قدیم (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
«قدیم» یکی از اسمای خدای سبحان است.(1)
قدیم بر وزن «فعیل» از ریشه «ق د م» است که معنای دیرینهگی در آن خوابیده و بر سبق و تقدم چیزی بر چیز دیگر دلالت دارد(2) قَدِمَ الشیءُ قَدِماً فهو قدیم.(3)
ازل و اوّل مترادفهای قدیماند.(4)
در علم کلام زیر عنوان الاسماء والصفات و در مباحث اثبات صانع، اثباتِ موجد عالَم، حدوث اجسام، حدوث و قدم عالَم درباره قدیم بحث شده است.(5) و گاهی ضمن مباحث دوام فیض وجود الهی(6) و گاهی در فصل
_______________________________
* اساتید محترم ناظر این مقاله آقایان: عبدالرحیم سلیمانی و رحیم لطیفی.
1. الأسماء والصفات ص 14.
2.مقاییس اللغة ج5، ص 65 وصحاح....
3. مجمع البحرین ج3، ص471.
4. قواعد العقائد، ص 31.
5. انوار الملکوت ص 28 و 51؛ قواعد العقاید ص 31 و 39؛ در فلسفه و حکمت متعالیه گاهی ضمن امور عامه (شرح المنظومه ج2، ص283 الفریدةالثالثة).
6. الحکمة المتعالیه ج7، ص282.
_______________________________
جداگانه مطرح گردیده است.(7)؛ در متون عرفانی گاهی ذیل مباحث توحید(8) و گاهی ذیل تفسیر حدیث «کان الله ولا یکون معه شیء» بیان شده است(9)؛ در منابع تفسیری ذیل آیه 3 سوره حدید و در منابع روایی در ابواب اسماء و صفات(10)و تفسیر «الأوّل والاعلیها السلامخر» آورده شده است.(11)
تاریخ آغاز بحث «قدیم» به عنوان یکی از صفات خداوند در کلام اسلامی روشن نیست ولی میتوان گفت از زمانی که مباحث ذات و صفات الهی مطرح بوده بحث «قدیم» نیز مطرح بوده است.
برخی منابع، «قدیم» را به طور مطلق و بدون تفکیک به ذاتی و زمانی این گونه تعریف کرده است: موجودی که وجودش آغازی ندارد.(12)
ابن رشد میگوید: مسلمین از قدیم امری را خواهند که او را علت نباشد.(13) موجودی که وجودش از دیگری نباشد.(14)وجودی که پیشینه نیستی نداشته باشد. (15)
مفهوم «قدیم» یک بار به صورت مفهوم اضافی و با مقایسه دو موجود به دست میآید که عَرَضی و بالقیاس نامیده میشود به این معنی که: هرگاه دو موجود با هم مقایسه شوند هر کدام که بر آن زمان بیشتری سپری شده باشد «قدیم» و آن دیگری «حادث» یا «جدید» نامیده
_______________________________
7.الحکمةالمتعالیة ج3، ص244.
8. جامع الاسرار ص158و 315.
9.الفتوحات المکیة ج1، ص169 و 2/57.
10.اصول کافی ج1، ص114.
11.التوحید ص 313.
12.قواعد العقاید ص 31؛ المطالب العالیة ج3، ص274؛ انوار الملکوت ص 51؛ الحکمة المتعالیة ج7، ص309، پاورقی س، مجمع البحرین ج3، ص471.
13.تهافت الفلاسفة ص 124
14. التعریفات، ص 74.
15.سرمایؤ ایمان، ص 34.
_______________________________
میشود(16).و یک بار به صورت مفهوم حقیقی است، که بر دو گونه ذاتی و زمانی است.
قدیم ذاتی، موجودی است که وجودش از ناحیه غیر نباشد(17) و نیز موجودی که وجودش مستند به ذاتش باشد.(18)
قدیم زمانی، موجودی است که پیشینه نیستی ندارد.(19) و یا موجودی است که، وجودش آغازی ندارد(20)بنابراین هر قدیم ذاتی، قدیم زمانی نیز است و نه بالعکس. و هر قدیم زمانی، قدیم اضافی است و نه بالعکس.(21)
مباحث حدوث و قدم، اقسام و احکام آنها ذیل مدخل قدم و حدوث قابل دستیابی است.
