قانون وفق مقتضیات فطرت
آرشیو
چکیده
متن
ایرادات داده است برای عده زیادی از علمای حقوق که امسال طی اقامت چند ماهه در اروپا اینجانب با آنها مذاکره میکردم و از جمله بزرگترین شخصیتهای حقوقی بین المللی هستند قانع کننده نبود آنها فقط یک جواب میدادند و آن اینکه اجرای عدالت ناقص بهتر از نبودن عدالت است- و بعلاوه چون بعضی از قوانین بین المللی در خارج از هر گونه عهدنامه بوسیله عمل دول تعیین و مشخص میگردد بنابراین عمل دادگاه نورمبرک سابقه خواهد شد-که بعد از این روساء دول از وهم مجازات برای امضاء نمایندگان خود قائل باحترام شوند.
در هر حال ما امیدواریم که بعد از این همانطور که مرحوم روزولت عقیده داشت حل اختلافات سیاسی در پشت میز کنفرانسها شود و اساسا جنگی پیش نیاید تا فاتحین مجبور به تشکیل دادگاهی از نوع نورمبرک بشوند و بر فرض اینهم که خدای نکرده چنین پیش آمدی بنماید برای تامین عدالت کامل و واقعی باصول اساسی و مدنی بیشتر توجه و عنایت گردد.
آقای اسد اللهی
قانون وفق مقتضیات فطرت
بهترین قوانین که مؤمن نظام عالم بشریت است قوانینی است که طبق مقتضیات فطرت و طبیعت باشد بعبارة اخری ملائم با طبع بشر و سازگار با جامعه بوده باشد و بدون نظر تعصب و عناد قوانینی که دارای این خصیصه است انحصار بقوانین اسلامی دارد زیرا مبانی قوانین مدنی و اقتصادی و سیاسی اسلام که ملاک استنباط احکام است چهار اصل است.
1-عقل
2-اجماع اهل حل و عقد از متخصصین باین فن
3-قرآن کریم
4-سنت حضرت خاتم النبین و ائمه هداة مهدیین
پس از تجزیه و تحلیل عقلی که بمبانی احکام پی ببریم میبینیم همانا احکام عقل و اجماع به چیزی بیش از همان مقتضیات فطرت حکم نمیکند بدیهی است با توجه به این قاعده که(کلما حکم به العقل حکم به الشرع)برگشت مبانی قرانیه و سنن هم نیز بهمان حکم عقل است از این مقدمه چنین استنتاج میشود که مبانی قوانین اسلامیه مقتضیات عقل و فطرت خواهد بود و برای روشن شدن قضیه ناچارم برخی از قواعد کلیه اسلامیه را که بنام قواعد قرآنی یا سنن است من باب مثال بیان نمایم چه در قسمت مربوط به اخلاقیات که فی الواقع روح قوانین است و چه راجع بقواعد مربوط باحکام بالمثل در باب اخلاقیات بذکر دو آیه اکتفا مینمایم:
1-ان اکرمکم عند اللّه اتقیکم)
این آیه کوچک در این باب ناظر بتشریع نیست بلکه موضوعی است ارشادی و تکوینی زیرا در سلسله موجودات تمام چیزهائیکه ملایم با طبع بشر است مطلوب و مرغوب بشر است در خور افراد بشر که یکی از موجودات است بدیهی است وقتی فردی که بتمام معنی افراد از شر او مصون و از نفع او مستفید باشند این چنین فردی بزرگوارتر افراد خواهد بود و بمنظور روشن شدن قضیه لازم است فرق گذاشته بشود بین رجل عظیم و رجل کریم که در فارسی ار مرد کریم تعبیر بمرد بزرگوار