آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۲

چکیده

متن

 

«قدیم» یکی از اسمای خدای سبحان است.(1)
قدیم بر وزن «فعیل» از ریشه «ق د م» است که معنای دیرینه‏گی در آن خوابیده و بر سبق و تقدم چیزی بر چیز دیگر دلالت دارد(2) قَدِمَ الشیءُ قَدِماً فهو قدیم.(3)
ازل و اوّل مترادف‏های قدیم‏اند.(4)
در علم کلام زیر عنوان الاسماء والصفات و در مباحث اثبات صانع، اثباتِ موجد عالَم، حدوث اجسام، حدوث و قدم عالَم درباره قدیم بحث شده است.(5) و گاهی ضمن مباحث دوام فیض وجود الهی(6) و گاهی در فصل
_______________________________
* اساتید محترم ناظر این مقاله آقایان: عبدالرحیم سلیمانی و رحیم لطیفی.
1. الأسماء والصفات ص 14.
2.مقاییس اللغة ج5، ص 65 وصحاح....
3. مجمع البحرین ج3، ص471.
4. قواعد العقائد، ص 31.
5. انوار الملکوت ص 28 و 51؛ قواعد العقاید ص 31 و 39؛ در فلسفه و حکمت متعالیه گاهی ضمن امور عامه (شرح المنظومه ج2، ص283 الفریدة‏الثالثة).
6. الحکمة المتعالیه ج7، ص282.
_______________________________
جداگانه مطرح گردیده است.(7)؛ در متون عرفانی گاهی ذیل مباحث توحید(8) و گاهی ذیل تفسیر حدیث «کان الله ولا یکون معه شیء» بیان شده است(9)؛ در منابع تفسیری ذیل آیه 3 سوره حدید و در منابع روایی در ابواب اسماء و صفات(10)و تفسیر «الأوّل والاعلیها السلام‏خر» آورده شده است.(11)
تاریخ آغاز بحث «قدیم» به عنوان یکی از صفات خداوند در کلام اسلامی روشن نیست ولی می‏توان گفت از زمانی که مباحث ذات و صفات الهی مطرح بوده بحث «قدیم» نیز مطرح بوده است.
برخی منابع، «قدیم» را به طور مطلق و بدون تفکیک به ذاتی و زمانی این گونه تعریف کرده است: موجودی که وجودش آغازی ندارد.(12)
ابن رشد می‏گوید: مسلمین از قدیم امری را خواهند که او را علت نباشد.(13) موجودی که وجودش از دیگری نباشد.(14)وجودی که پیشینه نیستی نداشته باشد. (15)
مفهوم «قدیم» یک بار به صورت مفهوم اضافی و با مقایسه دو موجود به دست می‏آید که عَرَضی و بالقیاس نامیده می‏شود به این معنی که: هرگاه دو موجود با هم مقایسه شوند هر کدام که بر آن زمان بیشتری سپری شده باشد «قدیم» و آن دیگری «حادث» یا «جدید» نامیده
_______________________________
7.الحکمة‏المتعالیة ج3، ص244.
8. جامع الاسرار ص158و 315.
9.الفتوحات المکیة ج1، ص169 و 2/57.
10.اصول کافی ج1، ص114.
11.التوحید ص 313.
12.قواعد العقاید ص 31؛ المطالب العالیة ج3، ص274؛ انوار الملکوت ص 51؛ الحکمة المتعالیة ج7، ص309، پاورقی س، مجمع البحرین ج3، ص471.
13.تهافت الفلاسفة ص 124
14. التعریفات، ص 74.
15.سرمایؤ ایمان، ص 34.
_______________________________
می‏شود(16).و یک بار به صورت مفهوم حقیقی است، که بر دو گونه ذاتی و زمانی است.
قدیم ذاتی، موجودی است که وجودش از ناحیه غیر نباشد(17) و نیز موجودی که وجودش مستند به ذاتش باشد.(18)
قدیم زمانی، موجودی است که پیشینه نیستی ندارد.(19) و یا موجودی است که، وجودش آغازی ندارد(20)بنابراین هر قدیم ذاتی، قدیم زمانی نیز است و نه بالعکس. و هر قدیم زمانی، قدیم اضافی است و نه بالعکس.(21)
