مقررات مربوط به شغل وکالت و رسوم کانون وکلا پاریس
آرشیو
چکیده
متن
فن وکالت از زمانی پدید آمده که افراد از استعمال زور جهت حل اختلافات خود صرفنظر کردهاند.قوانین چه مفصل باشند و چه مختصر دارای نکات مبهم و پیچیدهای هستند.
تمام روابط حقوقی مردم را طی فورمولها و مواد قانونی نمیتوان پیشبینی نمود هر موردی هم که متن قانونی وجود داشته باشد بخودی خود حل اختلاف را نمینماید بلکه احتیاج بنظر یکنفر قاضی دارد و اوست که باید قانون را با حقیقت وفق دهد.
هر جا یک قاضی باشد وجود دو وکیل ضروری است.
احتیاط قبلی:هر مدعی منفعت خود را با حق و حقوق خویش را با حق واقعی tiordnob اشتباه میکند.باوجدانترین مدعیان در مواردیکه اخلاق و وجدان با منافع شخصی وی اصطلکاک پیدا میکند از آنها چشمپوشی مینماید.بنابراین بسیار مفید است که احتیاطات لازمه در نظر گرفته شود که قاضی از اشتباه مصون بماند و دادخواهان با حسن نیت باجرای صحیح عدالت کمک نمایند.
از اینرو بهترین راه اینستکه میان دادخواهان و قضات افرادی باشند که شغلشان دفاع از منافع اصحاب دعوی بوده ضمنا به پاکی و نازکبینی و دارا بودن دقت وجدانی معروف باشند.
آنچه گفته شد تنها دلیل بوجود آمدن صنف وکلا نیست و باعث ایجاد شغل شریف وکالت فقط علت فوق نگردیده است.اصحاب دعوی هر چه باوجدانتر و دقیقتر باشند ضرورت مداخلهء وکلا در امر دادرسی زیادتر احساس میگردد.
اگر کسی علت مراجعهء مدعی را بدفتر کار وکیل سئوال کند باید بداند که از مقوع مراجعه او به وکیل تا طرح دعوی در دادگاه چه اشکالاتی وجود دارد تا بتواند پاسخ سئوال خود را درک کند.
تشریح موارد ابهام،توضیح نسبت بدعوی،انتخاب اسناد و مدارک و بحث دربارهء دلایل ادعا همه از وظایف وکیل میباشند.
نام این اعمال را در اصطلاح حقوقی بیان قراردادها و بحث دربارهء کیفیات دعوی را مباحثهء حقوقی میخوانند.و حقیقة اگر کسی بعنوان وکیل وظیفهء بیان قراردادها و مباحثهء حقوقی را بعهده نگیرد و قضات ناگریز باشند مستقیما با اصحاب دعوی ارتباط پیدا کنند کارشان فوق العاده مشکل و طاقت فرسا است.
علاوه بر آنچه گفته شد مداخله وکلا در دعاوی از نظر روانشناسی تأثیر عمیقی دارد.
ضرب المثلی است که میگوید:«خداوند عالم با وجود آنکه از امور آشکار و نهان مطلع است معذلک میان خود و مخلوقش واسطههائی قرار داده است»این ضرب المثل میفهماند که مخلوق برای برآورده شدن حاجات خویش باید مقدسین را بین خود و خدا واسطه قرار دهد پس چگونه یکنفر قاضی که از حقایق امور اطلاعی ندارد میتواند بیواسطه با مردم عوام مواجه گردد؟اصحاب دعوی به شخصی که مانند خودشان دلسوز و با حسن ظن و خوشروئی گفتههایشان را استماع کند و محرم رازهایشان بوده خودشان هم او را انتخاب کرده باشند احتیاج دارند.
استدلالیان،آنها که برای اثبات هر موضوعی دلیل ریاضی و هندسی میخواهند ویا عوام الناس اگر بخواهند آنچه را که گفته شد یا نمایش تصاویر مجسم نمایم یک نقاشی مستعار قدیمی را که در یکی از موزههای ایتالیا موجود میباشد برایشان شرح میدهم.