پرسش اصلی در این زمینه این است که، قدیم بودن خداوند به کدام یک از معانی مذکور است؟ و آیا غیر از خداوند به دیگر موجودات میتوان «قدیم» اطلاق کرد؟ و اگر میشود به چه معنی است؟
بسیاری از متکلمان، خداوند را «قدیم زمانی»، و در مقابل، عالَم (ما سوی الله) را «حادث زمانی» میدانند؛ چون اگر عالَم قدیم زمانی باشد یعنی همواره موجود بوده است و خداوند فاعل موجَب میشود و نه مختار که بطلاناش آشکار است.(22)
فلاسفه و حکماء میگویند: حادث زمانی بودن عالَم، با دوام فیاضیّت خداوند که از قدرت بیانتهای او سرچشمه
_______________________________
16. الحکمة المتعالیة ج3، ص244؛ شرح اصول کافی ، کتاب التوحید، باب حدوث العالم؛ شرح المقاصد ج2، ص7.
17.شرح المواقف ج4 ، ص2؛ شرح المقاصد ج2، ص7؛ شرح الاسماء الحسنی ص 12؛ نهایة الحکمة ص 231.
18. شرح المواقف ج4، ص2؛ شرح المقاصد ج2. ص7؛ شرح الاسماء الحسنی، ص 12؛ نهایة الحکمة، ص 231.
19. الحکمة المتعالیة.
20. شرح المقاصد ج2، ص7؛ التعریفات ص 123.
21. التعریفات ص123؛ شرح المواقف ج4، ص2؛ شرح المقاصد ج2 ، ص7.
22.الحکمة المتعالیة ج6، ص310؛ شرح المقاصد ج2، ص8 و10؛ مصابیح الأنوار ج2، ص355.
_______________________________
میگیرد، سازگاری ندارد، از این روی با طرح قدیم ذاتی، عالَم را قدیم زمانی و حادث ذاتی میدانند و خدای سبحان را قدیم ذاتی؛ یعنی گرچه برای عالَم آغازی نمیتوان یافت ولی به خاطر امکان ذاتیاش نیازمند علت است؛ دلیل دیگری که آوردهاند این است که: صدور فعلِ ازلی از فاعلِ ازلی که در فاعلیّت نیز تامّ و تمام است هیچ استحالهای ندارد و بلکه محال است از چنین فاعلی فعلِ غیر ازلی سر بزند.(23)
اشاعره که به غیریت صفات خداوند از ذات او قایلاند، معتقدند که صفات خداوند مانند ذات او قدیم و ازلیاند و لذا به قدیمهای هشتگانه (خدا به اضافه هفت صفت او) قایل شدهاند ولی معتزله قدیم بودن صفات خدا را نفی و آنها را ثابتات ازلی میدانند(24) قولی دیگر مربوط به حرّانیون است که پنج چیز را قدیم میدانند: الله تعالی، نفس، هیولی، دهر و خلاء و غیر از اینها را هر چه هست حادث میدانند.(25)
برخی از دلایل قدیم و ازلی بودن خداوند به قرار زیر است:
الف) متکلمان پس از اثباتِ حدوث عالم، میگویند: هر حادثی نیازمند محدِث است، حال اگر آن محدِث خودش نیز حادث باشد، نیازمند محدِث دیگر است و اگر این سلسله به محدثی که حادث نباشد (قدیم باشد) پایان نپذیرد دور و تسلسل میشود که لازمهاش این خواهد شد که موجود حادثی در عالَم پدید نیاید و حال آن که موجودات حادث موجود شدهاند پس حتماً در هستی موجودی است که «قدیم» است.(26)
ب) فلاسفه وحکماء با نفی هرگونه قابلیت عدم پذیری از ذات خداوند به قدیم و ازلی بودن او رسیدهاند، با این بیان که اگر
_______________________________
23.الحکمة المتعالیة ج6، ص310؛ نهایة الحکمة ص 326.
24. الحکمة المتعالیة ج6، ص310؛ شرح المقاصد ج2، ص8.
25.ارشاد الطالبین ص 150.
