مقررات مربوط به شغل وکالت و رسوم کانون وکلای پاریس (2)
آرشیو
چکیده
متن
بعضی از قواعد و مقررات ذیل که در قانون یذکر نشده منتهی در عرف و عادات وکلا وجود دارد فوقالعاده سخت بنظر میرسد اما باید اذعان داشت که در هر حال این سختگیری منطقی و صحیح است.
نه و کلای پاریس و نه وکلای هر ایالت دیگر فرانسه حق ندارند بکارهای تجارتی و انتفاعی دست زده با مدیریت شرکتی را قبول نمایند بلکه تنها مجازند مشاوره حقوقی شرکتها را بعهده بگیرند.علت این امر با اندکی تفکر و تعمق واضح میگردد.
چنانکه اخیرا مشاهده شد،یکی از آقایان وکلای پاریس بمنظور آنکه بتواند مدیر شرکتی شده در منافع آن سهیم گردد از شغل وکالت کنارهگیری کرد علت این امر مستهجن یا غیر قانونی بودن عملیات آن شرکت نبود بلکه علت اساسی تناقص کار انتفاعی با ایدهآل وکالت بود.چگونه میتوان کسیرا که با گرفتن حقوق ماهیانه قسمت مهمی از اوقات خویش را صرف ادارهء امور تجارتی دیگران نماید«بیغرض»دانست؟راست است که عمل وی بمعنی اخص حقوقی تجارت نیست ولی معذلک داخل جرگهء اشخاصی است که شغل آنان سودطلبی است.نیرو و قدرت او صرفنظر از طریق مصروف آن فقط بیک راه خرج میشود و آن کسب مال و منال است.
آیا وکلیی که در کار ادارهء امور تجارتی مداخله میکند میتواند استقلال داشته باشد؟ حقیقت امر اینستکه چنین وکیلی دارای بیطرفی قضائی نمیتواند باشد.اگر در تنظیم قراردادی که باید تمام هم خود را مصروف حفظ و تأمین منافع مشتری خویش سازد اقدام نماید و خود از نظر مدیریت امور تجارتی در آن ذینفع باشد چگونه میتواند موقعی که از آن قرارداد در محکمه استفاده میکند درستی و صداقت و مخصوصا«بیغرضی و استقلال»را که دو شرط عمدهء وکالت اوست مراعات نماید؟بیغرض و مستقل نیست زیرا خود در دعوای مطروحه ذینفع است.در هر صورت چنین شخصی ممکنست بسیار مرد شریف و درستکاری بوده برای مشتریان خویش مباشر امین و خدمتگزاری باشد اما بمعنی حقیقی کلمهء قدیم فرانسوی«وکیل»نمیتواند باشد.
اگر بخواهیم علاوه بر آنچه گفته شد تصویری از وکیل مجسم سازیم باید مراتب زیرین را اضافه کنیم:
1-وکیل باید ظاهرا مردی متین و موقر باشد.قدما مایل بودند که وکیلشان مردی 50 ساله باشد یا لااقل قیافهء ظاهری او مانند مرد پنجاه سالهای بنماید.وکیل در آنزمان میتوانست صورت خود را بتراشد یا ریش داشته باشد یا فاوری( sirovaF ) بگذارد اما نمیتوانستت سبیلهای خود را بتراشد.
2-چه در قدیم و چه امروز وکیل نمیتواند در خانهء اجارهای سکونت داشته باشد از هر نوع تبلیغات صریح و ضمنی باید خودداری کند نباید کاغذ آدرسی داشته باشد یا نام خود را روی صفحات لوایح چاپ یا روی پلاک منزل خویش عناوین شغلی خود را ذکر نماید.
3-وکیل در مراودات و معاشرتهای خود محدود است.تا بیست الی 15 سال پیش حتی وکیل نمیتوانست کسی را جز موکل خویش در منزلش بپذیرد و یا غیر از وکلای اصحاب دعوی کسیرا ملاقات نماید-در دفتر کار دلالان حضور پیدا کند یا کسی جز همکاران و افراد صنف خودش رفت و آمد نماید-همیشه باید محرم اسرار مردم باشد. هرگاه وکیل طرف از او تقاضای ارائه سندی را نماید با کمال ادب و احترام بدون آنکه مطالبهء رسیدی بکند سند مزبور را در اختیار او بگذارد وکیل طرف هم بنوبهء خود از آن سند که گم شدنش بنفع موکل او و وجودش باعث محکومیت مشارالیه است با کمال امانت و صداقت محافظت کند تا موقعی که سند را مسترد دارد.
