آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸

چکیده

متن

1. شرح مفاهیم و واژه‏ها
پیش از هر سخنى درباره فلسفه دین و دانش مسائل جدید کلامى، لازم است درباره اصطلاحات و واژه‏هاى چندى ‏بررسى فشرده‏اى داشته باشیم.‏
فلسفه: از نظر لغوى از ریشه یونانى «فیلاسوفیا» به معناى دانش دوستى است و در اصطلاح علمى علاوه بر ‏معانى گوناگون، در دو مفهوم کلان به کار مى‏رود: فلسفه به مفهوم هستى‏شناسى که از آن به متافیزیک و علم ‏اعلى یا فلسفه اولى نیز تعبیر شده است و فلسفه مضاف که همراه با مضاف الیه خاصى به کار مى‏رود. فلسفه ‏به مفهوم اوّل همان علم به احوال موجود بما هو موجود یا انتولوژى است و در مفهوم دوّم، دانش شناخت مبانى ‏ویا مبادى تصورى و تصدیقى به خصوص اصول موضوعه علم، علوم، دین یا هنر و ادبیات است. از همین رو، ‏علومى چون فلسفه علم، فلسفه دین، فلسفه هنر و... به عنوان علوم فلسفى شناخته شده‏اند.‏
دین: دین در لغت به مفهوم جزا و پاداش یا آیین و شیوه خاص است و در اصطلاح علمى در عرصه کلام و ادیان ‏در سه مفهوم کلان به کار مى‏رود: اول، التزام به امور غیبى و متافیزیکى که به طور عام شامل عقاید و افکار ‏خرافه‏آمیز نیز مى‏شود. دوم، برنامه‏اى آسمانى براى رابطه با خدا و اولیاى او. سوم، آیین و اصول وحیانى براى ‏ربانى نمودن فرد و جامعه. مفهوم دوم همان دین در عرف غرب در قرون اخیر است؛ یعنى، دین در عرف ‏سکولاریسم که با سیاست و امور اجتماعى رابطه موثر و جدى ندارد، ولى دین به مفهوم سوم، دین در عرف ‏اندیشه شیعه و اسلام نبوى و مکتب اهل‏بیت(ع) است که دینى کردن زندگى فردى و اجتماعى بشر را اصل ‏جدایى‏ناپذیر و رسالت تغییرناپذیر خود مى‏شناسد.‏
فلسفه دین: اینک فلسفه دین را مى‏توان دانشى دانست که به عنوان شاخه‏اى از فلسفه، درباره گزاره‏هاى بنیادین ‏و اصول زیرساختى دین به بحث و بررسى مى‏پردازد. به عبارت دیگر، دانشى است که دین را به عنوان یک پدیده ‏در نظر گرفته و از مبادى تصورى و تصدیقى آن چون تعریف دین، تاریخ دین، هدف و کارآمدى دین و... ‏پرسش‏هایى به عمل مى‏آورد و به پاسخ آن‏ها مى‏پردازد.‏
کلام: کلام در لغت به معناى نشانه، سخن، جمله واثر گذار به کار رفته است و در اصطلاح دانشى است که ‏درباره مبانى و ارکان دین بحث مى‏کند و از حریم آن به دفاع مى‏پردازد. تفاوت علم کلام با فلسفه دین در این ‏است که روش علم کلام عقلى، نقلى، جدلى، شهودى و حتى تاریخى و تجربى است، ولى روش فلسفه دین فقط ‏برهانى و عقلى است، زیرا شعبه‏اى از فلسفه است. تمایز آن دو به لحاظ موضوع و هدف نیز بر کسى پوشیده ‏نیست؛ یعنى موضوع علم کلام مبانى و اصول درون ساختارى دین است، در حالى که موضوع فلسفه دین قضایاى ‏زیرساختى ـ برون ساختارى دین است. چنان که هدف علم کلام شناخت اصول و پایه‏هاى دین است، اما فلسفه ‏دین با مجموعه دین ـ اعم از اصول و فروع آن ـ سر و کار دارد.‏
کلام قدیم و دانش مسائل جدید کلامى: ممکن است چنین به نظر آید که چون علم کلام، علم به اصول و مبانى ‏درون‏ساختارى دین است، صفات قدیم و جدید در قلمرو آن مفهومى ندارد؛ ولى با اندک تأملى مى‏توان دریافت که ‏یک علم ممکن است بر قلمرو و گستره مسائلش افزوده شود؛ مانند پزشکى که در عین هم‏خانوادگى علوم ‏متعددش، گسترش قابل ملاحظه‏اى یافته است.‏
علم کلام نیز از دو جهت در معرض توسعه و تکثیر قرار گرفت: یکى لزوم مباحث تطبیقى و دیگر ارتباط جدى ‏مسائل آن با علوم بشرى.‏
