معنی قانون چیست و واضع آن کیست؟
آرشیو
چکیده
متن
قانون یعنی تعیین درجات حقوق و حدود حقوق یعنی وظایف افراد هیئت جامعه بشری نسبت بهیئت جامعه خود.
حدود یعنی تنبیه یا وسائل استقرار انتظام هیئت جامعه بشری-تنبیه یعنی قصاص یا کیفر در ازای تقصیر-قصاص و کیفر یعنی عمدا تکرار مامضی.
بدیهی است که حق وحدبنی نوع بشر دو قسم است یکی راجع بروح و یکی راجع بجسم آنها است.قوانینی که راجع بروح است واضع آنها انبیاء هر عهد است که بطور وحی و الهام باسم شرع بامت خود تبلیغ نمودهاند.
قوانینی که راجع بجسم است عبارت از تعیین حقوق و حدود است که عقلا و حکمای یک ملت در طبق باقتضای وقت و حیثیت ملیة و هیئت جامعه خود بعنوان مدنی و سیاسی وضع میکنند چگونه که روح و جسم بهم مربوطند و وجود یکی بیدیگری محال است.
شرع و قانون نیز در خواص و ارتباط مثل مرجع خود میباشند.
همه حوادث روحانی در آئینه شرع و قانون باید نمودهء شود.
البته همه تغییرات شرع و قانون نیز از تعلقات فطری ارواح و اجسام است.
مقایس طبیعی حفظ و ترکیب ارواح و اجسام فقط شرع است و قانون و از حفظ ترکیب ارواح و اجسام تولید شرع و قانون میشود.
هرگاه دو منبع ابتدائیه حق و حد و فطریه و تجرید را مرکب نمائیم قوهای بنام ظلم صرف تحصیل میکنیم.
تشخیص درجات استعمال عادیه این قوه را عدل صرف خوانند و ترتیب تشخیص این درجات را شرع و قانون مینامند.«بنتام»معروف میگوید بشریت بالطبع در تحت اراده دو ریاست فائقه«راحت»و«زحمت»خلق شده فقط در اقتدار راحت و زحمت است نشان بدهد که چه بکنم و چه باید کرد زیرا نمونه نیک و بد یا سبب و فعل مسلمادر قبضه اقتدار این این دو قوه تعبیه شده.راحت و زحمت در همه اقوال و افعال و خیال بشری مدیر اولند.
همه مساعی انسانی از استخلاص تبعیت این دو ریاست مطلقه ادله اثبات عبودیت خود میباشند بنیآدم قولا قادر است منکر نفوذ راحت و زحمت بشود و در عدم تبعیت خود باقی هر چه میخواهد بگوید.
ولی مادام الحیاة در تبعیت خود باقی خواهد بود اعتراف این تبعیت اساس منافع انسانی است و اساس منافع زمینه آن نقشه و ترسیمات است که مهندس عقل عمارت مجلل باشکوه عالی سعادت تمدن را از مصالح تشخیص یقین از تردید.
صدق از کذب،عدل از ظلم،نور از ظلمت و عقل از جنون و دیوانگی در آن زمینه برافراشته و او را قانون نام نهاده.
با ذکر مقدمه بالا نتیجه حاصله از بحث ما این شد که هر جا قانون نیست اساس منافع نیست.و هر جا اساس منافع نیست تمدن نیست.هرجا تمدن نیست وحشت است. هرجا وحشت است سعادت و برکات نیست.
پس هرجا قانون نیست برکات نیست.این قانون که حکماء او را سعادت و نیکبختی و برکات مینامند و معنی او چنانکه گفتیم عبارت از ترتیب تشخیص درجات حقوق و درجات حدود است در میان هر ملت که وضع شود انوار درستی قول،نیکوئی فعل،اطمینان مال و جان و حفظ شرافت و عرض و ناموس،محبت عامه،مساوات تامه انتشار فرهنگ،معنی تدین،وطن پرستی،پادشاه دوستی،سادهگی در وسائل زندگی، ترقی صنایع داخلی،روقن بازرگانی داخلی و خارجی،پیشبندی نفوذ اجانب،بسط امور کشاورزی و سدبندی،سرحد وظیفه متنفذین آفاق و انفس را منرو مینماید.و از سعادات اینهمه نتائج حسنه که شمردیم برکات کلیه ملی تولید گردد
آنوقت معنی«و یملا الارض قسطا و عدلا بعد ما ملئت ظلما و جورا» نقاب از چهره غیبت خود براندازد.آب رفته بجو باز آید.و خرابیها و اراضی لم یزرع و قبرستانها مبتدل بگلستان گردد.
