قرآن و آفرینش انسان (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
سخن گفتن دربارهى انسان در عین آسانى، از سختى خاص خود برخوردار مىباشد، چون شناخت انسان از مسایلى است که به سادگى دسترسى به آن ممکن نمىباشد; زیرا انسان داراى گرایشات متعدد و داراى جنبه معنوى مىباشد و مطالعه وتحقیق در هر کدام از خصوصیات انسان نیاز به وقت زیاد و نوشتن مطالب متعدد دارد. لذا در کتب فراوانى از زاویههاى گوناگون، انسان را مورد بررسى قرار دادهاند. و از آنجا که قرآن کتاب وحى مىباشد و کلام خداوند است که خود خالق انسان مىباشد بهترین نظریات در مورد انسان را مىتوان در این کتاب آسمانى دریافت کرد. از این رو، بحث را بیشتر بر نظریهى قرآن متمرکز کرده، نکاتى را در باب «قرآن و انسان» ذکر مىکنیم.
مبدا آفرینش انسان
بحثخلقت انسان از بحثهاى بسیار رایج در بین اهل نظر و مطالعه مىباشد. براى پى بردن به این مطلب که این مسئله همواره مورد بحثبوده است چند نظریه را یادآورى مىکنیم. درباره چگونگى پیدایش نوع آدم در زمین دو نظر است: یکى آراى فلسفى قدیم و ظواهر دینى که از این نظر انواع و اصول خلقتبدون سابقه پدید آمده، و نظر استقرایى دیگر که از فروع فلسفه نشو و ارتقا و تکامل است پیدایش انواع را از دانى به عالى و به هم پیوسته مىشمارد و هر نوع پایین را با گذشت زمان و تاثیر محیط منشا نوع بالاتر مىداند جزئیات این نظریه از جهت تجربه و کلیات این نظریه از جهت ادلهى فلسفى چنانکه باید اثبات نشد. (1)
«خلاصه نظریه دوم این است که زمین یکى از سیارات قطعه از خورشید جدا شده و ابتداء در حال فروزندگى و میعان بوده است پس رفته رفته در اثر عوامل مخصوص سرد شده و بارانهاى سنگین بر آن باریده و سیلها جارى شده و دریاها پدیدار گردیده سپس یک سلسله ترکیباتى بین آب و زمین پیدا شده و نباتاتى دریایى روییده است این نباتات که داراى باکترىهاى زنده بود متکامل شده و در نتیجه اى آنها ماهى و سایر حیوانات دریایى پدید آمده و سپس به ترتیب ماهى پرنده (ذو حیاتین) حیوان خشکى و انسان به وجود آمده است و تمام این مراتب در اثر تکامل است که ترکیبات زمین به خود دیده و به دنبال آن گیاهان و حیوانات دریایى و حیوانات ذو حیاتین وحیوانات خشکى وبالاخره انسان به وجود آمده است». (2)
علامه طباطبایى رحمه الله در رداین نظریه مىگوید: این فرضیه، دلیل مخصوصى آن را اثبات نمىکند و مىتوان فرض کرد که انواع به طور کلى از هم جدا و مستقل باشند بدون اینکه تطورى که نوعى را به نوع دیگر مبدل سازد در کار بیاید بلى صرفا یک سلسله تطوراتى سطحى در زمینه حالات هر نوع وجود دارد بدون این که ذات آنها دستخوش تحول شود و تجربه تحول فردى را از یک نوع به نوع دیگر مشاهده ننموده است و هرگز دیده نشده میمونى به انسان تبدیل شود. (3)
درباره چگونگى آفرینش انسان و همچنین سایر موجودات زنده از دیرباز دو عقیده متضاد در میان دانشمندان وجود داشته است گروهى از دانشمندان معتقد به استقلال انواع جانداران و عدم تکون نوعى از نظر نوع دیگر و گروهى دیگر طرفدار تبدل انواع بودند. اعتقاد به تبدل انواع به بعضى از فلاسفه یونان باستان نسبت داده مىشود; در قرون جدید طرفدارانى پیدا کرده است که مهمترین آنان «چارلز داروین» طبیعىدان انگلیسى قرن نوزدهم مىباشد. (4)
داروین دو نظر پر سر و صدا عرضه کرد یکى دربارهى کلیه موجودات زنده و دیگرى دربارهى خصوص انسان. به موجب نظریه اول که در کتاب «اصل انواع» منتشر شد همه انواع حیوانات در اصل از یک نوع سرچشمه گرفته، رفته رفته یک نوع به دو نوع و بعد به چند نوع تبدیل شده است. نظریه دوم که در کتاب «اصل انسان» عنوان شده است مىگوید انسان که یکى از انواع موجودات زنده استبا میمون از یک منشا بوده و این دو داراى اجداد مشترکى بودند. (5)
در نظریه دوم، داروین و پیروانش معتقدند که تفاوتهاى بین انسان و حیوان را ناچیز یافته، قبایل بدوى بازمانده، طبق توصیفى که داروین از آنها به دست مىدهد همان حلقهى مفقوده بین انسان و حیوانند. و دانشمند دیگرى ادعا کرده بین انسان و عالیترین میمونها تفاوت کمترى هست تا بین عالیترین و پستترین میمونها. (6)
مبدا و مراحل تکامل خلقت انسان در قرآن
بعد از این که دو نظریه مطرح در بین صاحب نظران را اجمالا بیان کردیم وقت آن رسیده است که خود را در محضر قرآن قرار دهیم و ببینیم قرآن با کدامیک از دو نظریه هماهنگى و موافقت دارد یا این که نظر سومى را دارد. این که انسان ابتداء به صورت مستقل خلق شده یا این که تکامل یافته از موجودات زنده دیگر مىباشد در قرآن کریم مىخوانیم :
«ان مثل عیسى عند الله کمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون».
«همانا مثل خلقت عیسى علیه السلام در خارق العاده بودن به امر خدا مانند خلقت آدم بوده است که خدا او را از خاک آفرید پس بدان خاک گفتبشرى به حدکمال باش هماندم چنان گردید».
