نویسندگان: احسان ابطحی
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن

  بوریس یلتسین معمار فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی دو هفته پیش درگذشت. یلتسین را هر چه که باشد نمی‌توان نادیده گرفت. مردی که با بالا رفتن از تانک مقابل ساختمان سفیدرنگ پارلمان آن زمان اتحاد شوروی چهره‌ای جهانی شد تا معمار فروپاشی این امپراتوری عظیم لقب بگیرد. او کمونیست‌های افراطی را که در تدارک کودتایی برای زنده نگه داشتن اتحاد شوروی بودند ناکام گذاشت تا روسیه پا در راهی جدید بگذارد. راهی که بسیاری آن را آغاز راه دموکراسی و آزادی می‌دانند و از آن به نیکی یاد می‌کنند و در مقابل بسیاری دیگر آن را آغاز راه افول شوروی ابرقدرت می‌دانند.یلتسین همانقدر که طرفدار دارد، منتقد هم دارد. هواداران یلتسین او را مردی می‌دانند که با شهامت و جسارت دو هدف عمده را دنبال می‌کرد؛ جلوگیری از به قدرت رسیدن دوباره کمونیسم و برقراری ارتباط میان روسیه دموکراتیک و جهان غرب.

یکی از ستایش‌کنندگان سرشناس یلتسین، بیل کلینتون رئیس‌جمهوری پیشین آمریکاست که 8 سال به‌طور مستقیم و از نزدیک با او کار کرد. کلینتون که همراه بوش‌پدر در مراسم خاکسپاری یلتسین در مسکو شرکت کرده بود طی مقاله‌ای در روزنامه نیویورک‌‌تایمز به ستایش از رئیس‌جمهوری سابق روسیه پرداخت و نوشت که یلتسین با وجود همه فشارهای اقتصادی و سیاسی در همه تصمیم‌گیری‌های دشوار، راه درست را برگزید. کلینتون در پایان یادداشت خود از یلتسین به عنوان مردی نام برد که تاریخ از او به نیکی یاد خواهد کرد. یکی دیگر از اقدامات یلتسین برای بهبود رابطه با جهان غرب پافشاری‌اش برای پیوستن به گروه 7 کشور صنعتی به عنوان هشتمین عضو بود.

کلینتون در همان یادداشتی که در نیویورک‌تایمز به یاد یلتسین منتشر کرد ضمن اشاره به این موضوع می‌نویسد: سایر رهبران 7 کشور صنعتی جهان و من با اضافه شدن روسیه به گروه کشورهای صنعتی موافقت کردیم، چراکه معتقد بودیم روسیه از سویی در زمینه دموکراسی و پلورالیسم (تکثرگرایی)، آزادی مطبوعات و ایجاد یک جامعه مدنی بانشاط در حال توسعه است و از سوی دیگر همکاری روسیه با اعضای گروه 7 برای مسائل امنیتی موضوعی حیاتی بود.به همین دلیل ما به تشکیل گروه 8 رای دادیم و این رای در حقیقت رای اعتماد ما به شخص یلتسین و آینده کشورش بود.

با این همه شمار افرادی که یلتسین را به دلیل تصمیم‌گیری‌هایش نقد می‌کنند، کم‌ نیست.
آنها معتقدند یلتسین با واگذاری سهام شرکت‌های بزرگ دولتی روسیه به افرادی خاص زمینه را برای تخریب اقتصاد این کشور فراهم و ثروت بادآورده فراوانی را نصیب عده‌‌ای کرد.منتقدان یلتسین بر این باورند که اگرچه او دموکراسی را به روسیه آورد، اولین رهبر انتخابی این کشور بود و داوطلبانه از مقام خود کنار رفت اما این کشور را در مسیری اشتباه قرار داد.
یلتسین با اجرای برنامه اقتصادی مشهور به «شوک‌درمانی» که هدف آن گذار اقتصاد کاملا بسته و دولتی کمونیستی به اقتصاد کاپیتالیستی و بازار آزاد بود، تولید ناخالص داخلی روسیه را به نصف کاهش داد. او با قطع برنامه کنترل قیمت‌ها و کاهش هزینه‌های دولت باعث افزایش وحشتناک نرخ تورم شد.

یلتسین در واپسین روزهای سال 1999 میلادی داوطلبانه از قدرت کنار رفت و ولادیمیر پوتین، رئیس سابق سازمان اطلاعات روسیه (KGB) را جایگزین خود کرد؛ اقدامی که بسیاری از آن به شدت انتقاد می‌کنند.آن طور که کلینتون در یادداشتش در نیویورک‌تایمز نوشته، یلتسین در یکی از آخرین دیدارهایش با کلینتون به او قول داده که زمان در روسیه به عقب برنخواهد گشت و پوتین به دموکراسی پایبند است. اما امروز پس از گذشت بیش از 6 سال از روی کارآمدن پوتین شواهد چیز دیگری را نشان می‌دهد. حقیقت این است که امروز شاید تنها یادگار دموکراسی در روسیه انتخابات باشد.
فضای شدیدا امنیتی و پلیسی، انفعال نهادهای مدنی، کنترل شدید دولت بر رسانه‌ها و... همه و همه نشان‌دهنده آن است که پوتین عقربه دموکراسی در روسیه را به عقب کشانده است.

برای اثبات این مدعا تنها شاید اشاره به این موضوع کافی باشد که در 10 سال گذشته پس از عراق بیشترین روزنامه‌نگاران در روسیه کشته شده‌اند. ضمن اینکه بسیاری از روزنامه‌نگارانی که در عراق کشته می‌شوند بر اثر حادثه جان خود را از دست می‌دهند نه اغراض سیاسی.بی‌تردید یلتسین در مورد پوتین اشتباه کرده است. او اعتقادی به دموکراسی ندارد و ریشه‌های قدرتش را بیش از گذشته در همه ارکان روسیه محکم کرده است.شاید دو روی یک سکه بهترین توصیف از یلتسین باشد؛ مردی که کارهای بزرگ و البته اشتباهات بزرگ داشت. اما یلتسین هرچه که بود، تاریخ نمی‌تواند و نباید او را فراموش کند.

تبلیغات