مقررات مربوط به شغل وکالت
آرشیو
چکیده
متن
مقررات مربوط بشغل وکالت اقتباس از پاین و دوو( neyap te uaevud )
«7» دیوان کشور در تاریخ 7 ژانویه 1868 اعلام میدارد:«شورای وکالت تصمیم میگیرد نه از اینجهت که او نماینده یک اجتماع آزادی بوده که بمیل خود میتواند داوطلب جدی را قبول یا رد نماید بلکه مثل یک نماینده عمومی مأمور اجرای قانون است و اگر تصمیماتش خدشه بقانون وارد ساخت بدون پژوهش مانده و قابل بازرسی نباشد عادلتر از آن نیست که تقاضای داوطلبی را با دلیل و علت رد کرد«مثلا تابعیت داوطلب».
«پس علت چیست که رأی شورای وکالت در این باره نباید قطعی باشد؟آیا دیوان کشور تنها مرجع برای اینکه تفتیش خود را در این مورد اعمال نماید نمیباشد؟در جواب بسئوالات خود میتوان اظهار نمود سئوالاتیکه اغلب پیش میآید هیچگونه رابطهء قضائی میان آنها وجود ندارد.مثلا اگر رد نمودن داوطلب مربوط بموضوعات شرافتی باشد یا نزاکت و یا یک نوع توقع وقار و یا استقلال حرفهء باشد.در موضوع تشابه آیا صعبالقبول نیست که دیوان عالی را بچنین کارهائی مشغول داشته؟تا حال سعی کانون بر این مبذول بوده که ظرافت وکلا را محفوظ دارد.حالا اگر در کار خود سختگیری مینماید پس امتیازات آن بکجا خواهد رفت؟آیا قادر خواهد بود که مثل سابق اهمیت و حقیقت خود را حفظ نماید؟
چه اهمیت و استقلال وکلاء در نتیجهء حفظ تعلیمات حرفه است و قضاوت در این قسمت چطور میشود در دست اشخاصی باشد که داخل حرفهء وکلا نمیباشند؟-البته رسوم میتوانند تغییر یابند حتی تا اندازهء شرائط انتخاب وکلا و کانون نباید پولاد مانند در مقابل رسوم مقاومت نماید و بمرحلهء بتپرستی برسد فقط دانستن این امر لازم است که در یک دموکراسی پسندیدهتر است uaerrab تحول خود را خودش ایجاد نماید.
در این اواخر تغییر دیگری از قسم دیگر ولی مهم در تشکیلات کانون وارد آمد بدینطریق که وکلا بیش از پیش اجازه دارند در مقابل دستگاه عدالت جانشین موکلین خود باشند و احتیاجی بوکالتنامه کتبی نیست بلکه اظهار شفاهی کافی میباشد metilda که دربارهء آن میتوان آنها را مورد مواخذه قرار داد.
قبلا در این خصوص صحبت شد که چقدر تاریخ افکار با تاریخ ساده مخلوط میباشد.این امر موجب اختلال بزرگی در تمام باروها گردید و قاعدهء قدیمی که باید وکیل موکل خود را مساعدت نماید،نه جانشین شود،از بین میرود.
اکنون باید دید از چه وقت و چطور این قاعده جدید اجرا میگردد؟ جواب سئوال فوق را در مقدمه و تاریخ نمیتوان جستجو کرد و خود این امر نه خیلی عملی است و نه امروزی میباشد لذا در آینده در این خصوص بحث خواهد شد.
با در نظر داشتن اینکه کانون وکلاء امروزی تقریبا همان است که اجداد ما آنرا دیدهاند باید اذعان کرد که طبیعت بشری عوض نشده و قضات عالم کلی نشدهاند و متداعیین همانطور حریص مانده و قدری مشکوک شدهاند و همیشه مایلند درد دل خود را بکسی بسپارند از این رو وکیل باید همیشه مفید بوده و مستقل و بیغرض بماند بعد از آنچه گذشت ما داخل در بررسی تمدن و رسوم میشویم که فعلا حرفهء شریف وکیل را اداره مینماید.