از آنچه گذشت و نیز آنچه بعدا بیان میشود نباید تعجب نمود.زیرا طبقهء وکلا که از ازمنهء قدیم در میان جامعه فرانسه مقامی عالی را احراز نمودهاند و در نتیجه نفوذ طبیعی محیط و خانوادهم و رعایت مقررات صنفی و انضباط سخت و دقیقی که شمهای از آن بیان شد دارای اخلاقی فوقالعاده پسندیده گردیدهاند و برعایت این مقررات عادت کرده و بمصداق«العادة طبع ثان»این عادت برای آنان طبیعت شده است.
در مقابل رعایت مقررات فوق بکسی مدال یا نشان داده نمیشود بلکه این وظیفهء عادی و معمولی وکلا است.بهتر است ذیلا نظریهء اشخاص بارزی را که کانون وکلای پاریس بهمکاری آنان مباهات میکند دربارهء آن کانون متذکر شویم.
اگسو uaesseugA میگوید:«وکالت همانقدر قدیم است که قضاوت و همان اندازه نجیب است که پرهیزکاری و تقوی و همانقدر وجودش لازمست که عدالت».... و وکیل با وجود رعایت آنهمه قید و بند اخلاقی و مقررات انضباطی همیشه از استقلال خود خرسند و راضی بوده با رعایت آن مقررات در حفظ استقلال مصر و استقلالش از تمام مشاغل آزاد دیگر زیادتر است.»
بلارت tralleB دادستان استان اسبق پاریس اظهار عقیدهء فوق را تکمیل کرده میگوید:«صنف وکلا اجتماعی از مردان متشخص و بهترین و لایقترین مردان است.... اگر چه پاکی معمولی کافی است ولی معهذا این پاکی وکلای فرانسه را وارد مذهب بیعیب و نقص و غیرقابل ملامت بودن میسازد.»«تقوی و پرهیزکاری که از همه جا رانده شود آخرین پناهگاه خود را نزد وکلا میابد.»
ممکنست بعضی عبارات فوق را لفاظی و عبارتپردازی بدانند و بگویند چگونه میتوان در زیر این سخنان صورت حقیقی بارو uaerraB را تشخیص داد؟ولی بگذارید هر چه میخواهند بگویند تعاریف فوق برای چاپ شدن نوشته نشده بلکه مقتبس از خاطرات شخصی افراد جلیلالقدری است.
تی بو uaeduaebihT مشاور دولتی امپراطوری اول که مخالف تمام تشکیلات اداری بوده راجع به بارو uaerraB میگوید:«بارو پناهگاه غیرقابل تعرض علم و شرافت و استقلال و افتخارات است».اینست عقیدهء مردی که حقیقت را آرایش نداده واضح و عریان نمایانده است باین شخص نسبت عفو و اغماض نمیتوان داد.از وکلا برای برائتشان سخن نرانده بلکه صداقت و نازکبینی خود را نشان داده است.مشارالیه آنانرا در کفهء مقابل قضاتیکه درستکاریشان مورد شک و تردید است قرار داده میگوید:«این قضاوت بیشتر آشتی ده بوده وسائلی را در اختیار دارند که از زیر بار قانون بطور ملایم شانه خالی کنند و خارج از محیط دادگاه آنچه را که حقیقت نیست موافق حق و عدالت سازند.وکلا برعکس جنایتی عظیم میپندارند و از لغزشهائی که وجدانشان را جریحهدار سازد احتراز میجویند. کسیسکه بخواهد مرتکب عمل خلاف قانونی شود نمیتواند آنها را مشاور خویش قرار دهد. این است آنچه از تمام بیانات فوق مهمتر و پرارزشتر است.
باید بحال کسانیکه بعظمت این رفتار پی نمیبرند گریست.زیرا کانون وکلای پاریس این رویه و خط مشی را قرنها است تعقیب مینماید و در آن وکیلی یافت نمیشود که بر این گذشتهء پر افتخار نبالد.باید در نظر داشت که«تکامل»در تمام شئون زندگی جاری است.ولی متأسفانه این کلمه دارای دو جنبه یکی ظاهری و دیگری باطنی است. چه بسا کسانیکه جنبهء باطنی را گرفته و جنبهء ظاهری را رها کردهاند و برعکس چه بسیار اشخاصی که پوست را گرفته و مغز را بدور انداختهاند.
