مبادی علم اخلاق در دنیای اسلام
آرشیو
چکیده
متن
علم اخلاق براساس اعتقاد به ساحتها و مراتب متکثر هستی شکل گرفته است. این علم بر هستیشناسی ماتریالیستی و دنیوی مبتنی نیست.
سایت گروه مجلات همشهری: اخلاق، یکی از مهمترین ساحتهای دین مبین اسلام است؛ آن گونه که پیامبر اعظم (ص) هدف نهایی بعثت خود را رسیدن به کرامتهای اخلاقی بیان میکند. آثار ارزشمندی که طی قرنها در زمینه اخلاق تالیف شده، نشانه اهمیت این مساله است. روشن است که هر مکتب مبانی و مبادی خاصی در علم اخلاق دارد. مبادی به مباحثی گفته میشوند که پیش از ورود به هر علم باید شناخته شوند؛ مانند موضوع آن علم، وجود آن و اصولی که اثبات مسائل آن علم، منوط به آنهاست. در این نوشتار کوشش شده تا فهمی دقیق از مبادی علم اخلاق، شاخههای آن، مباحث اخلاقی و ارتباط این علم با دیگر علوم به دست داده شود.
دکتر حمید پارسانیا در شماره 55 خردنامه نوشته است: در دنیای اسلام، علم اخلاق دانشی است که آثار و کتابهای بسیاری درمورد آن تدوین شده است. این دانش پیش از اسلام نیز در یونان شناخته شده بود. کتاب «اخلاق نیکوماخوس» اثر ارسطو از نخستین کتابهایی است که به طور مستقل درباره این علم نوشته شدهاند. از برجستهترین آثاری که درباره علم اخلاق در تاریخ فرهنگ اسلامی به نگارش درآمده است، میتوان به این موارد اشاره کرد:
تهذیب الاخلاق، تالیف یحیی بن عدی بن حمید بن زکریا (متوفی 364ق)/تهذیب الاخلاق و طهاره الاعراق نوشته ابوعلی احمدبن محمد مسکویه (320-421 قمری) / اخلاق ناصری اثر خواجه نصیر (597قمری) / جامعالسعادات نوشته ملا احمد نراقی و معراج السعاده اثر ملا مهدی نراقی.
با توجه به آثار یاد شده علم اخلاق دانشی است که درباره نفس انسان بحث میکند؛ از آن جهت که افعال زیبا، زشت، شایسته یا ناشایست با اراده از نفس صادر میشوند.
موضوع علم اخلاق: موضوع علم اخلاق، خُلق انسان است. خُلق در برابر خَلق به کار میرود. خَلق مربوط به ظاهر و صورت انسان است و خُلق مربوط به باطن و سیرت آدمی. درتعریف خُلق گفتهاند: ملکهای نفسانی است که منشا میشود تا افعال از آدمی به سادگی و به سهولت صادر شود.
ملکه کیفیتی برای نفس است که آن کیفیت برای نفس تداوم و استمرار دارد و بهسرعت در معرض زوال قرار نگیرد. ملکه در برابر حال به کار میرود. حال صفت و کیفیتی در نفس است که ناپایدار بوده و به سرعت زائل میشود. علم اخلاق درباره ملکات نفسانی آدمی بحث میکند. خلقهای پسندیده و ناپسند را شناسایی و چگونگی پدید آمدن هریک از آنها و نیز راههای از بین بردن خلقهای ناپسند یا آراسته شدن به خلقهای پسندیده را بازگو می کند.
مبادی معرفتشناختی: در دنیای اسلام، علم اخلاق از برخی مبادی و اصول موضوعه بهره میبرد. این مبادی و اصول موضوعه مربوط به علم اخلاق نیست بلکه مربوط به علوم دیگری است؛ مثلا برخی از این مبادی، معرفتشناسانه، بعضی فلسفی و بعضی دیگر نیز مبادی انسان شناختی هستند.
در اسلام، علم اخلاق مبتنی بر معرفت حسی، عقلی و وحیانی است. حس در شناخت، امور متغیر و رفتار و اعمال روزانه افراد کارآمد است و عقل احکام و قواعد کلی اخلاقی را میشناسد. پیش از اسلام، علم اخلاق از دو منبع معرفتی حسی و عقلی بهره میبرد لکن حضور وحی و مرجعیت معرفتی آن سبب شد که مجموعهای از آیات و روایات که به آنها « نقل» گفته میشود، به عنوان منبع معرفتی نوینی در اختیار عالمان اخلاق قرار گیرد. حضور زنده و فعال وحی و نقلی که در حاشیه وحی اعتبار یافته است، در بسیاری از آثار و کتب اخلاقی اسلامی به چشم میخورد. حذف عقل و مرجعیت معرفتی آن در فلسفهها و جریانهای معرفتی مدرن، علم اخلاق را دچار تحولات بنیادین کرده است؛ در صورتی که عنصر عقل وجوه اشتراک فراوانی را میان علم اخلاق اسلامی و علم اخلاق در یونان پدید آورده است. روشی که علم اخلاق در دنیای اسلام با توجه به مرجعیت عقل از آن استفاده میکند، روش برهانی است. در این روش از شواهد نقلی نیز استفاده میشود.
