آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۴

چکیده

متن

نقش متدلوژى و علوم تجربى در فعالیتهاى اطلاعاتى(4)
تا اینجا یک تعبیر و تفسیر از متدولوژى علمى- یعنى روش اصلاح شده نقد و ارزیابى-پیشنهاد شد و نیز قابلیت کاربرد اصولى آن در مورد تحقیقات امنیتى نشان داده شد.در این بخش به مشکلات خاصى که از کابرد این متدولوژى در تخمین‏هاى اطلاعاتى ناشى مى‏شود خواهیم پرداخت.
این بخش عملى‏ترین بخش این سلسله مقالات است، زیرا مواجه با مشکلات مختلف سبب مى‏شود چهارچوب کلى راه حل نمودار گردد، و البته هر راه حلى قبل از آن به نحو عملى مورد استفاده قرار گیرد، باید در معرض دقیق‏ترین وارسى‏ها و آزمونها واقع شود.
در اینجا ابتدا مشکلات و دشواریها را فهرست مى‏کنیم و آنگاه به تحلیل تک تک آنها خواهیم پرداخت و بالأخره در بخش نهایى تغییراتى را که به منظور مقابله موفقیت آمیز با این مشکلات در متدولوژى خود به عمل آوریم، خلاصه خواهیم کرد.
دوشواریها
1-پیچیدگى مسائل امنیتى
ناممکن بودن اجراى آزمایشهاى سامان یافته و مجزا ساختن عوامل ذى مدخل در غالب مسائل امنیتى(یعنى مسائلى که مؤلفه«ابروار»آنها قابل ملاحظه است نظیر این مسأله که پس از اسد در سوریه چه رخ خواهد داد؟)چالش بزرگى در برابر محقق پدید مى‏آورد.حتى اگر مشخص ساختن قوانین حاکم بر رفتار دشمن ممکن مى‏بود و حتى‏ اگر کاربرد متدولوژى علوم طبیعى در تحقیقات امنیتى پذیرفته مى‏شد، باز هم مسائلى که از این کاربرد ناشى مى‏شود آنقدر بزرگ و گسترده است که هر نوع حل علمى مشکله را غیر ممکن مى‏سازد.
رفتار یک جامعه دشمن به اوضاع اقتصادى و پراکندگى جمعیتى آن، تصمیمات رهبران آن، و شمارى از عوامل دیگر به حوزه عوامل روانى مربوط مى‏شوند بستگى دارد.
براى بحث از این قبیل مسائل باید نخست روانشناسى را به شیمى و زیست‏شناسى تحویل نماییم و آنگاه این دو را به نوبه خود به فیزیک منحل سازیم.به این ترتیب آخر الامر مسأله‏اى خواهیم داشت که عملا قابل حل نیست.
2-غیر دقیق بودن پیش‏بینى‏ها
پیچیدگى مسائل امنیتى و اندر کنش و تأثیر و تأثر فراگرد تخمین زدن و نظریه پردازى، شخص تحلیلگر، و بالأخره تخمین‏هاى پیشنهاد شده، همگى حاکى از آن است که پیش‏بینهاى امنیتى غیر دقیق و غیر صائب است.
گذشته از این براى آنکه بتوان پیش‏بینى دقیقى بعمل آورد، باید نه تنها از قوانین مربوطه مطلع بود، بلکه از شرایط اولیه سیستم(یعنى اوضاع موجود جامعه)دقیقا اطلاع داشت.لیکن چنین اطلاع و دانشى در حوزه فعالیت‏هاى امنیتى تقریبا هیچگاه حاصل نمى‏شود.
در بهترین حالت تنها مى‏توان به نوعى پیش‏بینى دراز مدت و در مقیاس وسیع که صرفا با روندهاى محتمل سر و کار دارد و به هیچ روى در جزئیات مربوط به حوادثى که در آینده نزدیک رخ مى‏دهد دقیق نیست، دلخوش کرد.
2-مشکل سازمانى-جامعه بسته
مشکل دیگرى که در راه کاربرد متدولوژى علوم در فعالیت‏هاى امنیتى وجود دارد، ناشى از این حقیقت است که تخمین‏ها و تحلیل‏هاى امنیتى در سازمانى که از یک سلسله مراتب هرم‏وار برخوردار است به انجام مى‏رسد.سازمانهاى جاسوسى غیر نظامى نظیر»C.I.A«نیز نظیر سازمانهاى جاسوسى و ضد جاسوسى ارتش از سلسله مراتب برخوردارند و همان نوع نظم و دیسیپلین نظامى در آنها اعمال مى‏گردد.
علاوه بر این رازپوشى و سرّ نگهدارى که لازمه کار اطلاعاتى است سبب مى‏شود که گردش اطلاعات در داخل سیستم به شدت محدود شود.و بسا به این منجر گردد که اطلاعات مورد نیاز از خود محققین و تحلیلگران مخفى نگهداشته شود.
نتیجه‏اى که از اینجا گرفته مى‏شود این است که جامعه امنیتى، یکى جامعه«بسته»است، یعنى جامعه‏اى است که کسب اطلاعات در آن به سادگى امکان‏پذیر نیست، آزادى اظهار عقاید حد بسیار محدودى دارد، و در آن نقادى مؤثر صورت نمى‏پذیرد الاّ شذّ و ندر.
