آشنایی با حقوق شهروندی
چکیده
متن
تابعیت یعنی چه؟
1- به طور کلی در حقوق، اشخاص از لحاظ وابستگی به یک سرزمین مشخص به دو دسته تقسیم می شوند: الف- اتباعف ب - بیگانگان
2- اتباع، اشخاصی هستند که می توانند از همه ی حقوق قابل تصور برای یک شخص در یک سرزمین، با رعایت قانون، استفاته کنند.
3- بیگانگان، برخلاف اتباع یک سرزمین از حقوق محدودتری برخوردار هستند به عنوان مثال، در ایران، بیگانگان نمی توانند رییس جمهور شوند به بیگانگان، اتباع خارجه نیز می گویند.
4- تابعیت یک کشور عبارت است از یک رابطه ی قانونی که مشخص کننده ی ارتباط اشخاص با یکدیگر در سرزمینی معین می باشد به عنوان مثال، کلیه ی ایرانی ها، دارای تابعیت سرزمین (کشور) ایران می باشند.
5- تابعیت دو گونه است: الف- تابعیت اصلی ب- تابعیت اکتسابی
6- تابعیت اصلی، یعنی تابعیتی که از هنگام ابتدای تولد شخص باوی همراه است.
7- تابعیت اکتسابی، یعنی تابعیتی که شخص می تواند، به وسیله ی ازدواج یا پذیرش تابعیت کشور دیگر بدست آورد.
8- ماده ی (961) قانون مدنی، اعلامی می دارد:«جز در موارد ذیل، اتباع خارجه نیز از حقوق مدنی، متمتع خواهند بود:
1- در مورد حقوقی که قانون آن را صراحتاً منحصر به اتباع ایران نموده و یا آن را صراحتاً از اتباع خارجه سلب کرده است.
2- در مورد حقوق مربوط به احوال شخصی که قانون دولت متبوع، تبعه ی خارجه، آن را قبول نکرده.
3- در مورد حقوق مخصوصه که صرفاً از نقطه نظر، جامعه ی ایرانی، ایجاد شده باشد.»
9- ماده ی (976) قانون مدنی، در مورد اشخاصی که دارای تابعیت اصلی ایرانی هستند، اعلام می دارد:«اشخاص ذیل تبعه ی ایران محسوب می شوند:
1- کلیه ی ساکنین ایران، به استثنای اشخاصی که تبعیت خارجی آن ها، مسلّم باشد؛ تبعیت خارجی، کسانی مسلم است که مدارک تابعیت آن ها، مورد اعتراض دولت ایران نباشد.
2- کسانی که پدر آن ها، ایرانی است، اعم از این که در ایران یا در خارجه متولد شده باشد.
3- کسانی که در ایران متولد شده و پدر و مادر آنان، غیر معلوم باشند.
4- کسانی که در ایران، از پدر و مادر خارجی که یکی از آن ها در ایران متولد شده، به وجود آمده اند.
5- کسانی که در ایران از پدری که تبعه ی خارجه است، به وجود آمده و بلافاصله پس از رسیدن به سن هیجده سال تمام، لااقل یک سال دیگر در ایران، اقامت کرده باشند والا، قبول شدن آن ها به تابعیت ایران بر طبق مقرراتی خواهد بود که مطابق قانون برای تحصیل تابعیت ایران مقرر است.
6- هر زن، تبعه ی خارحی که شوهر ایران، اختیار کند.
7- هر تبعه ی خارجی که تابعیت ایران را تحصیل کرده باشد.» البته تبصره ی همین ماده بلافاصله توضیح می دهد که کودکان مأموران سیاسی و کنسولی کشورهای خارجی که در ایران متولد می شوند، مشمول بند 4 و 5 این ماده نمی شوند.10- ماده ی (979) قانون مدنی در مورد شرایط تابعیت اکتسابی مقرر می کند:«اشخاصی که دارای شرایط ذیل باشند، می توانند، تابعیت ایران را تحصیل کنند:
1- به سن هیجده سال تمام رسیده باشند.
2- پنج سال اعم از متوالی یا متناوب در ایران ساکن بوده باشند.
3- فراری از خدمت نظامی نباشند.
4- در هیچ مملکتی به جنُجه ی مهم یا جنایت غیر سیاسی محکوم نشده باشند.»
