پسرعموها روبه روی هم
آرشیو
چکیده
متن
در تاریخ آمده است که ابراهیم پسری به نام اسماعیل داشت و پسری به نام اسحق، اسحق در سنین پیری صاحب فرزندان پسری شد که یعقوب هم یکی از آنان بود. او به شام رفت و در آنجا صاحب دوازده پسر شد که هر کدام منشاء یکی از اقوام معروف به بنیاسرائیل شدند و پدر یهودیان تاریخ گشتند. اسماعیل که با پدر خود برای قربانی شدن به حجاز آمده بود، پس از معجزه خداوند در آنجا ماندگار شد و پدر اعراب عدنانی گردید. اعرابی که اجداد پیامبراسلام(ص) گشتند.
گویا نام یکی از پسران یعقوب یهودا بوده است و بدان سبب آنان را یهود میخوانند و یا شاید نام قبیله یا شهری بوده است (لسان العرب وتاج العروس). یعقوبی نقل میکند که در زمان ظهور پیامبراسلام اقوام پراکندهای از یهودیان در منطقه یثرب و یمن زندگی میکردند.
درباره علت حضور آنان در جزیره العرب، مورخان حدسهایی زدهاند که شایعترین آن فشارهایی بوده است که از سوی دولت روم به آنان وارد میشده. اگر چه مسئله انتظاربرای ظهور پیامبر جدید نیز یکی دیگر از این دلایل است. ظاهرا عدهای از قبایل اوس و خزرج در اثر همزیستی با یهودیان بنیقریظه و خیبر، یهودی شده بودند. مسعودی نیز اشاره میکند که اعراب به آئین یهود تمایل داشتند. یهودیان در جزیره العرب بیشتر به کشاورزی و در یثرب بیشتر به آهنگری، معدن و اسلحه سازی اشتغال داشتند.
مقارن با ظهور پیامبر اسلام یهودیان نیز به شدت منتظر ظهور پیامبری بودند که در منابع دینی یهود به او اشاره رفته بود.
مورخان اسلامی معتقدند که با ظهور پیامبراسلام و هجرت او به مدینه دیگر حجت بر یهود تمام شد و حتی برخی از بزرگان آن قوم نیز نظیر عبدالله بن سلام به اسلام گرویدند اما، توده آنان از روی لجاجت و با این بهانه که پیامبر اسلام(ص) از بنی اسرائیل نبود از ایمان آوردن سر باز زدند. رسول جعفریان در این باره در کتاب سیره رسول خدا مینویسد:
“شواهدی در عهد قدیم یعنی تورات موجود است که اشاره به ظهور پیامبر اسلام دارد: این کلمات که امروزه در تورات موجود است بعد از تحریفات فراوانی است که از عصر موسی (ع)تا کنون در تورات واقع شده است، یکی از عبارات این است: “و این برکتی است که موسی مرد خدا قبل از وفاتش به بنیاسراعیل داده گفت: یهود از سینا در آمدو از سعیر بر ایشان طلوع کرد و از جبل فاران درخشان گردید” در سه مورد، مورد اول اشاره به ظهور موسی از کوه سینا است، مورد دوم ظهور عیسی از کوه سعیر و مورد سوم ظهور پیامبر از کوه فاران است. (سفرتثنیه، باب 33، فقرات 1و2) از نظر جغرافیدانانی چون یاقوت حموی در معجمالبلدان مسلم است که جبل فاران همان کوههای اطراف مکه است.
شیخ محمد جواد بلاغی نیز در کتاب “الهدی الی دین المصطفی” در این باره به تفصیل سخن گفته است. (ج2ص105-103) تورات خود محل فاران را مشخص میکند، آنجا که به ابراهیم میگوید “برخیز پسر را برداشته او را به دست خود بگیر زیرا که از او امتی عظیم پدید خواهد آمد، وخدا چشمان او را باز کرد، چاه آبی دید، پس رفته مشک آب را پر کرده و پسر را نوشانید و خدا با آن پسر میبود و او نمو کرده، ساکن صحرا شد و در تیراندازی بزرگ گردیدو در صحرای فاران ساکن شد” (سفر پیدایش، باب 21، فقره 18.) پیامبر از همان نخستین روزهای بعثت، نماز خود را به سوی بیتالمقدس خواند و پیامبری موسی را تایید کرد اما با هجرت به مدینه علیرغم این رفتار، یهودیان آنجا بنای مخالفت گذاشتند و از گرویدن به اسلام سر باز زدند، و تنها به بستن پیمانهایی مبنی برعدم جنگ و خونریزی اکتفا کردند.