جامعه امنیتى در حقیقت مثل اعلاى یک جامعه بسته است.همانطور که قبلا اشاره شد شرط اعمال موفقیت روش علمى وجود یک جامعه باز است، و چون در مورد جامعه امنیتى این شرط برقرار نیست، بنابراین به نظر مى‏رسد که کاربرد روش علمى در این حوزه عملى نیست.
4-محدودیت زمانى و خطر ناتوانى در انجام وظیفه
از افسران امنیتى غالبا انتظار مى‏رود که در فرصت زمانى بسیار کوتاهى، تحلیل و تبیینى از اوضاع به دست دهند و رخدادهاى آینده را پیش‏بینى نمایند.متدولوژى علمى در مقابل عبارت است از فراگرد نامنتناهى صورت‏بندى و پیشنهاد فرضیه‏ها، تلاش براى ابطال آنها، و سعى در صورت بندى و خلق فرضیه‏هاى جانشین و همچنین الى غیر النهایه.
با توجه به این تفاوت، آیا بهتر آن نیست که به همان شیوه قدیمى، شواهد موجود را تعمیم دهیم، و از آنها یک گزاره کلى نتیجه بگیریم(یعنى همان استقراء!)و وقت ذى قیمت خود را صرف کاربرد خسته کننده روش علمى نسازیم؟
تازه این همه ماجرا نیست، فرضیه‏هاى پیشنهادى را مى‏باید به محک گزارشهاى مشاهده‏اى زد و این گزارشها چنانکه مى‏دانیم خود مسبوقند به فرضیه‏هاى دیگرى که صحت خود آنها را باید محقق کرد و باز همینطور الى غیر النهایه، همه این کارها وقت لازم دارد.
بنابراین کاربرد روش علمى مى‏تاند ما را به هچل انجام یک فراگرد پایان ناپذیر بیندازد و وقت گرانبهاى ما را تلف سازد، بى آنکه نتیجه محصلى به بار آورد.آیا این دستور العمل، تجویز شیوه‏اى براى عدم توفیق شبکه اطلاعاتى نیست؟(آنهم درست زمانى که دشمن خود را براى جنگ مهیا مى‏سازد).
5-هزینه هنگفت شکست
در علوم طبیعى، شکست که در نتیجه ابطال یک تئورى و یا طرد یک فرضیه پدید مى‏آید، فاجعه محسوب نمى‏شود.به عکس، پیشرفت علم دقیقا از طریق همین قبیل شکستها صورت مى‏پذیرد.
اما در فعالیتهاى امنیتى، مطلب کاملا طور دیگرى است.یک تخمین اطلاعاتى نادرست مى‏تواند فاجعه‏آفرین باشد.
مثال غافلگیرى یوم کیپور، که طى آن نظریه مقبول سرویس امنیتى اسرائیل نادرست از کار درآمد، گویاى این مطلب است.مى‏توان گفت که متدولوژى علوم به شکست اهمیتى نمى‏دهد و بلکه به یک اعتبار طالب آن است.
بنابراین، باید نسبت به هر نوع کاربرد متدولوژى علوم در فعالیتهاى امنیتى، حتى اگر این کاربرد امکان‏پذیر باشد، به شدت نگران بود.
6-آیا تخمین نیات امکان‏پذیر است؟
در فعالیتهاى امنیتى بر خلاف تحقیقات علمى، تحلیلگر باید، نیات طرف مقابل را حدس بزند. اما چگونه مى‏توانیم فرضیه خود را در مورد نیات حافظ اسد به محک تجربه بزنیم؟در اینجا به واقع دو مسأله وجود دارد:
مشکله اول، عبارت است از خواندن فکر اشخاص و آشکار ساختن نیات درونى آن.
مشکله دوم، از اینهم بزرگتر است:آنچه که مورد نیاز است صرفا تصویرى از محتواى ذهن افراد، در حال حاضر نیست بلکه مى‏باید تصویر نیاتى که بعدا به ذهن فرد خطور مى‏کند نیز پیش روى ما باشد.
فى المثل حتى اگر ما قادر باشیم که خود را آنقدر به اسد نزدیک سازیم که از تصمیم او براى دست زدن به یک حمله غافلگیرانه به اسرائیل ظرف 24 ساعت آینده مطلع شویم، از کجا مى‏توانیم مطمئن باشیم او طى این 24 ساعت تغییر عقیده ندهد و تصمیم خویش را عوض نکند و دشواریى که در کار خواندن فکر و تشخیص نیات افراد وجود دارد کاربرد روش علمى را در فعالیتهاى امنیتى بطور گسترده‏اى محدود مى‏سازد.