مقاله فوق برخلاف رویه مجله باحترام آقای طبیبی مستشار محترم دادگاه استان مرکز عینا درج شد.
حدود یعنی تنبیه یا وسائل استقرار انتظام هیئت جامعه بشری-تنبیه یعنی قصاص یا کیفر در ازای تقصیر-قصاص و کیفر یعنی عمدا تکرار مامضی.
بدیهی است که حق وحدبنی نوع بشر دو قسم است یکی راجع بروح و یکی راجع بجسم آنها است.قوانینی که راجع بروح است واضع آنها انبیاء هر عهد است که بطور وحی و الهام باسم شرع بامت خود تبلیغ نمودهاند.
قوانینی که راجع بجسم است عبارت از تعیین حقوق و حدود است که عقلا و حکمای یک ملت در طبق باقتضای وقت و حیثیت ملیة و هیئت جامعه خود بعنوان مدنی و سیاسی وضع میکنند چگونه که روح و جسم بهم مربوطند و وجود یکی بیدیگری محال است.
شرع و قانون نیز در خواص و ارتباط مثل مرجع خود میباشند.
همه حوادث روحانی در آئینه شرع و قانون باید نمودهء شود.
البته همه تغییرات شرع و قانون نیز از تعلقات فطری ارواح و اجسام است.
مقایس طبیعی حفظ و ترکیب ارواح و اجسام فقط شرع است و قانون و از حفظ ترکیب ارواح و اجسام تولید شرع و قانون میشود.
هرگاه دو منبع ابتدائیه حق و حد و فطریه و تجرید را مرکب نمائیم قوهای بنام ظلم صرف تحصیل میکنیم.
تشخیص درجات استعمال عادیه این قوه را عدل صرف خوانند و ترتیب تشخیص این درجات را شرع و قانون مینامند.«بنتام»معروف میگوید بشریت بالطبع در تحت اراده دو ریاست فائقه«راحت»و«زحمت»خلق شده فقط در اقتدار راحت و زحمت است نشان بدهد که چه بکنم و چه باید کرد زیرا نمونه نیک و بد یا سبب و فعل مسلمادر قبضه اقتدار این این دو قوه تعبیه شده.راحت و زحمت در همه اقوال و افعال و خیال بشری مدیر اولند.
همه مساعی انسانی از استخلاص تبعیت این دو ریاست مطلقه ادله اثبات عبودیت خود میباشند بنیآدم قولا قادر است منکر نفوذ راحت و زحمت بشود و در عدم تبعیت خود باقی هر چه میخواهد بگوید.
ولی مادام الحیاة در تبعیت خود باقی خواهد بود اعتراف این تبعیت اساس منافع انسانی است و اساس منافع زمینه آن نقشه و ترسیمات است که مهندس عقل عمارت مجلل باشکوه عالی سعادت تمدن را از مصالح تشخیص یقین از تردید.
صدق از کذب،عدل از ظلم،نور از ظلمت و عقل از جنون و دیوانگی در آن زمینه برافراشته و او را قانون نام نهاده.
با ذکر مقدمه بالا نتیجه حاصله از بحث ما این شد که هر جا قانون نیست اساس منافع نیست.و هر جا اساس منافع نیست تمدن نیست.هرجا تمدن نیست وحشت است. هرجا وحشت است سعادت و برکات نیست.
پس هرجا قانون نیست برکات نیست.این قانون که حکماء او را سعادت و نیکبختی و برکات مینامند و معنی او چنانکه گفتیم عبارت از ترتیب تشخیص درجات حقوق و درجات حدود است در میان هر ملت که وضع شود انوار درستی قول،نیکوئی فعل،اطمینان مال و جان و حفظ شرافت و عرض و ناموس،محبت عامه،مساوات تامه انتشار فرهنگ،معنی تدین،وطن پرستی،پادشاه دوستی،سادهگی در وسائل زندگی، ترقی صنایع داخلی،روقن بازرگانی داخلی و خارجی،پیشبندی نفوذ اجانب،بسط امور کشاورزی و سدبندی،سرحد وظیفه متنفذین آفاق و انفس را منرو مینماید.و از سعادات اینهمه نتائج حسنه که شمردیم برکات کلیه ملی تولید گردد
آنوقت معنی«و یملا الارض قسطا و عدلا بعد ما ملئت ظلما و جورا» نقاب از چهره غیبت خود براندازد.آب رفته بجو باز آید.و خرابیها و اراضی لم یزرع و قبرستانها مبتدل بگلستان گردد.
مقاله فوق برخلاف رویه مجله باحترام آقای طبیبی مستشار محترم دادگاه استان مرکز عینا درج شد.