در وسط این تابلو،رب النوع عدالت نشسته و یک شمشیر برهنه در دست دارد در دست دیگر ترازوئی گرفته و در میان چینهای لباسش مجسمههای کوچکی از خانه، کیسههای پول گلهء احشام و یک قبل نمایانده شده است.در دو طرف تابلو اصحاب دعوی که حصر منافع چمشانشان را نابینا ساخته دیده میشوند در دستهای اصحاب دعوی کاغذهای مچاله شده و قراردادها متعدد و اوراق پاره پارهء قانون انباشته شده و شهود و مدارک و سایر نوشتههای هجو آمیز مشاهده میگردد...بیچاره مردم!آیا خود اصحاب دعوی که به منظور خویش از هر شخص دیگری واقفترند ارزش آنچه را که بعنوان دلایل در دست دارند و آنها را با کمال اضطراب برب النوع ساکت عدالت ارائه میدهند میدانند؟... اما میان رب النوع عدالت و متداعیین مرد دیگری دیده میشود که موقر و بینظ است. این شخص قبلا مدارک را مشاهده کرده و ارزش آنها را سنجیده دلایل را سبک و سنگین کرده مدارک بیهود را از اسناد مفید جدا نموده آنچه را ممکنست مورد تردید با سوءظن تقلب واقع شود کنار گذاشته و آنچه را که دارای اعتبار است در کفهء ترازو میگذارد کسی چه میداند؟شاید وکیل کاغذی را که در جلوی پای یکی از اصحاب دعوی بر زمین افتاده و قطعا خود او کوچکترین وقعی را بدان نمیگذارد و تصادفا آن سند قاطع دعوی باشد از زمین برداشته با ارائه آن به رب النوع عدالت شرافت و زندگی موکل خود را احیا نماید.
با این مقدمه علت بوجود آمدن صنف وکلا از اعصار قدیمه آشکار میگردد. در فرانسه وکیل دادگستری نه تنها باید عالم بمسائل حقوقی باشد بلکه بایستی شخص امینی بوده انضباط حرفهای خاصی را رعایت نماید.انضباط در هر نقطه از جهان دارای درجات و مراحلی است اما کانون وکلای پاریس در این خصوص از حد تصور بیشتر دقت کرده نهایت درجهء انضباط را برای وکلا در نظر گرفته است.
ملت فرانسه در دنیا یک نقش ایدهاولوژیک را دارند Socnarfr epiedatSeg همچنین وکلای فرانسه از قدیم الایام افتخار دارند که همواره برای تکمیل شرافت حرفهء خود حداکثر کوشش را بنمایند.شغل وکالت را یک خدمت روحانی دانسته تا حد قهرمانی بر اعتبار آن افزودهاند و از اینرو همیشه این افتخار را داشتهاند که نه تنها مردانی آزاد باشند بلکه آزادترین مردان بمانند و این کلمهء آزادی که از زبان آنها شنیده میشود معنی حقیقی خود را میرساند.
آیا شخصی که مسئول است میتواند آزادی خود را حفظ کند؟مردمان قدیم باین سئوال جواب منفی داده نتیجه میگرفتند:«ما بخود اجازه نمیدهیم عملی را که موجب مسئولیت باشد مرتکب شویم و یا دلائل و واسطهء عملی گردیم اگرچه آن عمل برای موکلین خودمان باشد.»«برای احقاق حق مراجعین خود کوشا بوده در دعاوی هیچوقت قائم مقام قانونی آنان نشده دعوائی را خریداری نمینمائیم».
شرافت آنان حکم میکند که مردم بیغرضی باشند....تعجب نکنید! همانطور که محراب کلیسا باید وسیلهء معاوش کشیشان را اعم از کوچک و بزرگ فراهم سازد نیمکت دفاع errab نیز باید وسیلهء زندگی وکلا را تامین نماید.شعار فوق الذکر یعنی«بیغرضی»مانند«آزادی»همیشه مورد نظر دقیق کانونهای وکالت فرانسه بخصوص کانون وکلای پاریس که دقت فوق العادهای در تلفیق سطح اخلاقی و حوائج زندگی اعضای خود دارد میباشد.