11- ماده ی (982) اشخاصی را که دارای تابعیت اکتسابی ایرانی هستند از برخی مشاغل ممنوع کرده که عبارتند از» ریاست جمهوری و معاونان وی، عضویت در شورای نگهبان و ریاست قوه ی قضاییه، وزارت و کفالت و شهر، استخدام در وزارت امور خارجه و نیز احراز هر گونه پست و مأموریت سیاسی، قضاوت، عالی ترین رده ی فرماندهی در ارتش و سپاه و نیروی انتظامی، تصدی پست های مهم اطلاعاتی و امنیتی.
سجل احوال یعنی چه؟
1- سجل در لغت به معنای «نوشته» است و تسجیل به معنی «نوشتن سند» می باشد.
2- سجل احوال در حقوق به معنای نوشتن و ثبت وقایع زندگی افراد که عبارتند از تولید، ازدواج، طلاق و فوتف در دفترهای ویژه است.
3- به موجب ماده ی (992) قانون مدنی، سجل احوال هر کس به موجب دفاتری که برای این امر مقرر است، معین می شود.»
4- شناسنانه، رونوشت قانونی و چکیده ی مفاد دفترهای سجل احوال می باشد.
5- ماده ی (10) قانون ثبت احوال اعلام می دارد:«وقایع ولادت، مرگ، ازدواج و طلاق و رجوع در اسناد و دفاتری به شرح زیر به ثبت می رسد:الف) سند ثبت ولادت؛ ب) سند ثبت مرگ؛ ج) دفتر ثبت کل وقایع که در آن ولادت، ازدواج، طلاق و رجوع و بذل مدت و مرگ زوج و زوجه، ولادت و مرگ فرزندان و مرگ صاحب سند از روی مندرجات اسناد ولادت و مرگ و اعلامیه ها و مدارک ثبت می گردد.»
6- ماده ی (11) همین قانون مقرر می کند که سند ولادت یا مرگ، پس از ثبت در دفتر مربوط، باید به امضای اعلام کننده و گواهان و مأمور یا نماینده ی ثبت احوال برسد و مهر شود و در صورت وجود گواهی ماما یا پزشک نیازی به گواهان نخواهد بود.
7- ماده ی (995) قانون مدنی اعلام می دارد که تغییر در مطالبی که در دفترهای سجل احوال ثبت شده، امکان پذیر نیست، مگر به استناد حکم دادگاه.
8- ماده ی (999) قانون مدنی نیز مقرر می کند که سند ولادت اشخاصی که ولادت آن ها در مدت قانونی، به دایره ی سجل احوال اظهارشده است، سند رسمی محسوب می شود.
9- مطابق ماده ی (15) قانون ثبت احوال، مهلت قانونی اعلام ولادت، مدت پانزده روز از تاریخ ولادت طفل می باشد.
اقامتگاه یعنی چه؟
1- اقامتگاه را از لحاظ حقوقی می توان به معنای جایگاه حقوقی شخص در یک کشور (سرزمین) تعریف کرد.
2- ماده ی (1002) قانون مدنی مقرر می دارد که اقامتگاه هر شخصی، عبارت از محلی است که شخص در آن جا باشد.اگر محل سکونت شخصی، غیر از مرکز مهم امور او باشد، مرکز امور او اقامتگاه محسوب می شود.
3- ماده ی (1003) همین قانون نیز اعلام می کند که هیچ کس نمی تواند، بیش از یک اقامتگاه داشته باشد.
4- قانون هیچ منعی نکرده که یک شخص اقامتگاه خود را تغییر دهد، تنها اعلام نموده که تغییر اقامتگاه به وسیله ی سکونت حقیقی در محل دیگر صورت می گیرد، به شرط آن که، مرکز مهم امور شخص نیز به همان محل جدید انتقال یافته باشد.(ماده ی (1004) قانون مدنی).
5- ماده ی (1005) همین قانون در مورد اقامتگاه زن شوهردار مقرر می دارد که اقامتگاه وی، همان اقامتگاه همسرش می باشد ولی زنی که شوهر او، اقامتگاه معلومی ندارد و هم چنین زنی که با رضایت شوهر خود و یا با اجازه ی دادگاه، مسکن جداگانه ای دارد، می تواند، اقامتگاه شخصی متفاوتی از شوهرش نیز داشته باشد.
