فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۲٬۵۶۱ تا ۴۲٬۵۸۰ مورد از کل ۴۹۹٬۰۲۴ مورد.
منبع:
مهندسی مدیریت نوین دوره ۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
160 - 200
حوزههای تخصصی:
در سیستم های تولیدی و صنعتی، برنامه ریزی ادغامی تولید و عملیات و تعمیرات از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. از این رو در این پژوهش یک برنامه ریزی ادغامی چندهدفه با قابلیت بهینه سازی برای زمان بندی تولید و نگهداری و تعمیرات با ملحوظ دانستن محدودیت دسترسی به منابع تولیدی در شرایط عدم قطعیت ارائه شده است. برای این منظور، یک مدل ریاضی برنامه ریزی مختلط عدد صحیح در راستای برنامه ریزی تولید و نگهداری و تعمیرات در شرکت مارون مدل سازی گردید. بر طبق نتایج حاصل شده، ماکزیمم سود حاصل شده پس از کسر هزینه ها برابر با 12690 میلیون دلار، کمترین ریسک ناشی از تولید محصول برابر با 3462 و کمترین مدت زمان اجرای نگهداری و تعمیرات برابر با 14172 ساعت محاسبه شده است. سرانجام، نتایج ارزیابی مدل سازی انجام شده نشان داد که استقرار نتایج حاصل از حل دقیق و فراابتکاری ارائه شده در این مقاله بیش از 7 درصد در تولیدات شرکت بهبود ایجاد می کند.
شناسایی و تحلیل استعاره های ساختاری در تبیین مفهوم امامت و جایگاه اهل بیت (ع) در نهج البلاغه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مهمترین مؤلفه هویتی شیعه، امامت و ولایت اهل بیت(ع) است که عامل تمایزبخش این مذهب، از دیگر مذاهب اسلامی است. این مفاهیم، بسامد بالایی در سخنان اولین امام شیعیان دارد؛ به نحوی که بازتاب فراوان آن در نهج البلاغه مشهود است. در این میان نکته شایان توجه، بهره گسترده حضرت علی (ع) از استعاره های مفهومی است؛ چه آنکه نیاز داشتند قوای شناختی مخاطبان خود را به خدمت گرفته و با استفاده از مفاهیم ملموس و محسوس، مراحل فهم و درک جایگاه امامت را آسان تر نمایند. در این نوشتار بر اساس زبان شناسی شناختی و با استفاده از رویکرد لیکاف و جانسون در استعاره ها، مهمترین استعاره های مفهومی از نوع ساختاری، در تبیین مفهوم امامت و جایگاه اهل بیت(ع) مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج تحقیق نشان دهنده شش حوزه مبدأ است که بر مفاهیم متناظر در حوزه مقصد، نگاشت داده شده اند. پربسامدترین ها، حوزه های مفهومی «نور»، «سفر و حرکت» و «حیات و ممات» است. توجه به این نگاشت ها، اثر شایان توجهی در امر فهم و شرح نهج البلاغه خواهد داشت.
فردریش شلایرماخر و کارل بارت: بررسی دو مواجهه با فسردگیِ الهیاتِ طبیعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۶ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
55 - 73
حوزههای تخصصی:
در این مقاله با روشی توصیفی، تحلیلی و مقایسه ای به دو متأله بزرگِ مسیحی در دوره مدرن، فریدریش شلایرماخر و کارل بارت، و خصوصاً تحولی که آن دو در الهیات مسیحی پدید آوردند، پرداخته شده است. مقایسه این دو اندیشمند، نشان دهنده ربط و نسبتی بین دیدگاه های نسبتاً معارض آنهاست. آن ها کوشیدند، نوعی از شورمندی در دیدگاه های الهیاتیِ زمانه شان پدید آورند، لیکن با توجه به مشکلی که در آن الهیات می دیدند، این شورمندی را با تکیه بر مبانیِ مختلفی وارد کردند. شلایرماخر بر احساسِ بشری و شهود و پارسامنشی تأکید داشت و بارت بر امری آن سویی و کاملاً متفاوت از تجربه بشری. به همین ترتیب، اکثرِ دیدگاه های آن ها خصوصاً درباره کتابِ مقدس و کلامِ خدا و مسیح، تفاوت هایی دارد. به رغم این تفاوت ها، بارت معتقد بود، با تفسیری مبتنی بر روح القدس یا مبتنی بر مسیح شناسیِ بارتی از شلایرماخر می توان به تأسیس پلی بین دیدگاه های شلایرماخر و او امیدوار بود.