جریان حضرت عیسى علیه السلام را در جنبه استقلال آن به حضرت آدم علیه السلام که کاملا مستقل به وجود آمده است مقایسه مىکند. یعنى تصریح دارد که اصل آدم به صورت مستقل از خاک گرفته شده است و قرآن نه پدر و مادرى براى آدم قایل مىباشد و نه آدم را تکامل یافته از موجودات دیگر مىداند. و در آیه «بداء خلق الانسان من طین» (7) ابتداى خلقت انسان را از طین مىداند نه از راه دیگر. پس قرآن انسان را نوعى مستقل فرض کرده است و فرضیه تکامل انواع که در نتیجه آن انسان از نوع دیگر به وجود آمده باشد مورد قبول قرآن نمىباشد. آنچه را که قرآن از آن حکایت مىکند مراحلى را خاک پشتسر گذاشته تا انسان به وجود آمده استحالا این که این مراحل چگونه گذشته است تصریحى در این زمینه ندارد. مثلا آیه
«و لقد خلقنا الانسان من سلالة من طین» (8)
یعنى بعد از مرحله تراب مرحله دیگرى که مخلوط آب و خاک مىباشد که همان گل مىباشد، آن هم مىفرماید گل خالص در سیر تکاملى انسان به عنوان یکى از مراحل آمده است. و علامه طباطبایى رحمه الله مىفرماید :«منظور از انسان نوع انسان است پس شامل آدم و مادون آن مىشود و مراد از خلق ، خلق ابتدایى است که همان حضرت آدم علیه السلام مىباشد» (9) بعد از مرحله گل شدن قرآن حکایت از گل و لاى تغییر یافته مىکند:
«لقد خلقنا الانسان من صلصال من حماء مسنون». (10)
معلوم مىشود که در آن گل هم فعل و انفعالاتى دیگر به وجود آمده است و صرفا گل تازه و جدید به دست آمده نبوده است، بلکه حالت دیگرى بر آن دست داده است . مرحله دیگر که قرآن کریم از آن خبر مىدهد:
«خلق الانسان من صلصال کالفخار». (11)
صلصال را علامه طباطبایى رحمه الله به معنى گل خشک معنى کرده است. (12)
گل بعد از این که مراحل چندگانه را پشتسر گذاشتبه صورت خشک شده در آمد و شکل خاصى به خود گرفت و دیگر آن حالت نرم و شکل پذیرى قبلى را ندارد، از آن به صلصال تعبیر مىکنیم.
حال وقت آن رسیده است که دو مطلب را مورد توجه قرار دهیم :
اول این که طبق قرآن کریم اصل انسان از چه مىباشد آیا انسان خود مراحل خلقتش از خاک شروع شده و سیر تکاملى طى کرد یا این که انسان تکامل یافته موجودات دیگر است؟
مطلب دیگر که در مورد انسان باید روشن شود این است که این مراحل تکامل آیا به سرعتسپرى شد و لحظهاى انسان خلق شده یا این که مدتى در سیر تکاملى مراحل طى شد؟
در مورد نکته اول که اصل انسان استقلالا است نه تکامل یافته موجودات دیگر، آیات قرآن به خوبى این مطلب را دلالت دارند و قرآن کریم مراحل پنجگانهاى را بیان مىکند:
مرحله اول: خلقت را از تراب شروع مىکند.
مرحله دوم: همان طین که مخلوط آب و خاک یعنى گل مىباشد.
مرحله سوم: سلاله از طین که همان گل خالص است.
مرحله چهارم:
«صلصال من حماء مسنون»
که عبارت از گل و لاى تغییر یافته مىباشد.
مرحله پنجم: «صلصال کالفخار»: گل خشک شده مانند کوزه مىباشد.
مجمع البیان مراحل چندگانه را بدین عبارت مطرح مىکند: «اصل آدم کان من تراب و ذلک قوله«خلقه من تراب» ثم جعل التراب طینا و ذلک قوله: «خلقه من طین» ثمترک ذلک الطین حتى تغیر و استرخى و ذلک قوله: «من حماء مسنون» ثم ترک حتى جفوذلک قوله: «من صلصال» فهذه الاقوال لا تناقض فیها اذ هی اخبار عن حالاته المختلفة». (13)
از عبارت مجمع هم به راحتى و روشنى مراحل پنجگانه فهمیده مىشود پس بنابر دیدگاه قرآن خلقت انسان از خاک شروع مىشود سپس وارد مرحله دوم که مخلوط آب و خاک است و بعد از آن گل خالص و سپس بعد از تغییراتى در آن به صورت خشک در آمده و آماده پذیرش روح مىشود. پس از نظر قرآن انسان موجودى مستقل مىباشد نه این که از تکامل موجودات دیگر به وجود آمده باشد، و انسانهاى فعلى از نسل ابوالبشر یعنى حضرت آدم علیه السلام مىباشند.
اما در مورد نکته دوم; که آیا این مراحل به سرعت طى شده استیا به کندى؟ گرچه قرآن تصریحى در این باب ندارد، اما با دقت در آیات ،بیشتر استشمام تدریجى بودن و کندى مىشود یعنى مراحل به صورت طبیعى طىشده است. با توجه به این که عوامل طبیعى هم از عمال خداوند مىباشد در واقع خالق خداوند است. قول ضعیفى هم در ذیل آیه
«هل اتى على الانسان حین من الدهر لم یکن شیئا مذکورا» (14)
قبل انه اتى (15) على آدم (16) اربعون سنة لم یکن شیئا مذکورا لا فی السماء و لا فی الارض بل کان جسدا ملقى من طین قبل ان ینفخ فیه الروح (17) .
نکته دیگر از آنجا که قرآن شریف براى مردم آمده است و فهم متوسط مردم را در نظر گرفته است فهم عرفى از مراحلى که قرآن کریم یاد مىکند این است که بین هر مرحله با مرحله دیگر مدتى فاصله شده باشد و اگر همه مراحل یک لحظه طى شده باشد عرفا دیگر به آن اطلاق مرحله نمىشود گرچه با دقت عقلیه به آن اطلاق مرحله بشود.
اشکال: با توجه به آیه «قال یا ابلیس ما منعک ان تسجد لما خلقتبیدی...» (18) تعبیر به «بیدی» دارد احتمال این که انسان اولى خلقت آن از طریق عوامل طبیعى گرچه عمال خداوند هستند را از بین مىبرد در نتیجه برداشتهایى از قبیل نظریه تکامل در مورد خلقت انسان مردود است. (19)
جواب: نسبة خلقه الى الید للتشریف بالاختصاص کما قال: «نفخت فیه من روحى» وتشبیه الید کنایة عن الاهتمام التام بخلقه وصنعه فان الانسان انما یستعمل الیدین فیما به یتم به من العمل» (20) یعنى نسبت دادن خلق به ید براى شرافت است و تثنیه بودن آن هم کنایه از اهتمام تام به خلقت آدم است.
