اندرزهای حرفه ای
آرشیو
چکیده
متن
هر که نزد طبیب و وکیل رود اسراری دارد مداخله در آن منما تا از گفتن راز دریغ نکند.
درد دلرا از طبیب و راز خود را از وکیل پنهان مدار که نباشد داروی عوضی و درمان ناسازگار داده هر دو را از کار بیندازد.
طبیب و وکیل را طبعی خوش و خوئی پسندیده باید تا مریض و کاردار از گفتن حالات بواسطه خجلت خودداری ننماید.
امانتداری تنها برای مال نیست-بلکه حفظ اسرار مهمتر است چه آنکه خیانت بمال حقی تلف کند که ممکن است دوباره بدست آید ولی خیانت در اسرار سلف و خلف را تلف و ضررش جبرانناپذیر است در هر حقی و دردی که خواهی دخالت کنی از مشورت اهل فن خودداری مکن که اظهار احتیاج در هر کاری خفت آرد و در امور علمی و فنی ترقی و عزت.
دلت را به داروی عمل نیک مداوا کن و دیده از کردار زشت بپوشان جامه درستی در بر و خود رائی از سر بدر کن تا بمعاشرتت کام تلخ نشود و از دیدارت نگرانی حاصل نگردد.
وکیل و طبیب مورد حاجت جامعه هستند-کسیکه جامعه بر او محتاج است بایستی بفروتنی و تواضع کوشد و با مردم بجوشد و گرنه از مروت دور است که کسی اظهار احتیاج کند و در مقابل بدخلقی بیند.
اگر حنظل خوری از دست خوش خو به از شیرینی از دست ترشرو
کوشش کن که جوشش کنی-تا بتو مایل گردند سنگین دلی کنار گذار که از تو دوری کنند خدا برسول گرامی فرمود:و لو کنت فطا غلبط القلب لا نفضوا من حولک.
به راستی و درستی کوش تا نامت بداستان برند و دوستانت زیاد شوند که هزاران دوست کم و یک دشمن زیاد است.
بهر کاری دخالت کنی مراقب باش که مبانی آن محکم و مقرون به حقیقت باشد تا نتیجه نیکو دهد که صاحب کار جز منظور خود چیزی نه بیند و بد و خوب آنرا از چشم تو بیند و قبول کار ناپایدار بمرد و زین نزیبد.
زشت باشد که وکیل قیام کند حقی بناحق از بین برود و بیحقی بحقی بخلاف حقیقت برسد نشنیدهاید که گفتهاند:
دیدی که چه کرد اشرف خر او مظلمه برد و دیگری زر
وکیل باید در معاشرت روی خوش و خوی نیک بکار برد و مراسم ادب در کتابت و گفتار و کردار بهر حالی بکار برد تا بقیمت و وزنش افزوده شود.
از خدا خواهیم توفیق ادب بیادب محروم ماند از فیض رب
ترقی و سعادت وکیل در دست خود اوست همواره وارد کار جامعه و کردارش معرف او-پس بنگر تا خود را چگونه بجامعه باید معرفی کنی تا بسعادت نائل شوی.
هر چه وکیل در کار جامعه بیشتر مداخله کند از اسرار و احوال افزونتر اطلاع حاصل نماید روش سیاسی بدست آرد بمشی اساس پی برد بکوش تا قدر و قیمتی پیدا نمائی رحم اللّه امرء اعرف قدره.
مواظب باش شیادان کله از سرت برندارند و حق موکلت را به سهلانگاری تو نربایند پیرو صیادان بیباک مباش که اگر گاهی غزالی صید کنند گاه باشد که گرگی بدام آرند که خود و صیاد را فانی سازد.
وکیل مجموعهایست از اطلاعات علمی و فنی و جامعهایست از روش و رویه اخلاقی طوائف مختلفه رموزی داند که دیگران ندانند و فنونی بکار برد که سایرین نتوانند پس باید وکیل از همه طبقات وزینتر و از هر کس محترمتر زیست کند-بنگر تا در این راه پایت نلغزد و زبانت زیانت نرساند.
عمر عزیز است بیهوده تلف مکن زیاده از حد طاقت کار مپذیر گوهر گرانبهای عمر به ثمن بخس مفروش که روزی فنر اعصابت گسسته نور بصرت رفته تاب تابت شکسته راه علاج نخواهی داشت درهم و دینار هر چه فراوان باشد مقابل قیمت یک ساعت عمر نخواهد بود پس وقت مطالعه و فکر برای خود باقی گذار و زیاده حریص مباش.