غایب مفقودالاثر یعنی چه؟
1- غایب مفقودالاثر یعنی کسی که از غیبت او، زمانی نسبتاً طولانی گذشته باشد و از وی، هیچ گونه خبری و اثری موجود نباشد.(ماده ی (1011) قانون مدنی)
2- ماده ی (1012) قانون مدنی اعلام می کند که اگر غایب مفقودالاثر، برای اداره ی اموال خود، تکلیفی معین نکرده باشد و کسی هم نباشد که قانوناً حق تصدی امور او را داشته باشد؛ دادگاه برای اداره ی اموال غایب مفقودالاثر، یک نفر امین معین می کند.
همین ماده در ادامه اضافه می کند که تعیین یک نفر امین، تنها به وسیله ی دادستان و اشخاص ذی نفع از قبیل وارث و بستانکار، در این امر، پذیرفته می شود.
4- ماده ی (131) قانون امور در مورد تعیین امین برای غایب مفقودالاثر مقرر می دارد که پس از وصول درخواست تعیین امین، دادگاه در مورد غیبت و این که غایب، کسی را برای اداره ی اموال خود، معین کرده یا نه، تحقیق نموده و پس از احراز غیبت و وجود شرایط ماده ی (1012) قانون مدنی، تعیین امین می نماید.
5- ماده ی بعد همین قانون اعلام می دارد، کسی که در زمان غیبت غایب، عملاً متصدی امور شخص غایب مفقودالاثر باشد، در موقع تعیین امین برای غایب، آن شخص بر دیگران مقدم خواهد بود.
6- باید توجه داشت که قانون اعلام می دارد، اموال غایب مفقودالاثر قابل تقسیم نیست یعنی نمی توان به محض وقوع غیبت و عدم اطلاع طولانی از شخصی، به طور خود به خود اموال و دارای وی را میان ورثه تقسیم کرد؛ بلکه هنگامی می توان اموال غایب مفقودالاثر را تقسیم کرد که فوت او به اثبات برسد یا این که مدت زمانی طولانی بگذرد که به طور معمول و معقول شخص دیگر نمی تواند زنده بماند. (ماده 872 قانون مدنی).
7- ماده ی (1020) قانون مدنیف مواردی را غایب مفقودالاثر را نمی توان زنده فرض کرد طی سه بند توضیح می دهد:
الف) وقتی که ده سال تمام از تاریخ آخرین خبری که از حیات غایب رسیده است، گذشته و در انقضای مدت مزبور، سن غایب از هفتاد و پنج سال گذشته باشد.
ب) وقتی که یک نفر به عنوانی از عناوین، جزء نیروهای مسلح بوده و در زمان جنگ مفقود و سه سال تمام از تاریخ انعقاد صلح بگذرد، بدون این که، خبری از او برسد. هر گاه، جنگ منتهی به انعقاد صلح نشده باشد، مدت مزبور، پنج سال از تاریخ ختم جنگ محسوب می شود.
ج) وقتی که یک نفر، هنگام سفر دریایی در کشتی بوده که آن کشتی در آن مسافرت تلف شده است و سه سال تمام، از تاریخ تلف شدن کشتی گذشته باشد، بدون این که از آن مسافر، خبری برسد.
8- ماده ی (1021) قانون مدنی در مورد مسافرت با کشتی به طور روشن تر مقرراتی را وضع کرده و اعلام می دارد که اگر با انقضای مدت های ذیل که مبداً آن از روز حرکت کشتی محسوب می شود، کشتی به مقصد نرسیده باشد و در صورت حرکت بدون مقصد، به بندری که از ان جا حرکت کرده برنگشته و از وجود آن به هیچ وجه خبری نباشد، کشتیف تلف شده محسوب می شود:
الف) برای مسافرت در دریای خزر و داخل خلیج فارس، یک سال؛
ب) برای مسافرت در دریای عمان، اقیانوس هند، دریای سرخ، دریای مدیترانه، دریای سیاه و دریای آزوف، دوسال؛ ج) برای مسافرت در سایر دریاها و اقیانوس ها، سه سال.
9- قانون مدنی در مورد سفر با هواپیما نیز اعلام نموده، اگر شخصی در هواپیما بوده و هواپیما مفقود شدهف وقتی می توان، حکم موت فرضی او را صادر کرد که پنج سال از تاریخ دچار شدن به خطر مرگ بگذردف بدون این که خبری از حیات مفقود رسیده باشد.