26.شرح العقاید النسفیه ص 65؛ المطالب العالیه ج1،ص 319؛ حدائق الحقائق ج1، ص659.
_______________________________
قابلیت عدم در ذات خداوند راه داشته باشد، قابلیتش برای وجود و عدم یا مساوی است و یا جانب وجود اولویت دارد، صورت اوّل برای موجود شدن نیازمند مرجح است که واجب بالغیر میشود و با واجب الوجود بودن او نمیسازد؛ و در صورت دوم لازم میآید یک شیء در عین حالی که ممکن است(قابلیت عدم و وجود را دارد) بالذات اولویت به سوی وجود را داشته باشد و این هم محال است.(27)
به بیان دیگر: در جای خود ثابت شده که خداوند واجب الوجود بالذات است، و هر واجب الوجود بالذاتی باید قدیم و ازلی باشد، چون مفهوم واجب الوجود این است که: حقیقت آن قابلیت برای عدم را ندارد پس واجب الوجود بودن با حادث بودن نمیسازد.(28)
در تمام موادری که مشتقات «قدم» در قرآن مجید به کار رفته ، معنای عرضی و بالقیاس آن(تقدّم زمان چیزی بر چیز دیگر) مراد است «تالله انّک لفی ضلالک القدیم»(29) «و القمر قدّرناهُ منازِل حتّی عادَ کالعُرجُون القدیم»(30؛ امّا واژه اول در آیه «هو الأوّل والاعلیها السلامخر» به معنی اصطلاحی قدیم به کار رفته است یعنی خداوند موجود بی آغاز و بی نیاز است.(31)
برخی روایات، «قدیم» و «ازلی» را در شمار اسامی خداوند ذکر کرده است.(32)؛ برخی دیگر به تفسیر و تبیین مفهوم آن پرداخته است، امام صادقعلیه السلام در تفسیر «هو الأوّل والاعلیها السلامخر» فرمود: آغازی که پیش از او آغازی نبودو نخستی بر او پیشی نجسته است، و آخر است نه به این معنی که نهایتی دارد آن طوری که از اتصاف مخلوقات به این وصف فهمیده میشود بلکه او قدیم، اوّل و آخر است، همیشه
_______________________________
27.المطالب العالیه ج1، ص327.
28. المطالب العالیه، ج1، ص318؛ شرح نهج البلاغؤ ابن ابی الحدید ج9، ص255.
29.یوسف/95.
30.یس/49.
31. التوحید، باب معنی الأوّل والاعلیها السلامخر ص 313؛ اصول کافی ج1، ص115؛ بحارالانوار ج3ص283.
32. التوحید ص 194؛ بحارالانوار ج4، ص187.
بوده و پیوسته خواهد بود نه آغازی دارد و نه انجامی(33) و برخی دیگر بر قدیم بودن خداوند استدلال آورده است، امام علیعلیه السلام فرمود: الدال علی قدمه بحدوث خلقه وبحدوث خلقه علی وجوده.(34) این روایت نورانی روح برهان متکلمان است که پیشتر ذکر شد.
در پایان یادآور میشویم که ازلی که مترادفِ قدیم است، در منطق نیز تنها با موضوعیت خداوند کاربرد دارد، در برخی از اقسام موجّهات ثبوت محمول برای موضوع ضروری است مانند ضروریه ذاتیّه و ضروریّه ازلیّه، ضروریّه ذاتیه قضیّهای است که در آن حمل محمول بر موضوع ضرورت دارد مادامی که ذات موضوع باشد مانند «الإنسان حیوان بالضرورة» امّا ضروریّه ازلیّه قضیهای است که حمل محمول بر موضوع ضرورت دارد بدون این که حتی به وجود موضوع مقیّد شده باشد که این قسم ویژه وجود حق تعالی و صفات او است مانند الله تعالی موجود بالضرورة الأزلیّه و حیّ، قادر، عالم و... بالضرورة الأزلیّة. این قسم را اشرف قضایا نیز نامیدهاند.(35)
_______________________________
33. التوحید، ص 313؛ اصول کافی ج، ص115؛ بحار الانوار ج3، ص283.
34. نهج البلاغه، خطبه 185.
35. شرح الاشارات ج1، ص146؛ شرح المنظومة ج1، ص260.
