مطالب مرتبط با کلیدواژه

اجزاء زمانی


۱.

چهاربُعدی انگاری و مسأله ی اتصال اجزای زمانی در فلسفه ی معاصر و فلسفه ی صدرا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: چهاربعدی انگاری اجزاء زمانی چیستان تغییر حرکت به معنای قطع حرکت جوهری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۵۷ تعداد دانلود : ۴۲۳
اگر یک جسم تغییر کند، ازیک سو پس از تغییر ممکن نیست درست همان جسمِ پیش از تغییر باشد؛ ازسوی دیگر، اگر یک جسم پس از تغییر درست همان جسمِ پیش از تغییر نباشد، موضوع دقیقی برای تغییر نیست، پس گویی هیچ چیز به راستی تغییر ن کرده است. یک راه فیلسوفان برای حل این چیستان که دراصل، مسأله ی پایایی هویت در زمان است، این است که زمان را به درون ا جسام راه دهند، نه درون ویژگی های آن ها. در این صورت می توان گفت که اجسام، اجزای زمانی دارند، همچنان که اجزای مکانی دارند. به این اعتبار، کل یک جسم در یک زمان خاص وجود ندارد. درعوض، در یک زمان، تنها یک جزء زمانی (یا یک مرحله ی زمانی) آن وجود دارد؛ از این دیدگاه، با نام چهاربُعدی انگاری یا نظریه ی اجزاء زمانی یاد می کنیم. در ا ین مقاله، نخست نشان می دهیم که چهاربُعدی انگاری چگونه در حل چیستان های پایایی هویت در زمان، مانند «تغییر ذاتی» و «ترکیب مادی» به کار می آید. سپس اثبات می کنیم که ملاصدرا نیز با پشتیبانی از مفاهیمی مانند «حرکت به معنای قطع» و «حرکت جوهری»، چهاربُعدی انگار است. بحث دیگر این مقاله درباره ی نسبت چهاربعدی انگاری با هستی شناسی زمان است؛ این مبحث چگونگی اتصال اجزای زمانی یک چیز را روشن می سازد. در این راستا، همچنین تحلیل صدرا را برای مسأله ی اتصال این اجزا واکاوی می کنیم.
۲.

زمان بدون گذر در فلسفه صدرا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: اجزاء زمانی حرکت جوهری زمان فلسفه صدرا گذر زمان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۷۳ تعداد دانلود : ۳۶۴
نظریه ای را که بر اساس آن، زمان واقعیت دارد ولی گذر زمان واقعیت ندارد، نظریه «زمان بدون گذر» می نامیم؛ گذر زمان، به تعبیری، برآمده از زنجیره ای از رویدادهاست که در آن، هر رویداد در نسبت با «اکنون» مرتب می شود. هدف اصلی این مقاله واکاوی دیدگاه صدرالمتألهین درباره گذر زمان است. در این راستا نشان می دهیم که او از سویی بنیاد زمان را زنجیره ای عینی از رویدادها می داند که در آن، هر رویداد در نسبت با رویدادهای دیگر مرتب می شود نه در نسبت با اکنون، و از سوی دیگر، برای اجسام اجزاء زمانی در نظر می گیرد و در مورد اتصال اجزاء زمانی یک موجود تحلیلی دارد که مطابق آن، تمایز وجودی میان مقصدهای گذشته، اکنون و آینده از میان می رود. هردو سوی این قضیه تنها با نظریه زمان بدون گذر همخوانی دارد نه با نظریه رقیب آن (این نظریه که زمان و گذر زمان، هردو واقعیت دارند). بدین لحاظ می توان گفت که صدرا به نظریه زمان بدون گذر گرایش دارد. این مطلب می تواند لوازم هستی شناختی برخی مفاهیم کلیدی فلسفه صدرا مانند حرکت جوهری و حرکت به معنای قطع را روشن تر سازد.