10- ماده ی (1019) در مورد چگونگی صدور حکم موت فرضی برای شخص غایب مفقودالاثر اعلام می کند که هنگامی چنین حکمی توسط دادگاه صادر می شود که از تاریخ آخرین خبری که از حیات غایب رسیده است، مدتی گذشته باشد که عادتاً چنین شخصی، زنده نمی ماند.
11- در مورد مراحل رسیدگی به دادخواست موت فرضی ماده ی (1023) همان قانون اعلام می دارد که دادگاه، وقتی می تواند حکم فوت غایب را صادر نماید که در یکی از جراید محل و یکی از روزنامه های کثیرالانتشار تهران، اعلانی در سه دفعه ی متوالی، هر کدام به فاصله ی یک ماه منتشر کرده و اشخاصی را که ممکن است از غایب، خبری داشته باشند، دعوت نماید که اگر خبر دارند، به اطلاع دادگاه برسانند. هر گاه یک سال از تاریخ اولین اعلان بگذرد و حیات غایب ثابت نشود، حکم موت فرض او داده می شود.
12- ماده ی (1027) همین قانون مقرر می دارد که در صورت پیدا شدن غایب مفقودالاثر، پس از صدور حکم موت فرضی، هر کس هر گونه مالی از وی را که به عنوان وراثت تصرف کرده، مسترد کند.
13- ماده ی (136) قانون امور حسبی اعلام می کند که پس از گذشتن دو سال تمام، از آخرین خبر غایب، ورثه ی او می توانند از دادگاه، درخواست کنند که دارایی غایب به تصرف آن ها داده شود.
14- ماده ی (153) قانون امور حسبی نیز مقرر می نماید که ورثه ی غایب، وصی (= شخصی که مأمور وصیت می باشد) و موصی له (= شخصی که وصیت به نفع او شده باشد ) می توانند از دادگاه درخواست صدور حکم موت فرضی غایب را بنمایند.
15- ماده ی (161) همین قانون نیز در ادامه ی ماده ی (1027) قانون مدنی اعلام می کند که در هر موقع که موت حقیقی یا زنده بودن غایب معلوم شود، اقداماتی که راجع به موت فرضی او به عمل آمده است، بلااثر خواهد شد، مگر اقداماتی که برای حفظ و اداره ی اموال غایب انجام شده است.
1- به طور کلی در حقوق، اشخاص از لحاظ وابستگی به یک سرزمین مشخص به دو دسته تقسیم می شوند: الف- اتباعف ب - بیگانگان
2- اتباع، اشخاصی هستند که می توانند از همه ی حقوق قابل تصور برای یک شخص در یک سرزمین، با رعایت قانون، استفاته کنند.
3- بیگانگان، برخلاف اتباع یک سرزمین از حقوق محدودتری برخوردار هستند به عنوان مثال، در ایران، بیگانگان نمی توانند رییس جمهور شوند به بیگانگان، اتباع خارجه نیز می گویند.
4- تابعیت یک کشور عبارت است از یک رابطه ی قانونی که مشخص کننده ی ارتباط اشخاص با یکدیگر در سرزمینی معین می باشد به عنوان مثال، کلیه ی ایرانی ها، دارای تابعیت سرزمین (کشور) ایران می باشند.
5- تابعیت دو گونه است: الف- تابعیت اصلی ب- تابعیت اکتسابی
6- تابعیت اصلی، یعنی تابعیتی که از هنگام ابتدای تولد شخص باوی همراه است.
7- تابعیت اکتسابی، یعنی تابعیتی که شخص می تواند، به وسیله ی ازدواج یا پذیرش تابعیت کشور دیگر بدست آورد.
8- ماده ی (961) قانون مدنی، اعلامی می دارد:«جز در موارد ذیل، اتباع خارجه نیز از حقوق مدنی، متمتع خواهند بود:
1- در مورد حقوقی که قانون آن را صراحتاً منحصر به اتباع ایران نموده و یا آن را صراحتاً از اتباع خارجه سلب کرده است.
2- در مورد حقوق مربوط به احوال شخصی که قانون دولت متبوع، تبعه ی خارجه، آن را قبول نکرده.
3- در مورد حقوق مخصوصه که صرفاً از نقطه نظر، جامعه ی ایرانی، ایجاد شده باشد.»