نمایند و از مرد عظیم تعبیر بمرد بزرگ که این دو لفظ هر یک از منبعی سرچشمه میگیرد بزرگوار آن شخصی است که واجد ملکات فاضله باشد و عظیم آن چنان کسی است که از نقطه نظر تعین مادی بزرک بشمار آید بدیهی است فردی که واجد صفات حسنه و دارای معلومات باشد در نظر جامعه ارزش آن طرف مقایسه با شخصیکه تعین او از نقطه نظر مادی و تعینات دولتی باشد نمیباشد بالمثل اگر چند نفری در مجمعی گرد آمده در آن مجمع شخصی وارد شود که دارای تعینات مادیه است بدون آنکه حاضرین او را بشناسند هر یک وی را احترامی در خور تعینات او مینمایند و بالعکس اگر در همین مجمع مردی که دارای ملکات فاضله و متبحر در علوم باشد با لباس کهنه و ژنده وارد شود حاضرین باو وقعی نخواهند گذاشت و احتراماتی که لایق مقام او است منظور نخواهند نمود لیکن پس از ورود در مباحث علمی و سخنرانی هر یک از این دو نفر در این محفل و اطلاعات حاضرین بر ملکات فاضله آن مرد عادی از حیث تعین همه نسبت بمشار الیه سر تسلیم و انقیاد پیش آورده و احترامات در موقع تودیع و خداحافظی بدرجات از آن شخص متعین مادی بیشتر خواهد بود بنابر این مدلول آیه وافی هدایه همان ارشاد بحکم طبیعت و فطرت است که هر کس بمنظور جامعه و اصلاح امور عامه فداکاری نماید بزرگوارتر در نزد افراد جامعه خواهد بود و اینست معنی(اکرمکم عند اللّه اتقیکم)
2-در سوره نحل(شانزدهمین سوره آیه 92)میفرماید
(ان اله یأمر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذی القربی و ؟؟عن الفحشاء و المنکر و البغی الخ)
که این شش جمله بطوریکه محققین از اخلاقیون گفتهاند کافی است برای تامین معاش و معاد بشرکه فی الحقیقت چنانچه بعدا تفسیر هر یک خواهد شد طبق مقتضیات فطرت است و در این زمینه یکنفر از دانشمندان بزرک چنین دعوی نموده است که جمله
(ان اله یأمر بالعدل)
کافی است برای تأمین معاد و معاش بشر و بیان اجمالی آن آنستکه امر بعدل امر بمنصفت و میانهروی در امور است و چون هر یک از صفات کائنه نفسانیهء بشر دارای جنبههای افراط و تفریط است حد وسط آن مامور به بود
بالمثل سخاوت که یکی از صفات فاضله است دو طرف دارد یکی حد افراط و دیگری حد تفریط که از وی تعبیر باسراف و تبذیر و بخل و امساک که حد وسط آن سخاوت خواهد بود چنانچه در مواضع عدید قرائن مبذرین و مسرفین مذموم شناخته شدهاند
(ان المبذرین کانوا اخوان الشیاطین)
و در جای دیگر فرماید
(و لا تسرفوا ان اله لا یحب المسرفین)
و نیز در قسمت مربوط بهمین معنی فرموده است
(و لا یبسطها کل البط فتقعد ملوما محسورا)
و در قسمت نهی از بخل و امساک چنین فرموده است
(و لا تجعل یدک مغلولة الی عنقک)
بنابراین حد وسط همان سخاوت است که مصداق یأمر بالعدل واقع میشود چنانچه همین زمینه را بعضی از ادبا منظوما بیان نموده.
