نویسندگان:
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۵۴

چکیده

متن

رأی هیئت عمومی دیوان کشور بر صلاحیت دادگاه دادگاه عمومی‏ در مورد اتهام مامور دولت بتدلیس در خرید مال برای دولت
ماده 1 قانون اصلاح بعضی از مواد قانون دیوان کیفر مصوب 1328 و ماده 153 قانون کیفر عمومی در موضوع اتهام یکی از کارمندان دولت بتدلیس در خرید مالی برای دولت و منظور داشتن نفعی برای خود شعبه پنجم دیوان کشور پس‏ از رسیدگی بموجب حکم شماره 1794-291026 چنین رأی داده است:
(چون مجموع مواد قانون مجازات عمومی و قوانین مربوطه بتاسیس و تشکیل دیوان کیفر و قوانین کیفری دیوان مزبور کاشف قطعی است از اینکه مقصود قانون‏گذار از اختلاس مذکور در ماده یک قانون مصوب دوم مرداد ماه 1328 بمعنائی‏ است که کلیه خیانت‏های مأمورین دولت نسبت باموال دولتی از قبیل اختلاس بمعنی‏ اخص و تصرف غیر قانونی و منظور داشتن انتفاع در معاملات دولتی است بنابراین‏ استدلال دادگاه بر انحصار صلاحیت دیوان کیفر در رسیدگی باختلاس بمعنی اخص‏ که در مقابل تصرف غیر قانونی و انتفاع قرارداده شده صحیح نیست و قرارداد گاه‏ مخالف مقصود از ماده مزبور صادر گردیده لذا قرار مذکور بموجب ماده 430 اصول‏ محاکمات جزائی شکسته میشود و رسیدگی مجدد بهمان دادگاه ارجاع میگردد)
در موضوع اتهام کارمند دیگری همین اتهام شعبه نهم دیوان مزبور پس از رسیدگی بموجب حکم شماره 1990-30613 چنین رأی داده است:
(چون عمل منتسب بشرح کیفر خواست و محتویات پرونده با فرض صحت‏ منطبق بر ماده 153 قانون مجازات عمومی است و ماده مزبور ناظر بتدلیس‏ مامور در امر خرید و فروش در امر مالی برای دولت است که عنوان اختلاس نمودن‏ صادق نیست و قانون اخیر التصویب مربوط بصلاحیت دیوان کیفر صلاحیت دادگاه‏ مزبور را حصر بموضوع اختلاس و ارتشاء و کلاهبرداری کرده است و ناظر باختلاس‏ مذکور در ماده 152 میباشد لذا بقرار فرجام خواسته اشکالی وارد نبوده و مبرم است).از لحاظ صدور دو حکم مختلف از دو شعبه دیوان کشور بموجب قانون مربوط بوحدت رویه قضائی مصوب 1328 موضوع در هیئت عمومی دیوان مزبور مطرح‏ شده و آن هیئت بموجب حکم شماره 2598-30717 بشرح زیر اتخاذ نظر نموده است:
(نظر باینکه ماده اول از قانون مصوب دوم مرداد 1328 صلاحیت دیوان‏ کیفر را محدود و منحصر بجرائم اختلاس و ارتشاء و کلاهبرداری نموده و با توجه باصل‏ کلی که مرجع صلاحیت‏دار در رسیدگی دادگاههای عمومی دادگستری است مگر آنچه صریحا استثناء شده باشد و در موارد تردید و اختلاف نظر نمیتوان از اصل کلی‏ عدول کرد بنابراین در این مورد از معنی اخص و خصوصی اختلاس نمیتان تجاوز نمود لذا نظریه شعبه نهم دیوان کشور مبنی بعدم صلاحیت دیوان کیفر برای رسیدگی بجرائم‏ مذکور در ماده 153 قانون مجازات عمومی تأیید میشود).
رئیس رویه قضائی
(رویه دیوان کشور بر شکستن‏ در موردیکه دادگاه باستدلال اینکه متهم براهزنی‏ فاقد قصد راهزنی بوده حکم به تبرئه او داده‏است‏ ماده 408 قانون دادرسی و کیفر ارتش