طرح یک اشکال وجواب آن
نویسنده کتاب خلقت انسان مىگوید: همانطور که در مقدمهى کتاب ذکر شد راجع به خلقت انسان آنچه از زبان ادیان تقلید و یا تلفیق اخبار جعل شده در تورات شایع کردهاند این است که دو نوع بشر فقط از آدم پدید آمده و آدم هم داراى خلقتى خاص بوده ستخداوند هیکل آدم را از گل ساخته و سپس در آن روح دمیده و او را موجود زندهاى کرده است زوجه این آدم نیز به نحوى از خود آدم خلق شده این زوج توالدها کرده، نوادهى آنها به تدریج زیاد شده و از آنها بشر به وجود آمده است (21) بعد در چند صفحه با اشاره به آیه
«ان الله اصطفى آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران على العالمین» (22)
نتیجه مىگیرد اصطفى به معنى برگزیدن و انتخاب کردن است و در نتیجه همانطور که نوح و آل عمران و آل ابراهیم از میان همنوعان خودشان انتخاب مىشدند لذا آدم هم از میان همنوعان خودش انتخاب شده پس نوع انسان از آدم پدید آمده باشد مبنى درستى ندارد و در نتیجه انسان قبل از حضرت آدم چون هنوز داراى تشخیص و تمییز نبود مسؤول نبوده و بعد از آن به واسطه تشخیص و اختیارى که پیدا مىکند مسؤول مىشود (23) .
جواب: اصطفى در آدم به معنى دیگرى است غیر از معنایى که مستشکل گرفته است که حتما باید گروهى باشند بعد اصطفى معنى بدهد بلکه اصطفى به معنى این که اول خلیفه از نوع انسانى حضرت آدم علیه السلام بود و اول کسى که به وسیله او در توبه باز شد حضرت آدم علیه السلام بود و اول کسى که شرع له الدین.... (24)
بقاى نوع انسان از دیدگاه قرآن
با توجه به این که عمر انسان محدود مىباشد بقاى نوع انسان به چه صورت است از نظر قرآن بقاى با نطفه مىباشد در قرآن داریم :
«خلق الانسان من نطفة...». (25)
علامه طباطبایى مىفرماید: مراد از خلق در این آیه نوع انسان است و نسل آدم مىباشد و شامل حضرت آدم علیه السلام نمىشود. (26)
مخصوصا با توجه به آیه
«ثم جعل نسله من سلالة من ماء مهین» (27)
با توجه به این که خلقت اول انسان را در همین سوره در آیه قبل از این از خاک بیان مىکند پس از آوردن این دو آیه در کنار هم صراحت آیه دوم در نژاد و نسل انسان مشخص مىشود.
و آیه دیگر مراحلى را که نطفه طى مىکند بیان مىکند:
«ثم خلقنا النطفة علقة فخلقنا العلقة مضغة فخلقنا المضغة عظاما فکسونا العظام لحما ثم انشاناه خلقا آخر فتبارک الله...» (28)
با توجه به این که در دو آیه قبل، خبر از خلقت اولى انسان مىدهد و در آیه قبل جاى نطفه که این مراحل را طى مىکند مشخص مىکند فهیمده مىشود که این مراحل در رابطه با نطفه آن هم جهتحفظ بقاى نوع انسان مىباشد نه این که در اصل خلقتحضرت آدم ابوالبشر علیه السلام این مراحل طى شده باشد. ممکن است کسى بگوید که چه اشکالى دارد در مورد حضرت آدم علیه السلام هم بگوییم اصل آن از خاک استسپس در مرحله دوم همین نطفه و بعد مراحل بعدى مىباشد.
علامه طباطبایى رحمه الله در پاسخ مىفرماید:
«ثم جعل نسله من سلالة من ماء مهین»
فالنسل الولادة بانفصال المولود عن الوالدین و المقابلة بین بدء الخلق وبین النسل لا یلائم کون المراد ببدء الخلق بدء الخلق الانسان المخلوق من ماء مهین ولو کان المراد ذلک لکان حقالکلام ان یقال: ثم جعله سلالة من ماء مهین». (29)
از کلام علامه رحمه الله این گونه فهمیده مىشود که اولا: نسل، ولادت منفصل از والدین را مىگویند .
ثانیا: از «مقابلة بین بدء الخلق و بین النسل» فهمیده مىشود که سازگارى ندارد که انسان مخلوق اولى هم از نطفه خلق شده باشد و اگر منظور این بوده مىبایست نسل دیگر برداشته شود. به ناچار باید بپذیریم که آفرینش از خاک دربارهى انسان اول و بعد همانگونه که از قرآن استفاده مىشود انسانهاى بعدى از نطفه که بعد خود نطفه تبدیل به مضغه و علقه... مىشود خلق شدهاند.
خلقتشگفت انگیز انسان در بعد مادى
دربارهى خلقتشگفت انگیز انسان با توجه به آیه قرآن که مىفرماید:
«الذی احسن کل شیء خلقه». (30)
به چند نکته بسیار جالب که علم امروز به آن رسیده است اشاره مىکنیم:
1. قلب که عضلهاى تقریبا به حجم مشت گره کرده مىباشد هر روز به طور متوسط 000، 110 بار مىزند و حدودا 500،10 لیتر خون در بدن به جریان مىاندازد.
2. طول رگهاى بدن انسان در حدود 000،560کیلومتر است، یعنى مسافتى معادل یک برابر و نیم مسافتبین کره زمین تا ماه.
3. تعداد گلبولهاى قرمز و سفید بالغ بر 25 تریلیون است اگر این گلبولها را روى هم قرار دهند طول آن حدود 500،37 کیلومتر یعنى فقط کمى کمتر از مدار زمین در خط استوا خواهد بود.
4. در مغز تعداد 14 میلیارد نرون (سلول عصبى) وجود دارد طول مجموع این اعصاب 000،480 کیلومتر یعنى دوازده برابر طول خط استوا است.
5. در کلیه انسان 200 میلیون کانال بسیار نازک وجود دارد و در آنها هر روز 500 لیتر خون تصفیه مىشود.
6. طول رودهى کوچک 8 متر و قطر آن 3 سانتیمتر است و در هر سانتیمتر 3 تا 4 هزار برآمدگى وجود دارد که در نوک هر یک از آنها 3000 سلول قرار گرفته است.
7. در شبکیه چشم 75 میلیون سلول مخروطى شکل وجود دارد. (31)
8. عدد امواج قرمز نور که در هر ثانیه داخل چشم مىشود 000،458 هزار میلیارد و عدد امواج رنگ بنفش هفتصد و بیست و هفت هزار میلیارد مىباشد.
9. هر شخص معمولى 000،34 نوع آهنگ را مىتواند تشخیص بدهد و مىدانید تشخیص هر آهنگ به گیرنده و عصب خاص نیازمند است.
