با کم ترین تأملی درباره ی آدمی به روشنی می-توان دریافت که در وجود هر انسانِ طبیعی استعدادی برای پیروی از شیطان وجود دارد. این نیروی مرموز که آن را «نفس امّاره» می نامند، از رازهای ناگشودنی وجود آدمی است و هر چند درباره ی ماهیت و هویت آن در شرق و غرب فراوان گفته و نوشته اند، با وجود این هنوز نمی توان با اطمینان در این حوزه سخن گفت.
جلال الدّین محمد مولوی، که در تحلیل روان آدمی به طور شگفت آوری موشکافی می کند، در باب نفس امّاره نیز گفتنی های نکته آموزی دارد. در این مقاله، به اختصار در مورد ویژگی های نفس اماره، صفات آن، نقش آن در زندگانی انسان ها، راه های رهایی از آن و مسائلی از این دست می-پردازیم.
تمام مباحث این مقاله براساس مثنوی معنوی تحلیل و تدوین گردیده و برای پرهیز از طولانی شدن بحث به سایر آثار مولوی پرداخته نشده است. این مقاله را می توان حلقه ای از زنجیره ی مطالعات تاریخی و تطبیقی در مورد نفس آدمی دانست.