به شکایات با دیده احقاق حق بنگرید نه اسقاط تلکیف
آرشیو
چکیده
متن
بطوریکه از مطالعهء پروندههای جزائی و نتایج نهائی آنها استنباط و استنتاج میشود یکی از علل عدم رضایت متظلمین از دستگاه دادگستری و مراجع قضائی این است که مقامات و مراجع قانونی بشکایات شاکیان صرفا از نظر وظیفه و تکلیف خود نگاه میکنند و با دیدهء احقاق حق و هدایت نمینگرند و تصمیماتی میگیرند که از نقطه نظر وظایف قانونی خود آنان شاید صحیح باشد لکن در عمل دردی از تمظلمین بی اطلاع که در طرح شکایات از اصطلاحات و تشریفات قضائی بیخبرند دوا نشده و پس از صرف وقف ممتد و انتظار فراوان بیک نتیجه منفی میرسند و احیانا بجریمه قانونی نیز بنام اینکه دعوی حقوقی را بصورت جزائی در آوردهاند محکوم یا بنام مفتری تعقیب میشوند و باصطلاح عوام بامید سبیل میروند ریش خود را نیز از دست میدهند و یک بدبینی عمیق در خاطر آنها بوجود میآید.
مثلا در بخشها و دهستانها بر سر تقسیم ارث یا ندادن اجرت کار یا عدم رعایت نوبت آب یا چیدن محصول ملک مشاع مشترک یا ضبط مواشی و اغنام و امثال اینها بین افراد اختلافاتی حادث میشود.
شاکی بنزدیکترین مرجع قضائی یا ضابط دادگستری شکایت میکند و در عرف و اصطلاح خود تعدی حقوقی طرف را سرقت و خیانت و کلاهبرداری یا جعل مینامد و خواهان احقاق حق یعنی رد مال خود میشود و بهیچوجه منظور او اعلام جرم و نسبت دادن امر کیفری و مجازات طرف نیست.
لکن مرجع تظلم که ضابط دادگستری یا امین صلح و دادستان است بجای آنکه بماهیت شکایت نظر کند و شاکی را در همان ابتدای امر هدایت و راهنمائی کند که مطلب خود را روی اوراق مخصوص بنویسد و مدارک خود را طبق تشریفات قانونی در نسخ متعدد بمرجعی صالح تسلیم نماید و یا باصطلاح بوی اخطار رفع نقص کند(با آنکه در آئین دادرسی مدنی و قانون امور حسبی قبول دادخواست شفاهی نیز در مراجع حقوقی پیشبینی شده)با وصول شکایت بلافاصله یک پرونده کیفری تشکیل داده بشاکی هم احیانا وعده میدهند که طرف را چنین و چنان کنند و او را بمجازات برسانند.
ولی پس از تحقیقات مفصل و سیاه کردن اوراقی نظریه میدهند که شکایت فاقد جنبهءکیفری است و قرار منع تعقیب متهم را صادر مینمایند و برای اسکات و ارضاء شاکی او را وادار بشکایت پژوهشی مینمایند و پرونده را بمرکز استان(و در استان مرکز بتهران) میفرستند-در دادگاه استان هم بدیهی است که قرار مزبور تائید و گاهی شاکی محکوم بتأدیهء جریمه(هزینه دادرسی)و یا از طرف متهم تهدید بتعقیب بعنوان مفتری میشود و در نتیجه شخص متعدی مال شاکی را خورده و دستگاه قضائی هم وظیفه قانونی خود را انجام داده ولی در زوایای روح متظلم یک کینهء بی پایان و یک بدبینی غیر قابل توصیف باقی میماند و غالبا داستانهای دلخراش بوجود میآید...
لذا بر مراجع اولیهء شکایات لازم است که بمحض وصول شکایت یا مراجعهء شاکی درد او را تشخیص داده در همان وهلهء اول او را هدایت کنند که شکایت خود را در قالب تشریفات و مقررات ریخته و منظور واقعی خود را آنطور که قانون دستور داده طرح نماید تا بنتیجهای که انتظار آنرا دارد برسد و در نتیجه متظلم امیدوار و متعدی خائف و دادگستری نیز در نظر هر دو محبوب و محترم شود.