حل مشکلات مورد اشاره در باب تکنولوژى و علم
این را مى‏دانیم که علم و تکنولوژى(فن‏آورى)، پا به پاى هم به پیش مى‏روند و نوعى رابطه میان آن دو برقرار است.فهم تفاوتهاى میان این دو حوزه در رفع مشکلاتى که بدان اشاره شد کمک کار خواهد بود.اصلى‏ترین تفاوتى که میان علم و تکنولوژى وجود دارد تفاوت در«هدف»این دو فعالیت است. (*)
هدف علم تحرى حقیقت است و هدف تکنولوژى دست یابى به موفقیت دانشمند به ابداع نظریه‏ها مى‏پردازد و آنگاه آنها را به محک تجربه مى‏زند و در صدد ابطالشان برمى‏آید.یک نظریه ابطال شده نادرست است و مى‏باید با نظریه دیگرى که به حقیقت نزدیکتر است تعویض گردد.اما تکنولوژیست در مقابل حاضر است ولو از نظریه‏اى که به ابطال آن واقف است-استفاده کند-به شرط آنکه این نظریه او را به هدفى که دارد برساند.بدین ترتیب یک آزمایش ابطال کننده که مناقض یک پیش‏بینى از آب درمى‏آید، براى علم نوعى موفقیت محسوب مى‏شود و حال آنکه براى تکنولوژى عین شکست به حساب مى‏آید.
به عنوان مثال تکنولوژى‏یى که ما را به ماه مى‏برد بر فیزیک نیوتنى استوار است که همه مى‏دانیم نظریه‏اى نادرست است.معهذا تکنولوژیست‏ها به این نظریه اعتماد مى‏کنند به این دلیل ساده که فیزیک نیوتنى در مقایسه با فیزیک نسبیت ساده‏تر است و مى‏توان آن را در محدوده خاص به طور بى‏خطر بکار برد.البته حوزه‏هایى که در آن پیش‏بینى‏هاى نیوتنى به شدت با مقادیر اندازه‏گیرى شده اختلاف پیدا مى‏کند(یعنى حوزه سرعت‏هاى بالا یا میدانهاى قوى جاذبه)به دقت مشخص مى‏گردد و تکنولوژى مى‏داند که در برابر این قبیل حوزه‏ها چه سیاستى را اتخاذ کند.
على رغم این اختلاف، هم تکنولوژى و هم علم تجربى، هر دو از متدولوژى علوم طبیعى استفاده مى‏کنند.در تکنولوژى نیز نظیر علوم، اما کار را با صورت‏بندى و تعریف مسأله آغاز مى‏کنیم و آنگاه به خلق و ابداع فرضیه‏هایى که راه حلهاى پیشنهادى مسأله محسوب مى‏شوند مى‏پردازیم، و سپس کار را با آزمودن این فرضیه‏ها به کمک تجربه‏ها و آزمایشهاى که براى ابطلاع آنها طراحى شده به پایان مى‏رسانیم، یعنى در نهایت فرضیه‏هاى ابطال شده را طرد مى‏کنیم.
تکنولوژى معمولا یک قدم از علوم طبیعى عقب‏تر حرکت مى‏کند.در اینجا آن دسته از نظریه‏هاى علمى مورد استفاده قرار مى‏گیرند که صحتشان از طریق فراگرد آزمون علمى و با تکرار در شرایط مختلف تأیید گردیده است.اینها نظریه‏هایى هستند که با«تقریب کافى«براى (*)-این نکته به غایت مهم را مدیون پروفسور آگاسى هستم (نامه خصوصى).P} مقاصد تکنولوژیک مناسبند ولو آنکه عدم «صدقشان»در همه حوزه‏ها مبرهن شده باشد.
پیشرفت تکنولوژیک بر ارزشهایى مبتنى است که احیانا براى علوم بیگانه‏اند.مثلا ترس از شکست از قوى‏ترین بازدارنده‏ها در فعالیت‏هاى تکنولوژیک است.حال آنکه در علم ممکن است بتوان با اجراى آزمایشى که ناکام از کار درآید- یعنى به نتایج پیش‏بینى شده دست نیابد-شهرت و اعتبار جهانى کسب کرد.آزمایش مشهود مایکلسون-مورلى که نتوانست از عهده پیش‏بینى تغییر سرعت نور در اتر برآید، یک نمونه از این دست است. (*)
پیشرفت در تکنولوژى در گرو کسب موفقیت است، خواه این موفقیت بهبود استاندارد زیست و شیره زندگى باشد و خواه موفقیت سیاسى و یا چیز دیگر.محاسبه هزینه‏ها و مخارج بخش لایتجزایى از تکنولوژى به شمار مى‏رود.
به عنوان مثال مخارج تحقیق و توسعه)ResearchdeveloPment(در مورد پروژه ابتکار دفاع استراتژیک(که در ایران به پروژه جنگ ستارگان مشهور گردید)آن قدر گزاف است که عملا دخالت سیاستمداران را اقتضاء مى‏کند.تکنولوژیست‏ها مى‏باید بتوانند سیاستمداران را قانع سازند که بودجه‏اى که براى اجراى پروژه نیاز دارند موجود است و با اهدافى که از پروژه انتظار مى‏رود منطبق معیارهاى موفقیت در تکنولوژى، به این ترتیب ممکن است اساسا شباهتى به موازینى که در علوم محض وجود دارد نداشته باشند.
تمایز میان علم و تکنولوژى در برخى حوزه‏ها (بخصوص آنها که به بعضى از شاخه‏هاى مهندسى مربوط مى‏شود)مشهورتر است و در پاره‏اى دیگر از حوزه‏ها غیر مرئى و غیر آشکار.دشوارى تشخیص میان این دو فعالیت در آن دسته از علومى که اصطلاحا علوم پیشتاز لقب گرفته‏اند از هر جاى دیگر بیشتر است.اینها آن دسته از شاخه‏هاى علمى‏اند که هنوز پایدار نیستند و از حمایت نظریه‏هاى مستقر و مقبول برخوردار نشده‏اند.