مباحث حدوث و قدم، اقسام و احکام آن‏ها ذیل مدخل قدم و حدوث قابل دست‏یابی است.
پرسش اصلی در این زمینه این است که، قدیم بودن خداوند به کدام یک از معانی مذکور است؟ و آیا غیر از خداوند به دیگر موجودات می‏توان «قدیم» اطلاق کرد؟ و اگر می‏شود به چه معنی است؟
بسیاری از متکلمان، خداوند را «قدیم زمانی»، و در مقابل، عالَم (ما سوی الله) را «حادث زمانی» می‏دانند؛ چون اگر عالَم قدیم زمانی باشد یعنی همواره موجود بوده است و خداوند فاعل موجَب می‏شود و نه مختار که بطلان‏اش آشکار است.(22)
فلاسفه و حکماء می‏گویند: حادث زمانی بودن عالَم، با دوام فیاضیّت خداوند که از قدرت بی‏انتهای او سرچشمه
_______________________________
16. الحکمة المتعالیة ج3، ص244؛ شرح اصول کافی ، کتاب التوحید، باب حدوث العالم؛ شرح المقاصد ج2، ص7.
17.شرح المواقف ج4 ، ص2؛ شرح المقاصد ج2، ص7؛ شرح الاسماء الحسنی ص 12؛ نهایة الحکمة ص 231.
18. شرح المواقف ج4، ص2؛ شرح المقاصد ج2. ص7؛ شرح الاسماء الحسنی، ص 12؛ نهایة الحکمة، ص 231.
19. الحکمة المتعالیة.
20. شرح المقاصد ج2، ص7؛ التعریفات ص 123.
21. التعریفات ص123؛ شرح المواقف ج4، ص2؛ شرح المقاصد ج2 ، ص7.
22.الحکمة المتعالیة ج6، ص310؛ شرح المقاصد ج2، ص8 و10؛ مصابیح الأنوار ج2، ص355.
_______________________________
می‏گیرد، سازگاری ندارد، از این روی با طرح قدیم ذاتی، عالَم را قدیم زمانی و حادث ذاتی می‏دانند و خدای سبحان را قدیم ذاتی؛ یعنی گرچه برای عالَم آغازی نمی‏توان یافت ولی به خاطر امکان ذاتی‏اش نیازمند علت است؛ دلیل دیگری که آورده‏اند این است که: صدور فعلِ ازلی از فاعلِ ازلی که در فاعلیّت نیز تامّ و تمام است هیچ استحاله‏ای ندارد و بلکه محال است از چنین فاعلی فعلِ غیر ازلی سر بزند.(23)
اشاعره که به غیریت صفات خداوند از ذات او قایل‏اند، معتقدند که صفات خداوند مانند ذات او قدیم و ازلی‏اند و لذا به قدیم‏های هشت‏گانه (خدا به اضافه هفت صفت او) قایل شده‏اند ولی معتزله قدیم بودن صفات خدا را نفی و آن‏ها را ثابتات ازلی می‏دانند(24) قولی دیگر مربوط به حرّانیون است که پنج چیز را قدیم می‏دانند: الله تعالی، نفس، هیولی، دهر و خلاء و غیر از این‏ها را هر چه هست حادث می‏دانند.(25)
برخی از دلایل قدیم و ازلی بودن خداوند به قرار زیر است:
الف) متکلمان پس از اثباتِ حدوث عالم، می‏گویند: هر حادثی نیازمند محدِث است، حال اگر آن محدِث خودش نیز حادث باشد، نیازمند محدِث دیگر است و اگر این سلسله به محدثی که حادث نباشد (قدیم باشد) پایان نپذیرد دور و تسلسل می‏شود که لازمه‏اش این خواهد شد که موجود حادثی در عالَم پدید نیاید و حال آن که موجودات حادث موجود شده‏اند پس حتماً در هستی موجودی است که «قدیم» است.(26)
ب) فلاسفه وحکماء با نفی هرگونه قابلیت عدم پذیری از ذات خداوند به قدیم و ازلی بودن او رسیده‏اند، با این بیان که اگر
_______________________________
23.الحکمة المتعالیة ج6، ص310؛ نهایة الحکمة ص 326.
24. الحکمة المتعالیة ج6، ص310؛ شرح المقاصد ج2، ص8.
25.ارشاد الطالبین ص 150.
26.شرح العقاید النسفیه ص 65؛ المطالب العالیه ج1،ص 319؛ حدائق الحقائق ج1، ص659.