برای آنانکه گذشته را دوست دارند(محافظهکاران)و آنانکه امید خود را در آینده گذاردهاند(ترقیخواهان)باید لفظ تکامل را که خیلی آسان ادا میشود از نظر کانون وکلای پاریس که تشکیلاتی قدیمی و متقدر است تعبیر کرد تا سوء تفاهم برطرف گردد.
نه و کلای پاریس و نه وکلای هر ایالت دیگر فرانسه حق ندارند بکارهای تجارتی و انتفاعی دست زده با مدیریت شرکتی را قبول نمایند بلکه تنها مجازند مشاوره حقوقی شرکتها را بعهده بگیرند.علت این امر با اندکی تفکر و تعمق واضح میگردد.
چنانکه اخیرا مشاهده شد،یکی از آقایان وکلای پاریس بمنظور آنکه بتواند مدیر شرکتی شده در منافع آن سهیم گردد از شغل وکالت کنارهگیری کرد علت این امر مستهجن یا غیر قانونی بودن عملیات آن شرکت نبود بلکه علت اساسی تناقص کار انتفاعی با ایدهآل وکالت بود.چگونه میتوان کسیرا که با گرفتن حقوق ماهیانه قسمت مهمی از اوقات خویش را صرف ادارهء امور تجارتی دیگران نماید«بیغرض»دانست؟راست است که عمل وی بمعنی اخص حقوقی تجارت نیست ولی معذلک داخل جرگهء اشخاصی است که شغل آنان سودطلبی است.نیرو و قدرت او صرفنظر از طریق مصروف آن فقط بیک راه خرج میشود و آن کسب مال و منال است.
آیا وکلیی که در کار ادارهء امور تجارتی مداخله میکند میتواند استقلال داشته باشد؟ حقیقت امر اینستکه چنین وکیلی دارای بیطرفی قضائی نمیتواند باشد.اگر در تنظیم قراردادی که باید تمام هم خود را مصروف حفظ و تأمین منافع مشتری خویش سازد اقدام نماید و خود از نظر مدیریت امور تجارتی در آن ذینفع باشد چگونه میتواند موقعی که از آن قرارداد در محکمه استفاده میکند درستی و صداقت و مخصوصا«بیغرضی و استقلال»را که دو شرط عمدهء وکالت اوست مراعات نماید؟بیغرض و مستقل نیست زیرا خود در دعوای مطروحه ذینفع است.در هر صورت چنین شخصی ممکنست بسیار مرد شریف و درستکاری بوده برای مشتریان خویش مباشر امین و خدمتگزاری باشد اما بمعنی حقیقی کلمهء قدیم فرانسوی«وکیل»نمیتواند باشد.
اگر بخواهیم علاوه بر آنچه گفته شد تصویری از وکیل مجسم سازیم باید مراتب زیرین را اضافه کنیم:
1-وکیل باید ظاهرا مردی متین و موقر باشد.قدما مایل بودند که وکیلشان مردی 50 ساله باشد یا لااقل قیافهء ظاهری او مانند مرد پنجاه سالهای بنماید.وکیل در آنزمان میتوانست صورت خود را بتراشد یا ریش داشته باشد یا فاوری( sirovaF ) بگذارد اما نمیتوانستت سبیلهای خود را بتراشد.
2-چه در قدیم و چه امروز وکیل نمیتواند در خانهء اجارهای سکونت داشته باشد از هر نوع تبلیغات صریح و ضمنی باید خودداری کند نباید کاغذ آدرسی داشته باشد یا نام خود را روی صفحات لوایح چاپ یا روی پلاک منزل خویش عناوین شغلی خود را ذکر نماید.
3-وکیل در مراودات و معاشرتهای خود محدود است.تا بیست الی 15 سال پیش حتی وکیل نمیتوانست کسی را جز موکل خویش در منزلش بپذیرد و یا غیر از وکلای اصحاب دعوی کسیرا ملاقات نماید-در دفتر کار دلالان حضور پیدا کند یا کسی جز همکاران و افراد صنف خودش رفت و آمد نماید-همیشه باید محرم اسرار مردم باشد. هرگاه وکیل طرف از او تقاضای ارائه سندی را نماید با کمال ادب و احترام بدون آنکه مطالبهء رسیدی بکند سند مزبور را در اختیار او بگذارد وکیل طرف هم بنوبهء خود از آن سند که گم شدنش بنفع موکل او و وجودش باعث محکومیت مشارالیه است با کمال امانت و صداقت محافظت کند تا موقعی که سند را مسترد دارد.