بنابراین به عنوان مثال براى حل مسأله‏اى که به موضوع یگانه سازى نیروهاى طبیعت مربوط است باید شتاب دهنده‏اى به هزینه چند میلیارد دلار ساخته شود.ساخت این شتاب دهنده ذرات بنیادى نه تنها در گرو استفاده از تکنولوژى موجود است که در عین حال مبتنى است بر نتایج حاصله از فیزیک ذرات و نظریه‏هایى که روز به روز در حال تغییرند.
حال فرض کنید که این شتاب دهنده ساخته شده است، آیا باید آن را یک دستاورد بزرگ تکنولوژیک بشمار آورد و یا یک دستاورد علمى؟ این پرسش بسیار دشوار است و پاسخ آن به سادگى امکان‏پذیر نیست.هر اندازه که عدم قطعیت فزونى مى‏گیرد و نظریه‏هاى علمى موجود غیر قابل اطمینان‏تر مى‏شود، مرز میان تکنولوژى و علم نیز محوتر و نامشخص‏تر مى‏گردد.وقتى در (*)-نگاه کنید به اصول نسبیت نوشته انیشتین و دیگران، طبع 1952.البته در اینجا لازم است میان دو نوع آزمایش سامان یافته لیکن ناموفق فرق بگذاریم:یکى که با عدم توفیق قرین مى‏گردد، به این دلیل که از ابزار مناسب یا روش صحیح بهره نجسته است، و دیگرى که على رغم بهره‏جویى از ابزار و روشهاى مناسب در ارائه نتایج مورد انتظار ناکام مى‏ماند.آزمایش مایکلسون-مورلى یک نمونه عالى از این نوع دوم آزمایشها است.P} تلاشیم راه خود را در حوزه‏اى که به اندازه کافى شناخته و تجربه شده نیست باز کنیم و در سیرى که هنوز براى آن مدلهاى تقریبى مناسبى در اختیار نداریم به پیش برویم بسا ممکن است که یک استراتژى درست و مناسب براى کسب موفقیت عملى، عین دستیابى به حقیقت علمى باشد.
اما ببینیم که هدف نهایى در فعالیت‏هاى امنیتى چیست؟آیا غرض کشف حقیقت است یا دستیابى به موفقیت؟همانطور که از بند قبل بر مى‏آید پاسخ این سئوال آسان نیست.حوزه فعالیتهاى امنیتى آن قدر بى‏ثبات و نامستقر است و تعداد نظریه‏هاى معتبر و مجرب در آن آن قدر کم است که تنها راهى که براى حصول موفقیت پیش رو وجود دارد، کشف حقیقت و دستیابى به واقع امر است.اما در عین حال فعالیت امنیتى نوعى تلاش عملى است و بنابراین هدف نهایى آن باید کسب موفقیت باشد.
از اینجا نتیجه مى‏شود که به تخمین عملیاتى باید به چشم یک شاخه تکنولوژى(مهندسى)نگاه کرد و نظریه‏ها را بر همین مبنا پیشنهاد و ارائه داد.البته این کار را باید با مددگیرى از متدولوژى علمى و با دسته‏بندى و تنظیم تئورى‏هایى که از محک آزمون جان به سلامت مى‏برند به انجام رساند.این قسمت را با تأکید بر این نکته که روش نقادى علمى، یعنى روش سعى و خطا، میان علم و تکنولوژى مشترک است به پایان مى‏آوریم.
آیا مسائل امنیتى پیچیده‏تر از مسائل فیزیکى هستند؟
مسائل امنیتى لامحاله مسائل پیچیده‏اى‏اند، لیکن این مطلب در مورد همه مسائل واقعى و انضمامى و از آن جمله مسائلى که در حوزه فیزیک مطرح است، صادق است.
مثلا آیا حل(یعنى پیش‏بینى)هوا(مسأله‏اى «ابروار»)امکان پذیر است؟و یا آیا مى‏توان نتیجه آتش‏سوزى در یک جنگل را پیش‏بینى کرد؟
مسائل انضمامى و واقعى فیزیکى معمولا بسیار پیچیده‏اند و به دشوارى مى‏توان راه‏حلى براى آنها پیدا کرد.بنابراین در حل مسائل تکنولوژیک ما چاره‏اى جز استفاده از روشهاى جزئى(مقطعى)و یا «تقریبى»نداریم.«تقریب»البته عین حقیقت نیست.به عکس نفس کاربرد این کلمه بیانگر این نکته است که بعضى عوامل در محاسبه منظور نشده‏اند.بنابراین از دیدگاه منطق، راه‏حل تقریبى همواره نادرست است.اما این غلطى است که براى تکنولوژى مفید است.به کار برنده این راه حل مى‏داند که تقریب او عین حقیقت نیست ولى کاربرد این راه، به او نوعى شناخت و اطلاع از راه حل صحیح ارائه مى‏دهد.
