مطالب مرتبط با کلیدواژه

دیالکتیک تاریخی


۱.

مقایسه تطبیقی الگوی پیشرفت تاریخی هگل با ضرورت ظهور پدیده «تاریخ نوین هنر» در دوره معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: خودآگاهی تاریخی تقدیر تاریخی هنر دیالکتیک تاریخی پیشرفت تاریخی هنر

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۷۴ تعداد دانلود : ۱۸۱
«تاریخ نوین هنر» مبحثی بنیادی- انتقادی- اجتماعی، میان رشته ای و دانشگاهی است که در آن به «رهیافت های مبتنی بر زمینه»های تاریخی، اجتماعی، سیاسی و تغییرات نهادی اشاره می شود که در تقابل با تبعیت از نظریه «هنر برای هنر» به وجود آمد و فرمالیسم قرن بیستم (1875-1968) را شکل داد. فرمالیسمی که خود در تقابل با رومانتیسم حیات یافت و پرداختن به محتوا را نفی می کرد. این مسئله سرانجام به انقلاب زیبایی شناختی دیگری ختم شد که نتیجه رهایی از استبداد هنری بود. «تاریخ نوین هنر» در سال 1968 از درون تفکر «هنر برای جامعه»، که در ابتدای قرن بیستم به وسیله متفکرانی همچون آرنولد هاوزر و دیگران به گونه ای ناقص و اتمام نیافته مطرح شده و مورد بی اعتنایی قرار گرفته بود، برخاست و آن مسیر و مقوله را ادامه داد و تکمیل کرد؛ زیرا حس بازگشت ضروریِ هنر به قلمروهای اجتماعی و سیاسی در قالب نظریات پسافرهنگی همانند پست مارکسیستی، پست فمینیستی، پسااستعماری، روان شناسی تحلیلی از اقتضائات «روح حاکم بر زمانه» بود. نوع تحقیق از نظر ماهیت و روش و مدل نظری: تحلیل، تفسیر و سنجش مجموعه ای از نظریات، رهیافت ها و روش ها با عنوانی واحد و برداشت و نگاه تطبیقی و تحلیلی جدیدی مبتنی بر منطق، قاعده و قانون دیالکتیکی هگل و قیاس دو دوره مهم تاریخی در قالب جدال برنهاد (تز) یا صورت گرایی قرن بیستم با برابرنهاد (آنتی تز) یا محتواگرایی قرن بیست ویکم و ایجاد هم نهادِ (سنتز) جدید یا تلفیق و تفسیر تازه ای از صورت و محتوا در دوره معاصر است بی آن که از دید تاریخ گرایانه به آن پرداخته شود. از اهداف تحقیق: اثبات تحققِ خودآگاهیِ تاریخیِ اهل هنر (فیلسوف، مورخ، هنرمند، منتقد) و این که ورود به حوزه تاریخ (از منظر تطبیقی که در اینجا توجه به جنبه های اجتماعی هنر است)، نتیجه آگاهی یافتن در مقام خِرَد و اراده ای خردمندانه است که طی فرایندی تاریخی با گذشتن از شاهراه تجربه تأملی (مبتنی بر اندیشه و نه حس و فرمِ صرف) میسر شده و تقدیری تاریخی منجر به تغییری تاریخی در هنر شده است.