قاعده زرین اخلاق در ادیان و خاستگاه آن در روایات اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۶ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
165 - 180
حوزههای تخصصی:
قاعده زرین اخلاق، که اغلب با عبارت «آن چه برای خود می پسندی، برای دیگران نیز بپسند» شناخته می شود، از دیرباز در ادیان و فرهنگ های مختلف مطرح و مورد توجه قرار گرفته است. از میان تعاریف ارائه شده در فرهنگ های مختلف و به زبان های گوناگون، تعریفی که هری ج. گنسلر در کتابش، اخلاق و قاعده زرین، ارائه کرده است، جامع تر و مقبول تر می نماید: «با دیگران فقط به-گونه ای رفتار کنید که رضایت دارید با شما در شرایط مشابه، همان گونه رفتار شود». مسأله مطالعه پیش رو، این است که خاستگاه این قاعده اخلاقی چیست و چه خصوصیتی در این قاعده وجود دارد که سبب شده است، صرف نظر از نوع دین، فرهنگ و دوران زندگی، مورد توجه مخاطبان و موافقان بسیاری قرار بگیرد. در این مقاله، به روش توصیفی-تحلیلی و با بررسی منابع اسلامی، روایات موجود در این حوزه و دسته بندی آن ها، در می یابیم که علت پویایی و بقای این قاعده اخلاقی در ادیان و مکاتب گوناگون، تمایل عقل و فطرت به مفاهیمی مانند عدالت، تواضع و انصاف است که طبق روایات اسلامی، این مفاهیم، خاستگاه رعایت قاعده زرین اخلاق هستند و در نهایت نتیجه گرفته می شود که خاستگاه قاعده زرین اخلاق طبق روایات، فطرت انسان و پذیرش عقلی این قاعده است و از میان گزاره های طرح شده توسط جاناتان هایت در مورد ریشه مسائل اخلاقی، این مطالعه بر رویکرد ذات گرا تأکید می کند.
مقایسه اعتماد اجتماعی میان دانشجویان وابسته و غیر وابسته به اینترنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه سال ۳۴ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۳۱)
73 - 97
حوزههای تخصصی:
مطالعه آثار و تبعات گوناگون وابستگی به اینترنت، هسته مرکزی بسیاری از پژوهش های اخیر را تشکیل داده و به نظر می رسد وابستگی به اینترنت، بر متغیر اعتماد نیز تأثیرگذار باشد. لذا، پژوهش حاضر با هدف بررسی مقایسه اعتماد اجتماعی میان دانشجویان وابسته به اینترنت با دانشجویان غیر وابسته به اینترنت طراحی و اجرا شده است. پژوهش حاضر به لحاظ هدف، کاربردی و از نظر روش مقایسه ای است که با تکنیک پیمایش و ابزار اندازه گیری پرسشنامه انجام شده است. بدین منظور، نمونه ای 400 نفری از میان کلیه دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی شهر تهران (515 و282 نفر) در سال 1398، انتخاب و به پرسشنامه 25سؤالی <اعتماد اجتماعی> صفاری نیا و شریف (1389)، مشتمل بر پنج شاخص صداقت، صراحت، تمایلات همکاری جویانه، اطمینان و اعتماد کردن، و پرسشنامه 8 سؤالی <وابستگی به چت کردن در اینترنت> یانگ، پاسخ دادند. نتایج آزمون t مستقل و ضریب همبستگی رتبه ای اسپیرمن در پژوهش نشان داد، وضعیت کلی اعتماد اجتماعی دانشجویان مورد مطالعه با میانگین 38/3 بیش از حد وسط بوده و دانشجویان مورد مطالعه به میزان 2/31درصد به اینترنت وابستگی داشته اند. در متغیر اعتماد کردن و صداقت از شاخص ه ای اعتماد اجتماع ی، بین دانشجویان وابست ه و غی ر وابست ه به اینترنت، تفاوت معن ا داری وج ود دارد ( p <0.05 ). با افزایش وابستگی به اینترنت از تمایلات همکاری جویانه و صداقت دانشجویان کاسته می شود. اعتماد اجتماعی، در شاخص های اعتماد کردن و صداقت، بین دانشجویان وابسته به اینترنت ضعیف تر است و توجه، برنامه ریزی و اقدام های لازم برای کنترل و کاهش وابستگی به اینترنت و تبعات منفی آن در اعتماد اجتماعی، ضروری و مهم است.
مقایسه فضای گفتمانی در ساختارِ آئین و فُرمِ سینمایی بر اساس نظریه اسطوره سنجی ژیلبر دوران بستر مطالعاتی: مرثیه برف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر بر آن است تا با تمرکز بر روش اسطوره سنجیِ ژیلبر دوران به بررسی رابطه فُرمِ سینما و ساختار های آیینی و کُهن الگویی بپردازد. مسئله اصلی تحقیق این است که نیروهای برسازنده تخیل و ادراک، با چه فرایندی با فُرم های بصری درگیر می شوند. به نظر می رسد این فرایندها به مثابه نوعی از کارکردهای زیبایی شناختی سینما، از قبل با الگوهای ثابت، ایستا و کُهن الگویی درگیر هستند؛ به نحوی که کُنشِ تماشاکردن، فضای آمیخته و درهم تنیده ای از نیروهای هم سو و متضاد را پدید می آورد که از یک سو، با ساختارهایِ بیرونی مانند نظام های اجتماعی و جهان زیست های تماشاگران و از سوی دیگر، در پیوند با نظام های درونی همچون کُهن الگوها، نمادها، ارزش ها و باورهای اخلاقی درگیر است. پژوهش به روش توصیفی تحلیلی انجام و داده ها از منابعِ کتابخانه ای گردآوری شده است. تأملات بر روی فیلمِ مرثیه برف، نشان داد کارکردهای زیبایی شناختیِ فُرمیک، این روابط را به فضایی هم آمیخته، تنشی و سیّال تبدیل کرده است؛ به گونه ای که ارزش ها و مفاهیم در ساختاری نرم و منعطف و در عینِ حال نظام مند و منسجم شکل می گیرند.