آیا وکیلی که مانند بازرگانان برای جلب منافع بکار وکالت اشتغال دارد میتواند بیغرض باشد؟باز وکلای قدیمی باین سؤال جواب منفی داده میگویند:«ما بخود اجازه نمیدهیم حتی در اوقات فراغت عملی کنیم که کم و بیش شباهت به تجارت داشته باشد» وکلای معاصر نیز بر این جمله اضافه مینمایند که:«بخود اجازه نمیدهیم حق الزحمهء وکالت خویش را مطالبه نمائیم دستمزد ما یا بصورت هدیه باید پرداخت گردد و با هیچ وجهی را ازاء زحمات خود نخواهیم گرفت!».
طبیب،دانشمند و هنر پیشه هیچوقت تابع چنین مقررات سخنی نیستند با وجود آنکه عموما آزاد و بیغرضند اجباری هم برعایت این دو اصل مهم ندارند و حتی راجع بوصول دستمزد،کار مزد یا حق ویزیت و غیره مقررات برای آنها آسانتر وضع گردیده است.
طبیب میتواند خود را اجبر یک بیمار متمول نماید،دانشمند مجاز است کارمندی مؤسسهای را قبول کند،هنر پیشه حق دارد زنجیر طلائی enecem را از حامی و مروج علوم دریافت دارد و هر یک از این سه مجاز است مشاغل مختلفی را در جنب کار خود ولو بمنظور کسب ثروت هم باشد اختیار کند ولی وکیل قبل از آنکه از شغل وکالت استعفا دهد حق ندارد برای کسی اجیر شود یا از شخصی تبعیت نماید ولو آنکه از شغل وکالت استعفا دهد حق ندارد برای کسی اجیر شود یا از شخصی تبعیت نماید ولو آنکه کار خیلی کوچک و ناچیزی باشد.وی نمیتواند مستقیما یا غیر مستقیم در معاملات مداخله نماید و بطور خلاصه باید از هر نوع تمایل دنیوی و علاقه بمال و منال آن خودداری نماید.
وکیل نگهدارنده اسرار و مشاور مراجعین است و او همیشه ترجمان احساسات آنها در مقابل دادگاه بوده نباید اندکی از این حد تخطی نماید.(دنباله دارد)
تمام روابط حقوقی مردم را طی فورمولها و مواد قانونی نمیتوان پیشبینی نمود هر موردی هم که متن قانونی وجود داشته باشد بخودی خود حل اختلاف را نمینماید بلکه احتیاج بنظر یکنفر قاضی دارد و اوست که باید قانون را با حقیقت وفق دهد.
هر جا یک قاضی باشد وجود دو وکیل ضروری است.
احتیاط قبلی:هر مدعی منفعت خود را با حق و حقوق خویش را با حق واقعی tiordnob اشتباه میکند.باوجدانترین مدعیان در مواردیکه اخلاق و وجدان با منافع شخصی وی اصطلکاک پیدا میکند از آنها چشمپوشی مینماید.بنابراین بسیار مفید است که احتیاطات لازمه در نظر گرفته شود که قاضی از اشتباه مصون بماند و دادخواهان با حسن نیت باجرای صحیح عدالت کمک نمایند.
از اینرو بهترین راه اینستکه میان دادخواهان و قضات افرادی باشند که شغلشان دفاع از منافع اصحاب دعوی بوده ضمنا به پاکی و نازکبینی و دارا بودن دقت وجدانی معروف باشند.
آنچه گفته شد تنها دلیل بوجود آمدن صنف وکلا نیست و باعث ایجاد شغل شریف وکالت فقط علت فوق نگردیده است.اصحاب دعوی هر چه باوجدانتر و دقیقتر باشند ضرورت مداخلهء وکلا در امر دادرسی زیادتر احساس میگردد.
اگر کسی علت مراجعهء مدعی را بدفتر کار وکیل سئوال کند باید بداند که از مقوع مراجعه او به وکیل تا طرح دعوی در دادگاه چه اشکالاتی وجود دارد تا بتواند پاسخ سئوال خود را درک کند.