کسی باتهام راهزنی بمعیت دیگری طبق بند 2 ماده 408 قانون دادرسی‏ و کیفر ارتش تحت تعقیب واقع شده و دادگاه عادی لشگر بعنوان اینکه متهم قصد راهزنی نداشته است او را تبرئه میکند-پس از استواری حکم مزبور در دادگاه‏ تجدید نظر دادستان ارتش با اجازه بزرگ ارتشتاران فرمانده درخواست رسیدگی‏ فرجامی مینماید و شعبه 9 دیوان کشور پس از رسیدگی در حکم شماره 2318- 3073 چنین رأی داده است:
(اعتراض دادستان ارتش بر حکم دادگاه تجدید نظر وارد است چه آنکه‏ دادگا از این نظر که متهم در عمل ارتکابی فاقد قصد راهزنی بوده او را تبرئه کرده‏ است در صورتیکه فرضا این استدلال صحیح باشد لازم بود در مورد این مقدار عملیکه‏ متهم مرتکب شده و در نظر دادگاه ثابت شده اظهارنظر و رأی مقتضی صادر بنماید بنابراین حکم فرجام خواسته نقض و رسیدگی بشعبه دیگر دادگاه تجدید نظر ارجاع میشود).
رئیس رویه قضائی
رویه دیوان کشور
عمل مردیکه زن بازداشت شده‏اش را از بازداشتگاه‏ فرار دهد مشمول ماده 121 قانون کیفر عمومی است‏ ماده 121 قانون کیفر عمومی
مردی در دیوان جنائی باتهام شرکت در قتل باستناد ماده 175 مکرر و 45 مکرر قانون کیفر عمومی و ماده 2 الحاقی بچهار سال حبس با اعمال شاقه و برای‏ مقاومت با مامور دولت طبق شق یک از ماده 160 قانون کیفر عمومی بدو سال حبس‏ مجرد و برای قاچاق اسلحه طبق ماده 45 قانون کیفر مرتکبین قاچاق بیک سال حبس‏ تادیبی و برای اخذ مال بعنف طبق ماده 234 قانون کیفر عمومی بیک سال حبس‏ تادیبی محکوم میشود-و از اتهام فرار دادن زن خود از زندان مستندا بماده 124 قانون کیفر عمومی از مجازات معاف گردیده وزن مزبور هم از نظر اینکه محبوس‏ نبوده مستندا بماده 117 قانون مجازات عمومی غیر قابل تعقیب تشخیص تشخیص شده است.
محکوم از محکومیت خود و دادستان استان از منع تعقیب تشخیص شده است.
محکوم از محکومیت خود و دادستان استان از منع تعقیب و معافیت محکوم‏ مزبور از کیفر فرار دادن زن خود از توقیفگاه(از نظر اینکه مورد مشمول ماده‏ 121 قانون کیفر عمومی است)فرجام خواسته‏اند.
شعبه 9 دیوان کشور پس از رسیدگی در حکم شماره 2202-3071 چنین‏ رأی داده است:
(از طرف محکوم علیه بر حکم دادگاه جنائی خراسان اعتراض خاصی نشده‏ تا مورد توجه واقع شود و از حیث رعایت قواعد محاکماتی و حکم ایراد و اعتراض‏ مؤثری بنظر نمیرسد بنابراین حکم فرجام خواسته بر محکومیت فرجامخواه ابرام‏ میشود و در قسمت فرجام خواهی دادستان استان از رای دادگاه بر معافیت از مجازات‏ فرار دادن زوجه خود از زندان اعتراض دادستان وارد است زیرا عمل او در این‏ قسمت منطبق است بر ماده 121 قانون مجازات عمومی و ذیل ماده 124 قانون مزبور مورد استناد دادگاه شامل ماده 121 نمیشود بنابراین رای دادگاه در این قسمت با توجه بنظر نماینده دادستان کل و ماده 3 الحاقی نقض بلا ارجاع میشود).

تبلیغات