«7» دیوان کشور در تاریخ 7 ژانویه 1868 اعلام میدارد:«شورای وکالت تصمیم میگیرد نه از اینجهت که او نماینده یک اجتماع آزادی بوده که بمیل خود میتواند داوطلب جدی را قبول یا رد نماید بلکه مثل یک نماینده عمومی مأمور اجرای قانون است و اگر تصمیماتش خدشه بقانون وارد ساخت بدون پژوهش مانده و قابل بازرسی نباشد عادلتر از آن نیست که تقاضای داوطلبی را با دلیل و علت رد کرد«مثلا تابعیت داوطلب».
«پس علت چیست که رأی شورای وکالت در این باره نباید قطعی باشد؟آیا دیوان کشور تنها مرجع برای اینکه تفتیش خود را در این مورد اعمال نماید نمیباشد؟در جواب بسئوالات خود میتوان اظهار نمود سئوالاتیکه اغلب پیش میآید هیچگونه رابطهء قضائی میان آنها وجود ندارد.مثلا اگر رد نمودن داوطلب مربوط بموضوعات شرافتی باشد یا نزاکت و یا یک نوع توقع وقار و یا استقلال حرفهء باشد.در موضوع تشابه آیا صعبالقبول نیست که دیوان عالی را بچنین کارهائی مشغول داشته؟تا حال سعی کانون بر این مبذول بوده که ظرافت وکلا را محفوظ دارد.حالا اگر در کار خود سختگیری مینماید پس امتیازات آن بکجا خواهد رفت؟آیا قادر خواهد بود که مثل سابق اهمیت و حقیقت خود را حفظ نماید؟
چه اهمیت و استقلال وکلاء در نتیجهء حفظ تعلیمات حرفه است و قضاوت در این قسمت چطور میشود در دست اشخاصی باشد که داخل حرفهء وکلا نمیباشند؟-البته رسوم میتوانند تغییر یابند حتی تا اندازهء شرائط انتخاب وکلا و کانون نباید پولاد مانند در مقابل رسوم مقاومت نماید و بمرحلهء بتپرستی برسد فقط دانستن این امر لازم است که در یک دموکراسی پسندیدهتر است uaerrab تحول خود را خودش ایجاد نماید.
در این اواخر تغییر دیگری از قسم دیگر ولی مهم در تشکیلات کانون وارد آمد بدینطریق که وکلا بیش از پیش اجازه دارند در مقابل دستگاه عدالت جانشین موکلین خود باشند و احتیاجی بوکالتنامه کتبی نیست بلکه اظهار شفاهی کافی میباشد metilda که دربارهء آن میتوان آنها را مورد مواخذه قرار داد.
قبلا در این خصوص صحبت شد که چقدر تاریخ افکار با تاریخ ساده مخلوط میباشد.این امر موجب اختلال بزرگی در تمام باروها گردید و قاعدهء قدیمی که باید وکیل موکل خود را مساعدت نماید،نه جانشین شود،از بین میرود.
اکنون باید دید از چه وقت و چطور این قاعده جدید اجرا میگردد؟ جواب سئوال فوق را در مقدمه و تاریخ نمیتوان جستجو کرد و خود این امر نه خیلی عملی است و نه امروزی میباشد لذا در آینده در این خصوص بحث خواهد شد.
با در نظر داشتن اینکه کانون وکلاء امروزی تقریبا همان است که اجداد ما آنرا دیدهاند باید اذعان کرد که طبیعت بشری عوض نشده و قضات عالم کلی نشدهاند و متداعیین همانطور حریص مانده و قدری مشکوک شدهاند و همیشه مایلند درد دل خود را بکسی بسپارند از این رو وکیل باید همیشه مفید بوده و مستقل و بیغرض بماند بعد از آنچه گذشت ما داخل در بررسی تمدن و رسوم میشویم که فعلا حرفهء شریف وکیل را اداره مینماید.