تشریح موارد ابهام،توضیح نسبت بدعوی،انتخاب اسناد و مدارک و بحث دربارهء دلایل ادعا همه از وظایف وکیل میباشند.
نام این اعمال را در اصطلاح حقوقی بیان قراردادها و بحث دربارهء کیفیات دعوی را مباحثهء حقوقی میخوانند.و حقیقة اگر کسی بعنوان وکیل وظیفهء بیان قراردادها و مباحثهء حقوقی را بعهده نگیرد و قضات ناگریز باشند مستقیما با اصحاب دعوی ارتباط پیدا کنند کارشان فوق العاده مشکل و طاقت فرسا است.
علاوه بر آنچه گفته شد مداخله وکلا در دعاوی از نظر روانشناسی تأثیر عمیقی دارد.
ضرب المثلی است که میگوید:«خداوند عالم با وجود آنکه از امور آشکار و نهان مطلع است معذلک میان خود و مخلوقش واسطههائی قرار داده است»این ضرب المثل میفهماند که مخلوق برای برآورده شدن حاجات خویش باید مقدسین را بین خود و خدا واسطه قرار دهد پس چگونه یکنفر قاضی که از حقایق امور اطلاعی ندارد میتواند بیواسطه با مردم عوام مواجه گردد؟اصحاب دعوی به شخصی که مانند خودشان دلسوز و با حسن ظن و خوشروئی گفتههایشان را استماع کند و محرم رازهایشان بوده خودشان هم او را انتخاب کرده باشند احتیاج دارند.
استدلالیان،آنها که برای اثبات هر موضوعی دلیل ریاضی و هندسی میخواهند ویا عوام الناس اگر بخواهند آنچه را که گفته شد یا نمایش تصاویر مجسم نمایم یک نقاشی مستعار قدیمی را که در یکی از موزههای ایتالیا موجود میباشد برایشان شرح میدهم.
در وسط این تابلو،رب النوع عدالت نشسته و یک شمشیر برهنه در دست دارد در دست دیگر ترازوئی گرفته و در میان چینهای لباسش مجسمههای کوچکی از خانه، کیسههای پول گلهء احشام و یک قبل نمایانده شده است.در دو طرف تابلو اصحاب دعوی که حصر منافع چمشانشان را نابینا ساخته دیده میشوند در دستهای اصحاب دعوی کاغذهای مچاله شده و قراردادها متعدد و اوراق پاره پارهء قانون انباشته شده و شهود و مدارک و سایر نوشتههای هجو آمیز مشاهده میگردد...بیچاره مردم!آیا خود اصحاب دعوی که به منظور خویش از هر شخص دیگری واقفترند ارزش آنچه را که بعنوان دلایل در دست دارند و آنها را با کمال اضطراب برب النوع ساکت عدالت ارائه میدهند میدانند؟... اما میان رب النوع عدالت و متداعیین مرد دیگری دیده میشود که موقر و بینظ است. این شخص قبلا مدارک را مشاهده کرده و ارزش آنها را سنجیده دلایل را سبک و سنگین کرده مدارک بیهود را از اسناد مفید جدا نموده آنچه را ممکنست مورد تردید با سوءظن تقلب واقع شود کنار گذاشته و آنچه را که دارای اعتبار است در کفهء ترازو میگذارد کسی چه میداند؟شاید وکیل کاغذی را که در جلوی پای یکی از اصحاب دعوی بر زمین افتاده و قطعا خود او کوچکترین وقعی را بدان نمیگذارد و تصادفا آن سند قاطع دعوی باشد از زمین برداشته با ارائه آن به رب النوع عدالت شرافت و زندگی موکل خود را احیا نماید.
با این مقدمه علت بوجود آمدن صنف وکلا از اعصار قدیمه آشکار میگردد. در فرانسه وکیل دادگستری نه تنها باید عالم بمسائل حقوقی باشد بلکه بایستی شخص امینی بوده انضباط حرفهای خاصی را رعایت نماید.انضباط در هر نقطه از جهان دارای درجات و مراحلی است اما کانون وکلای پاریس در این خصوص از حد تصور بیشتر دقت کرده نهایت درجهء انضباط را برای وکلا در نظر گرفته است.
