مدیریت مدارس، انتخاب یا انتصاب
چکیده
متن
سرانجام پس از بحثهاى بسیار در خصوص ایجاد تغییر در سیسیتم گزینش مدیران مدارس، طرح نحوه انتخاب مدیران در قالب دستورالعملى تهیه و ابلاغ گردید.
به نظر مىرسد طرح انتخاب مدیران مدارس با مسائل و ابهامات متعددى روبهروست که در این بخش به اجمال برخى از آنها بررسى مىشود. بهطور کلى طرح فوق را مىتوان فاقد مبانى نظرى لارم و مستندات پژوهشى توجیه طرح ارزیابى کرد.در این زمینه مىتوان سؤالات متعددى مطرح ساخت که پاسخ آنها به روشنى توسط برنامهریزان ارائه نشده است، براى مثال:
-طرح انتخاب مدیران برحل چه مسائل و مشکلاتى در حوزه مدارس تأکید مىنماید؟
-آیا ناکارآمدى مدیران و عدم رضایت معلمان از این مسئله تنها به نحوه انتخاب مدیران مرتبط بوده است؟
-آیا نتایج ارزیابىهاى مستمر از عملکرد مدیران به خوبى به مرحله اجرا درآمده است؟
-آیا نتایج ارزیابىهاى انجام شده از عملکرد مدیران در بهسازى مدیریریت نیروى انسانى و تحولات مربوط به آن مؤثر بوده است؟
-آیا دورههاى دانشافزایى مدیران به منظور تعمیق تجارب آنان به خوبى برنامهریزى و اجرا شده است؟
-آیا سیایت تمرکزگرایى حاکم بر اداره امور مدارس امکان تقویت گرایش مدیران به اصول روابط انسانى را فراهم آورده است؟
-آیا از فارغالتحصیلان رشته مدیریت آموزشى به نحوى مطلوب در سیستم مدیریت مدارس کشور استفاده شده است؟
از سوى دیگر وجود تناقض میان اهداف و مکانیزم اجرایى طرح را مىتوان به عنوان یکى دیگر از مشکلات عمده طرح مورد توجه قرار داد.مثلا:
1-واگذارى حق انتخاب نهایى به رئیس اداره آموزش و پرورش، علىرغم پیشبینى مکانیزم تأیید اولیه کلیه داوطلبان توسط وى در قبل از انتخابات، عملا فرایند انتخابات را به سوى نوعى انتصاب پنهانسوق داده و فلسفه اعتماد به حسن نظر، تدبیر و دقت همکاران را به عنوان یکى از اهداف طرح در هالهاى از ابهام قرار داده است(ماده 10 و تبصره 2 آن به خوبى اتعار این انتصاب پنهان را مشخص مىسازد).
2-یکى از شاخصهاى توسعه مشارکت، حضور فعال همه گروههاى ذىنفع در فرایند تصمیمگیرى است.حذف اولیا از گردونه تصمیمگیرى در این فرایند از سیاستهاى ضد مشارکتى طرح به شمار مىآید.اگر نقش اولیاى دانشآموزان را در اداره امور مدرسه در قالب انجمن اولیا و مربیان به عنوان یک رکن اساسى پذیرفته، به آن معتقدیم آیا نماینده منتخب اولیا نمىتواند به مناسبترین دیدگاههاى ارائه شده در زمینه توسعه مشارکت رأى دهد؟آیا انتخابات، فرصت مناسبى براى انعکاس انتظارات واقعى اولیا از نقش تربیتى مدرسه فراهم نمىسازد؟
3-اگر هدف از اجراى طرحبهبود اداره مدرسه ارائه طرحها و برنامههاى پیشنهادى داوطلبان مدیریت در نظر گرفته شود، آیا تحقق این امر بدون ارائه اصلاحات لازم در ساختار تشکیلات ادارى، کاهش تعدد مراجع تصمیمگیر و افزایش تفویض اختیارات لازم به مدارس، عملا امکانپذیر است؟
در پایان این سؤال نیز همچنان باقى است که آیا وقت آن نرسیده است که با اجراى آزمایشى طرحها در نمونههاى محدودتر، با تنگناها، موانع اجرایى و راهکارهاى اصلاحى به منظور اجراى مطلوبتر طرحها بیشتر آشنا شده، کشور را عرصه کاربرد شیوههاى مبتنى بر آزمایش و خطا قرار ندهیم؟
