انسان گرایی فردوسی؛ احیای اندیشه ایرانشهری و پایان سکوت فرهنگ ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال سیزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۵۱
261 - 282
حوزه های تخصصی:
هویت و شخصیت هر ملتی در پرتو فرهنگ غنی و مترقی آن نهفته است. بنابراین اگر بیگانه ای بخواهد ملتی را از نظر سیاسی اجتماعی زمین گیر کند، آسان ترین راه اش هجوم به فرهنگ آن ملت است، زیرا با هجوم فرهنگی، آن ملت استحاله فرهنگی می شود و هویت و شخصیت خود را از دست می دهد. جامعه شناسان فرهنگ را دارای سه جنبه شناختی، مادی(فنی) و سازمانی می دانند که جنبه شناختی عبارت است از باورداشت ها، اسطوره ها، ایدئولوژی ها، ارزش ها، رویکردها و دانش. فرهنگ را نیز، آداب و رسوم، عرف ها، قوانین و نقش هایی که با پایگاه های گوناگون یک فرهنگ هم بسته اند تشکیل می دهند. از همین منظر «شاهنامه» اثری است که در عهد سامانی ایرانیان را به بازسازی افکار ملی و خودشناسی ساسانی هدایت کرد و ایرانیان را به احیای مقام و مرتبه انسان به منظور خودشناسی و استقلال ملی، دعوت نمود. استقلالی که ساسانیان را بر آن داشت تا مناطق تحت سیطره خود را ایرانشهر بخوانند. پژوهش حاضر با بررسی کوتاهی در تاریخ ایران بعد از حمله اعراب به گرایش فردوسی برای تنظیم اثری چون «شاهنامه» در احیای فرهنگ و هویت ایرانی پرداخته است، تا نوع خاصی از انسان گرایی(اومانیسم) که در آن انسان کنش گر اصلی است و جای اسطوره ها را می گیرد و در جدال با ابرانسان ها، برای برپایی داد و خیر و نیکی پیروز می گردد را آشکار سازد.