کلام قدیم به طور عمده بر نظریات و دیدگاه‏هاى فرقه‏هایى چون معتزله، اشاعره و اهل حدیث تأکید داشت، در ‏حالى که رهیافت جدید، رهیافت تطبیقى میان ادیان است و مباحث را به صورت بین الادیانى مطرح مى‏کند. از ‏سوى دیگر توسعه علوم بشرى بعد از قرون وسطى، مباحث کلامى غرب را مورد تغییر و تحول قرار داد. نظریه ‏مرکزیت خورشید گالیله، در نگرش کلیسا به انسان چالش ایجاد کرد و مکانیک نیوتن، نگرش متکلمان به رابطه ‏خدا و جهان را به رابطه ساعت با ساعت‏ساز تنزل داد. به همین ترتیب اصول داروین در زیست‏شناسى نیز در ‏قلمرو عدل الهى و برهان نظم چالش‏هاى جدى به وجود آورد.‏
از سوى دیگر، این رهیافت‏ها و رویکردهاى جدید، رهیافت دیگرى را نیز به همراه داشت و آن اتخاذ روش ‏فلسفى در مباحث و رویکردهاى بیرونى بود. به عبارت دیگر، بررسى تطبیقى مسائل کلامى و چالش‏هاى آن با ‏علوم دیگر، جز با رویکرد فلسفى و روش برهانى و با گرایش بیرونى قابل طرح نیست، زیرا ادیان دیگر و علوم ‏در خارج از حیطه مسائل کلامى قرار دارند. پس مسائل جدید کلامى با سه ویژگى از کلام پیشین متمایز مى‏شود: ‏رهیافت تطبیقى، رهیافت علمى و رهیافت فلسفى و بیرونى به لحاظ روش تحقیق. به موجب همین، مى‏توان دانش ‏مسائل جدید کلامى را بدین‏گونه تعریف نمود: دانشى که مسائل کلامى را با رویکرد تطبیقى بین الادیانى و علمى ‏بشرى و رهیافت فلسفى و بیرونى مورد بحث قرار مى‏دهد.‏
‏2. مسائل فلسفه دین و دانش مسائل جدید کلامى
با توجه به تمایزهاى یادشده مى‏توان به معرفى مسائل فلسفه دین و دانش مسائل جدید کلامى پرداخت:‏
‏1. 2. مسائل فلسفه دین: فلسفه دین که شاخه‏اى از فلسفه است به بررسى مسائل زیر مى‏پردازد:‏
تعریف دین: این که دین را چگونه مى‏توان تعریف نمود؟
منشأ دین: علل رویکرد بشر به دین چه بوده است؟ آیا دین‏گرایى صرفا منشأ آسمانى دارد یا این که فاقد ریشه ‏منطقى و اصیل است؟
قلمروهاى دین (انتظارات بشر از دین): آیا دین فقط به عرصه رابطه عبادى با خدا مربوط مى‏شود یا این که در ‏عرصه اجتماع و روابط بین‏المللى نیز داراى برنامه و اصول است؟
رابطه دین با علوم بشرى: آیا دین با علوم تجربى و انسانى ناسازگار است یا این که با آن علوم همسویى دارد؟ ‏و... .‏
رابطه دین با ادیان دیگر: این مسأله سه مسأله دیگر را به عنوان زیرمجموعه خود شامل مى‏شود: 1. ‏دین‏شناسى تطبیقى؛ 2. وحدت و کثرت ادیان (پلورالیسم دینى)؛ 3. کمال و نقص ادیان (خاتمیت).‏
رابطه دین و دنیا (سکولاریسم و عدم آن): آیا دین با دنیا بیگانه است یا این که درباره دنیا و امور زمینى نیز ‏رسالت دارد؟
رابطه دین با عرفان، فلسفه، هنر و ادبیات و اسطوره: آیا دین عین عرفان، فلسفه و... است یا این که با آن‏ها ‏متمایز است و فقط داد و ستد خاصى دارد؟
هویت علوم دینى: علوم دینى در دنیاى مسیحیت و یهود واسلام چه هویتى دارند؟ آیا مى‏توان این علوم را مانند ‏علوم بشرى دانست؟
روش‏شناسى شناخت دین: دین را با چه روشى مى‏توان شناخت؟ آیا روش آن روش مشائى و معتزله است یا آن ‏که روش اخباریون و اشاعره درست است و یا... ؟
دین و تکامل معرفت بشرى: این بحث سه بحث کلان را به عنوان زیرمجموعه شامل مى‏شود: 1. قبض و بسط ‏تئوریک دین؛ 2. قداست و عدم قداست دین؛ 3. دین و عصرى بودن (دین و تجدد).‏
دین و مسأله احیاگرى: مرگ و احیاى دین چه مفهومى دارد؟ احیاگران چه ویژگى‏هایى دارند؟ و... .‏