تا آن که آیات صریح قرآن درباره باورهای یهودیان نازل گشت وزمزمه مخالفتها و دشمنیها بلندترگردید. قرآن صراحتا اعلام کرد که ابراهیم یهودی و نصرانی نبوده و بلکه مسلمان بوده است. آیات درباره بنیاسرائیل و پیمان شکنی و خصوصیات نامطلوب یهودیان مرتب بر مسلمانان نازل میگشت و صف میان مسلمانان و یهودیان را که آشکارا به تحقیر مسلمانان پرداخته و آئین آنها را الهام گرفته از باورهای پیشین خود میدانستند، آشکارتر میساخت. ابن اسحق فهرست بلند بالایی از دانشمندان یهود را نام میبرد که برای محکوم کردن رسول خدا پرسشهایی میکردند و در پاسخ آنان آیاتی از قرآن کریم نازل شد. (سیره النبی، ج2، ص123-126) او معتقد است که حدود یک صد آیه اول سوره بقره درباره این گروه و منافقان اوس و خزرج نازل شده است.(همان ص152-176.)
اوج این درگیریها زمانی آشکار گردید که پیامبرهفده ماه پس از ورود به مدینه در نخستین نماز جمعه، مامور شد تا قبله را از بیتالمقدس به کعبه تغییردهد و آخرین رشته مشترک با یهودیان را بگسلاند. پس ازاین اتفاق عدهای ازبزرگان یهود به نزد پیامبر آمده و گفتند که اگر ایشان قبله را مجددا به بیتالمقدس بازگرداند آنها مسلمان خواهند شد اما پیامبر بنا به آیه صریح قرآن از انجام چنین عملی نهی شد (بقره ایه 145).از متن آیات نازل شده در این زمان به خوبی میتوان پی برد که روابط با یهودیان روبه تیرگی است.
درگیریهای لفظی میان مسلمانان و یهودیان بالا گرفت تا آنجا که پیامبر یهودیان بنی قینقاع را فرخواند و به آنان اولتیماتوم داد که دست از فتنهگری و مراوده با قریش بردارند. این قبیله قدرتمند که در مدینه به شغل زرگری و صنعتگری مشغول بودند در شمار کسانی بودند که با پیامبر پیمان داشتند اما آن را به خاطر مراوده با قریش نقض میکردند.آنان در پاسخ پیامبر که ایشان را ازمبتلا شدن به سرنوشتی چون قریشیان در بدر ترساند، گفتند که تو با عدهای جاهل درگیر شدی اما ما خود بنیالحرب هستیم. پس از حوادثی که در فضای درگیریهای لفظی میان مسلمانان و یهودیان پیش آمده بود، با نازل شدن آیه 58 از سوره انفال پیامبر قلعه آنان را برای پانزده روز محاصره کرد تا آنان که ساکنان قلعه تسلسم شدند و به فرمان پیامبرپس از پا در میانی عبداللهبنابی، همگی آنان را از قلعه اخراج کرد و انان نیز به سمت “اذرعات” شام رفتند و اموالشان میان مسلمانان تقسیم شد.
در فاصله میان جنگ های بدر و احد یاران پیامبر چند تن از شاعران یهودی که مردم را بر ضد آن حضرت تحریک میکردند از پای در آوردند که برجستهترین آنها کعب ابن اشرف بود، شاعرسرشناسی که افرادی از قبیله اوس او را کشتند و خزرجیان که دیدند از قبیله رقیب، عقب ماندهاند از پیامبر خواستند تا آنها نیز یک یهودی سرشناس دیگر به نام ابن ابیالحقیق را از پای درآورند و پیامبر چنین اجازهای به آنان داد. در ماه ربیعالاول سال چهارم هجری پیامبر که برای کمک خواستن از یهودیان بنی نضیر به نزد آنان رفته بود از توطئه آنان برای ترور خودآگاه شد و قلعه را به محاصره درآورد، آنان تسلیم شده و رهسپار قلعه خیبر در سر راه شام گشتند. اموالشان نیز میان مهاجران تقسیم گردید. در این باره آیات سوره حشر نازل شد به این مضمون که: “اوست خدایی که نخستین بار کسانی از اهل کتاب را که کافر بودند از خانههایشان بیرون راند...”