استفاده از راه‏حل‏هاى تقریبى براى غلبه بر پیچیدگى‏هاى ناشى از راه‏حلهاى واقعى و حقیقى، در فعالیت‏هاى امنیتى به همان اندازه مفید و موثر است که در علوم طبیعى در واقع فعالیت‏هاى امنیتى و به طور کلى علوم اجتماعى، در اینجا از مزیتى ذاتى برخوردارند، مى‏توان همواره به عنوان تقریب اول فرض کرد که موضوع مورد تحقیق (دشمن)بطور معقول عمل مى‏کند.وقتى با مسأله‏اى مواجه مى‏شویم که مولفه«ابروار»آن بزرگ و قابل ملاحظه است، غالبا مى‏باید به این نکته وقوف پیدا کنیم که اشخاص یا جوامع معین چه تصمیماتى را اتخاذ مى‏کنند؟مثلا پاسخ این پرسش که آیا سوریه تابستان آینده جنگى به راه‏ مى‏اندازد؟به تصمیم رهبران این کشور بستگى دارد.
اما این پرسش که«پس از اسد در سوریه چه پیش خواهد آمد؟»به رفتار کل جامعه سوریه و یا لااقل بخش عمده آن ارتباط پیدا مى‏کند.ما مى‏توانیم به عنوان تقریب اول، شناختى اجمالى از راه حل مسأله پیدا کنیم، اگر فرض را بر این بگذاریم که اسد، همکارانش و یا همه جامعه سوریه، به نحو معقول عمل مى‏کنند.یعنى مى‏کوشند که به اهداف خویش(دقت شود اهداف خویش و نه اهداف ما)از بهترین طریق ممکن (آنگونه که خود تشخیص مى‏دهند نه مطابق تشخیص ما)دست یابند.
البته روشن است که این تقریب یک پاسخ نهایى و حقیقى و خالى از هر شک و شبهه در اختیار ما نمى‏گذارد.انسان از«اراده آزاد»برخوردار است و همواره مى‏تواند به کارهاى غیر معقول ولو علیه منافع خویش دست بزند.اما هیچ تقریبى، حتى در فیزیک، پاسخ صحیح و صادق بشمار نمى‏آید. معقولیت رهبران دشمن(معقولیت آنها و نه معقولیت ما)در نهایت فرضیه‏اى بیش نیست.ما چنین مى‏پنداریم که این فرضیه‏اى بیش نیست.ما چنین مى‏پنداریم که این فرضیه ارزش آزمودن دارد، زیرا شواهدى در دست است که نشان مى‏دهد این فرضیه تا حدود زیادى موجه است. اگر در این فرض به خطا نرفته باشیم، در آن صورت هر چند فرضیه رفتار معقول دشمن درست و صادق(به معناى کامل کلمه)نیست، ولى مى‏توان آن را به عنوان مبنایى براى درک بهتر مسأله و پیشنهاد تقریب‏هاى بهتر براى مسائل اساسى فعالیتهاى امنیتى بکار گرفت.
در اینجا نیز نظیر همه مواردى که از«تقریب» استفاده مى‏شود، باید راه‏حلهایى که با استفاده از فرضیه معقولیت پیشنهاد شده با دقت و احتیاط مورد استفاده قرار گیرد.هر نوع عملى که (بر مبناى پیش‏بینى‏هایى که از فرضیه معقولیت استنتاج گردیده)صورت پذیرد باید قدم به قدم و ذره به ذره به انجام برسد و در هر مقطع مراقبت به عمل آید که میزان انحراف از آنچه که پیش‏بینى شده، از حد معینى تجاوز نکند این درست همان وضعى است که در تکنولوژى برقرار است.مثلا ساخت یک هواپیماى جدید هر چند که بر اصول علمى استوار است لیکن پیچیده‏تر از آن است که بتوان براى عملکرد همه اجزاى آن راه‏حلهاى دقیق بدست آورد(نظیر هر مسأله واقعى دیگر).
بنابراین مهندسان هواپیماساز بناگزیر از روش تقریب استفاده مى‏کنند.البته احمقانه است که قدم و در هر مرحله به دقت مورد آزمایش قرار داده باشد و اطمینان حاصل کرده باشد که ماشین مطابق آنچه پیش‏بینى شده عمل مى‏کند، بخواهد آن را به پرواز درآورد.
دقیق نبودن پیش‏بینى‏ها
غیر دقیق بودن پیش‏بینى‏هاى تخمین‏هاى اطلاعاتى نشانه نوعى نقص است، نه آنکه خود نوعى بیمارى بشمار آید.این نقص عبارت است از «کم توسعه یافتگى»، «دانش اطلاعات و امنیت»و یا به عبارت بهتر«تکنولوژى فعالیت‏هاى امنیتى» اطلاعات و امنیت نظیر اغلب شعبه‏هاى علوم اجتماعى، هنوز در مرحله«ماقبل علم»و یا در مرحله بسیار بدوى از علوم تجربى قرار دارد.
دقیق نبودن تخمینها در عین حال محصول پیچیدگى بیش از حد مسائل امنیتى نیز هست. البته همانطور که ذکر شد پیچیدگى مختص مسائل امنیتى نیست، بلکه وجه مشترک همه مسائل واقعى و انضمامى است.راه‏حل‏هاى دقیق و غیر تقریبى تنها در فیزیک نظرى(فیزیک محض) یافت مى‏شود نه در مهندسى.