هدف از خلقت انسان
اگر هدف از خلقتبه این معنى باشد که هدف خالق از خلقت چیست؟ یعنى خالق چه انگیزهاى دارد و چه چیزى عامل محرک او مىباشد. به این معنى خالق نمىتواند هدفى داشته باشد. زیرا هدفى که برانگیزاننده فاعل استبه این معنا است که چیزى که باعثشده است فاعل فاعل باشد چیزى است که فاعل در کار خود طبعا مىخواهد به آن برسد و این مستلزم نقص فاعل است.
اما یک وقت، هدف از خلقت، فعل است; غایت فعل این است که هر کارى را در نظر بگیریم به سوى هدف و کمال است و براى آن کمال آفریده شده است این فعل آفریده شده که به آن کمال برسد نه فاعل این کار را کرده که خود به کمال برسد. در این صورت خلقت غایتدار، و بطور کلى ناموس این عالم چنین است که هر چیزى وجودش از نقص شروع مىشود و مسیرش مسیر کمال است. مسئله این که غایت در خلقت انسان چیستبر مىگردد به این که ماهیت انسان چیست و در انسان چه استعدادهایى نهفته است و براى آن چه کمالاتى امکان دارد. هر کمالى که در امکان انسان باشد انسان براى آن کمالات آفریده شده است. ما غالبا به صورت مفهومى کلى که درست هم هست مىگوییم انسان براى رسیدن به سعادت آفریده شده است و خداوند هم از خلقت انسان هدفى ندارد و سودى نمىخواهد بلکه انسان را آفریده که به سعادت برسد. اما هدف در قرآن به صورت جزئىتر آمده است:
«ا فحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الینا لا ترجعون». (32)
اگر بازگشتبه خدا نباشد خلقت عبث است ، قرآن در آیات مکرر مسئله قیامت را با مسئله حق بودن و باطل نبودن خلقت و لغو و بازى نبودن خلقت توام کرده و در واقع استدلال کرده است. و در حقیقت این قیامت و بازگشتبه خدا است که توجیه کننده خلقت این عالم است. و در جاى دیگر تصریح دارد:
«ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون». (33)
در این آیه، قرآن عبادت را به عنوان غایتخلقت ذکر نموده است. (34)
باز در مورد دیگر تصریح مىکند که هدف از خلقت چه مىباشد، مىفرماید:
«هو انشاءکم من الارض و استعمرکم فیها فاستغفروه».
در اینجا اولا نفرموده «انشاکم فی الارض» یعنى نفرمود شما را در زمین آفرید فرمود: «انشاکم من الارض»یعنى شما را از زمین بیرون آورد، مثل این که اشاره استبه همان معنى که زمین مادر دوم شماست; ثانیا فرمود: «و استعمرکم فیها» از شما عمران و آبادى زمین را مىخواهد. (35)
چند پرسش و پاسخ
1.آیا همسر آدم علیه السلام هم از نوع خود آدم بوده است؟
پاسخ: با توجه به آیه
«یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها...» (36)
علامه طباطبایى رحمه الله مىفرماید: منظور از«نفس واحدة» آدم و از «زوجها» زن او است و این دو پدر و مادر نسل کنونى انسان مىباشند. و ظاهر جمله «و خلق منها زوجها» این است که مىخواهد بگوید زوج این فرد هم مثل خودش از همین نوع است. و آنچه که در بعضى از کتب تفسیر ذکر شده که آیه در صدد بیان این مطلب است که جفت این فرد از خودش گرفته شده و خداوند او را جزء بدن وى آفریده است همان طور که در بعضى اخبار است که خداوند زن آدم را از یکى از دندههاى وى آفرید هیچ شاهدى از خود آیه بر آن نمىتوان یافت. (37)
2. آیا تاریخ عمر انسان هفت هزار سال استیا عمر آن از میلیونها سال هم تجاوز مىکند؟
پاسخ: دانشمندان ژیولوژى(علم طبقات زمین) گفتهاند که عمر انسان از میلیونها سال هم تجاوز مىکند گرچه تاریخ یهود عمر انسان را بیش از هفت هزار سال نمىداند.
اما قرآن صریحا بیان نکرده است که آیا ظهور نوع انسان منحصر به همین دوره ستیا این که قبلا هم ادوارى بر اوگذشته که ما آخرین آنها هستیم گرچه مىتوان از آیه
«و اذ قال للملائکة انی جاعل فی الارض خلیفة...» (38)
استشمام کرد که قبل از این دورهى کنونى ادوار دیگر نیز بر نوع انسان گذشته باشد. (39)
3. با توجه به این که افراد بشر به چهار دسته سفید پوستان و سیاه پوستان و زرد پوستان(مانند اهالى چین و ژاپن) و سرخ پوستان (مانند هندوان (امریکا) تقسیم مىشوند چون اختلاف خون نیز هستبعضى گفتهاند که به ناچار هر کدام باید مبدا خاصى داشته باشند پس مبدا نوع انسان لااقل چهار زوج است؟
پاسخ: اختلاف خون که آن را منشا اختلاف رنگ دانستهاند مفید نمىباشد زیرا با توجه به این که بحثهاى طبیعى امروز مبنى بر تطور انواع است روى این مبنا چگونه مىتوان اطمینان پیدا کرد که اختلاف خون و رنگ مستند به تطور این نوع نباشد و در بسیارى از حیوانات مانند اسب و گوسفند و فیل و غیره تطورات مسلمى رخ داده است.» (40)
4. کشف قاره امریکا با بومیان که در آن زندگى مىکردند خود باعث مىشود که اصل انسان را بیش از یک زوج بدانیم، زیرا نمىتوان احتمال داد که نسل بومیان امریکا که با مسافتى طولانى از ساکنین نیم کره شرقى جدا بودهاند با هم از یک نسل باشند.