با فراهم آمدن سپاهیان احزاب برای جنگ با مسلمانان دیگر یهودیان نیز تحریک شدند تا پیمان خود با پیامبر را بشکنند. به همین جهت در ذیالقعده سال پنجم پیامبر با سه هزار نیرو به محاصره قلعه بنیقریظه رفت و بیست و پنج روز آنجا را محاصره کرد. پس از تسلیم شدن یهودیان، پیامبر به پیشنهاد عدهای از قبیله اوس خواست که یکی از بزرگان اوس درباره آنان داوری کند و چنین شد که سعد بن معاذ که در جنگ خندق زخمی شده بود درباره بنیقریظه حکم داد که مردانشان کشته شوند و زنان و فرزندانشان اسیر گشته و اموالشان تقسیم گردد.
اگر چه این حادثه در منابع تاریخی به کرات ذکر گردیده اما برخی مورخان نظیر دکتر شهیدی در صحت چنین حادثهای تردید دارند. اما آیات قرآنی نیز این مسئله را تایید میکند آنجا که در آیه 27و26 سوره احزاب میخوانیم: “از اهل کتاب آن گروه را که به یاریشان برخاسته بودند از قلعههایشان فرود آورد و در دلهایشان بیم افکند. گروهی را کشتید و گروهی را به اسارت گرفتید و خدا زمین و خانهها و اموالشان و زمینهایی را که بر آن پا ننهادهاید به شما واگذاشت و خدا بر هر کاری تواناست.”
قلعههای مستحکم خیبر آخرین پایگاه یهودیان در حجاز بود و در سال ششم هجری مسلمانان قصد فتح آن مناطق را کردند و با تمام قوا به سمت آنان رفتند. جنگهای سختی در گرفت و سرانجام با رشادتهایی که از امام علی در تاریخ ثبت شده است، دژهای مستحکم فتح شد و یهودیان دیگر هیچ پایگاهی در حجاز نداشتند.
اهالی یهودی فدک در نزدیکی خیبر نیز پس از دیدن سرنوشت خیبریان تسلیم شده و بدون جنگ با پیامبر مصالحه کردند. این گونه بود که یهودیان پس از اسلام به دلایلی که اشاره رفت بیشترین درگیری و جنگ را به نسبت دیگر پیروان اهل کتاب با مسلمانان داشتند و به همین جهت آیات بسیاری در رابطه با آنان در قرآن کریم وجود دارد که به شرح دشمنی آنان با مسلمانان و یا چگونگی خیانت و نقض پیمان آنها با پیامبر پرداخته است. مسئلهای که درباره هیچ گروه یا قوم دیگری اتفاق نیفتاد و لذا تاریخ و منابع صدر اسلام مملو از روایتهایی است که به شرح درگیریها میان مسلمانان و یهودیان پرداخته است .
گویا نام یکی از پسران یعقوب یهودا بوده است و بدان سبب آنان را یهود میخوانند و یا شاید نام قبیله یا شهری بوده است (لسان العرب وتاج العروس). یعقوبی نقل میکند که در زمان ظهور پیامبراسلام اقوام پراکندهای از یهودیان در منطقه یثرب و یمن زندگی میکردند.
درباره علت حضور آنان در جزیره العرب، مورخان حدسهایی زدهاند که شایعترین آن فشارهایی بوده است که از سوی دولت روم به آنان وارد میشده. اگر چه مسئله انتظاربرای ظهور پیامبر جدید نیز یکی دیگر از این دلایل است. ظاهرا عدهای از قبایل اوس و خزرج در اثر همزیستی با یهودیان بنیقریظه و خیبر، یهودی شده بودند. مسعودی نیز اشاره میکند که اعراب به آئین یهود تمایل داشتند. یهودیان در جزیره العرب بیشتر به کشاورزی و در یثرب بیشتر به آهنگری، معدن و اسلحه سازی اشتغال داشتند.
مقارن با ظهور پیامبر اسلام یهودیان نیز به شدت منتظر ظهور پیامبری بودند که در منابع دینی یهود به او اشاره رفته بود.