اعتقاد من این است که با پیشرفت دانش اطلاعات و امنیت، دقت پیش‏بینى‏هاى این رشته نیز افزایش مى‏یابد، اما(این اما بسیار مهم است) این دقت هیچگاه به مرحله صد در صد و مطلق نمى‏رسد.این شرط سنگ بناى اساسى سیستم ماست:فعالیت‏هاى اطلاعاتى نظیر علوم طبیعى همواره با فرضیه و گمان‏زنى سر و کار دارد و فرضیه‏ها با لذات خطاپذیر و غیر دقیقند.بنابراین هیچگاه نمى‏توان از خطا اجتناب کرد و این امر ربطى به روشى که مورد استفاده قرار مى‏دهیم ندارد.
حداکثر کارى که مى‏توان انجام داد عبارت است از محدود و محصور کردن خطا و کاستن از دامنه آن.و این تنها در صورتى میسر است که ما خود را براى نکته آموزى و درس‏گیرى از خطاها آماده سازیم.روش اصلاح شده پیشنهادى، روشى است براى درس آموزى از خطاها و بنابراین در مجموع(غالبا ولى نه همواره)عدم دقت در پیش‏بینى‏ها را کاهش مى‏دهد. (*)
جوامع بسته
این واقعیت که جامعه امنیتى(متشکل از ارگانها و افرادى که با امور امنیتى سر و کار دارند)جامعه بسته‏اى است-بى‏آنکه در آن از آزادى اطلاعات یا آزادى انتقاد خبرى باشد-مانع بزرگى در سر راه توسعه دانش اطلاعات و امنیت است.چگونه مى‏توان بر این مشکل غلبه کرد؟من تردید دارم که بتوان این مشکل را بطور کلى از میان برداشت. مسائل طبقه‏بندى شده و منابع امنیتى، خواه ناخواه، مسائلى واقعى و حقیقى‏اند که نمى‏توان منکر وجود آنها شد، بلکه تنها مى‏توان تأثیر مخربشان را کاهش داد.
در قدم اول مى‏توان موازین تازه‏اى در جامعه امنیتى بکار بست، مثل اینکه از محدودیتى که در خصوص مبادله اطلاعات طبقه‏بندى شده وجود دارد تا حدودى کاست.البته براى این کار باید تاوانى پرداخت که عبارت است از شناخته شدن(یا به اصطلاح سوختن)دائم التزاید منابع اطلاعاتى، لیکن در مقابل مى‏توان بهره‏هاى زیادى هم بدست آورد.شرکت دادن تعداد بیشترى از افراد در حلقه تحلیلگران و فرضیه‏پردازان مى‏تواند مانع از آن گردد که این قبیل حلقه‏ها بیش از حد بسته و منقطع از جمع گردد، بعلاوه این امر سبب مى‏شود تا میزان نقادى‏هاى سازنده در این حلقه‏ها افزایش یابد و شمار فرضیه‏هاى ارزشمندى که ابداع و یا پیشنهاد مى‏گردد رو به فزونى گذارد.
قاعده متعارف و مألوف در امور امنیتى این است که فقط«محرم‏ها»مى‏باید از اخبار مطلع شوند و بنابراین اطلاعات و گزارشها فقط به نزد (*)-نگاه کنید به مقاله دیگر من تحت عنوان«منطق تدوین درسهاى نظامى»که به زبان عربى در اسرائیل به چاپ رسیده است.
کسانى ارسال مى‏شود که به ضرورت کارى مى‏باید آنها را رؤیت کنند.من در عوض پیشنهاد مى‏کنم که این قبیل اطلاعات محرمانه براى همه آن دسته از تحلیلگرانى که على الاصول مجاز به دریافت گزارشهاى محرمانه و سرّى هستند ارسال شود ولو آنکه این اطلاعات مستقیما ربطى به این تحلیلگران نداشته باشد و آنها سرگرم انجام وظایف دیگر و کار بر روى گروه دیگرى از گزارشها باشند.همین قاعده اصلاح شده را باید در خصوص جلسات بحث و گفتگو و مشورت و نظایر آن اعمال کرد:مى‏باید تعداد شرکت‏کنندگان مجاز در این جلسات را تا آنجا که مقدورات عملى اجازه مى‏دهد بالا برد.
از سوى دیگرى باید تحریر و تألیف مقالات مربوط به دانش«اطلاعاتى و امنیت»را در میان کادرهاى امنیتى تشویق کرد.موارد نمونه، بخصوص آن دسته از تحقیقات جامعى که به بررسى شکست یک عملیات امنیتى خاص اختصاص داده شده است باید بطور کامل تدوین و تحریر شود و در سطح وسیعى میان کادرهاى امنیتى توزیع گردد.
به عبارت دیگر حال که نمى‏توان تخمین‏ها و تحلیل‏هاى اطلاعاتى را در اختیار عموم گذاشت لازم است«مدل کوچکى»از جامعه باز در درون خود جامعه امنیتى بوجود آورد.
از این بالاتر مى‏توان نتایج تحقیقات امنیتى را در اختیار گروه عامترى از افراد یعنى متخصصین خارج از کادرهاى امنیتى(و از آن جمله محققین دانشگاهى که در رشته‏هاى علوم اجتماعى و انسانى پژوهش مى‏کنند)قرار داد.