تولید و تفسیر نشانه ها در هنر تعاملی بر اساس نظریه ی بودریار، مورد مطالعاتی آثار گروه تیم لب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۸ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
61 - 71
حوزههای تخصصی:
امروزه به کارگیری فن آوری های نوین در خلق آثار هنری به گسترش رویکرد های تعاملی در هنر دامن زده است. نگاه خاص ژان بودریار فیلسوف معاصر و از نظریه پردازان پست مدرن به جایگاه فن آوری در زندگی بشر امروز ، زمینه را برای بررسی نظرات او در هنر تعاملی فراهم ساخته است. به اعتقاد بودریار نشانه ها و رمزگان در جامعه ی پسامدرن بر همه ی شئون زندگی ازجمله هنرتسلط یافته و او به کرات نگرانی خود را از فراموش شدن واقعیت جهان در بین وانموده ها و نشانه ها بیان نموده است. هدف از پژوهش حاضر این است که با تکیه بر مفاهیم کلیدی نظریات بودریار همچون وانمایی و ارزش نشانه و با بررسی دو نمونه ازآثار تعاملی گروه طراحان تیم لب، به این پرسش پاسخ داده شود، چگونه بازتولید نشانه ها و وانمایی مد نظر بودریار در هنر تعاملی رخ می دهد؟ برای نایل آمدن به این هدف، از شیوه توصیفی- تحلیلی و گردآوری اطلاعات با استفاده از منابع مکتوب و دیجیتال استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد حضور و کنش مخاطب در هنر تعاملی و تفاوت دیدگاه و نحوه ارتباط او با اثر، نشانه های جدیدی را خلق کرده که بازتولید و تکثیر پذیری نشانه ها در کنار عواملی همچون تعامل، تخیل و حس مخاطب، منجر به محو تمایز بین وانموده و واقعیت و خلق نشانه های بی ارجاع به جهان واقع می گردد.
پیدایی خط افق در نقاشی با نگاه به سفال نگاره های سلجوقی تا نسخه نگاره های ایلخانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۸ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
97 - 109
حوزههای تخصصی:
خط افق به ویژه در طبیعت نمایی، همچون شیرازه ای آسمان را به زمین می پیوندد و هرآنچه را در این فضاست، به شیوه ای منطقی، جای گیر می سازد. گرچه امروز، بازنمایی خط افق در نقاشی آسان می نماید؛ بررسی نسخه نگاره های پیشاتیموری، تکاپوهای هنرمندان را در رسیدن به چهارچوبی برای بازنمایی روشمندِ عناصر بصری، بدون سردرگمی در فضای آسمان زمین بازمی نماید. پژوهش کنونی با کنکاش در آثار سده های 5 8ه می کوشد روند پیدایی و چهارچوب های ترسیمی خط افق، نیز جنبه هایی از کارآمدی آن را در نقاشی ایرانی آشکار سازد. بازخوانی نگاره های ایرانی برپایه چهارچوب های منطقی و فهم پذیر هندسی، چگونگی صورت یابی و معناپذیری آن ها را دست یافتنی می سازد و این هنر را از پدیده ای دیگرجهانی به سپهر ادراکی بیننده امروز می آورد. پژوهش نشان می دهد در نخستین آثار، مرزبندی فضای آسمان و زمین صورت نمی گرفته و فضای تصویر، معلق بوده است. سپس، هنرمندان کوشیده اند این فضا را با ترسیم مرز آسمان(خط آسمان) و گاه مشخص نمودن حدود آبگیرها (ترازهای آبگیر) به سامان آورند. بهره گیری از کادرهای پایین نقاشی در جایگاه تراز (کادر ترازها) و سپس پرداخت پهنه زمین (خط زمین) گام های بعدی ایشان بود؛ تا سرانجام در نسخه های ایلخانی، خط افق پدیدار شد و سامان یابی و گسترش ژرفناکی نقاشی ایرانی را ممکن ساخت. پژوهش به شیوه توصیفی تحلیلی و با جستجویِ افزون بر 30 نمونه سفالینه و 300 نسخه نگاره از 40 نسخه برجسته سده های یادشده، پیش می رود.