قدیم بر وزن «فعیل» از ریشه «ق د م» است که معنای دیرینهگی در آن خوابیده و بر سبق و تقدم چیزی بر چیز دیگر دلالت دارد(2) قَدِمَ الشیءُ قَدِماً فهو قدیم.(3)
ازل و اوّل مترادفهای قدیماند.(4)
در علم کلام زیر عنوان الاسماء والصفات و در مباحث اثبات صانع، اثباتِ موجد عالَم، حدوث اجسام، حدوث و قدم عالَم درباره قدیم بحث شده است.(5) و گاهی ضمن مباحث دوام فیض وجود الهی(6) و گاهی در فصل
_______________________________
* اساتید محترم ناظر این مقاله آقایان: عبدالرحیم سلیمانی و رحیم لطیفی.
1. الأسماء والصفات ص 14.
2.مقاییس اللغة ج5، ص 65 وصحاح....
3. مجمع البحرین ج3، ص471.
4. قواعد العقائد، ص 31.
5. انوار الملکوت ص 28 و 51؛ قواعد العقاید ص 31 و 39؛ در فلسفه و حکمت متعالیه گاهی ضمن امور عامه (شرح المنظومه ج2، ص283 الفریدةالثالثة).
6. الحکمة المتعالیه ج7، ص282.
_______________________________
جداگانه مطرح گردیده است.(7)؛ در متون عرفانی گاهی ذیل مباحث توحید(8) و گاهی ذیل تفسیر حدیث «کان الله ولا یکون معه شیء» بیان شده است(9)؛ در منابع تفسیری ذیل آیه 3 سوره حدید و در منابع روایی در ابواب اسماء و صفات(10)و تفسیر «الأوّل والاعلیها السلامخر» آورده شده است.(11)
تاریخ آغاز بحث «قدیم» به عنوان یکی از صفات خداوند در کلام اسلامی روشن نیست ولی میتوان گفت از زمانی که مباحث ذات و صفات الهی مطرح بوده بحث «قدیم» نیز مطرح بوده است.
برخی منابع، «قدیم» را به طور مطلق و بدون تفکیک به ذاتی و زمانی این گونه تعریف کرده است: موجودی که وجودش آغازی ندارد.(12)
ابن رشد میگوید: مسلمین از قدیم امری را خواهند که او را علت نباشد.(13) موجودی که وجودش از دیگری نباشد.(14)وجودی که پیشینه نیستی نداشته باشد. (15)
مفهوم «قدیم» یک بار به صورت مفهوم اضافی و با مقایسه دو موجود به دست میآید که عَرَضی و بالقیاس نامیده میشود به این معنی که: هرگاه دو موجود با هم مقایسه شوند هر کدام که بر آن زمان بیشتری سپری شده باشد «قدیم» و آن دیگری «حادث» یا «جدید» نامیده
_______________________________
7.الحکمةالمتعالیة ج3، ص244.
8. جامع الاسرار ص158و 315.
9.الفتوحات المکیة ج1، ص169 و 2/57.
10.اصول کافی ج1، ص114.
11.التوحید ص 313.
12.قواعد العقاید ص 31؛ المطالب العالیة ج3، ص274؛ انوار الملکوت ص 51؛ الحکمة المتعالیة ج7، ص309، پاورقی س، مجمع البحرین ج3، ص471.
13.تهافت الفلاسفة ص 124
14. التعریفات، ص 74.
15.سرمایؤ ایمان، ص 34.
_______________________________
میشود(16).و یک بار به صورت مفهوم حقیقی است، که بر دو گونه ذاتی و زمانی است.
قدیم ذاتی، موجودی است که وجودش از ناحیه غیر نباشد(17) و نیز موجودی که وجودش مستند به ذاتش باشد.(18)
قدیم زمانی، موجودی است که پیشینه نیستی ندارد.(19) و یا موجودی است که، وجودش آغازی ندارد(20)بنابراین هر قدیم ذاتی، قدیم زمانی نیز است و نه بالعکس. و هر قدیم زمانی، قدیم اضافی است و نه بالعکس.(21)
مباحث حدوث و قدم، اقسام و احکام آنها ذیل مدخل قدم و حدوث قابل دستیابی است.