تاریخ دین: دین در تاریخ غرب، دین در تاریخ مسلمین و... . ‏
اسلام ناب و تعدد قرائت‏ها: آیا با وجود فهم‏هاى مختلف از دین مى‏توان به دین ناب و اسلام اصیل دست یافت؟
این مسائل مهم‏ترین پرسش‏هاى مطرح در عرصه فلسفه دین در زمان ما هستند.‏
‏2. 2. مباحث جدید کلامى: مسائل مهم این دانش در دو قلمرو کلان مطرح مى‏شوند:‏
الف. کلام تطبیقى (مسائل بین الادیانى): این مسائل از این قبیل‏اند: خدا در ادیان، عدل الهى در ادیان، نبوت در ‏ادیان، امامت در ادیان، معاد در ادیان، و... .‏
ب. کلام علمى (مسائل بین الاذهانى): این مسائل از ارتباط مباحث کلامى با علوم بشرى ناشى شده‏اند. مهم‏ترین ‏مباحث مطرح در این قلمرو عبارتند از:‏
رابطه خدا با طبیعت: آیا خدا بسان ساعت‏ساز است که جهان را ساخته و آن را به حال خود واگذاشته است یا ‏رابطه خدا با جهان از نوع رابطه روح آدمى با قواى اداراکى و تحریکى است؟
رابطه خدا با انسان: آیا رابطه خدا با انسان مانند رابطه خدا با گیاهان و حیوانات است یا این که انسان هدف و ‏علت غایى آفرینش بوده است؟
خدا و فلسفه: آیا براهین فلسفى مى‏توانند خداى واقعى را اثبات کنند؟
خدا و علوم تجربى: علوم تجربى تا چه میزان در اثبات وجود خدا کارآمد هستند؟
عدل الهى و فلسفه و علوم: عدل الهى چه میزان از طریق فلسفه و علوم قابل اثبات است؟
عقل، وحى و دانش تجربى: رابطه عقل با وحى و وحى با دانش تجربى چگونه است؟ آیا با عقل و علوم تجربى ‏مى‏توان وحى الهى را اثبات نمود؟
پیامبران و تمدن بشرى: آیا پیامبران تمدن جدیدى مى‏آورند یا این که فقط مکمل فرهنگ و تمدن عقلانى هستند؟
قرآن، کتب مقدس و علوم بشرى: قرآن و کتب مقدس چگونه با علوم بشرى رابطه برقرار مى‏کنند؟
رهبرى دینى و رهبرى بشرى: آیا امامت و رهبرى در فلسفه سیاسى اهل سنت و شیعه، همان رهبرى‏هاى مطرح ‏در نظام دموکراسى یا تئوکراسى و یا... است؟
معاد و علوم تجربى: آیا معاد از طریق علوم تجربى قابل اثبات است؟
این مسائل و نظیر آن‏ها مهم‏ترین و اندیشه‏سوزترین مسائلى است که پیدایش دانش جدید و جداگانه «مسائل جدید ‏کلامى» را موجّه ساخته است.‏
در پرتو این تأملات مى‏توان تلقى‏ها و برداشت‏هاى ناتمام از تمایز میان مباحث فلسفه دین و مسائل جدید کلامى ‏را ارزیابى نمود و به خام‏اندیشى‏هاى مشهود پایان داد. براى مثال، گفته‏اند: کلام جدید بر اساس شک و تردید ‏استوار است، اما کلام قدیم بر یقین. متکلمان قدیم، اول باور مى‏کردند و سپس به اثبات و دفاع مى‏پرداختند، در ‏حالى که در کلام جدید اول شک مى‏شود و پس از آن مسأله مدلل و مبرهن مى‏شود. عده‏اى دیگر گفته‏اند: کلام ‏جدید یعنى مباحث مربوط به رابطه علم و دین. و گروهى دیگر مى‏گویند: کلام جدید یعنى معجونى از مسائل جدید ‏کلامى و فلسفه دین و یا کلام جدید یعنى نگاه بیرونى به دین، امّا کلام قدیم یعنى نگاه درونى به دین.‏
بدیهى است که تمامى نظریه‏هاى یادشده به جاى تفکیک درست، به آشفتگى بیشتر دامن مى‏زنند و از نظر منطقى و ‏علم‏شناسى نیز قابل دفاع نیستند؛ زیرا متکلمان شیعه و تا حدودى معتزله بیشترین اعتمادشان در مباحث کلامى، ‏عقل و برهان است. اینک چگونه ممکن است هم یقین و تعصب اعتقادى داشت و هم به عقل و برهان ملتزم بود؟ ‏از طرف دیگر، بحث رابطه علم و دین و مسائل بیرونى دین یا به فلسفه دین مربوط است و یا با فلسفه دین ‏مخلوط شده است.‏

تبلیغات