فراخ دستی از اندازه مگذران چندان که آفتاب معاشت بدل شود بسهاء
نه نیز در پی امساک لا ابالی باش چنانکه دامن همت کنی ز دست رها
پس اختیار توسط نما میان امور بدان دلیل که خیر الامور اوسطها
و نیز از ملکات فاضله صفت عفت است که حد وسط میان شره و خمود بدین توضیح که انسان نبایستی دارای ملکات رذیله باشد بحیثیتی که ابقاء بر نوامیس دیگران ننماید و دامنه رذالت و شهوترانی را بحیثیتی وسعت دهد که در ردیف بهائم درآید و نیز نبایستی عزلت و انزوا اختیار نماید و جزء خراباتیان و گوشهنشینان خود را قرار دهد که نام تاریخی خود را با ترک اولاد و احفاد محو و نابود سازد بنابراین بایستی دارای صفت عفت باشد
در هر حال ما امیدواریم که بعد از این همانطور که مرحوم روزولت عقیده داشت حل اختلافات سیاسی در پشت میز کنفرانسها شود و اساسا جنگی پیش نیاید تا فاتحین مجبور به تشکیل دادگاهی از نوع نورمبرک بشوند و بر فرض اینهم که خدای نکرده چنین پیش آمدی بنماید برای تامین عدالت کامل و واقعی باصول اساسی و مدنی بیشتر توجه و عنایت گردد.
آقای اسد اللهی
قانون وفق مقتضیات فطرت
بهترین قوانین که مؤمن نظام عالم بشریت است قوانینی است که طبق مقتضیات فطرت و طبیعت باشد بعبارة اخری ملائم با طبع بشر و سازگار با جامعه بوده باشد و بدون نظر تعصب و عناد قوانینی که دارای این خصیصه است انحصار بقوانین اسلامی دارد زیرا مبانی قوانین مدنی و اقتصادی و سیاسی اسلام که ملاک استنباط احکام است چهار اصل است.
1-عقل
2-اجماع اهل حل و عقد از متخصصین باین فن
3-قرآن کریم
4-سنت حضرت خاتم النبین و ائمه هداة مهدیین
پس از تجزیه و تحلیل عقلی که بمبانی احکام پی ببریم میبینیم همانا احکام عقل و اجماع به چیزی بیش از همان مقتضیات فطرت حکم نمیکند بدیهی است با توجه به این قاعده که(کلما حکم به العقل حکم به الشرع)برگشت مبانی قرانیه و سنن هم نیز بهمان حکم عقل است از این مقدمه چنین استنتاج میشود که مبانی قوانین اسلامیه مقتضیات عقل و فطرت خواهد بود و برای روشن شدن قضیه ناچارم برخی از قواعد کلیه اسلامیه را که بنام قواعد قرآنی یا سنن است من باب مثال بیان نمایم چه در قسمت مربوط به اخلاقیات که فی الواقع روح قوانین است و چه راجع بقواعد مربوط باحکام بالمثل در باب اخلاقیات بذکر دو آیه اکتفا مینمایم:
1-ان اکرمکم عند اللّه اتقیکم)
این آیه کوچک در این باب ناظر بتشریع نیست بلکه موضوعی است ارشادی و تکوینی زیرا در سلسله موجودات تمام چیزهائیکه ملایم با طبع بشر است مطلوب و مرغوب بشر است در خور افراد بشر که یکی از موجودات است بدیهی است وقتی فردی که بتمام معنی افراد از شر او مصون و از نفع او مستفید باشند این چنین فردی بزرگوارتر افراد خواهد بود و بمنظور روشن شدن قضیه لازم است فرق گذاشته بشود بین رجل عظیم و رجل کریم که در فارسی ار مرد کریم تعبیر بمرد بزرگوار نمایند و از مرد عظیم تعبیر بمرد بزرگ که این دو لفظ هر یک از منبعی سرچشمه میگیرد بزرگوار آن شخصی است که واجد ملکات فاضله باشد و عظیم آن چنان کسی است که از نقطه نظر تعین مادی بزرک بشمار آید بدیهی است فردی که واجد صفات حسنه و دارای معلومات باشد در نظر جامعه ارزش