پرسش اصلی در این زمینه این است که، قدیم بودن خداوند به کدام یک از معانی مذکور است؟ و آیا غیر از خداوند به دیگر موجودات میتوان «قدیم» اطلاق کرد؟ و اگر میشود به چه معنی است؟
بسیاری از متکلمان، خداوند را «قدیم زمانی»، و در مقابل، عالَم (ما سوی الله) را «حادث زمانی» میدانند؛ چون اگر عالَم قدیم زمانی باشد یعنی همواره موجود بوده است و خداوند فاعل موجَب میشود و نه مختار که بطلاناش آشکار است.(22)
فلاسفه و حکماء میگویند: حادث زمانی بودن عالَم، با دوام فیاضیّت خداوند که از قدرت بیانتهای او سرچشمه
_______________________________
16. الحکمة المتعالیة ج3، ص244؛ شرح اصول کافی ، کتاب التوحید، باب حدوث العالم؛ شرح المقاصد ج2، ص7.
17.شرح المواقف ج4 ، ص2؛ شرح المقاصد ج2، ص7؛ شرح الاسماء الحسنی ص 12؛ نهایة الحکمة ص 231.
18. شرح المواقف ج4، ص2؛ شرح المقاصد ج2. ص7؛ شرح الاسماء الحسنی، ص 12؛ نهایة الحکمة، ص 231.
19. الحکمة المتعالیة.
20. شرح المقاصد ج2، ص7؛ التعریفات ص 123.
21. التعریفات ص123؛ شرح المواقف ج4، ص2؛ شرح المقاصد ج2 ، ص7.
22.الحکمة المتعالیة ج6، ص310؛ شرح المقاصد ج2، ص8 و10؛ مصابیح الأنوار ج2، ص355.
_______________________________
میگیرد، سازگاری ندارد، از این روی با طرح قدیم ذاتی، عالَم را قدیم زمانی و حادث ذاتی میدانند و خدای سبحان را قدیم ذاتی؛ یعنی گرچه برای عالَم آغازی نمیتوان یافت ولی به خاطر امکان ذاتیاش نیازمند علت است؛ دلیل دیگری که آوردهاند این است که: صدور فعلِ ازلی از فاعلِ ازلی که در فاعلیّت نیز تامّ و تمام است هیچ استحالهای ندارد و بلکه محال است از چنین فاعلی فعلِ غیر ازلی سر بزند.(23)
اشاعره که به غیریت صفات خداوند از ذات او قایلاند، معتقدند که صفات خداوند مانند ذات او قدیم و ازلیاند و لذا به قدیمهای هشتگانه (خدا به اضافه هفت صفت او) قایل شدهاند ولی معتزله قدیم بودن صفات خدا را نفی و آنها را ثابتات ازلی میدانند(24) قولی دیگر مربوط به حرّانیون است که پنج چیز را قدیم میدانند: الله تعالی، نفس، هیولی، دهر و خلاء و غیر از اینها را هر چه هست حادث میدانند.(25)
برخی از دلایل قدیم و ازلی بودن خداوند به قرار زیر است:
الف) متکلمان پس از اثباتِ حدوث عالم، میگویند: هر حادثی نیازمند محدِث است، حال اگر آن محدِث خودش نیز حادث باشد، نیازمند محدِث دیگر است و اگر این سلسله به محدثی که حادث نباشد (قدیم باشد) پایان نپذیرد دور و تسلسل میشود که لازمهاش این خواهد شد که موجود حادثی در عالَم پدید نیاید و حال آن که موجودات حادث موجود شدهاند پس حتماً در هستی موجودی است که «قدیم» است.(26)
ب) فلاسفه وحکماء با نفی هرگونه قابلیت عدم پذیری از ذات خداوند به قدیم و ازلی بودن او رسیدهاند، با این بیان که اگر
_______________________________
23.الحکمة المتعالیة ج6، ص310؛ نهایة الحکمة ص 326.
24. الحکمة المتعالیة ج6، ص310؛ شرح المقاصد ج2، ص8.
25.ارشاد الطالبین ص 150.