مقایسه هنر بلوچی دوزی ایران و پاکستان از نظر شیوه نقش پردازی، رنگ بندی و تکنیک های دوخت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۸ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
101 - 113
حوزههای تخصصی:
بلوچی دوزی از مشهورترین هنرهای سنتی در میان اقوام بلوچ ساکن در ایران و پاکستان است. مردم این دو خطه در بحث بلوچی دوزی دارای فرهنگ یکسانی هستند اما تمایز بین طرح و تکنیک در مناطق مختلف بلوچستان موجب گستردگی جغرافیای این هنر و تنوع بالا به لحاظ نقوش و نحوه اجرا گشته است. بر این مبنا پژوهش حاضر به شیوه توصیفی- تحلیلی و با تکیه بر مطالعات میدانی و کتابخانه ای، در پی پاسخگویی بدین پرسش ها است که: میان شیوه دوخت و طراحی نقوش در بلوچی دوزی ایران و پاکستان چه شباهت هایی وجود دارد؟ و مهم ترین تفاوت های موجود در این عرصه کدام اند؟ برای بررسی بهتر، نمونه ها به شیوه انتخابی از میان چهل تکنیک دوخت رایج در مراکز عمده بلوچی دوزی ایران و پاکستان برگزیده شدند. سپس با در نظر گرفتن سه شاخصه اساسی؛ نقش پردازی، رنگ بندی و تکنیک اجرا با رویکرد تطبیقی مقایسه ای میان آن ها صورت گرفت. یافته ها نشان گر آن است که با وجود شباهت های چشمگیر میان بلوچی دوزی ایران و پاکستان، تکنیک دوخت و شیوه اجرای نقش بر روی پارچه، ایجاد تمایز میان بلوچی دوزی های این دو کشور را امکان پذیر می سازد. همچنین شمارش تاروپود در بلوچی دوزی ایران که نوعی مهارت دوخت تلقی می شود، سلیقه هنری خاصی را در این آثار رقم زده که وجه ممتاز این هنر در ایران است.
نقش و عملکرد زنان در مجلس شورای اسلامی دوره پنجم (1375- 1379ش)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پارلمان به عنوان یک نهاد مدنی مدرن در ایران، در سنجش با سایر کشورهای خاورمیانه سابقه قدیمی تری دارد. پس از پیروزی جنبش مشروطه، زنان در ساختارهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اجرایی جامعه ایران، نسبت به دوره های پیشین از موقعیت بهتری برخوردار شدند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، جایگاه زنان در حوزه های مختلف نه تنها کاهش پیدا نکرد، که در بعضی موارد افزایش هم یافت. در دوره پنجم مجلس شورای اسلامی (1375-1379ش) مشارکت زنان از نظر کمی و کیفی، بهبود چشم گیری داشت. در این دوره، تعداد نمایندگان زن به 14 نفر افزایش یافت. این نمایندگان با کمک سایر همتایان خویش، کمیسیون زنان، جوانان و خانواده را تشکیل دادند و از منظر مسائل زن و خانواده به قانون گذاری پرداختند. آن ها با نقش آفرینی و حضور مؤثر در تهیه پیش نویس، ارائه طرح ها و فعالیت های بین المجالس، با تصویب قوانین مهمی به رشد و تعالی زن و خانواده در جامعه کمک کردند. تحقیق حاضر، با بهره گیری از روش پژوهش کیفی و رویکردی تحلیلی-توصیفی، در پی پاسخ به این پرسش است که فعالیت نمایندگان زن در دوره پنجم مجلس شورای اسلامی، چه پیامدهایی برای جایگاه بانوان در جامعه داشت. فرضیه پژوهش چنین است که نمایندگان زن با حمایت نهادهای مدنی و فعالیت هدفمند در پارلمان، با تصویب و اصلاح قوانین، به پیشرفت موقعیت زنان در جامعه کمک کردند.
بررسی و تحلیل نمادشناسانه نقش مایه درخت نخل در هنر جیرفت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جیرفت که به باور برخی از پژوهشگران و باستان شناسان، همسان و همپایه میان رودان رخ می نماید، بستری غنی از آثار باستانی ارزشمند دارد. این آثار که به واسطه وقوع سیلی در سال 1380خورشیدی سر از زیر خاک برآوردند، خبر از فرهنگی چند هزار ساله در این خطه از سرزمین ایران دادند که می توان گفت برای چند هزاره در این خاک خفته مانده بود. این آثار که راویان فرهنگ کهن جیرفت قلمداد می شوند، چنانچه رمزگشایی گردند، ناگفته های بسیاری از مباحث اساطیری، آیین ها، اعتقادات و باورهای جامعه زمان خویش را بازگو خواهند کرد. این پژوهش بر آن است تا با واکاوی سه مورد از آثار دربردارنده نقش مایه درخت نخل، در فهم زبان غیر نوشتاری فرهنگ جیرفت کوشش نماید و بدین وسیله در بازسازی بافت و ساختار آن یاری رساند. پژوهش حاضر بر آن است تا با بهره گیری از رویکردهای مطرح در شمایل نگاری و شمایل شناسی، به درک راز پنهان در سه اثری بپردازد که نقش مایه درخت نخل را در دل خود به تصویر کشیده اند و با نگاهی موشکافانه به عناصر و کنشگرهای سازنده آثار مذکور، در جستجوی صدایی ناشنوده و گم مانده در ژرفای این فرهنگ پرشکوه باشد که زمان شکل گیری آن به سه هزار سال پیش از میلاد باز می گردد. بدین سان، این پژوهش با بهره گیری از روش توصیفی- تحلیلی، مشاهده گری آثار مکشوفه، با تکیه بر داده های باستان شناختی و پژوهش کتابخانه ای، چگونگی تصویرگری نقش نخل در هنر جیرفت را مورد واکاوی قرار داده است.
