بررسی استدلال «درون گرایی انگیزشی» راجع به معنا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کریپکی (1982) از زبانِ یک شکاکِ فرضی تزِ ""شناخت گراییِ معنایی"" را نقد و رد می نماید؛ بر اساسِ تزِ مذکور احکامی که حاویِ اسناد معنا هستند (مثل این حکم که ""مریم از عبارت 'میز' میز را مراد می کند"") بیانگر حالت ذهنیِ باور که یک حالتِ ذهنیِ صدق پذیر است، می باشند. برایِ استدلال علیه این تز، کریپکی از تزِ دیگری که در ادبیاتِ فلسفی به تزِ ""هنجارمندیِ معنا"" مشهور است استفاده می نماید. بر اساسِ تزِ اخیر معنایِ یک عبارت، کاربرد آن عبارت را به نحو هنجارین مقید می نماید؛ به عنوانِ مثال بر اساسِ این تز اگر من از عبارتِ 'میز'، میز را مراد کنم آنگاه بایستی عبارتِ مذکور را فقط به چیزهایی که واقعاً میز هستند اطلاق کنم. از سوی دیگر در فرا اخلاق استدلالِ مشهوری به نام ""استدلالِ درون گراییِ انگیزشی"" توسط مایکل اسمیت (1994) مطرح شده که هدف آن ردِ تزِ ""شناخت گراییِ اخلاقی"" می باشد. بر اساسِ تزِ ""شناخت گراییِ اخلاقی"" جملاتی که حاویِ اسنادِ مفاهیم اخلاقی به یک عمل هستند (مثل این حکم که ""قتل بد است"") بیانگر حالت ذهنیِ باور که یک حالتِ ذهنیِ صدق پذیر است، می باشند. در این مقاله در باره امکانِ توسعه استدلالِ درون گراییِ انگیزشیِ مایکل اسمیت به حوزه معنا بحث خواهیم نمود. به بیان دیگر در این مقاله کاری تطبیقی میانِ دو حوزه مربوط به فرا اخلاق و فلسفه زبان انجام خواهیم داد با این شرح که بررسی می کنیم آیا میتوان استدلالی مشابه با استدلالِ مایکل اسمیت را در حوزه معنا مطرح نموده تا از این طریق بر اساسِ تزِ هنجارمندیِ معنا، کذبِ شناخت گرایی معنایی را نتیجه بگیریم یا خیر.