از آنچه گذشت و نیز آنچه بعدا بیان میشود نباید تعجب نمود.زیرا طبقهء وکلا که از ازمنهء قدیم در میان جامعه فرانسه مقامی عالی را احراز نمودهاند و در نتیجه نفوذ طبیعی محیط و خانوادهم و رعایت مقررات صنفی و انضباط سخت و دقیقی که شمهای از آن بیان شد دارای اخلاقی فوقالعاده پسندیده گردیدهاند و برعایت این مقررات عادت کرده و بمصداق«العادة طبع ثان»این عادت برای آنان طبیعت شده است.
در مقابل رعایت مقررات فوق بکسی مدال یا نشان داده نمیشود بلکه این وظیفهء عادی و معمولی وکلا است.بهتر است ذیلا نظریهء اشخاص بارزی را که کانون وکلای پاریس بهمکاری آنان مباهات میکند دربارهء آن کانون متذکر شویم.
اگسو uaesseugA میگوید:«وکالت همانقدر قدیم است که قضاوت و همان اندازه نجیب است که پرهیزکاری و تقوی و همانقدر وجودش لازمست که عدالت».... و وکیل با وجود رعایت آنهمه قید و بند اخلاقی و مقررات انضباطی همیشه از استقلال خود خرسند و راضی بوده با رعایت آن مقررات در حفظ استقلال مصر و استقلالش از تمام مشاغل آزاد دیگر زیادتر است.»
بلارت tralleB دادستان استان اسبق پاریس اظهار عقیدهء فوق را تکمیل کرده میگوید:«صنف وکلا اجتماعی از مردان متشخص و بهترین و لایقترین مردان است.... اگر چه پاکی معمولی کافی است ولی معهذا این پاکی وکلای فرانسه را وارد مذهب بیعیب و نقص و غیرقابل ملامت بودن میسازد.»«تقوی و پرهیزکاری که از همه جا رانده شود آخرین پناهگاه خود را نزد وکلا میابد.»
ممکنست بعضی عبارات فوق را لفاظی و عبارتپردازی بدانند و بگویند چگونه میتوان در زیر این سخنان صورت حقیقی بارو uaerraB را تشخیص داد؟ولی بگذارید هر چه میخواهند بگویند تعاریف فوق برای چاپ شدن نوشته نشده بلکه مقتبس از خاطرات شخصی افراد جلیلالقدری است.
تی بو uaeduaebihT مشاور دولتی امپراطوری اول که مخالف تمام تشکیلات اداری بوده راجع به بارو uaerraB میگوید:«بارو پناهگاه غیرقابل تعرض علم و شرافت و استقلال و افتخارات است».اینست عقیدهء مردی که حقیقت را آرایش نداده واضح و عریان نمایانده است باین شخص نسبت عفو و اغماض نمیتوان داد.از وکلا برای برائتشان سخن نرانده بلکه صداقت و نازکبینی خود را نشان داده است.مشارالیه آنانرا در کفهء مقابل قضاتیکه درستکاریشان مورد شک و تردید است قرار داده میگوید:«این قضاوت بیشتر آشتی ده بوده وسائلی را در اختیار دارند که از زیر بار قانون بطور ملایم شانه خالی کنند و خارج از محیط دادگاه آنچه را که حقیقت نیست موافق حق و عدالت سازند.وکلا برعکس جنایتی عظیم میپندارند و از لغزشهائی که وجدانشان را جریحهدار سازد احتراز میجویند. کسیسکه بخواهد مرتکب عمل خلاف قانونی شود نمیتواند آنها را مشاور خویش قرار دهد. این است آنچه از تمام بیانات فوق مهمتر و پرارزشتر است.
باید بحال کسانیکه بعظمت این رفتار پی نمیبرند گریست.زیرا کانون وکلای پاریس این رویه و خط مشی را قرنها است تعقیب مینماید و در آن وکیلی یافت نمیشود که بر این گذشتهء پر افتخار نبالد.باید در نظر داشت که«تکامل»در تمام شئون زندگی جاری است.ولی متأسفانه این کلمه دارای دو جنبه یکی ظاهری و دیگری باطنی است. چه بسا کسانیکه جنبهء باطنی را گرفته و جنبهء ظاهری را رها کردهاند و برعکس چه بسیار اشخاصی که پوست را گرفته و مغز را بدور انداختهاند.
برای آنانکه گذشته را دوست دارند(محافظهکاران)و آنانکه امید خود را در آینده گذاردهاند(ترقیخواهان)باید لفظ تکامل را که خیلی آسان ادا میشود از نظر کانون وکلای پاریس که تشکیلاتی قدیمی و متقدر است تعبیر کرد تا سوء تفاهم برطرف گردد.