واکاوی مضامین اخلاقی مرتبط با زنان در اندرزنامه آذرباد مهر اسپندان در حوزه مفاهیم تعلیمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیات اندرزی در بین متون پهلوی به دلیل طرح مفاهیم اخلاقی از جایگاه ویژه ای برخوردار است. در این راستا متن اندرزی منسوب به آذرباد مهراسپندان از موبدان موبد عصر شاپور دوم ساسانی حاوی نکات تعلیمی قابل تأملی است که با هدف تربیت نسل نگاشته شده است. جستار حاضر به روش توصیفی تحلیلی و با تکیه بر ترجمه های موجود از منابع کهن فارسی میانه زرتشتی بر آن است تا رهیافت های تعلیمی این متن را در خصوص زنان مورد واکاوی قرار دهد و در پی پاسخ گویی به این پرسش است که؛ تعالیم اندرزی متن آذرباد مهراسپندان در خصوص زنان چه بوده و چه عواملی بر محتوای آن تاثیرگذار بوده است؟ بررسی ها بیانگر این است که در اندرزنامه مزبور تعلیم زنان در چارچوب معطوف به زندگی خانوادگی و اجنماعی مورد توجه ویژه قرار گرفته است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که رهیافت های تعلیمی زنان در اندرزنامه مزبور عبارتند از: 1. اهتمام به ازدواج و فرزندآوری؛ 2. تعلیم و فرهنگ پذیری؛ 3. توجه به ویژگی رفتاری شرم و حیا؛ 4. عدم اعتماد به زنان. بدین معنا که هر چند آذرباد معتقد به فراهم نمودن بستر آموزش و تعلیم برای زنان در کنار فرزندان است؛ اما زنان را تابع مردان دانسته که می بایست تحت تکفل همسر بوده و در روابط با آنان جانب احتیاط رعایت شود. این نگرش متأثر از سنت تعلیمی پیش از عصر ساسانی بوده که سینه به سینه منتقل شده و در ادبیات تعلیمی شفاهی، زنان را در رتبه ای پایین تر از مردان قرار داده و در این متن نیز بر آن صحه گذاشته شده است.
مطالعه تطبیقی ادبیات و شعر از دیدگاه منطق فازی در مقایسه با منطق دو ارزشی ارسطویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۶
59 - 78
حوزههای تخصصی:
منطق فازی به نوعی از روزگاران کهن وجود داشته است اما بررسی روشمند آن به سال 1965 بر می گردد، زمانی که پرفسور لطفی زاده مقاله «مجموعه های فازی» را ارائه نمود. منطق فازی در تقابل با منطق ارسطویی، پدیده های جهان را به دوگانه های متضاد تقسیم نمی کند بلکه هر چیزی را به صورت حوزه ای بر روی یک طیف می بیند که از کمترین درجه آغاز و به بیشترین درجه ختم می شود. هر عضو می تواند همزمان به چند مجموعه تعلق داشته باشد و حاصل جمع عضویت ها لزوماً برابر صد نیست. در رابطه با منطق فازی و ادبیات و بویژه شعر در ایران کار چندانی صورت نگرفته است و اگرچه این مقاله نخستین گام نیست، اما می کوشد تا بخش کوچکی از خلأ موجود را پر نماید. پرسشهای اصلی این نوشتار عبارتند از اینکه: آیا ادبیات پدیده ای فازی است؟ آیا شعر را می توان با منطق فازی بررسی نمود؟ اجزاء تشکیل دهنده یک اثر ادبی مفروض، چگونه به آن هویتی فازی می دهند؟ آیا ایهام، ابهام و استعاره، خود پدیده هایی فازی هستند؟ چگونه؟ آیا می توان مرزی میان شعر، نظم، نثر و محاورات روزمره قائل شد؟ مقاله حاضر به صورت گذرا منطق فازی را بررسی می نماید و سپس پیامدهای تفکر و منطق فازی را در حوزه شعر و ادبیات با تکیه بر ایهام و استعاره به بررسی می نشیند.