پاسخ: عمر انسان آنطور که علماى طبیعى نوشتهاند به میلیونها سال مىرسد و آنچه را که تاریخ ضبط کرده بیش از شش هزار سال نیستبنابراین چه مانعى دارد که حوادثى در ماقبل تاریخ قاره امریکا را از سایر قارهها جدا کرده باشد. و اینک آثار زیاد زمینشناسى در دست است که نشان مىدهد به مرور زمان تغییرات مهمى در سطح زمین به وجود آمده است از قبیل تبدیل دریا به خشکى و خشکى به دریا و کوه به دشت و بالعکس. (41)
بعد علامه رحمه الله مىگوید: قرآن تقریبا تصریح دارد که نسل موجود بشر به یک زن و مرد که پدر و مادر تمام افرادند مىرسد و اسم مرد را حضرت آدم نامیده و اسم زن در قرآن نام برده نشده است. در روایات از آن تعبیر به حوا کردهاند. (42)
5. ممکن است گفته شود مراد از آدم در قرآن آدم نوعى است نه شخصى از آنجا که آفرینش هر انسانى از زمین منشا گرفته وبقایش هم بسته به زاد و ولد استبه نام آدم نامیده شده و ممکن است این مطلب را از آیه
«لقد خلقناکم ثم صورناکم ثم قلنا للملائکة اسجدوا...» استفاده نمود. (43)
پاسخ: علاوه بر این که خلاف ظاهر آیات است، آیات دیگر آن را تخطئه مىکنند مثلا آنجا که خداوند قصه آدم و سجده و ملائکه و امتناع شیطان از سجده را متذکر مىشود. (44) مانند آیه:
«واذ قلنا للملائکة اسجدوا لادم فسجدوا الا ابلیس قال ء اسجد لمن خلقت طینا». (45)
پىنوشتها:
1. پرتوى از قرآن:1/113.
2. المیزان، علامه طباطبایى،در تفسیر آیه 1 سوره نساء.
3. همان.
4. نظریه تکامل از دیدگاه قرآن.
5.نظریه تکامل از دیدگاه قرآن.
6. علم و د ین، ایان باربور،ص 114 ترجمه خرمشاهى.
7. آل عمران/59.
8. سجده/7.
9. مؤمنون/12.
10. المیزان در ذیل آیه 12 سوره مؤمنون.
11. حجر/26.
12. الرحمن/14.
13. المیزان ذیل آیه مورد بحث.
14.مجمع البیان.
15.دهر/1.
16.روزگار.
17. مجمع البیان در ذیل همین آیه.
18. ص/75.
19. نظریه تکامل از دیدگاه قرآن.
20. تفسیر المیزان در ذیل آیه مورد بحث.
21. خلقت انسان، ص 100.
22. آل عمران/33.
23. خلقت انسان،ص 107، 106، 105.
24. المیزان:3/165.
25. نحل/4.
26. المیزان در ذیل همین آیه.
27. سجده/8.
28. مؤمنون/14.
29.المیزان در ذیل آیه 8 سوره سجده.
30. سجده/7.
31. این 7 مورد از مجله «شاهد» شماره 139، شهریور 1366، ص 42.
32. مؤمنون/115.
33. ذاریات/56.
34. تکامل اجتماعى انسان،ص 70 به بعد، اثر استاد شهید مرتضى مطهرىرحمه الله .
35. بیست گفتار، ص 74، شهیدمطهرى، چاپ صدرا.
36. نساء/1.
37. خلاصهاى از آنچه علامه در تفسیر المیزان در ذیل همین آیه فرمودهاند.
38. بقره/30.
39. المیزان در ذیل آیه اول سوره نساء.
40. المیزان در ذیل آیه اول سوره نساء.
41. همان
42. همان.
43. اعراف/11.
44. المیزان در ذیل آیه یک سوره نساء.
45. اسراء/61.
مبدا آفرینش انسان
بحثخلقت انسان از بحثهاى بسیار رایج در بین اهل نظر و مطالعه مىباشد. براى پى بردن به این مطلب که این مسئله همواره مورد بحثبوده است چند نظریه را یادآورى مىکنیم. درباره چگونگى پیدایش نوع آدم در زمین دو نظر است: یکى آراى فلسفى قدیم و ظواهر دینى که از این نظر انواع و اصول خلقتبدون سابقه پدید آمده، و نظر استقرایى دیگر که از فروع فلسفه نشو و ارتقا و تکامل است پیدایش انواع را از دانى به عالى و به هم پیوسته مىشمارد و هر نوع پایین را با گذشت زمان و تاثیر محیط منشا نوع بالاتر مىداند جزئیات این نظریه از جهت تجربه و کلیات این نظریه از جهت ادلهى فلسفى چنانکه باید اثبات نشد. (1)
«خلاصه نظریه دوم این است که زمین یکى از سیارات قطعه از خورشید جدا شده و ابتداء در حال فروزندگى و میعان بوده است پس رفته رفته در اثر عوامل مخصوص سرد شده و بارانهاى سنگین بر آن باریده و سیلها جارى شده و دریاها پدیدار گردیده سپس یک سلسله ترکیباتى بین آب و زمین پیدا شده و نباتاتى دریایى روییده است این نباتات که داراى باکترىهاى زنده بود متکامل شده و در نتیجه اى آنها ماهى و سایر حیوانات دریایى پدید آمده و سپس به ترتیب ماهى پرنده (ذو حیاتین) حیوان خشکى و انسان به وجود آمده است و تمام این مراتب در اثر تکامل است که ترکیبات زمین به خود دیده و به دنبال آن گیاهان و حیوانات دریایى و حیوانات ذو حیاتین وحیوانات خشکى وبالاخره انسان به وجود آمده است». (2)
علامه طباطبایى رحمه الله در رداین نظریه مىگوید: این فرضیه، دلیل مخصوصى آن را اثبات نمىکند و مىتوان فرض کرد که انواع به طور کلى از هم جدا و مستقل باشند بدون اینکه تطورى که نوعى را به نوع دیگر مبدل سازد در کار بیاید بلى صرفا یک سلسله تطوراتى سطحى در زمینه حالات هر نوع وجود دارد بدون این که ذات آنها دستخوش تحول شود و تجربه تحول فردى را از یک نوع به نوع دیگر مشاهده ننموده است و هرگز دیده نشده میمونى به انسان تبدیل شود. (3)
درباره چگونگى آفرینش انسان و همچنین سایر موجودات زنده از دیرباز دو عقیده متضاد در میان دانشمندان وجود داشته است گروهى از دانشمندان معتقد به استقلال انواع جانداران و عدم تکون نوعى از نظر نوع دیگر و گروهى دیگر طرفدار تبدل انواع بودند. اعتقاد به تبدل انواع به بعضى از فلاسفه یونان باستان نسبت داده مىشود; در قرون جدید طرفدارانى پیدا کرده است که مهمترین آنان «چارلز داروین» طبیعىدان انگلیسى قرن نوزدهم مىباشد. (4)
داروین دو نظر پر سر و صدا عرضه کرد یکى دربارهى کلیه موجودات زنده و دیگرى دربارهى خصوص انسان. به موجب نظریه اول که در کتاب «اصل انواع» منتشر شد همه انواع حیوانات در اصل از یک نوع سرچشمه گرفته، رفته رفته یک نوع به دو نوع و بعد به چند نوع تبدیل شده است. نظریه دوم که در کتاب «اصل انسان» عنوان شده است مىگوید انسان که یکى از انواع موجودات زنده استبا میمون از یک منشا بوده و این دو داراى اجداد مشترکى بودند. (5)
در نظریه دوم، داروین و پیروانش معتقدند که تفاوتهاى بین انسان و حیوان را ناچیز یافته، قبایل بدوى بازمانده، طبق توصیفى که داروین از آنها به دست مىدهد همان حلقهى مفقوده بین انسان و حیوانند. و دانشمند دیگرى ادعا کرده بین انسان و عالیترین میمونها تفاوت کمترى هست تا بین عالیترین و پستترین میمونها. (6)
مبدا و مراحل تکامل خلقت انسان در قرآن
بعد از این که دو نظریه مطرح در بین صاحب نظران را اجمالا بیان کردیم وقت آن رسیده است که خود را در محضر قرآن قرار دهیم و ببینیم قرآن با کدامیک از دو نظریه هماهنگى و موافقت دارد یا این که نظر سومى را دارد. این که انسان ابتداء به صورت مستقل خلق شده یا این که تکامل یافته از موجودات زنده دیگر مىباشد در قرآن کریم مىخوانیم :
«ان مثل عیسى عند الله کمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون».
