چکیده

این مقاله تلاش می کند به جای آنکه یک نظریه فراگیر و جامع را در تبیین انقلاب وانقلاب اسلامی مطرح کند، فقدان اعتبار نظری چنین رویکردی را بازخوانی مجدد برخی از پیش فرض ها ارایه شده ،برای فهم بهتر پیچیدگی جامعه نشان دهد. توجه به ابعاد ناخودآگاه نقش باورهای دینی در کنش سیاسی- اجتماعی جامعه (و دراین مقاله به عنوان یک مطالعه موردی بحث انقلاب اسلامی) در حقیقت پرداختن به حلقه مفقوده و کمتر اندیشه ای در تحولات سیاسی و اجتماعی این مرز وبوم است. نظریه ایدئولوژی در خصوص تبیین انقلاب اسلامی از سوی بسیاری از محققین از اهمیت ویژه ای برخوردار است زیرا به عزم آنها آنچه انقلاب ایران را از گونه های دیگر انقلاب متفاوت می کند نقش اسلام و شکل گیری یک دولت اسلامی است. در این پژوهش براین نکته تاکید شد که علیرغم بیان برخی از وجوه انقلاب از سوی این نظریه پردازان، مفهوم ایدئولوژی به علت تقلیل گرایی مستتر د رآن و تلاش برای تبدیل آن به متغیری عام در تبیین تحولات سیاسی اجتماعی ایران در اکثر مقاطع تاریخی ایران ودر عین حال سیطره الگوی های سیاسی با جمعیت های خاص، از قدرت تبیین لازم برخوردار نمی باشد. داده های این پژوهش با رد ومفروضه اصلی اکثر تحقیق های انجام شده در این زمینه یعنی «دین گریزی» و «دین ستیزی» در دوران پهلوی تداوم و تاثیر این باورها را در شکل دهی فرم انقلاب بازشناسی می کند.

تبلیغات