مرزهای همجواری فلسفه و کلام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد هشتم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
7 - 26
اهتمام دانش کلام و فلسفه به موضوعاتی است که در قلمرو تجربه قرار نمی گیرند؛ مبدأ هستی و جهان های فراطبیعی از جمله این موضوعات اند. پرداختن به این دست از موضوعات، عقلی بودن این دو دانش و نیز همجواری آنها در قلمرو عقل محض را آشکار می کند. اثبات اصول دین و اثبات اصول واقع که دو اصول این همانند، به ترتیب بر عهده کلام و فلسفه قرار می گیرد. استواری یا نااستواری هر نظام کلامی و فلسفی، تابع استواری و نااستواری اثبات این اصول در آن نظام است. تنها شرایط صوری و محتوایی برهان می تواند اذهان را به واقع به نحو استوار پیوند دهد. برهان، به مثابه یک روش استدلالی ناظر به واقع، فلسفه و کلام را در کنار یکدیگر قرار می دهد. روش جدلی هرچند با روش برهان ناسازگار نیست، در شرایطی ممکن است کاربرِ آن صرفاً به خاموش کردن طرف مقابلش بسنده کند. دانش کلام در بخشی از تاریخ خود در دوره اسلامی به مسیر جدلی گام نهاد و حسن همجواری این دانش با فلسفه را با روش و شیوه خود بر هم زد. در این مقاله می کوشیم تا ستیزه متکلمان و فیلسوفان این دوره را تبیین کنیم و اصل این ستیزه را از ساحت این دو دانش بزداییم و همجواری و تعامل آنها را، به نشانه کار فلسفی و کلامی عده ای از دانشمندان علوم عقلی، نشان دهیم.