«همانا مثل خلقت عیسى علیه السلام در خارق العاده بودن به امر خدا مانند خلقت آدم بوده است که خدا او را از خاک آفرید پس بدان خاک گفتبشرى به حدکمال باش هماندم چنان گردید».
جریان حضرت عیسى علیه السلام را در جنبه استقلال آن به حضرت آدم علیه السلام که کاملا مستقل به وجود آمده است مقایسه مىکند. یعنى تصریح دارد که اصل آدم به صورت مستقل از خاک گرفته شده است و قرآن نه پدر و مادرى براى آدم قایل مىباشد و نه آدم را تکامل یافته از موجودات دیگر مىداند. و در آیه «بداء خلق الانسان من طین» (7) ابتداى خلقت انسان را از طین مىداند نه از راه دیگر. پس قرآن انسان را نوعى مستقل فرض کرده است و فرضیه تکامل انواع که در نتیجه آن انسان از نوع دیگر به وجود آمده باشد مورد قبول قرآن نمىباشد. آنچه را که قرآن از آن حکایت مىکند مراحلى را خاک پشتسر گذاشته تا انسان به وجود آمده استحالا این که این مراحل چگونه گذشته است تصریحى در این زمینه ندارد. مثلا آیه
«و لقد خلقنا الانسان من سلالة من طین» (8)
یعنى بعد از مرحله تراب مرحله دیگرى که مخلوط آب و خاک مىباشد که همان گل مىباشد، آن هم مىفرماید گل خالص در سیر تکاملى انسان به عنوان یکى از مراحل آمده است. و علامه طباطبایى رحمه الله مىفرماید :«منظور از انسان نوع انسان است پس شامل آدم و مادون آن مىشود و مراد از خلق ، خلق ابتدایى است که همان حضرت آدم علیه السلام مىباشد» (9) بعد از مرحله گل شدن قرآن حکایت از گل و لاى تغییر یافته مىکند:
«لقد خلقنا الانسان من صلصال من حماء مسنون». (10)
معلوم مىشود که در آن گل هم فعل و انفعالاتى دیگر به وجود آمده است و صرفا گل تازه و جدید به دست آمده نبوده است، بلکه حالت دیگرى بر آن دست داده است . مرحله دیگر که قرآن کریم از آن خبر مىدهد:
«خلق الانسان من صلصال کالفخار». (11)
صلصال را علامه طباطبایى رحمه الله به معنى گل خشک معنى کرده است. (12)
گل بعد از این که مراحل چندگانه را پشتسر گذاشتبه صورت خشک شده در آمد و شکل خاصى به خود گرفت و دیگر آن حالت نرم و شکل پذیرى قبلى را ندارد، از آن به صلصال تعبیر مىکنیم.
حال وقت آن رسیده است که دو مطلب را مورد توجه قرار دهیم :
اول این که طبق قرآن کریم اصل انسان از چه مىباشد آیا انسان خود مراحل خلقتش از خاک شروع شده و سیر تکاملى طى کرد یا این که انسان تکامل یافته موجودات دیگر است؟
مطلب دیگر که در مورد انسان باید روشن شود این است که این مراحل تکامل آیا به سرعتسپرى شد و لحظهاى انسان خلق شده یا این که مدتى در سیر تکاملى مراحل طى شد؟
در مورد نکته اول که اصل انسان استقلالا است نه تکامل یافته موجودات دیگر، آیات قرآن به خوبى این مطلب را دلالت دارند و قرآن کریم مراحل پنجگانهاى را بیان مىکند:
مرحله اول: خلقت را از تراب شروع مىکند.
مرحله دوم: همان طین که مخلوط آب و خاک یعنى گل مىباشد.
مرحله سوم: سلاله از طین که همان گل خالص است.
مرحله چهارم:
«صلصال من حماء مسنون»
که عبارت از گل و لاى تغییر یافته مىباشد.
مرحله پنجم: «صلصال کالفخار»: گل خشک شده مانند کوزه مىباشد.
مجمع البیان مراحل چندگانه را بدین عبارت مطرح مىکند: «اصل آدم کان من تراب و ذلک قوله«خلقه من تراب» ثم جعل التراب طینا و ذلک قوله: «خلقه من طین» ثمترک ذلک الطین حتى تغیر و استرخى و ذلک قوله: «من حماء مسنون» ثم ترک حتى جفوذلک قوله: «من صلصال» فهذه الاقوال لا تناقض فیها اذ هی اخبار عن حالاته المختلفة». (13)
از عبارت مجمع هم به راحتى و روشنى مراحل پنجگانه فهمیده مىشود پس بنابر دیدگاه قرآن خلقت انسان از خاک شروع مىشود سپس وارد مرحله دوم که مخلوط آب و خاک است و بعد از آن گل خالص و سپس بعد از تغییراتى در آن به صورت خشک در آمده و آماده پذیرش روح مىشود. پس از نظر قرآن انسان موجودى مستقل مىباشد نه این که از تکامل موجودات دیگر به وجود آمده باشد، و انسانهاى فعلى از نسل ابوالبشر یعنى حضرت آدم علیه السلام مىباشند.
