زندگی و پویندگی در آثار دانش مدار معماری اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
متاسفانه بیش از سه دهه متناوب است که در غم ازدست رفتن هویت اسلامی ایرانی معماری گذشتگان خود، به ظاهر به سوگ نشسته و مدام شِکوه از آن داریم که هویت ارزشمند و الهی هنر فاخر و معماری شکوه مندمان از میان رفته است. و در پی بازیافتن آن و کشف راه چگونه بازگردانیدن آن نیز، بسی عاجزانه کوشیده و به هر در و دروازه شناسا و ناشناسایی رفته، حلقه گدایی بر در کوفته و آن را با گریه و زاری طلب کرده ایم. حتی عزیزان وفادار به آن دوران باشکوه، بیکار ننشسته و بسیار کوشیده و می کوشند تا دوباره جنازه در گور رفته و پوسیده برخی از درگذشتگان آن نوع از هنر و معماری را از دل خاکِ بالذّات فناپذیر بیرون کشیده، بر تخت حاکمیت فکر و ذهن خود نشانده، یا در مقام نمونه و الگویی برترین، از آن ها کپی برداری کنند. متاسفانه نه تنها بر این فعل حرام و شنیع خود (نبش قبر مردگان) افتخار می کنند، دیگران را نیز به پیروی از عمل ناپسند و دل خراش خویش ترغیب و تشویق می کنند! سطور فوق نباید این گمان را به ذهن مخاطبان عزیز و گرانقدر بیاورد که فلانی مدافع معماری فاقد هویت امروز ایران است. بلکه در نظر است: بسیار از گم شدن چیستی حقیقی و حقیقت شخصیت خود و هنر و معماری گذشته پرافتخار خود دم می زنیم، ولی تاکنون، بنا بر این نقل گفته قرآنی مرحوم حاج محمد اسماعیل دولابی، حتی چندگام در پی یافتن و کشف «جای پای گم شدگی» خود نرفته و نگشته ایم. اینکه راستی ما از کجا و در کجا و برای چه گم شدیم؟! ایشان می گفت: هوشمندان عالم که به دنبال پیدا کردن « جای پای گم شدگی» رفتند، چون گم شده خود را یافتند و بر هندسه نقش آن جای پا نیک نظر کردند، جای پای «خود» را دیدند! آری، آن ها «خود» را (یا همان «خویشتن حقیقی خود» را) گم کرده بودند، و لذا گم شده بودند. آن ها «حقیقت نفس» خود را که «پرورش دهنده» و بلکه «حقیقت خداوندگار خالق و به کمال آورنده» خود «الله تبارک و تعالی» را گم کرده بودند و در نتیجه آن شد که هندسه نفسی و اندیشه الله محور خودشان و به تبع، هندسه دانش مدار هنر و آثارشان نیز از جایگاه اصل خود بیرون رفت و گم شد. راستی، نکند دلیل گم شدن ما نیز گم کردن حقیقت وجودی خودمان یعنی «گم شدن عقلانیّت و خِردمحوری» است؟ پاسخ به این سوال، هدف اصلی این مقاله است. اینکه: ما و هنرمان به گناه فاحش و نابخشودنیِ «فسق» دچار شده و خود و با دست نادانی و هوس مداری ظالمانه خود، رَحِمِ رشددهنده و شکوفاکننده هندسه آسمانی روح و جسم و آثار خود، یعنی رحمانیّت پرورش دهنده حضرت «رحمان» را دریده و با پای خود از آن بیرون رفته و به تبع، از تغذیه لحظه به لحظه اندیشه رحمانی و صورت آسمانی، از شکوفایی و شکوفندگی نوبه نو و فرآیندمدار کالبد مادّی، و در مجموع و از هرجهت، از همراهی و هم پایی با قافله رونده و پوینده رشد کمال محور و رسیدن به هدف مقصود بازمانده ایم! و هدف دیگر این مقاله: شرح زندگی جاودان «حقیقت بی زمان معماری اسلامی» و پویندگی دانش مدار آثار ظاهری و زمان مند آن است، شرح این معنا که: هنر اسلامی، در سازوکار موجودیت کلّی و حکمت بنیانِ خود، مبتنی بر بی زمانی اصول عقلانی حاکم و بر «هستی کلّی»، و در هندسه ساختمانی سلول های زنده و پوینده پیکره مادّی هریک از ریزبخش ها، با اصول و مبانی تکنولوژیکی دانش مدار و زمان مند «هستی جزئی» همراه است.