هر گاه متصدیان امر بشکایات و تظلمات با دیدهء احقاق حق بنگرند نتیجه چنین خواهد شد و چنانچه صرفا از نظر تکلیف شخصی بنگرند و کار را از سر باز کنند مآل کار همین است که هست و جز پر کردن آمار و انباشتن بایگانیها و افزودن ناراضیها حاصلی ندارد.
مثلا در بخشها و دهستانها بر سر تقسیم ارث یا ندادن اجرت کار یا عدم رعایت نوبت آب یا چیدن محصول ملک مشاع مشترک یا ضبط مواشی و اغنام و امثال اینها بین افراد اختلافاتی حادث میشود.
شاکی بنزدیکترین مرجع قضائی یا ضابط دادگستری شکایت میکند و در عرف و اصطلاح خود تعدی حقوقی طرف را سرقت و خیانت و کلاهبرداری یا جعل مینامد و خواهان احقاق حق یعنی رد مال خود میشود و بهیچوجه منظور او اعلام جرم و نسبت دادن امر کیفری و مجازات طرف نیست.
لکن مرجع تظلم که ضابط دادگستری یا امین صلح و دادستان است بجای آنکه بماهیت شکایت نظر کند و شاکی را در همان ابتدای امر هدایت و راهنمائی کند که مطلب خود را روی اوراق مخصوص بنویسد و مدارک خود را طبق تشریفات قانونی در نسخ متعدد بمرجعی صالح تسلیم نماید و یا باصطلاح بوی اخطار رفع نقص کند(با آنکه در آئین دادرسی مدنی و قانون امور حسبی قبول دادخواست شفاهی نیز در مراجع حقوقی پیشبینی شده)با وصول شکایت بلافاصله یک پرونده کیفری تشکیل داده بشاکی هم احیانا وعده میدهند که طرف را چنین و چنان کنند و او را بمجازات برسانند.
ولی پس از تحقیقات مفصل و سیاه کردن اوراقی نظریه میدهند که شکایت فاقد جنبهءکیفری است و قرار منع تعقیب متهم را صادر مینمایند و برای اسکات و ارضاء شاکی او را وادار بشکایت پژوهشی مینمایند و پرونده را بمرکز استان(و در استان مرکز بتهران) میفرستند-در دادگاه استان هم بدیهی است که قرار مزبور تائید و گاهی شاکی محکوم بتأدیهء جریمه(هزینه دادرسی)و یا از طرف متهم تهدید بتعقیب بعنوان مفتری میشود و در نتیجه شخص متعدی مال شاکی را خورده و دستگاه قضائی هم وظیفه قانونی خود را انجام داده ولی در زوایای روح متظلم یک کینهء بی پایان و یک بدبینی غیر قابل توصیف باقی میماند و غالبا داستانهای دلخراش بوجود میآید...
لذا بر مراجع اولیهء شکایات لازم است که بمحض وصول شکایت یا مراجعهء شاکی درد او را تشخیص داده در همان وهلهء اول او را هدایت کنند که شکایت خود را در قالب تشریفات و مقررات ریخته و منظور واقعی خود را آنطور که قانون دستور داده طرح نماید تا بنتیجهای که انتظار آنرا دارد برسد و در نتیجه متظلم امیدوار و متعدی خائف و دادگستری نیز در نظر هر دو محبوب و محترم شود.
هر گاه متصدیان امر بشکایات و تظلمات با دیدهء احقاق حق بنگرند نتیجه چنین خواهد شد و چنانچه صرفا از نظر تکلیف شخصی بنگرند و کار را از سر باز کنند مآل کار همین است که هست و جز پر کردن آمار و انباشتن بایگانیها و افزودن ناراضیها حاصلی ندارد.