9- ماده ی (976) قانون مدنی، در مورد اشخاصی که دارای تابعیت اصلی ایرانی هستند، اعلام می دارد:«اشخاص ذیل تبعه ی ایران محسوب می شوند:
1- کلیه ی ساکنین ایران، به استثنای اشخاصی که تبعیت خارجی آن ها، مسلّم باشد؛ تبعیت خارجی، کسانی مسلم است که مدارک تابعیت آن ها، مورد اعتراض دولت ایران نباشد.
2- کسانی که پدر آن ها، ایرانی است، اعم از این که در ایران یا در خارجه متولد شده باشد.
3- کسانی که در ایران متولد شده و پدر و مادر آنان، غیر معلوم باشند.
4- کسانی که در ایران، از پدر و مادر خارجی که یکی از آن ها در ایران متولد شده، به وجود آمده اند.
5- کسانی که در ایران از پدری که تبعه ی خارجه است، به وجود آمده و بلافاصله پس از رسیدن به سن هیجده سال تمام، لااقل یک سال دیگر در ایران، اقامت کرده باشند والا، قبول شدن آن ها به تابعیت ایران بر طبق مقرراتی خواهد بود که مطابق قانون برای تحصیل تابعیت ایران مقرر است.
6- هر زن، تبعه ی خارحی که شوهر ایران، اختیار کند.
7- هر تبعه ی خارجی که تابعیت ایران را تحصیل کرده باشد.» البته تبصره ی همین ماده بلافاصله توضیح می دهد که کودکان مأموران سیاسی و کنسولی کشورهای خارجی که در ایران متولد می شوند، مشمول بند 4 و 5 این ماده نمی شوند.10- ماده ی (979) قانون مدنی در مورد شرایط تابعیت اکتسابی مقرر می کند:«اشخاصی که دارای شرایط ذیل باشند، می توانند، تابعیت ایران را تحصیل کنند:
1- به سن هیجده سال تمام رسیده باشند.
2- پنج سال اعم از متوالی یا متناوب در ایران ساکن بوده باشند.
3- فراری از خدمت نظامی نباشند.
4- در هیچ مملکتی به جنُجه ی مهم یا جنایت غیر سیاسی محکوم نشده باشند.»
11- ماده ی (982) اشخاصی را که دارای تابعیت اکتسابی ایرانی هستند از برخی مشاغل ممنوع کرده که عبارتند از» ریاست جمهوری و معاونان وی، عضویت در شورای نگهبان و ریاست قوه ی قضاییه، وزارت و کفالت و شهر، استخدام در وزارت امور خارجه و نیز احراز هر گونه پست و مأموریت سیاسی، قضاوت، عالی ترین رده ی فرماندهی در ارتش و سپاه و نیروی انتظامی، تصدی پست های مهم اطلاعاتی و امنیتی.
سجل احوال یعنی چه؟
1- سجل در لغت به معنای «نوشته» است و تسجیل به معنی «نوشتن سند» می باشد.
2- سجل احوال در حقوق به معنای نوشتن و ثبت وقایع زندگی افراد که عبارتند از تولید، ازدواج، طلاق و فوتف در دفترهای ویژه است.
3- به موجب ماده ی (992) قانون مدنی، سجل احوال هر کس به موجب دفاتری که برای این امر مقرر است، معین می شود.»
4- شناسنانه، رونوشت قانونی و چکیده ی مفاد دفترهای سجل احوال می باشد.
5- ماده ی (10) قانون ثبت احوال اعلام می دارد:«وقایع ولادت، مرگ، ازدواج و طلاق و رجوع در اسناد و دفاتری به شرح زیر به ثبت می رسد:الف) سند ثبت ولادت؛ ب) سند ثبت مرگ؛ ج) دفتر ثبت کل وقایع که در آن ولادت، ازدواج، طلاق و رجوع و بذل مدت و مرگ زوج و زوجه، ولادت و مرگ فرزندان و مرگ صاحب سند از روی مندرجات اسناد ولادت و مرگ و اعلامیه ها و مدارک ثبت می گردد.»
6- ماده ی (11) همین قانون مقرر می کند که سند ولادت یا مرگ، پس از ثبت در دفتر مربوط، باید به امضای اعلام کننده و گواهان و مأمور یا نماینده ی ثبت احوال برسد و مهر شود و در صورت وجود گواهی ماما یا پزشک نیازی به گواهان نخواهد بود.
7- ماده ی (995) قانون مدنی اعلام می دارد که تغییر در مطالبی که در دفترهای سجل احوال ثبت شده، امکان پذیر نیست، مگر به استناد حکم دادگاه.