مبادی هستیشناسی: علم اخلاق براساس اعتقاد به ساحتها و مراتب متکثر هستی شکل گرفته است. این علم بر هستیشناسی ماتریالیستی و دنیوی مبتنی نیست. جهان ماده بخشی از عالم هستی است. اعتقاد به متافیزیک و عالم ماوراءالطبیعه، مهمترین بنیاد هستیشناختی علم اخلاق اسلامی محسوب میشود و خیر و کمال در این هستیشناسی به عالم طبیعت محدود نمیشود بلکه عالم عقلانی را نیز در برمیگیرد. اعتقاد به عالم عقلانی و فرشتگان رکناساسی علم اخلاق اسلامی است.علم اخلاق اسلامی از هستیشناسی فلسفی اسلامی بهره میگیرد. این هستیشناسی با گرایشهای سه گانه مشایی، اشراقی و صدرایی، اصول موضوعه هستیشناختی علم اخلاق در اسلام است.
مبادی انسانشناختی: مبنای انسانشناختی اخلاق اسلامی ـ که از دو مبنای هستیشناختی و معرفتشناختی آن متاثر است ـ معتقد به ابعاد دوگانه وجود انسان، یعنی نفس و بدن است. بدن، موجود مادی و مربوط به عالم طبیعت است و نفس انسانی موجودی فوق طبیعی و عقلی است. بدن انسان را با حس و نفس او را با عقل میتوان شناخت. میتوان گفت بعد عقلانی وجود انسان با ذات او در ارتباط بوده و با وجود دیدگاههای مختلفی که درباره ارتباط نفس و بدن مطرح است، نفس جنبه عالیتر وجود انسان را تشکیل میدهد؛ به گونهای که لذت، سعادت، کمال و خیر حقیقی انسان به این بعد از وجود او مربوط میشود. اثبات مراتب سهگانه وجود انسان - یعنی حس، خیال و عقل - تبیین رابطه میان این مراتب براساس حرکت جوهری و جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء بودن نفس، از موثرترین مسائل انسانشناختی در علم اخلاق است.
فرااخلاق: عالمان اخلاق هر یک از مبادی سهگانه فوق را در بخشی از آثار علمی دنیای اسلام بررسی کردهاند. متافیزیک و فلسفه به معنای خاص، عهدهدار اثبات مبادی هستیشناختی علم اخلاق است. منطق، برخی دیگر از مبادی معرفتی آن را مطرح میکند و علم النفس مبانی انسانشناختی اخلاق را تامین میکند. پیش از صدرالمتألهین متفکران مسلمان مباحث نفس را در زمره مسائل طبیعی میدانستند و در طبیعیات در مورد آن بحث میکردند ولی صدرالمتألهین این موضوع را به متافیزیک مربوط میدانست و آن را در زمره مباحث هستیشناسی به معنای خاص قرار میداد.
دانشی که به جستوجو در مبانی و اصول موضوعه علم اخلاق میپردازد و درباره آن سخن میگوید «فرااخلاق» نامیده میشود. فرااخلاق به بیان آثاری که مبانی فلسفی، معرفتی و انسانشناختی بر علم اخلاق دارند و نیز صورتهای مختلفی که این علم در اثر مبادی گوناگون پیدا میکند، میپردازد.
براساس معنای بالا، فرااخلاق یک علم درجه دوم است؛ زیرا علم درجه دوم علمی است که موضوع آن در علوم دیگر باشد. از آنجا که این علم نیز درباره علم اخلاق و نسبت آن با مبادی و مبانی علوم دیگر بحث میکند، از علوم درجه دوم به شمار میرود.
ارتباط علم اخلاق با سایر علوم: علم اخلاق بیارتباط با سایر علوم نیست. برخی از علوم مبادی و مبانی علم اخلاق را تامین میکنند که هرگونه تغییر در آنها به تغییر مبانی علم اخلاق و در نتیجه، تغییر در علم اخلاق منجر میشود. همان گونه که علم اخلاق مبادی خود را از علوم دیگر میگیرد، مبادی برخی از علوم مثل علم سیاست را تامین میکند. پس این علم هم از علومی که مبادی آن را تأمین میکند متأثر است و هم بر علومی که مبادی خود را از آن میگیرد، اثر میگذارد.