26.شرح العقاید النسفیه ص 65؛ المطالب العالیه ج1،ص 319؛ حدائق الحقائق ج1، ص659.
_______________________________
قابلیت عدم در ذات خداوند راه داشته باشد، قابلیتش برای وجود و عدم یا مساوی است و یا جانب وجود اولویت دارد، صورت اوّل برای موجود شدن نیازمند مرجح است که واجب بالغیر میشود و با واجب الوجود بودن او نمیسازد؛ و در صورت دوم لازم میآید یک شیء در عین حالی که ممکن است(قابلیت عدم و وجود را دارد) بالذات اولویت به سوی وجود را داشته باشد و این هم محال است.(27)
به بیان دیگر: در جای خود ثابت شده که خداوند واجب الوجود بالذات است، و هر واجب الوجود بالذاتی باید قدیم و ازلی باشد، چون مفهوم واجب الوجود این است که: حقیقت آن قابلیت برای عدم را ندارد پس واجب الوجود بودن با حادث بودن نمیسازد.(28)
در تمام موادری که مشتقات «قدم» در قرآن مجید به کار رفته ، معنای عرضی و بالقیاس آن(تقدّم زمان چیزی بر چیز دیگر) مراد است «تالله انّک لفی ضلالک القدیم»(29) «و القمر قدّرناهُ منازِل حتّی عادَ کالعُرجُون القدیم»(30؛ امّا واژه اول در آیه «هو الأوّل والاعلیها السلامخر» به معنی اصطلاحی قدیم به کار رفته است یعنی خداوند موجود بی آغاز و بی نیاز است.(31)
برخی روایات، «قدیم» و «ازلی» را در شمار اسامی خداوند ذکر کرده است.(32)؛ برخی دیگر به تفسیر و تبیین مفهوم آن پرداخته است، امام صادقعلیه السلام در تفسیر «هو الأوّل والاعلیها السلامخر» فرمود: آغازی که پیش از او آغازی نبودو نخستی بر او پیشی نجسته است، و آخر است نه به این معنی که نهایتی دارد آن طوری که از اتصاف مخلوقات به این وصف فهمیده میشود بلکه او قدیم، اوّل و آخر است، همیشه
_______________________________
27.المطالب العالیه ج1، ص327.
28. المطالب العالیه، ج1، ص318؛ شرح نهج البلاغؤ ابن ابی الحدید ج9، ص255.
29.یوسف/95.
30.یس/49.
31. التوحید، باب معنی الأوّل والاعلیها السلامخر ص 313؛ اصول کافی ج1، ص115؛ بحارالانوار ج3ص283.
32. التوحید ص 194؛ بحارالانوار ج4، ص187.
بوده و پیوسته خواهد بود نه آغازی دارد و نه انجامی(33) و برخی دیگر بر قدیم بودن خداوند استدلال آورده است، امام علیعلیه السلام فرمود: الدال علی قدمه بحدوث خلقه وبحدوث خلقه علی وجوده.(34) این روایت نورانی روح برهان متکلمان است که پیشتر ذکر شد.
در پایان یادآور میشویم که ازلی که مترادفِ قدیم است، در منطق نیز تنها با موضوعیت خداوند کاربرد دارد، در برخی از اقسام موجّهات ثبوت محمول برای موضوع ضروری است مانند ضروریه ذاتیّه و ضروریّه ازلیّه، ضروریّه ذاتیه قضیّهای است که در آن حمل محمول بر موضوع ضرورت دارد مادامی که ذات موضوع باشد مانند «الإنسان حیوان بالضرورة» امّا ضروریّه ازلیّه قضیهای است که حمل محمول بر موضوع ضرورت دارد بدون این که حتی به وجود موضوع مقیّد شده باشد که این قسم ویژه وجود حق تعالی و صفات او است مانند الله تعالی موجود بالضرورة الأزلیّه و حیّ، قادر، عالم و... بالضرورة الأزلیّة. این قسم را اشرف قضایا نیز نامیدهاند.(35)
_______________________________
33. التوحید، ص 313؛ اصول کافی ج، ص115؛ بحار الانوار ج3، ص283.
34. نهج البلاغه، خطبه 185.
35. شرح الاشارات ج1، ص146؛ شرح المنظومة ج1، ص260.