واکاوی تطبیقی گونه های روایت در سمک عیار و کنت مونت کریستو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۶
242 - 259
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر به بررسی و تحلیل گونه های روایت در «سمک عیار» و «کنت مونت کریستو» می پردازد. «سمک عیار» بزرگترین میراث منثور ما در قرن ششم هجری است و «کنت مونت کریستو» اثر الکساندر دوما در قرن نوزدهم میلادی خلق شد که در دسته بندی های ادب داستانی در ذیل رمانس قرار می گیرند. چگونگی کاربرد گونه های روایت در این دو اثر برجسته ایرانی و فرانسوی مسأله اصلی این پژوهش است که با روش توصیفی- تحلیلی مورد بررسی قرار می گیرد. روایت مهم ترین عنصر داستانی این آثار است، نویسندگان علاوه بر نمایش نوع راوی به شخصیت پردازی و توصیف نیز پرداخته اند. یافته ها حکایت از این دارد که راوی در «سمک عیار» و «کنت مونت کریستو» دانای کل نامحدود ناهمسان متن گراست و گونه های روایت درآن ها به دو صورت سوم شخص مفرد و اول شخص جمع مشاهده شدند. در «سمک عیار» و «کنت مونت کریستو» چندگونگی روایت وجود دارد که باعث جذابیت بیشتر آن ها شده است. راوی در هر دو اثر منتخب عملکرد مشابه دارد؛ درون نمای بیرونیست.
بررسی زبانی و انتقادی ضبط نام شهر هانگجوی چین در کهن ترین نسخ خطی تاریخ وصّاف
منبع:
پژوهشنامه زبان ادبی دوره ۱ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
39 - 60
حوزههای تخصصی:
وصّاف الحضره در کتاب تجزیه الأمصار و تزجیه الاعصار معروف به تاریخ وصاف، «دارالملک» چین در زمان فتوحات قوبیلای خان را توصیف کرده و آن را «سواد اعظم ممالک چین» خوانده است. نام این شهر در نسخ خطی و چاپی تاریخ وصّاف به شکل های مختلف ثبت و ضبط شده: خُترای، خنرای، خنزای، خُنزای و ... . در چاپ سنگی بمبئی این شهر به خطا با خانبالیغ یا پکن یکی دانسته شده، و در متون بعدی به تبعیت از چاپ بمبئی به صورت «خُترای» ضبط شده است. در پژوهش حاضر با مراجعه به 11 دست نوشت از کهن ترین نسخ خطی تاریخ وصّاف، و دیگر متون تاریخی عصر مغول و منابع چینی نام این شهر بررسی شده است. «خنزای» که در نسخ خطی و چاپی تاریخ وصّاف به صورت «خترای» تصحیف شده، ریختی کهن از بندری بزرگ در چین است که در دیگر متون کهن تاریخی و سفرنامه های فارسی و عربی به صورت های «خانجو» (التفهیم)، «خَنسا» (الرحله ابنِ بطّوطه)، «خنسای» (جامع التواریخ، تاریخ بناکتی، نزهه القلوب، خطای نامه)، «خینگسای» (جامع التواریخ)، «هینکسای» (آثار و احیا)، «کینزی» (سفرهای مارکوپولو)، «کانسی» (سفرهای فرایِر اودوریک)، «کامپسی» (سفرهای جان دِ ماریگنُلّی) و «کاسی» (کتاب اسقف اعظم سلطانیه) آمده، و همان شهری است که امروزه هانجو/ هانگجو/ هانگژو خوانده و نوشته می شود. تلفظ نام این شهر به صورت «خُنزای» (به ضم حرف «خ») در کهن ترین دست نوشت های تاریخ وصّاف، مشابه یکی از تلفظ های نخستین هجای نام این شهر (کاراکتر «行») در دوره ماندارینِ متقدم است که دارای تلفظی بین ضمه و فتحه بوده است.
