مطالب مرتبط با کلیدواژه

پَرسواَ


۱.

امکان وجود یک سرزمین نیایی کهن تر برای مردمان پرسوا بر مبنای محتوای منابع مکتوب باستان شناختی و نام های تاریخی اساطیری(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: باستان شناسی اساطیر پَرسواَ کیپانی متون نوآشوری هرودوت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۹۸ تعداد دانلود : ۲۰۹
پیرو قرائت های صورت گرفته از ترجمه متون نوآشوری، نظر بر این است که برای نخستین بار در سده نهم پیش از میلاد و در گزارشی از شلمانسر سوم، به مردمانی با نام «اتحادیه ای از بیست وهفت شهریار پَرسواَ» اشاره شده است. برخی اهالی، این هویت سیاسی را نیاکان پارسیان در سده های بعدی می دانند و گروهی نیز قائل به برقراری چنین رابطه نیانواده ای میان آن دو جمعیت نیستند. از طرفی در تحلیل فرهنگ و تاریخ نگاری ملت های تاریخی، باستان شناسی اساطیر بخش جدایی ناپذیر به شمار می آید؛ پس آن می تواند در تحلیل داده های اساطیری و شبه تاریخی و تطبیق نتایج این تحلیل ها با واقعیت های تاریخی باستان شناختی راه حلی مناسب برشمرده شود. این امکان وجود دارد که مجموعه اطلاعاتی که نویسندگان یونانی زبان از چیستی هویت نام پارس (Πέρσíς) و پارسیان (Πέρσαι) ارائه کرده اند، یکی از این داده های نخستین برای پژوهش های باستان شناسی اساطیر لحاظ شود. در این مقاله و براساس مؤلفه های رویکرد یادشده از مطالعات باستان شناختی، امکان برخورد با مدارک کهن تری از هویت و حضور نیاکان پارسی یا اهالی پَرسواَ بررسی شده است. مطالعه پیش رو نشان می دهد می توان راهکاری پیشنهاد کرد که میان داده های اساطیری منابع مکتوب و آن گروه از اطلاعات نوشتاری که از پژوهش های باستا ن شناختی به دست آمده اند، ارتباطی برقرار کرد و از این روش، ردپای کهن تری از حضور پارسیان به دست آورد. اینکه عوامل مطالعه شده دارای صورت اساطیری، ولی درون مایه قیاسی تاریخی و انطباق پذیر با متون آشوری اند و این گونه دست یافتن به جغرافیای خاستگاه یک جمعیت تاریخی امکان پذیر می شود، اساس این مطالعه است؛ همچنین پیش از ورود به تحلیل داده ها، نظریه های دوگانه موجود و رایج درباره هویت تباری اهالی پَرسواَ بررسی شده است؛ سپس پیرو داده های موضوع بحث، ردپای تاریخی نیاکان محتمل برای مردمان پَرسواَ پیگیری و تحلیل شده است.
۲.

نخستین پارسی در تاریخ و پیامد حکومت او: اکسودوس پارسیان در درون فلات ایران(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: پَرسواَ آشور تونکو م‍اد مهاجرت گروهی پارسیان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۱۳ تعداد دانلود : ۱۸۱
زاگرس مرکزی یکی از پرجمعیت ترین مناطق فلات ایران در نیمه نخستِ هزاره یکم پیش از میلاد و آکنده از سرزمین های کوچک یا نیمه گسترده بود. در ارتباط با این گستره جغرافیایی، یکی از نکات عجیب و جالب توجه در محتوای منابع میان رودانی مرتبط با هزاره یکم پیش از میلاد، برخورد با دو موقعیت سراسر متفاوت برای سرزمینی با نام همسان پرسواَش یا پرسومَش است، به طوری که از روزگار شلمانسر سوم تا سلطنت سارگن دوم آشوری نام این سرزمین همواره در کنار سرزمین هایی یاد شده است که در شرق آشور و در حدود زاگرس مرکزی واقع بوده اند، اما از روزگار سناخریب به بعد، سرزمین پرسواَش (پرسومَش) در شرق ایلام و متحد آن گزارش شده است. همچنین، می دانیم که سرزمین پارسیان در روزگار حکومت خاندان هخامنشی نیز -چه پیش از برآمدن جهان شاهی (:امپراطوری) و چه پس از آن- در زاگرس جنوبی قرار داشت. این که بر مبنای محتوای منابع نوشتاری به دست آمده از کاوش های باستان شناسی چگونه می توان این موضوع را توضیح داد، موضوعی است که پژوهشگران زیادی کوشیدند تا برای آن پاسخی بیابند. پژوهش پیش رو با بررسی محتوای این کتیبه ها و ارزیابی داده های جغرافیایی درون آن ها، به یک بازنگری در موضوع پرداخته و به این نتیجه رسیده است که نام سرزمین نخستین نه تنها به مفهوم تبار یک جمعیت اشاره داشته است، بلکه مردمان آن دیار به یک مهاجرت گروهی (:اکسودوس) بزرگ و در مقیاس آن چه پیشتر بنی اسرائیل در مصر تجربه کرده بود، دست زدند تا استقلال سیاسی و آزادی پیشین خود را دوباره بیابند. این پژوهش نشان می دهد که علت از دست رفتن این استقلال، شکست برنامه های توسعه طلبانه یک شاه کهن از این سرزمین در برابر آشوریان بوده است.