مورخان اسلامی معتقدند که با ظهور پیامبراسلام و هجرت او به مدینه دیگر حجت بر یهود تمام شد و حتی برخی از بزرگان آن قوم نیز نظیر عبدالله بن سلام به اسلام گرویدند اما، توده آنان از روی لجاجت و با این بهانه که پیامبر اسلام(ص) از بنی اسرائیل نبود از ایمان آوردن سر باز زدند. رسول جعفریان در این باره در کتاب سیره رسول خدا مینویسد:
“شواهدی در عهد قدیم یعنی تورات موجود است که اشاره به ظهور پیامبر اسلام دارد: این کلمات که امروزه در تورات موجود است بعد از تحریفات فراوانی است که از عصر موسی (ع)تا کنون در تورات واقع شده است، یکی از عبارات این است: “و این برکتی است که موسی مرد خدا قبل از وفاتش به بنیاسراعیل داده گفت: یهود از سینا در آمدو از سعیر بر ایشان طلوع کرد و از جبل فاران درخشان گردید” در سه مورد، مورد اول اشاره به ظهور موسی از کوه سینا است، مورد دوم ظهور عیسی از کوه سعیر و مورد سوم ظهور پیامبر از کوه فاران است. (سفرتثنیه، باب 33، فقرات 1و2) از نظر جغرافیدانانی چون یاقوت حموی در معجمالبلدان مسلم است که جبل فاران همان کوههای اطراف مکه است.
شیخ محمد جواد بلاغی نیز در کتاب “الهدی الی دین المصطفی” در این باره به تفصیل سخن گفته است. (ج2ص105-103) تورات خود محل فاران را مشخص میکند، آنجا که به ابراهیم میگوید “برخیز پسر را برداشته او را به دست خود بگیر زیرا که از او امتی عظیم پدید خواهد آمد، وخدا چشمان او را باز کرد، چاه آبی دید، پس رفته مشک آب را پر کرده و پسر را نوشانید و خدا با آن پسر میبود و او نمو کرده، ساکن صحرا شد و در تیراندازی بزرگ گردیدو در صحرای فاران ساکن شد” (سفر پیدایش، باب 21، فقره 18.) پیامبر از همان نخستین روزهای بعثت، نماز خود را به سوی بیتالمقدس خواند و پیامبری موسی را تایید کرد اما با هجرت به مدینه علیرغم این رفتار، یهودیان آنجا بنای مخالفت گذاشتند و از گرویدن به اسلام سر باز زدند، و تنها به بستن پیمانهایی مبنی برعدم جنگ و خونریزی اکتفا کردند.
تا آن که آیات صریح قرآن درباره باورهای یهودیان نازل گشت وزمزمه مخالفتها و دشمنیها بلندترگردید. قرآن صراحتا اعلام کرد که ابراهیم یهودی و نصرانی نبوده و بلکه مسلمان بوده است. آیات درباره بنیاسرائیل و پیمان شکنی و خصوصیات نامطلوب یهودیان مرتب بر مسلمانان نازل میگشت و صف میان مسلمانان و یهودیان را که آشکارا به تحقیر مسلمانان پرداخته و آئین آنها را الهام گرفته از باورهای پیشین خود میدانستند، آشکارتر میساخت. ابن اسحق فهرست بلند بالایی از دانشمندان یهود را نام میبرد که برای محکوم کردن رسول خدا پرسشهایی میکردند و در پاسخ آنان آیاتی از قرآن کریم نازل شد. (سیره النبی، ج2، ص123-126) او معتقد است که حدود یک صد آیه اول سوره بقره درباره این گروه و منافقان اوس و خزرج نازل شده است.(همان ص152-176.)
اوج این درگیریها زمانی آشکار گردید که پیامبرهفده ماه پس از ورود به مدینه در نخستین نماز جمعه، مامور شد تا قبله را از بیتالمقدس به کعبه تغییردهد و آخرین رشته مشترک با یهودیان را بگسلاند. پس ازاین اتفاق عدهای ازبزرگان یهود به نزد پیامبر آمده و گفتند که اگر ایشان قبله را مجددا به بیتالمقدس بازگرداند آنها مسلمان خواهند شد اما پیامبر بنا به آیه صریح قرآن از انجام چنین عملی نهی شد (بقره ایه 145).از متن آیات نازل شده در این زمان به خوبی میتوان پی برد که روابط با یهودیان روبه تیرگی است.
درگیریهای لفظی میان مسلمانان و یهودیان بالا گرفت تا آنجا که پیامبر یهودیان بنی قینقاع را فرخواند و به آنان اولتیماتوم داد که دست از فتنهگری و مراوده با قریش بردارند. این قبیله قدرتمند که در مدینه به شغل زرگری و صنعتگری مشغول بودند در شمار کسانی بودند که با پیامبر پیمان داشتند اما آن را به خاطر مراوده با قریش نقض میکردند.آنان در پاسخ پیامبر که ایشان را ازمبتلا شدن به سرنوشتی چون قریشیان در بدر ترساند، گفتند که تو با عدهای جاهل درگیر شدی اما ما خود بنیالحرب هستیم. پس از حوادثی که در فضای درگیریهای لفظی میان مسلمانان و یهودیان پیش آمده بود، با نازل شدن آیه 58 از سوره انفال پیامبر قلعه آنان را برای پانزده روز محاصره کرد تا آنان که ساکنان قلعه تسلسم شدند و به فرمان پیامبرپس از پا در میانی عبداللهبنابی، همگی آنان را از قلعه اخراج کرد و انان نیز به سمت “اذرعات” شام رفتند و اموالشان میان مسلمانان تقسیم شد.