تاریخ اجتماعی معماری خانه و زندگی خانگی امکان و فایده کاربستِ مفاهیم و روش های تاریخ اجتماعی در تاریخ نگاشتِ معماری ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رهیافت به تاریخ معماری خانگی ایران با نظر به تاریخ اجتماعی آن به منزله دانشی میان رشته ای هنوز نوپاست؛ در حالی که شواهد مرتبط با معماری خانه ها در میان منابع تاریخی کم نیست. راه منطقی برای این کار فهم و ایضاح روش ها و اسباب مورخانی است که تاریخ اجتماعی معماری نوشته اند. در این پژوهش نخست از راه نقد درونی متن یکی از تاریخ نامه های معتبر اجتماعی معماریِ غرب، درباره خانه و زندگی خانگی، برخی مفاهیم آشنا در حوزه علوم اجتماعی شامل خانوار و خانواده، جنس و جنسیت، قدرت و منزلت، تحرک اجتماعی در نسبت با معماری خانه های حومه شهری انگلیسی و طرز کار به دست آمد؛ سپس برای سنجش امکان کاربست این رویکرد در تاریخ نویسی اجتماعی معماری ایران، این مفاهیم به متونی مرتبط با زندگی خانگی در تهران قاجاری عرضه شد. تکیه بر شواهد تاریخی مبتنی بر این متون حکایت از آن دارد که با ملاحظاتی علمی، می توان برخی از دست مایه های نظری و روش های دانشوران علوم اجتماعی را برای بسط دیدگاه ها و تفسیرهای تاریخی از معماری ایران نیز به خدمت گرفت. دست یافت به این هدف مستلزم آن است که منابع تاریخی هر دوره در اینجا قاجاریان را از حیث شواهدی که از هر دو مقوله گروه های اجتماعی و معماری به دست می دهند، از نو خواند. علاوه بر این برخی محددیت ها در مواجهه با این موضوع هست که به تفاوت در ماهیت اجتماعی و فرهنگی دو جامعه انگلیس و ایران مربوط است.
بازخوانی جایگاه و هویت زنان هنرمند قاجاری با نگاهی به رقم ها و ترقیم ها (در گذار از عهد فتحعلی شاه تا آغاز پهلوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تاریخ هنر ایران اساسا تاریخی درباری و مردانه است و حامیان و هنرمندانش را مردان تشکیل داده اند. در این فضای مردسالار اگر هم جایی برای حضور زنان بوده باشد، آثاری است که زن صرفا موضوع آنهاست و به یک معنا جایگاه ابژه را دارد. اما این روند در عهد فتحعلی شاه قاجار و به دست دختران خوشنویس شاه و عده ای از زنان درباری تغییر کرد. زنان دربار قاجار علاوه بر کار هنری، به امر مهم درج نام و نشان خود (رقم) در پای آثار و مکتوبات شان نیز مبادرت ورزیده اند و از این حیث پیشگام جریانی هستند که تا پیش از این مسبوق به سابقه نبوده است. این پژوهش به روش تاریخی و تحلیلی، و با هدف بازخوانی هویت و شناخت جایگاه مغفول زنان صاحب رقم از دوره فتحعلی شاه تا دوره پهلوی انجام گرفته و در پی پاسخ به این پرسش هاست که کیفیت و میزان ترقیم آثار هنری به دست زنان در حوزه خوشنویسی و تصویرگری عصر قاجار تا اوایل دوره پهلوی چه تحولاتی را به خود دیده است؟ و این عمل اساسا چه دلالت های اجتماعی ای در پی داشته است؟ ارزیابی نمونه های موجود گویای آن است که رقم ها با گذشت زمان فراگیر شده و به تدریج از انحصار دربار و اعیان بیرون آمده است. این مهم را اصولا باید معلول تحولات سیاسی و اجتماعی، از جمله در آگاهی و مطالبه گری زنان، تحول نظام آموزش و تعدیل مطلق گرایی دانست. عمل ترقیم آثار هنری به دست زنان هنرمند با مفاهیم ضمنی عمده ای همراه بوده که خودآگاهی، تشخص، اعتبار و مالکیت (هویت فردی) از مهم ترین آنهاست.
واکاوی جامعه شناختیِ پیامدهای هژمونی توتالیتاریسم بعثی در سروده های شریف وَرزِر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پایداری سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۸
97 - 137
حوزههای تخصصی:
شریف وَرزِر شاعر کُرد عراقی از شعرای معاصر در قرن بیستم است که دوران حیاتش در سایه سیطره رژیم توتالیتر بعث بر اقلیم کردستان سپری شده و شاهد ارتکاب جنایت و نسل کُشی بر ضدّ مردم کُرد و رنج و دردمندی آنان بوده است. در چنین شرایطی، وَرزِر به عنوان شاعری متعهّد، سروده های خود را به آینه بازنمایی رنج های مردم و خشونت سیستماتیک و جنایت های رواداشته شده بر آنان از سوی رژیم بعث تبدیل کرده و روایتگر عذاب های مردمِ بی بهره از حقّ زندگی و آزادی در سیستم افراط گرای فاشیستی توتالیتر گشته است. از آن روی که تاکنون جستار مستقلّی به بررسی پیامدهای هژمونی رژیم توتالیتر بعث در سروده های شریف وَرزِر نپرداخته است، نگارنده بر آن است تا به تحلیل پیامدهای سیطره رژیم بعث در سروده های شاعر بپردازد. مسأله بنیادین پژوهش حاضر این است که جلوه های اقتدارگرایی و تمامیّت خواهیِ منجر به ارتکاب جنایت و خشونت و نسل کُشی، چگونه و در چه قالب هایی در سروده های شاعر نمود یافته و با چه مفاهیمی پیوند خورده است؟ جهت بررسی این مسأله، نگارنده از روش توصیفی تحلیلی مُبتنی بر بررسی جامعه شناختیِ بُن مایه های سروده هایِ شاعر بهره گرفته است. قتل عام و نسل کُشی، کوچاندن قهری و انتقال به اردوگاه های کار اجباری، شکنجه و خشونت سیستماتیک، ویرانگری و تخریب و آوارگی مردم از بارزترین بروندادهای سلطه رژیم توتالیتر بعث بر مناطق کُردنشین بوده که در سروده های وَرزِر بازنمایی شده است و با رویکرد تاریخی سیاسیِ همه سونگر، روایتگر رنجی جانکاه و خشونت و نسل کُشیِ برآمده از انسانیّت زدایی و قتل عامی چندهزار نفره در فرایند هیچ انگاری دیگریِ بیگانه و غیرِ عرب بوده است.