پرونده‏هاى امنیتى قدیمى را مى‏توان طبقه‏بندى کرد و آن دسته از پرونده‏ها را که افشایشان بى‏ضرر است در کلاسهاى درس دانشگاهها و در رشته‏هاى مرتبط با مسائل امنیتى به بحث و فحص گذارد.با اذعان به این نکته که به هیچ روى نمى‏توان در امور امنیتى بطور کاملا باز و آشکار عمل کرد، بر این امر باید تأکید نمود که تا قبل از رسیدن به مرز مسائل امنیتى واقعى و حساس، اقدامات فراوانى را مى‏توان براى دمیدن روح جامعه‏باز، در درون جامعه امنیتى بکار بست.
محدودیت زمان
وقتى تحلیلگر یا افسر امنیتى ناچار است که در کوتاهترین زمان ممکن اوضاع آتى را پیش‏بینى کند و فرصتى براى ابداع فرضیه‏ها و آزمودن آنها ندارد، به صرافت طبع از شمّ خاص خود براى پیدا کردن پاسخ در اسرع وقت، استفاده مى‏کند.در این شرایط او فرصت اینکه تحقیقى را مطابق اصول علمى پیش ببرد ندارد.
این امر البته به این معنا نیست که متدولوژى علمى براى فعالیت‏هاى امنیتى مناسب نیست. واقعیّت این است که در اغلب موارد وقت موسع و فراوانى در اختیار تحلیلگر است.مسائل امنیتى بزرگ و برجسته(ابروار)غالبا جدولهاى زمانى فراخ و گسترده‏اى دارند.البته موارد اضطرارى و فورى نظیر ظاهر شدن ناگهانى یک جسم پرنده مشکوک روى صفحه رادار باید به سرعت و با تکیه بر همان شمّ و تجربه عملى تحلیلگر پاسخ داده شود:
پرسشهایى نظیر آیا این هواپیماى دشمن‏ است، یا آنکه هواپیماى عادى است که جهتش را گم کرده و یا آیا علامتى که بر صفحه رادار ظاهر شده واقعا نشانه یک هواپیماست و یا یک علامت نادرست؟باید در زمانى کوتاه و بر اساس شمّ و شهود مسئول امنیتى پاسخگویى شود.ولى وقتى با مسائلى نظیر اینکه، «پس از اسد در سوریه چه وضعى پیش مى‏آید»سر و کار پیدا مى‏کنیم، معمولا وقت و فرصت کافى براى ارزیابى علمى مسأله در اختیار داریم.
هزینه گزاف شکست
یک آزمایش ناموفق-یعنى یک نمونه ابطال-که مى‏تواند پیروزى بزرگى در علوم طبیعى بشمار آید در فعالیت‏هاى امنیتى مساوى و مساوق یک فاجعه خواهد بود.لیکن در عین حال یک چنین عدم موفقیتى، در همه حوزه‏هاى فعالیت «تکنولوژیک»به عنوان امرى فاجعه‏آمیز تلقى مى‏گردد.یک پیش‏بینى نادرست در مورد ساختمان کشتى‏یى که ادعا مى‏شود آسیب‏پذیر و غرق‏شوند نیست، مى‏توان منجر به غرق کشتى و هلاک اغلب سرنشینان آن گردد، چنانکه در مورد کشتى مشهور تایتانیک Titanic اتفاق افتاد.
از این نظرگاه، هیچ تفاوتى میان فعالیت‏هاى امنیتى، و کشتى‏سازى و یا هر نوع فعالیّت تکنولوژیک(فنّ آورانه)دیگر نیست.بنابراین انتفاد آن گروه از افراد که براى نفى کاربرد متدولوژى علمى در فعالیّت‏هاى امنیتى به هزینه هنگفت شکست متوسل مى‏شوند، با ارجاع به نمونه تکنولوژى ابطال مى‏گردد:متدولوژى علمى براى فعالیّتهاى امنیتى همان اندازه مفید است که براى فعالیتهاى تکنولوژیک.و این امر قطع نظر از نگرانى‏هایى که از عدم کامیابى وجود دارد صادق است.
متدولوژى علمى نمى‏تواند از بروز ناکامى و شکست جلوگیرى کند، لیکن مى‏تواند این نمونه‏هایى ناموفق را بطور سیستماتیک و منظم به منظور درس‏آموزى از آنها و تکرار وقایع مشابه، مورد استفاده قرار دهد.بنابراین اگر نتوانیم از بروز شکست‏هاى تازه جلوگیرى کنیم، دست کم مى‏توانیم با استفاده از متدولوژى علمى از تکرار شکست‏هاى گذشته مانع گردیم، و متدولوژى نقادانه تنها متدولوژیى است که از عهده این مهم برمى‏آید.
حدس زدن نیات خصم
چگونه مى‏توان صحت حدس و فرضیه‏اى درباره نیات حافظ اسد(مثلا نیت آغاز جنگ در هفته آینده)را محقق ساخت و به کرسى نشاند با توجه به اینکه او مى‏تواند نیتش را لحظه به لحظه عوض کند؟به این پرسش مى‏توان به سهولت پاسخ داد: وقتى سر و کار ما با آدم‏هایى داراى اراده آزاد است (مثل مورد فعالیت‏هاى امنیتى)راهى براى محقق کردن و به کرسى نشاندن فرضیه‏ها و حد سهایمان در اختیار ندارد، وانگهى ما اساسا راهى براى محقق کردن و به کرسى نشاندن هیچ فرضیه‏اى، ولو آنها که در مورد ماده بیجان است(مثل مورد علوم طبیعى)در اختیار نداریم.