اما در مورد نکته دوم; که آیا این مراحل به سرعت طى شده استیا به کندى؟ گرچه قرآن تصریحى در این باب ندارد، اما با دقت در آیات ،بیشتر استشمام تدریجى بودن و کندى مىشود یعنى مراحل به صورت طبیعى طىشده است. با توجه به این که عوامل طبیعى هم از عمال خداوند مىباشد در واقع خالق خداوند است. قول ضعیفى هم در ذیل آیه
«هل اتى على الانسان حین من الدهر لم یکن شیئا مذکورا» (14)
قبل انه اتى (15) على آدم (16) اربعون سنة لم یکن شیئا مذکورا لا فی السماء و لا فی الارض بل کان جسدا ملقى من طین قبل ان ینفخ فیه الروح (17) .
نکته دیگر از آنجا که قرآن شریف براى مردم آمده است و فهم متوسط مردم را در نظر گرفته است فهم عرفى از مراحلى که قرآن کریم یاد مىکند این است که بین هر مرحله با مرحله دیگر مدتى فاصله شده باشد و اگر همه مراحل یک لحظه طى شده باشد عرفا دیگر به آن اطلاق مرحله نمىشود گرچه با دقت عقلیه به آن اطلاق مرحله بشود.
اشکال: با توجه به آیه «قال یا ابلیس ما منعک ان تسجد لما خلقتبیدی...» (18) تعبیر به «بیدی» دارد احتمال این که انسان اولى خلقت آن از طریق عوامل طبیعى گرچه عمال خداوند هستند را از بین مىبرد در نتیجه برداشتهایى از قبیل نظریه تکامل در مورد خلقت انسان مردود است. (19)
جواب: نسبة خلقه الى الید للتشریف بالاختصاص کما قال: «نفخت فیه من روحى» وتشبیه الید کنایة عن الاهتمام التام بخلقه وصنعه فان الانسان انما یستعمل الیدین فیما به یتم به من العمل» (20) یعنى نسبت دادن خلق به ید براى شرافت است و تثنیه بودن آن هم کنایه از اهتمام تام به خلقت آدم است.
طرح یک اشکال وجواب آن
نویسنده کتاب خلقت انسان مىگوید: همانطور که در مقدمهى کتاب ذکر شد راجع به خلقت انسان آنچه از زبان ادیان تقلید و یا تلفیق اخبار جعل شده در تورات شایع کردهاند این است که دو نوع بشر فقط از آدم پدید آمده و آدم هم داراى خلقتى خاص بوده ستخداوند هیکل آدم را از گل ساخته و سپس در آن روح دمیده و او را موجود زندهاى کرده است زوجه این آدم نیز به نحوى از خود آدم خلق شده این زوج توالدها کرده، نوادهى آنها به تدریج زیاد شده و از آنها بشر به وجود آمده است (21) بعد در چند صفحه با اشاره به آیه
«ان الله اصطفى آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران على العالمین» (22)
نتیجه مىگیرد اصطفى به معنى برگزیدن و انتخاب کردن است و در نتیجه همانطور که نوح و آل عمران و آل ابراهیم از میان همنوعان خودشان انتخاب مىشدند لذا آدم هم از میان همنوعان خودش انتخاب شده پس نوع انسان از آدم پدید آمده باشد مبنى درستى ندارد و در نتیجه انسان قبل از حضرت آدم چون هنوز داراى تشخیص و تمییز نبود مسؤول نبوده و بعد از آن به واسطه تشخیص و اختیارى که پیدا مىکند مسؤول مىشود (23) .
جواب: اصطفى در آدم به معنى دیگرى است غیر از معنایى که مستشکل گرفته است که حتما باید گروهى باشند بعد اصطفى معنى بدهد بلکه اصطفى به معنى این که اول خلیفه از نوع انسانى حضرت آدم علیه السلام بود و اول کسى که به وسیله او در توبه باز شد حضرت آدم علیه السلام بود و اول کسى که شرع له الدین.... (24)
بقاى نوع انسان از دیدگاه قرآن
با توجه به این که عمر انسان محدود مىباشد بقاى نوع انسان به چه صورت است از نظر قرآن بقاى با نطفه مىباشد در قرآن داریم :
«خلق الانسان من نطفة...». (25)
علامه طباطبایى مىفرماید: مراد از خلق در این آیه نوع انسان است و نسل آدم مىباشد و شامل حضرت آدم علیه السلام نمىشود. (26)
مخصوصا با توجه به آیه
«ثم جعل نسله من سلالة من ماء مهین» (27)
با توجه به این که خلقت اول انسان را در همین سوره در آیه قبل از این از خاک بیان مىکند پس از آوردن این دو آیه در کنار هم صراحت آیه دوم در نژاد و نسل انسان مشخص مىشود.
و آیه دیگر مراحلى را که نطفه طى مىکند بیان مىکند:
«ثم خلقنا النطفة علقة فخلقنا العلقة مضغة فخلقنا المضغة عظاما فکسونا العظام لحما ثم انشاناه خلقا آخر فتبارک الله...» (28)
با توجه به این که در دو آیه قبل، خبر از خلقت اولى انسان مىدهد و در آیه قبل جاى نطفه که این مراحل را طى مىکند مشخص مىکند فهیمده مىشود که این مراحل در رابطه با نطفه آن هم جهتحفظ بقاى نوع انسان مىباشد نه این که در اصل خلقتحضرت آدم ابوالبشر علیه السلام این مراحل طى شده باشد. ممکن است کسى بگوید که چه اشکالى دارد در مورد حضرت آدم علیه السلام هم بگوییم اصل آن از خاک استسپس در مرحله دوم همین نطفه و بعد مراحل بعدى مىباشد.
علامه طباطبایى رحمه الله در پاسخ مىفرماید:
«ثم جعل نسله من سلالة من ماء مهین»
فالنسل الولادة بانفصال المولود عن الوالدین و المقابلة بین بدء الخلق وبین النسل لا یلائم کون المراد ببدء الخلق بدء الخلق الانسان المخلوق من ماء مهین ولو کان المراد ذلک لکان حقالکلام ان یقال: ثم جعله سلالة من ماء مهین». (29)
از کلام علامه رحمه الله این گونه فهمیده مىشود که اولا: نسل، ولادت منفصل از والدین را مىگویند .
ثانیا: از «مقابلة بین بدء الخلق و بین النسل» فهمیده مىشود که سازگارى ندارد که انسان مخلوق اولى هم از نطفه خلق شده باشد و اگر منظور این بوده مىبایست نسل دیگر برداشته شود. به ناچار باید بپذیریم که آفرینش از خاک دربارهى انسان اول و بعد همانگونه که از قرآن استفاده مىشود انسانهاى بعدى از نطفه که بعد خود نطفه تبدیل به مضغه و علقه... مىشود خلق شدهاند.