ادات منطقی در منطق های نامتعارف براساس نظریه تنوع معنای کواین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منطق پژوهی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۷)
23 - 56
حوزههای تخصصی:
تبیین معنای ادات منطقی در این نوشته، ذیل مباحث معرفت شناسی و سمنتیکی است و رویکردی فلسفی-منطقی دارد. همچنین حوزه فلسفه زبان و ارتباط بین دستور زبان و منطق، از دیگر قلمروهایی است که به آن پرداخته شده است. پس از شکل گیری منطق کلاسیک، منطق های جدیدی با هدف تعمیم یا اصلاح منطق کلاسیک، پا به عرصه حضور گذاشتند. معتبر نبودن برخی از قضایای منطق کلاسیک در این نظام های جدید، که منطق نامتعارف نامیده شدند، چالش ها و پرسش های جدی در زمینه ماهیت منطق به وجود آورد. کواین از جمله کسانی است که با مطرح کردن نظریه تنوع معنا، موضعی کاملاً متفاوت نسبت به منطق های نامتعارف اتخاذ نمود. او از منظری معرفت شناسانه و با اتکا بر زبان طبیعی به داوری ما بین منطق ها پرداخت. بنا بر نظریه کواین، تغییر در منطق، تغییر در موضوع و در واقع تغییر معنای ادات منطقی در منطق های مختلف است. نظریه تنوع معنایی کواین غالباً مورد پذیرش است اما منتقدانی نیز دارد. در این مقاله، نظریه تنوع معنایی کواین و مسیری که کواین در فلسفه زبان و معناشناسی خود طی می کند تا به این نتیجه برسد، شرح داده شده و تلقی های مختلفی که از این نظریه وجود دارد، مطرح گردیده است. در گام بعدی، انتقادهای وارد بر کواین، شرح و ارزیابی شده است. در انتها نتیجه گیری می شود که همواره تغییر منطق های مختلف، به معنای تغییر موضوع نیست و پذیرش تغییر موضوع، نمی تواند لزوماً تغییر معنای ادات منطقی را به همراه داشته باشد.
بررسی خودآیینی استتیک در اندیشۀ الکساندر گوتلیب باومگارتن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
139 - 156
حوزههای تخصصی:
هدف مقاله این است که با روش توصیفی تحلیلی به این پرسش پاسخ دهد: آیا باومگارتن می تواند استتیک را به حوزه ای خودآیین تبدیل کند؟ برای نشان دادن استقلال استتیک به معنی شناخت حسی، زیباشناسی و تجربۀ زیباشناختی در هنر از مفروضات، داده ها، استدلال ها و مفاهیم سایر حوزه ها بر مفهوم «کمال» تمرکز و رابطۀ استتیک با منطق و اخلاق بررسی شده است. او با منطقی دانستن صرفِ استتیک مخالف بود؛ اما آن را غیرمنطقی نیز نمی دانست و معتقد بود «قانون» درونی و منطق خاص خود را دارد. مطالعه نشان می دهد قواعد عقلی چون اصل دلیل کافی و اصل امتناع تناقض حاکم بر امور انضمامی است. رویاروی امر تجربی انعطاف ناپذیری این اصول تعدیل می شوند. با تلاش باومگارتن در عقل جایی برای پذیرش قواعد زیباشناختی با درنظرگرفتن کارکرد منعطف تر قوانین عقلانی باز می شود. نزد وی در روش شهودی بازنمایی های حسی به صورت نامتمایز اخلاقی اند. در روش نمادین به واسطۀ ایدۀ زیباشناختی و استفاده از نمادها با حوزۀ اخلاق ارتباط برقرار می کنند. گرایش باومگارتن به فرقۀ پیتیستی، استتیک و دریافت حسی را راهی برای حصول بصیرت، تشخیص و تمایز نامعیّن خوب و بد سوق می دهد. در تجربۀ زیباشناختیِ شعر مفاهیم کمال، عظمت و ارجمندی به سایر حوزه ها پهلو می زند؛ درنتیجه، باومگارتن، موفق به اجرای تمام عیار خودآیینی استتیک به ویژه در تمایز از حوزۀ اخلاق نمی شود.