ملت فرانسه در دنیا یک نقش ایدهاولوژیک را دارند Socnarfr epiedatSeg همچنین وکلای فرانسه از قدیم الایام افتخار دارند که همواره برای تکمیل شرافت حرفهء خود حداکثر کوشش را بنمایند.شغل وکالت را یک خدمت روحانی دانسته تا حد قهرمانی بر اعتبار آن افزودهاند و از اینرو همیشه این افتخار را داشتهاند که نه تنها مردانی آزاد باشند بلکه آزادترین مردان بمانند و این کلمهء آزادی که از زبان آنها شنیده میشود معنی حقیقی خود را میرساند.
آیا شخصی که مسئول است میتواند آزادی خود را حفظ کند؟مردمان قدیم باین سئوال جواب منفی داده نتیجه میگرفتند:«ما بخود اجازه نمیدهیم عملی را که موجب مسئولیت باشد مرتکب شویم و یا دلائل و واسطهء عملی گردیم اگرچه آن عمل برای موکلین خودمان باشد.»«برای احقاق حق مراجعین خود کوشا بوده در دعاوی هیچوقت قائم مقام قانونی آنان نشده دعوائی را خریداری نمینمائیم».
شرافت آنان حکم میکند که مردم بیغرضی باشند....تعجب نکنید! همانطور که محراب کلیسا باید وسیلهء معاوش کشیشان را اعم از کوچک و بزرگ فراهم سازد نیمکت دفاع errab نیز باید وسیلهء زندگی وکلا را تامین نماید.شعار فوق الذکر یعنی«بیغرضی»مانند«آزادی»همیشه مورد نظر دقیق کانونهای وکالت فرانسه بخصوص کانون وکلای پاریس که دقت فوق العادهای در تلفیق سطح اخلاقی و حوائج زندگی اعضای خود دارد میباشد.
آیا وکیلی که مانند بازرگانان برای جلب منافع بکار وکالت اشتغال دارد میتواند بیغرض باشد؟باز وکلای قدیمی باین سؤال جواب منفی داده میگویند:«ما بخود اجازه نمیدهیم حتی در اوقات فراغت عملی کنیم که کم و بیش شباهت به تجارت داشته باشد» وکلای معاصر نیز بر این جمله اضافه مینمایند که:«بخود اجازه نمیدهیم حق الزحمهء وکالت خویش را مطالبه نمائیم دستمزد ما یا بصورت هدیه باید پرداخت گردد و با هیچ وجهی را ازاء زحمات خود نخواهیم گرفت!».
طبیب،دانشمند و هنر پیشه هیچوقت تابع چنین مقررات سخنی نیستند با وجود آنکه عموما آزاد و بیغرضند اجباری هم برعایت این دو اصل مهم ندارند و حتی راجع بوصول دستمزد،کار مزد یا حق ویزیت و غیره مقررات برای آنها آسانتر وضع گردیده است.
طبیب میتواند خود را اجبر یک بیمار متمول نماید،دانشمند مجاز است کارمندی مؤسسهای را قبول کند،هنر پیشه حق دارد زنجیر طلائی enecem را از حامی و مروج علوم دریافت دارد و هر یک از این سه مجاز است مشاغل مختلفی را در جنب کار خود ولو بمنظور کسب ثروت هم باشد اختیار کند ولی وکیل قبل از آنکه از شغل وکالت استعفا دهد حق ندارد برای کسی اجیر شود یا از شخصی تبعیت نماید ولو آنکه از شغل وکالت استعفا دهد حق ندارد برای کسی اجیر شود یا از شخصی تبعیت نماید ولو آنکه کار خیلی کوچک و ناچیزی باشد.وی نمیتواند مستقیما یا غیر مستقیم در معاملات مداخله نماید و بطور خلاصه باید از هر نوع تمایل دنیوی و علاقه بمال و منال آن خودداری نماید.
وکیل نگهدارنده اسرار و مشاور مراجعین است و او همیشه ترجمان احساسات آنها در مقابل دادگاه بوده نباید اندکی از این حد تخطی نماید.(دنباله دارد)