در این پژوهش به بررسی سیاست مذهبی شاه سلطان حسین در دوره صفویه پرداخته شده است. پادشاهان صفوی با بهره گیری از ایدئولوژی شیعه، سعی در کسب مشروعیت سیاسی و ساختاری حکومت خویش نمودند. انتشار و تثبیت ایدئولوژی مذهب تشیع، در تعامل با علمای دینی، دست یافتنی بود. بنابراین هر کدام از پادشاهان صفوی با توجه به شرایط اجتماعی و سیاسی حکومت از نفوذ علما در راستای توسعه و گسترش تشیع و تثبیت حکومت بهره بردند. تعامل شاهان صفوی با علما و فقهای شیعه، از اواخر دوره شاه اسماعیل اول آغاز شد، و با ورود علمای شیعه، بویژه از جبل عامل به ایران در دوره شاه طهماسب گسترش یافت. در دوره صفوی با وجود دیگر گروه های تأثیرگذار در قدرت، از جمله نیروهای قزلباش و ... قدرت و جایگاه علمای شیعه در دستگاه حکومت روندی رو به رشد داشت. در دوره ی شاه عباس اول با توجه به تغییرات گسترده ی در حکومت و کاهش قدرت نیروهای قزلباش و جایگزینی نیروی سوم متشکل از نیروهای گرجی و چرکس، شرایط برای افزایش قدرت علما و فقها در صحنه سیاسی کشور فراهم شد. اما نظارت دقیق شاه عباس و قدرت مطلقه او مجالی برای مداخله سیاسی علما باقی نگذاشت. سیاست مذهبی صفویان چه تأثیری در تعامل یا برخورد آنها با اقلیت های دینی و اهل سنت داشته است؟ پس از شاه عباس و با روی کار آمدن شاهان ضعیف این فرصت فراهم شد تا علمای شیعه در قدرت مداخله مستقیم نمایند. در دوران شاه سلطان حسین به دلیل عدم درایت سیاسی و بی اعتنایی او نسبت به منافع حکومت و ملت، مداخله زیاد علما، با اتخاذ سیاست خشن و سخت گیرانه به پیروان دیگر مذاهب باعث ایجاد تنش هایی در درون قلمرو صفویان شدند که نتیجه این سیاست پیگرد اقلیت های مذهبی غیرشیعی بود که بافت اجتماعی جامعه ایران را سست کرد و زمینه برای سقوط دولت صفویه فراهم گردید. روش تحقیق در این پژوهش تاریخی – توصیفی و تحلیلی بوده است.