اما نکته اینجاست که عدم توانایى در به کرسى نشاندن حدسها و فرضیه‏ها به معناى آن نیست که هر نوع حدس و پیش‏بینى در مورد نیات اشخاص‏ ممنوع است.این نتیجه‏گیرى خیلى عجولانه است. ما اگر چه نمى‏دانیم که چگونه در مورد چیزهایى که قطعا رخ خواهد داد حدس بزنیم، لااقل مى‏توانیم این را که چه چیزهایى رخ نخواهد داد مشخص سازیم.
به عنوان مثال:فرض کنید مى‏خواهیم این فرضیه را که اسد هفته آینده جنگى را به راه مى‏اندازد به محک تجربه بزنیم.البته روشن است که ورود به مغز او و کنکاش در زوایاى آن براى ما مقدور نیست.اما ما از طریق دستوراتى که او به نیروهاى نظامیش مى‏دهد، راهى براى آزمودن این فرضیه داریم: (*) اگر اسد واقعا قصد دارد در عرض یک هفته وارد جنگ شود در آن صورت، فهرست مفصلى از تمهیدات و زمینه چینى‏ها را باید به موارد اجرا درآورد و این قبیل فعالیتها را مى‏توان با شیوه‏هاى متعارف جمع‏آورى اخبار و اطلاعات، بخوبى تشخیص داد.البته حتى اگر هشدارهاى متعدد دریافت شوند و صداى زنگ‏هاى خطر درآیند باز هم نمى‏توان بطور قطع و یقین حکم کرد که جنگ درخواهد گرفت.اما از سوى دیگر اگر ببینیم که این تمهیدات و مقدمه‏چینى‏هاى لازم صورت نگرفته است، در آن صورت مى‏توانیم بطور معقولى مطمئن باشیم که سوریه قصد ندارد ظرف یک هفته آینده درگیر جنگ شود.
براى آنکه این مثال را اندکى توسعه بدهیم فرض کنید که براى راه‏اندازى جنگ، یک ماه آمادگى و زمینه‏چینى لازم باشد و وظیفه سرویسهاى امنیتى این باشد که احتمال وقوع جنگ را در آینده‏اى دراز مدت‏تر مثلا ظرف یک سال آینده پیش‏بینى کنند.سیستم ما(متدولوژى پیشنهادى ما)اجازه چنین کارى را نمى‏دهد.ما به کمک روش ابطال مى‏توانیم تشخیص دهیم که اسد در حال حاضر(مثلا طى یک ماه آینده)قصد شروع جنگ ندارد، لیکن هیچ روشى در دنیا وجود ندارد که بتواند نیات طرف مقابل را طى یکسال آینده پیش‏بینى کند.
البته ما مى‏توانیم این را فرض کنیم که همه عواملى که سبب شده اسد در حال حاضر تمایلى به راه‏اندازى جنگ نداشته باشد، طى سال آتى نیز به قوت خود باقى خواهند ماند، و بعد بر مبناى این فرض پیش‏بینى کنیم که«اگر»برخى مفروضات و شرایط برقرار بمانند اسد به شروع جنگ گرایش نشان نخواهد داد.
(*)-کلاوس ویتز بخوبى به این نکته پى برده بوده است: «هیچیک از طرفین متخاصمین براى طرف مقابل چهره‏اى انتزاعى و مجرد و ناشناخته نیست.این سخن در هر حال درست است ولو به در نظر گرفتن عاملى نظیر اراده(که به امور عینى وابسته نیست)در جمع عواملى که سبب مقاومت یک طرف در مقابل طرف دیگر مى‏گردد.اراده عاملى نیست که بکلى ناشناخته باشد، بلکه نشانه و شاخص است براى امورى که قرار است در آینده واقع شود، بر مبناى امورى که امروز واقع مى‏گردد.جنگ ناگهانى و بدون مقدمه به راه نمى‏افتد و چنین نیست که در یک چشم بهم زدن به نقطه اوج خود برسد، به این ترتیب هر یک از طرفین متخاصمین مى‏توانند کم و بیش تصویرى از موقعیت طرف دیگر، نزد خود ترسیم کنند.» (در باب جنگ:جلد اول، فصل اول).P}
از بحث فوق یک نتیجه مستقیم در باب ساختار تخمین‏ها و پیش‏بینى‏هاى ادوارى در فراگردهاى اطلاعاتى اخذ مى‏شود.بر طبق متدولوژى پیشنهادى ما، بخش اصلى این قبیل تخمینات باید عبارت باشد از فهرستى از مفروضات و شرطهاى اساسى که«زیرساز»پیش‏بینى‏ها محسوب مى‏شوند.این فهرست باید راهنماى عمل تحلیلگر و نیز راهنماى عمل خبرچین‏ها و جمع آورى کنندگان اطلاعات باشد.این قبیل افراد باید در طول مدت عملیات امنیتى، به دنبال آن دسته از اخبار و اطلاعات باشند که مى‏تواند ابطالگر مفروضات و شرطهاى اساسى ما باشد.هر گاه عدم صحت یکى از گزاره‏ها، یا قضایاى مندرج در فهرست مذکور محرز گردید، باید به ارائه پیش‏بینى و تخمین کاملا تازه‏اى همت گماشت.

تبلیغات