آن طرف مقایسه با شخصیکه تعین او از نقطه نظر مادی و تعینات دولتی باشد نمیباشد بالمثل اگر چند نفری در مجمعی گرد آمده در آن مجمع شخصی وارد شود که دارای تعینات مادیه است بدون آنکه حاضرین او را بشناسند هر یک وی را احترامی در خور تعینات او مینمایند و بالعکس اگر در همین مجمع مردی که دارای ملکات فاضله و متبحر در علوم باشد با لباس کهنه و ژنده وارد شود حاضرین باو وقعی نخواهند گذاشت و احتراماتی که لایق مقام او است منظور نخواهند نمود لیکن پس از ورود در مباحث علمی و سخنرانی هر یک از این دو نفر در این محفل و اطلاعات حاضرین بر ملکات فاضله آن مرد عادی از حیث تعین همه نسبت بمشار الیه سر تسلیم و انقیاد پیش آورده و احترامات در موقع تودیع و خداحافظی بدرجات از آن شخص متعین مادی بیشتر خواهد بود بنابر این مدلول آیه وافی هدایه همان ارشاد بحکم طبیعت و فطرت است که هر کس بمنظور جامعه و اصلاح امور عامه فداکاری نماید بزرگوارتر در نزد افراد جامعه خواهد بود و اینست معنی(اکرمکم عند اللّه اتقیکم)
2-در سوره نحل(شانزدهمین سوره آیه 92)میفرماید
(ان اله یأمر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذی القربی و ؟؟عن الفحشاء و المنکر و البغی الخ)
که این شش جمله بطوریکه محققین از اخلاقیون گفتهاند کافی است برای تامین معاش و معاد بشرکه فی الحقیقت چنانچه بعدا تفسیر هر یک خواهد شد طبق مقتضیات فطرت است و در این زمینه یکنفر از دانشمندان بزرک چنین دعوی نموده است که جمله
(ان اله یأمر بالعدل)
کافی است برای تأمین معاد و معاش بشر و بیان اجمالی آن آنستکه امر بعدل امر بمنصفت و میانهروی در امور است و چون هر یک از صفات کائنه نفسانیهء بشر دارای جنبههای افراط و تفریط است حد وسط آن مامور به بود
بالمثل سخاوت که یکی از صفات فاضله است دو طرف دارد یکی حد افراط و دیگری حد تفریط که از وی تعبیر باسراف و تبذیر و بخل و امساک که حد وسط آن سخاوت خواهد بود چنانچه در مواضع عدید قرائن مبذرین و مسرفین مذموم شناخته شدهاند
(ان المبذرین کانوا اخوان الشیاطین)
و در جای دیگر فرماید
(و لا تسرفوا ان اله لا یحب المسرفین)
و نیز در قسمت مربوط بهمین معنی فرموده است
(و لا یبسطها کل البط فتقعد ملوما محسورا)
و در قسمت نهی از بخل و امساک چنین فرموده است
(و لا تجعل یدک مغلولة الی عنقک)
بنابراین حد وسط همان سخاوت است که مصداق یأمر بالعدل واقع میشود چنانچه همین زمینه را بعضی از ادبا منظوما بیان نموده.
فراخ دستی از اندازه مگذران چندان که آفتاب معاشت بدل شود بسهاء
نه نیز در پی امساک لا ابالی باش چنانکه دامن همت کنی ز دست رها
پس اختیار توسط نما میان امور بدان دلیل که خیر الامور اوسطها
و نیز از ملکات فاضله صفت عفت است که حد وسط میان شره و خمود بدین توضیح که انسان نبایستی دارای ملکات رذیله باشد بحیثیتی که ابقاء بر نوامیس دیگران ننماید و دامنه رذالت و شهوترانی را بحیثیتی وسعت دهد که در ردیف بهائم درآید و نیز نبایستی عزلت و انزوا اختیار نماید و جزء خراباتیان و گوشهنشینان خود را قرار دهد که نام تاریخی خود را با ترک اولاد و احفاد محو و نابود سازد بنابراین بایستی دارای صفت عفت باشد