در این مقاله پس از معرفی آبشخورهای فکری و عقیدتی سعدی، نویسنده و شاعر قرن هفت هجری
ـ که از تاثیرگذارترین سخن پردازان ایران است ـ به جنبه ای خاص از آثار وی پرداخته می شود.
این جنبه عبارت است از روش عام وی در برخورد با قدرتمندان که مبتنی است بر خواستِ تحدید
و تعدیل قدرت و در پس آن، ایجاد تحول در نگرش و نیات حکمروایان و در نتیجه اصلاح روابط فرادستان و فرودستان: خداوندگاران و بندگان. در این نوشته نشان داده می شود که سعدی چگونه
با یاری گرفتن از شگردهایی، بنا بر انعطاف گرایی خویش پیوسته می کوشد که از صدور احکام قاطع اخلاقی بپرهیزد و به این طریق در میان فرمانروایان و رعایا بنشیند و معلوم می گردد که این «حکیم» چه سان این دوگانگی را به وحدت می رساند. سپس انعکاس این امر در سخن سعدی بررسی می شود و تاثیرگذاری متقابل سیاست و «ادبیت» او آشکار می گردد.