درد دلرا از طبیب و راز خود را از وکیل پنهان مدار که نباشد داروی عوضی و درمان ناسازگار داده هر دو را از کار بیندازد.
طبیب و وکیل را طبعی خوش و خوئی پسندیده باید تا مریض و کاردار از گفتن حالات بواسطه خجلت خودداری ننماید.
امانتداری تنها برای مال نیست-بلکه حفظ اسرار مهمتر است چه آنکه خیانت بمال حقی تلف کند که ممکن است دوباره بدست آید ولی خیانت در اسرار سلف و خلف را تلف و ضررش جبرانناپذیر است در هر حقی و دردی که خواهی دخالت کنی از مشورت اهل فن خودداری مکن که اظهار احتیاج در هر کاری خفت آرد و در امور علمی و فنی ترقی و عزت.
دلت را به داروی عمل نیک مداوا کن و دیده از کردار زشت بپوشان جامه درستی در بر و خود رائی از سر بدر کن تا بمعاشرتت کام تلخ نشود و از دیدارت نگرانی حاصل نگردد.
وکیل و طبیب مورد حاجت جامعه هستند-کسیکه جامعه بر او محتاج است بایستی بفروتنی و تواضع کوشد و با مردم بجوشد و گرنه از مروت دور است که کسی اظهار احتیاج کند و در مقابل بدخلقی بیند.
اگر حنظل خوری از دست خوش خو به از شیرینی از دست ترشرو
کوشش کن که جوشش کنی-تا بتو مایل گردند سنگین دلی کنار گذار که از تو دوری کنند خدا برسول گرامی فرمود:و لو کنت فطا غلبط القلب لا نفضوا من حولک.
به راستی و درستی کوش تا نامت بداستان برند و دوستانت زیاد شوند که هزاران دوست کم و یک دشمن زیاد است.
بهر کاری دخالت کنی مراقب باش که مبانی آن محکم و مقرون به حقیقت باشد تا نتیجه نیکو دهد که صاحب کار جز منظور خود چیزی نه بیند و بد و خوب آنرا از چشم تو بیند و قبول کار ناپایدار بمرد و زین نزیبد.
زشت باشد که وکیل قیام کند حقی بناحق از بین برود و بیحقی بحقی بخلاف حقیقت برسد نشنیدهاید که گفتهاند:
دیدی که چه کرد اشرف خر او مظلمه برد و دیگری زر
وکیل باید در معاشرت روی خوش و خوی نیک بکار برد و مراسم ادب در کتابت و گفتار و کردار بهر حالی بکار برد تا بقیمت و وزنش افزوده شود.
از خدا خواهیم توفیق ادب بیادب محروم ماند از فیض رب
ترقی و سعادت وکیل در دست خود اوست همواره وارد کار جامعه و کردارش معرف او-پس بنگر تا خود را چگونه بجامعه باید معرفی کنی تا بسعادت نائل شوی.
هر چه وکیل در کار جامعه بیشتر مداخله کند از اسرار و احوال افزونتر اطلاع حاصل نماید روش سیاسی بدست آرد بمشی اساس پی برد بکوش تا قدر و قیمتی پیدا نمائی رحم اللّه امرء اعرف قدره.
مواظب باش شیادان کله از سرت برندارند و حق موکلت را به سهلانگاری تو نربایند پیرو صیادان بیباک مباش که اگر گاهی غزالی صید کنند گاه باشد که گرگی بدام آرند که خود و صیاد را فانی سازد.
وکیل مجموعهایست از اطلاعات علمی و فنی و جامعهایست از روش و رویه اخلاقی طوائف مختلفه رموزی داند که دیگران ندانند و فنونی بکار برد که سایرین نتوانند پس باید وکیل از همه طبقات وزینتر و از هر کس محترمتر زیست کند-بنگر تا در این راه پایت نلغزد و زبانت زیانت نرساند.
عمر عزیز است بیهوده تلف مکن زیاده از حد طاقت کار مپذیر گوهر گرانبهای عمر به ثمن بخس مفروش که روزی فنر اعصابت گسسته نور بصرت رفته تاب تابت شکسته راه علاج نخواهی داشت درهم و دینار هر چه فراوان باشد مقابل قیمت یک ساعت عمر نخواهد بود پس وقت مطالعه و فکر برای خود باقی گذار و زیاده حریص مباش.