_______________________________
قابلیت عدم در ذات خداوند راه داشته باشد، قابلیتش برای وجود و عدم یا مساوی است و یا جانب وجود اولویت دارد، صورت اوّل برای موجود شدن نیازمند مرجح است که واجب بالغیر می‏شود و با واجب الوجود بودن او نمی‏سازد؛ و در صورت دوم لازم می‏آید یک شی‏ء در عین حالی که ممکن است(قابلیت عدم و وجود را دارد) بالذات اولویت به سوی وجود را داشته باشد و این هم محال است.(27)
به بیان دیگر: در جای خود ثابت شده که خداوند واجب الوجود بالذات است، و هر واجب الوجود بالذاتی باید قدیم و ازلی باشد، چون مفهوم واجب الوجود این است که: حقیقت آن قابلیت برای عدم را ندارد پس واجب الوجود بودن با حادث بودن نمی‏سازد.(28)
در تمام موادری که مشتقات «قدم» در قرآن مجید به کار رفته ، معنای عرضی و بالقیاس آن(تقدّم زمان چیزی بر چیز دیگر) مراد است «تالله انّک لفی ضلالک القدیم»(29) «و القمر قدّرناهُ منازِل حتّی عادَ کالعُرجُون القدیم»(30؛ امّا واژه اول در آیه «هو الأوّل والاعلیها السلام‏خر» به معنی اصطلاحی قدیم به کار رفته است یعنی خداوند موجود بی آغاز و بی نیاز است.(31)
برخی روایات، «قدیم» و «ازلی» را در شمار اسامی خداوند ذکر کرده است.(32)؛ برخی دیگر به تفسیر و تبیین مفهوم آن پرداخته است، امام صادق‏علیه السلام در تفسیر «هو الأوّل والاعلیها السلام‏خر» فرمود: آغازی که پیش از او آغازی نبودو نخستی بر او پیشی نجسته است، و آخر است نه به این معنی که نهایتی دارد آن طوری که از اتصاف مخلوقات به این وصف فهمیده می‏شود بلکه او قدیم، اوّل و آخر است، همیشه
_______________________________
27.المطالب العالیه ج1، ص327.
28. المطالب العالیه، ج1، ص318؛ شرح نهج البلاغؤ ابن ابی الحدید ج9، ص255.
29.یوسف/95.
30.یس/49.
31. التوحید، باب معنی الأوّل والاعلیها السلام‏خر ص 313؛ اصول کافی ج1، ص115؛ بحارالانوار ج3ص283.
32. التوحید ص 194؛ بحارالانوار ج4، ص187.
بوده و پیوسته خواهد بود نه آغازی دارد و نه انجامی(33) و برخی دیگر بر قدیم بودن خداوند استدلال آورده است، امام علی‏علیه السلام فرمود: الدال علی قدمه بحدوث خلقه وبحدوث خلقه علی وجوده.(34) این روایت نورانی روح برهان متکلمان است که پیشتر ذکر شد.
در پایان یادآور می‏شویم که ازلی که مترادفِ قدیم است، در منطق نیز تنها با موضوعیت خداوند کاربرد دارد، در برخی از اقسام موجّهات ثبوت محمول برای موضوع ضروری است مانند ضروریه ذاتیّه و ضروریّه ازلیّه، ضروریّه ذاتیه قضیّه‏ای است که در آن حمل محمول بر موضوع ضرورت دارد مادامی که ذات موضوع باشد مانند «الإنسان حیوان بالضرورة» امّا ضروریّه ازلیّه قضیه‏ای است که حمل محمول بر موضوع ضرورت دارد بدون این که حتی به وجود موضوع مقیّد شده باشد که این قسم ویژه وجود حق تعالی و صفات او است مانند الله تعالی موجود بالضرورة الأزلیّه و حیّ، قادر، عالم و... بالضرورة الأزلیّة. این قسم را اشرف قضایا نیز نامیده‏اند.(35)
_______________________________
33. التوحید، ص 313؛ اصول کافی ج، ص115؛ بحار الانوار ج3، ص283.
34. نهج البلاغه، خطبه 185.
35. شرح الاشارات ج1، ص146؛ شرح المنظومة ج1، ص260.

تبلیغات