در فاصله میان جنگ های بدر و احد یاران پیامبر چند تن از شاعران یهودی که مردم را بر ضد آن حضرت تحریک میکردند از پای در آوردند که برجستهترین آنها کعب ابن اشرف بود، شاعرسرشناسی که افرادی از قبیله اوس او را کشتند و خزرجیان که دیدند از قبیله رقیب، عقب ماندهاند از پیامبر خواستند تا آنها نیز یک یهودی سرشناس دیگر به نام ابن ابیالحقیق را از پای درآورند و پیامبر چنین اجازهای به آنان داد. در ماه ربیعالاول سال چهارم هجری پیامبر که برای کمک خواستن از یهودیان بنی نضیر به نزد آنان رفته بود از توطئه آنان برای ترور خودآگاه شد و قلعه را به محاصره درآورد، آنان تسلیم شده و رهسپار قلعه خیبر در سر راه شام گشتند. اموالشان نیز میان مهاجران تقسیم گردید. در این باره آیات سوره حشر نازل شد به این مضمون که: “اوست خدایی که نخستین بار کسانی از اهل کتاب را که کافر بودند از خانههایشان بیرون راند...”
با فراهم آمدن سپاهیان احزاب برای جنگ با مسلمانان دیگر یهودیان نیز تحریک شدند تا پیمان خود با پیامبر را بشکنند. به همین جهت در ذیالقعده سال پنجم پیامبر با سه هزار نیرو به محاصره قلعه بنیقریظه رفت و بیست و پنج روز آنجا را محاصره کرد. پس از تسلیم شدن یهودیان، پیامبر به پیشنهاد عدهای از قبیله اوس خواست که یکی از بزرگان اوس درباره آنان داوری کند و چنین شد که سعد بن معاذ که در جنگ خندق زخمی شده بود درباره بنیقریظه حکم داد که مردانشان کشته شوند و زنان و فرزندانشان اسیر گشته و اموالشان تقسیم گردد.
اگر چه این حادثه در منابع تاریخی به کرات ذکر گردیده اما برخی مورخان نظیر دکتر شهیدی در صحت چنین حادثهای تردید دارند. اما آیات قرآنی نیز این مسئله را تایید میکند آنجا که در آیه 27و26 سوره احزاب میخوانیم: “از اهل کتاب آن گروه را که به یاریشان برخاسته بودند از قلعههایشان فرود آورد و در دلهایشان بیم افکند. گروهی را کشتید و گروهی را به اسارت گرفتید و خدا زمین و خانهها و اموالشان و زمینهایی را که بر آن پا ننهادهاید به شما واگذاشت و خدا بر هر کاری تواناست.”
قلعههای مستحکم خیبر آخرین پایگاه یهودیان در حجاز بود و در سال ششم هجری مسلمانان قصد فتح آن مناطق را کردند و با تمام قوا به سمت آنان رفتند. جنگهای سختی در گرفت و سرانجام با رشادتهایی که از امام علی در تاریخ ثبت شده است، دژهای مستحکم فتح شد و یهودیان دیگر هیچ پایگاهی در حجاز نداشتند.
اهالی یهودی فدک در نزدیکی خیبر نیز پس از دیدن سرنوشت خیبریان تسلیم شده و بدون جنگ با پیامبر مصالحه کردند. این گونه بود که یهودیان پس از اسلام به دلایلی که اشاره رفت بیشترین درگیری و جنگ را به نسبت دیگر پیروان اهل کتاب با مسلمانان داشتند و به همین جهت آیات بسیاری در رابطه با آنان در قرآن کریم وجود دارد که به شرح دشمنی آنان با مسلمانان و یا چگونگی خیانت و نقض پیمان آنها با پیامبر پرداخته است. مسئلهای که درباره هیچ گروه یا قوم دیگری اتفاق نیفتاد و لذا تاریخ و منابع صدر اسلام مملو از روایتهایی است که به شرح درگیریها میان مسلمانان و یهودیان پرداخته است .