاسترو، رهبر کوبا (سال 1380)و همچنین وزرای خارجه ونزوئلا، اروگوئه، کوبا و رئیس مجلس کلمبیا میزبانی کرد.

دلدادگی با پسرخواندگان کاسترو
سال‌های پایانی دوره خاتمی ‌بود که پسرخواندگان کاسترو در همسایگی استاد پیر درس پس دادند؛البته نه در صحنه انقلاب که در صفحه برگه آرای انتخابات.هوگو چاوس رئیس‌جمهور ونزوئلا شد. او ضد آمریکایی بود و خفته در دریای نفت.نفت و ضدیت با آمریکا برای ایران دوست دیگری در آمریکای لاتین یافت که در دوره ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد با انتخاب اوو مورالس در بولیوی و دانیل اورتگا در نیکاراگوئه حلقه یاران ایران تکمیل شد. روابط با کوبا از نگاه احمدی‌نژاد «راهبردی و ریشه‌دار» بود و ونزوئلا برادری بود که رئیس‌جمهورش همرزم رئیس‌جمهورمان خوانده شد،نیکاراگوئه هم انقلابی همزاد یا دوقلو با انقلاب ایران داشت و اورتگای بازگشته از 16 سال خانه‌نشینی،همچون پسرخواندگان کاسترو و نیز احمدی نژاد محو معجزه عدالت‌محوری بود.
 
خطوط هوایی بین ایران و کشورهای چپ‌گرای آمریکای‌جنوبی باز با ترافیک روبه‌رو و قراردادهای تجاری استراتژیک بین تهران و این کشورها امضا شد.این بار اصولگرایان ایرانی نه دلباخته زمانتیسم انقلابی چپ‌های لاتین،که دلداده ایده‌الیسم آمریکا‌ستیزی آنها شدند و اگر در دوره‌هاشمی‌ رفسنجانی آمریکای لاتین گریزگاهی برای رهایی از انزوا و تحریم بود و در دوره خاتمی‌گذرگاه استقلال سیاسی در عصر نوین و حامی‌حق هسته‌ای ایران و حل مسالمت‌آمیز آن،در دوره احمدی‌نژاد گرانیگاه آرمانگرایانی بود که وعده حکومت مستضعفان بر مستکبران می‌دادند.

تبلیغات