به نظر مىرسد طرح انتخاب مدیران مدارس با مسائل و ابهامات متعددى روبهروست که در این بخش به اجمال برخى از آنها بررسى مىشود. بهطور کلى طرح فوق را مىتوان فاقد مبانى نظرى لارم و مستندات پژوهشى توجیه طرح ارزیابى کرد.در این زمینه مىتوان سؤالات متعددى مطرح ساخت که پاسخ آنها به روشنى توسط برنامهریزان ارائه نشده است، براى مثال:
-طرح انتخاب مدیران برحل چه مسائل و مشکلاتى در حوزه مدارس تأکید مىنماید؟
-آیا ناکارآمدى مدیران و عدم رضایت معلمان از این مسئله تنها به نحوه انتخاب مدیران مرتبط بوده است؟
-آیا نتایج ارزیابىهاى مستمر از عملکرد مدیران به خوبى به مرحله اجرا درآمده است؟
-آیا نتایج ارزیابىهاى انجام شده از عملکرد مدیران در بهسازى مدیریریت نیروى انسانى و تحولات مربوط به آن مؤثر بوده است؟
-آیا دورههاى دانشافزایى مدیران به منظور تعمیق تجارب آنان به خوبى برنامهریزى و اجرا شده است؟
-آیا سیایت تمرکزگرایى حاکم بر اداره امور مدارس امکان تقویت گرایش مدیران به اصول روابط انسانى را فراهم آورده است؟
-آیا از فارغالتحصیلان رشته مدیریت آموزشى به نحوى مطلوب در سیستم مدیریت مدارس کشور استفاده شده است؟
از سوى دیگر وجود تناقض میان اهداف و مکانیزم اجرایى طرح را مىتوان به عنوان یکى دیگر از مشکلات عمده طرح مورد توجه قرار داد.مثلا:
1-واگذارى حق انتخاب نهایى به رئیس اداره آموزش و پرورش، علىرغم پیشبینى مکانیزم تأیید اولیه کلیه داوطلبان توسط وى در قبل از انتخابات، عملا فرایند انتخابات را به سوى نوعى انتصاب پنهانسوق داده و فلسفه اعتماد به حسن نظر، تدبیر و دقت همکاران را به عنوان یکى از اهداف طرح در هالهاى از ابهام قرار داده است(ماده 10 و تبصره 2 آن به خوبى اتعار این انتصاب پنهان را مشخص مىسازد).
2-یکى از شاخصهاى توسعه مشارکت، حضور فعال همه گروههاى ذىنفع در فرایند تصمیمگیرى است.حذف اولیا از گردونه تصمیمگیرى در این فرایند از سیاستهاى ضد مشارکتى طرح به شمار مىآید.اگر نقش اولیاى دانشآموزان را در اداره امور مدرسه در قالب انجمن اولیا و مربیان به عنوان یک رکن اساسى پذیرفته، به آن معتقدیم آیا نماینده منتخب اولیا نمىتواند به مناسبترین دیدگاههاى ارائه شده در زمینه توسعه مشارکت رأى دهد؟آیا انتخابات، فرصت مناسبى براى انعکاس انتظارات واقعى اولیا از نقش تربیتى مدرسه فراهم نمىسازد؟
3-اگر هدف از اجراى طرحبهبود اداره مدرسه ارائه طرحها و برنامههاى پیشنهادى داوطلبان مدیریت در نظر گرفته شود، آیا تحقق این امر بدون ارائه اصلاحات لازم در ساختار تشکیلات ادارى، کاهش تعدد مراجع تصمیمگیر و افزایش تفویض اختیارات لازم به مدارس، عملا امکانپذیر است؟
در پایان این سؤال نیز همچنان باقى است که آیا وقت آن نرسیده است که با اجراى آزمایشى طرحها در نمونههاى محدودتر، با تنگناها، موانع اجرایى و راهکارهاى اصلاحى به منظور اجراى مطلوبتر طرحها بیشتر آشنا شده، کشور را عرصه کاربرد شیوههاى مبتنى بر آزمایش و خطا قرار ندهیم؟