8- ماده ی (999) قانون مدنی نیز مقرر می کند که سند ولادت اشخاصی که ولادت آن ها در مدت قانونی، به دایره ی سجل احوال اظهارشده است، سند رسمی محسوب می شود.
9- مطابق ماده ی (15) قانون ثبت احوال، مهلت قانونی اعلام ولادت، مدت پانزده روز از تاریخ ولادت طفل می باشد.
اقامتگاه یعنی چه؟
1- اقامتگاه را از لحاظ حقوقی می توان به معنای جایگاه حقوقی شخص در یک کشور (سرزمین) تعریف کرد.
2- ماده ی (1002) قانون مدنی مقرر می دارد که اقامتگاه هر شخصی، عبارت از محلی است که شخص در آن جا باشد.اگر محل سکونت شخصی، غیر از مرکز مهم امور او باشد، مرکز امور او اقامتگاه محسوب می شود.
3- ماده ی (1003) همین قانون نیز اعلام می کند که هیچ کس نمی تواند، بیش از یک اقامتگاه داشته باشد.
4- قانون هیچ منعی نکرده که یک شخص اقامتگاه خود را تغییر دهد، تنها اعلام نموده که تغییر اقامتگاه به وسیله ی سکونت حقیقی در محل دیگر صورت می گیرد، به شرط آن که، مرکز مهم امور شخص نیز به همان محل جدید انتقال یافته باشد.(ماده ی (1004) قانون مدنی).
5- ماده ی (1005) همین قانون در مورد اقامتگاه زن شوهردار مقرر می دارد که اقامتگاه وی، همان اقامتگاه همسرش می باشد ولی زنی که شوهر او، اقامتگاه معلومی ندارد و هم چنین زنی که با رضایت شوهر خود و یا با اجازه ی دادگاه، مسکن جداگانه ای دارد، می تواند، اقامتگاه شخصی متفاوتی از شوهرش نیز داشته باشد.
غایب مفقودالاثر یعنی چه؟
1- غایب مفقودالاثر یعنی کسی که از غیبت او، زمانی نسبتاً طولانی گذشته باشد و از وی، هیچ گونه خبری و اثری موجود نباشد.(ماده ی (1011) قانون مدنی)
2- ماده ی (1012) قانون مدنی اعلام می کند که اگر غایب مفقودالاثر، برای اداره ی اموال خود، تکلیفی معین نکرده باشد و کسی هم نباشد که قانوناً حق تصدی امور او را داشته باشد؛ دادگاه برای اداره ی اموال غایب مفقودالاثر، یک نفر امین معین می کند.
همین ماده در ادامه اضافه می کند که تعیین یک نفر امین، تنها به وسیله ی دادستان و اشخاص ذی نفع از قبیل وارث و بستانکار، در این امر، پذیرفته می شود.
4- ماده ی (131) قانون امور در مورد تعیین امین برای غایب مفقودالاثر مقرر می دارد که پس از وصول درخواست تعیین امین، دادگاه در مورد غیبت و این که غایب، کسی را برای اداره ی اموال خود، معین کرده یا نه، تحقیق نموده و پس از احراز غیبت و وجود شرایط ماده ی (1012) قانون مدنی، تعیین امین می نماید.
5- ماده ی بعد همین قانون اعلام می دارد، کسی که در زمان غیبت غایب، عملاً متصدی امور شخص غایب مفقودالاثر باشد، در موقع تعیین امین برای غایب، آن شخص بر دیگران مقدم خواهد بود.
6- باید توجه داشت که قانون اعلام می دارد، اموال غایب مفقودالاثر قابل تقسیم نیست یعنی نمی توان به محض وقوع غیبت و عدم اطلاع طولانی از شخصی، به طور خود به خود اموال و دارای وی را میان ورثه تقسیم کرد؛ بلکه هنگامی می توان اموال غایب مفقودالاثر را تقسیم کرد که فوت او به اثبات برسد یا این که مدت زمانی طولانی بگذرد که به طور معمول و معقول شخص دیگر نمی تواند زنده بماند. (ماده 872 قانون مدنی).
7- ماده ی (1020) قانون مدنیف مواردی را غایب مفقودالاثر را نمی توان زنده فرض کرد طی سه بند توضیح می دهد:
الف) وقتی که ده سال تمام از تاریخ آخرین خبری که از حیات غایب رسیده است، گذشته و در انقضای مدت مزبور، سن غایب از هفتاد و پنج سال گذشته باشد.
