آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۵۴

چکیده

متن

قانون یعنی تعیین درجات حقوق و حدود حقوق یعنی وظایف افراد هیئت جامعه‏ بشری نسبت بهیئت جامعه خود.
حدود یعنی تنبیه یا وسائل استقرار انتظام هیئت جامعه بشری-تنبیه یعنی قصاص‏ یا کیفر در ازای تقصیر-قصاص و کیفر یعنی عمدا تکرار مامضی.
بدیهی است که حق وحدبنی نوع بشر دو قسم است یکی راجع بروح و یکی‏ راجع بجسم آنها است.قوانینی که راجع بروح است واضع آنها انبیاء هر عهد است که‏ بطور وحی و الهام باسم شرع بامت خود تبلیغ نموده‏اند.
قوانینی که راجع بجسم است عبارت از تعیین حقوق و حدود است که عقلا و حکمای‏ یک ملت در طبق باقتضای وقت و حیثیت ملیة و هیئت جامعه خود بعنوان مدنی و سیاسی‏ وضع میکنند چگونه که روح و جسم بهم مربوطند و وجود یکی بیدیگری محال است.
شرع و قانون نیز در خواص و ارتباط مثل مرجع خود میباشند.
همه حوادث روحانی در آئینه شرع و قانون باید نمودهء شود.
البته همه تغییرات شرع و قانون نیز از تعلقات فطری ارواح و اجسام است.
مقایس طبیعی حفظ و ترکیب ارواح و اجسام فقط شرع است و قانون و از حفظ ترکیب ارواح و اجسام تولید شرع و قانون میشود.
هرگاه دو منبع ابتدائیه حق و حد و فطریه و تجرید را مرکب نمائیم قوه‏ای‏ بنام ظلم صرف تحصیل میکنیم.
تشخیص درجات استعمال عادیه این قوه را عدل صرف خوانند و ترتیب تشخیص‏ این درجات را شرع و قانون مینامند.«بنتام»معروف میگوید بشریت بالطبع در تحت‏ اراده دو ریاست فائقه«راحت»و«زحمت»خلق شده فقط در اقتدار راحت و زحمت‏ است نشان بدهد که چه بکنم و چه باید کرد زیرا نمونه نیک و بد یا سبب و فعل مسلمادر قبضه اقتدار این این دو قوه تعبیه شده.راحت و زحمت در همه اقوال و افعال و خیال‏ بشری مدیر اولند.
همه مساعی انسانی از استخلاص تبعیت این دو ریاست مطلقه ادله اثبات عبودیت‏ خود میباشند بنی‏آدم قولا قادر است منکر نفوذ راحت و زحمت بشود و در عدم تبعیت‏ خود باقی هر چه میخواهد بگوید.
ولی مادام الحیاة در تبعیت خود باقی خواهد بود اعتراف این تبعیت اساس منافع انسانی است و اساس منافع زمینه آن نقشه و ترسیمات است که مهندس عقل عمارت مجلل‏ باشکوه عالی سعادت تمدن را از مصالح تشخیص یقین از تردید.
صدق از کذب،عدل از ظلم،نور از ظلمت و عقل از جنون و دیوانگی در آن‏ زمینه برافراشته و او را قانون نام نهاده.
با ذکر مقدمه بالا نتیجه حاصله از بحث ما این شد که هر جا قانون نیست اساس‏ منافع نیست.و هر جا اساس منافع نیست تمدن نیست.هرجا تمدن نیست وحشت است. هرجا وحشت است سعادت و برکات نیست.
پس هرجا قانون نیست برکات نیست.این قانون که حکماء او را سعادت‏ و نیک‏بختی و برکات مینامند و معنی او چنانکه گفتیم عبارت از ترتیب تشخیص درجات‏ حقوق و درجات حدود است در میان هر ملت که وضع شود انوار درستی قول،نیکوئی‏ فعل،اطمینان مال و جان و حفظ شرافت و عرض و ناموس،محبت عامه،مساوات تامه انتشار فرهنگ،معنی تدین،وطن پرستی،پادشاه دوستی،ساده‏گی در وسائل زندگی، ترقی صنایع داخلی،روقن بازرگانی داخلی و خارجی،پیش‏بندی نفوذ اجانب،بسط امور کشاورزی و سدبندی،سرحد وظیفه متنفذین آفاق و انفس را منرو مینماید.و از سعادات‏ اینهمه نتائج حسنه که شمردیم برکات کلیه ملی تولید گردد
آنوقت معنی«و یملا الارض قسطا و عدلا بعد ما ملئت ظلما و جورا» نقاب از چهره غیبت خود براندازد.آب رفته بجو باز آید.و خرابیها و اراضی لم یزرع‏ و قبرستانها مبتدل بگلستان گردد.
مقاله فوق برخلاف رویه مجله باحترام آقای طبیبی‏ مستشار محترم دادگاه استان مرکز عینا درج شد.

تبلیغات