ب) وقتی که یک نفر به عنوانی از عناوین، جزء نیروهای مسلح بوده و در زمان جنگ مفقود و سه سال تمام از تاریخ انعقاد صلح بگذرد، بدون این که، خبری از او برسد. هر گاه، جنگ منتهی به انعقاد صلح نشده باشد، مدت مزبور، پنج سال از تاریخ ختم جنگ محسوب می شود.
ج) وقتی که یک نفر، هنگام سفر دریایی در کشتی بوده که آن کشتی در آن مسافرت تلف شده است و سه سال تمام، از تاریخ تلف شدن کشتی گذشته باشد، بدون این که از آن مسافر، خبری برسد.
8- ماده ی (1021) قانون مدنی در مورد مسافرت با کشتی به طور روشن تر مقرراتی را وضع کرده و اعلام می دارد که اگر با انقضای مدت های ذیل که مبداً آن از روز حرکت کشتی محسوب می شود، کشتی به مقصد نرسیده باشد و در صورت حرکت بدون مقصد، به بندری که از ان جا حرکت کرده برنگشته و از وجود آن به هیچ وجه خبری نباشد، کشتیف تلف شده محسوب می شود:
الف) برای مسافرت در دریای خزر و داخل خلیج فارس، یک سال؛
ب) برای مسافرت در دریای عمان، اقیانوس هند، دریای سرخ، دریای مدیترانه، دریای سیاه و دریای آزوف، دوسال؛ ج) برای مسافرت در سایر دریاها و اقیانوس ها، سه سال.
9- قانون مدنی در مورد سفر با هواپیما نیز اعلام نموده، اگر شخصی در هواپیما بوده و هواپیما مفقود شدهف وقتی می توان، حکم موت فرضی او را صادر کرد که پنج سال از تاریخ دچار شدن به خطر مرگ بگذردف بدون این که خبری از حیات مفقود رسیده باشد.
10- ماده ی (1019) در مورد چگونگی صدور حکم موت فرضی برای شخص غایب مفقودالاثر اعلام می کند که هنگامی چنین حکمی توسط دادگاه صادر می شود که از تاریخ آخرین خبری که از حیات غایب رسیده است، مدتی گذشته باشد که عادتاً چنین شخصی، زنده نمی ماند.
11- در مورد مراحل رسیدگی به دادخواست موت فرضی ماده ی (1023) همان قانون اعلام می دارد که دادگاه، وقتی می تواند حکم فوت غایب را صادر نماید که در یکی از جراید محل و یکی از روزنامه های کثیرالانتشار تهران، اعلانی در سه دفعه ی متوالی، هر کدام به فاصله ی یک ماه منتشر کرده و اشخاصی را که ممکن است از غایب، خبری داشته باشند، دعوت نماید که اگر خبر دارند، به اطلاع دادگاه برسانند. هر گاه یک سال از تاریخ اولین اعلان بگذرد و حیات غایب ثابت نشود، حکم موت فرض او داده می شود.
12- ماده ی (1027) همین قانون مقرر می دارد که در صورت پیدا شدن غایب مفقودالاثر، پس از صدور حکم موت فرضی، هر کس هر گونه مالی از وی را که به عنوان وراثت تصرف کرده، مسترد کند.
13- ماده ی (136) قانون امور حسبی اعلام می کند که پس از گذشتن دو سال تمام، از آخرین خبر غایب، ورثه ی او می توانند از دادگاه، درخواست کنند که دارایی غایب به تصرف آن ها داده شود.
14- ماده ی (153) قانون امور حسبی نیز مقرر می نماید که ورثه ی غایب، وصی (= شخصی که مأمور وصیت می باشد) و موصی له (= شخصی که وصیت به نفع او شده باشد ) می توانند از دادگاه درخواست صدور حکم موت فرضی غایب را بنمایند.
15- ماده ی (161) همین قانون نیز در ادامه ی ماده ی (1027) قانون مدنی اعلام می کند که در هر موقع که موت حقیقی یا زنده بودن غایب معلوم شود، اقداماتی که راجع به موت فرضی او به عمل آمده است، بلااثر خواهد شد، مگر اقداماتی که برای حفظ و اداره ی اموال غایب انجام شده است.