خلقتشگفت انگیز انسان در بعد مادى
دربارهى خلقتشگفت انگیز انسان با توجه به آیه قرآن که مىفرماید:
«الذی احسن کل شیء خلقه». (30)
به چند نکته بسیار جالب که علم امروز به آن رسیده است اشاره مىکنیم:
1. قلب که عضلهاى تقریبا به حجم مشت گره کرده مىباشد هر روز به طور متوسط 000، 110 بار مىزند و حدودا 500،10 لیتر خون در بدن به جریان مىاندازد.
2. طول رگهاى بدن انسان در حدود 000،560کیلومتر است، یعنى مسافتى معادل یک برابر و نیم مسافتبین کره زمین تا ماه.
3. تعداد گلبولهاى قرمز و سفید بالغ بر 25 تریلیون است اگر این گلبولها را روى هم قرار دهند طول آن حدود 500،37 کیلومتر یعنى فقط کمى کمتر از مدار زمین در خط استوا خواهد بود.
4. در مغز تعداد 14 میلیارد نرون (سلول عصبى) وجود دارد طول مجموع این اعصاب 000،480 کیلومتر یعنى دوازده برابر طول خط استوا است.
5. در کلیه انسان 200 میلیون کانال بسیار نازک وجود دارد و در آنها هر روز 500 لیتر خون تصفیه مىشود.
6. طول رودهى کوچک 8 متر و قطر آن 3 سانتیمتر است و در هر سانتیمتر 3 تا 4 هزار برآمدگى وجود دارد که در نوک هر یک از آنها 3000 سلول قرار گرفته است.
7. در شبکیه چشم 75 میلیون سلول مخروطى شکل وجود دارد. (31)
8. عدد امواج قرمز نور که در هر ثانیه داخل چشم مىشود 000،458 هزار میلیارد و عدد امواج رنگ بنفش هفتصد و بیست و هفت هزار میلیارد مىباشد.
9. هر شخص معمولى 000،34 نوع آهنگ را مىتواند تشخیص بدهد و مىدانید تشخیص هر آهنگ به گیرنده و عصب خاص نیازمند است.
هدف از خلقت انسان
اگر هدف از خلقتبه این معنى باشد که هدف خالق از خلقت چیست؟ یعنى خالق چه انگیزهاى دارد و چه چیزى عامل محرک او مىباشد. به این معنى خالق نمىتواند هدفى داشته باشد. زیرا هدفى که برانگیزاننده فاعل استبه این معنا است که چیزى که باعثشده است فاعل فاعل باشد چیزى است که فاعل در کار خود طبعا مىخواهد به آن برسد و این مستلزم نقص فاعل است.
اما یک وقت، هدف از خلقت، فعل است; غایت فعل این است که هر کارى را در نظر بگیریم به سوى هدف و کمال است و براى آن کمال آفریده شده است این فعل آفریده شده که به آن کمال برسد نه فاعل این کار را کرده که خود به کمال برسد. در این صورت خلقت غایتدار، و بطور کلى ناموس این عالم چنین است که هر چیزى وجودش از نقص شروع مىشود و مسیرش مسیر کمال است. مسئله این که غایت در خلقت انسان چیستبر مىگردد به این که ماهیت انسان چیست و در انسان چه استعدادهایى نهفته است و براى آن چه کمالاتى امکان دارد. هر کمالى که در امکان انسان باشد انسان براى آن کمالات آفریده شده است. ما غالبا به صورت مفهومى کلى که درست هم هست مىگوییم انسان براى رسیدن به سعادت آفریده شده است و خداوند هم از خلقت انسان هدفى ندارد و سودى نمىخواهد بلکه انسان را آفریده که به سعادت برسد. اما هدف در قرآن به صورت جزئىتر آمده است:
«ا فحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الینا لا ترجعون». (32)
اگر بازگشتبه خدا نباشد خلقت عبث است ، قرآن در آیات مکرر مسئله قیامت را با مسئله حق بودن و باطل نبودن خلقت و لغو و بازى نبودن خلقت توام کرده و در واقع استدلال کرده است. و در حقیقت این قیامت و بازگشتبه خدا است که توجیه کننده خلقت این عالم است. و در جاى دیگر تصریح دارد:
«ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون». (33)
در این آیه، قرآن عبادت را به عنوان غایتخلقت ذکر نموده است. (34)
باز در مورد دیگر تصریح مىکند که هدف از خلقت چه مىباشد، مىفرماید:
«هو انشاءکم من الارض و استعمرکم فیها فاستغفروه».
در اینجا اولا نفرموده «انشاکم فی الارض» یعنى نفرمود شما را در زمین آفرید فرمود: «انشاکم من الارض»یعنى شما را از زمین بیرون آورد، مثل این که اشاره استبه همان معنى که زمین مادر دوم شماست; ثانیا فرمود: «و استعمرکم فیها» از شما عمران و آبادى زمین را مىخواهد. (35)
چند پرسش و پاسخ
1.آیا همسر آدم علیه السلام هم از نوع خود آدم بوده است؟
پاسخ: با توجه به آیه
«یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها...» (36)
علامه طباطبایى رحمه الله مىفرماید: منظور از«نفس واحدة» آدم و از «زوجها» زن او است و این دو پدر و مادر نسل کنونى انسان مىباشند. و ظاهر جمله «و خلق منها زوجها» این است که مىخواهد بگوید زوج این فرد هم مثل خودش از همین نوع است. و آنچه که در بعضى از کتب تفسیر ذکر شده که آیه در صدد بیان این مطلب است که جفت این فرد از خودش گرفته شده و خداوند او را جزء بدن وى آفریده است همان طور که در بعضى اخبار است که خداوند زن آدم را از یکى از دندههاى وى آفرید هیچ شاهدى از خود آیه بر آن نمىتوان یافت. (37)
2. آیا تاریخ عمر انسان هفت هزار سال استیا عمر آن از میلیونها سال هم تجاوز مىکند؟
پاسخ: دانشمندان ژیولوژى(علم طبقات زمین) گفتهاند که عمر انسان از میلیونها سال هم تجاوز مىکند گرچه تاریخ یهود عمر انسان را بیش از هفت هزار سال نمىداند.
اما قرآن صریحا بیان نکرده است که آیا ظهور نوع انسان منحصر به همین دوره ستیا این که قبلا هم ادوارى بر اوگذشته که ما آخرین آنها هستیم گرچه مىتوان از آیه
«و اذ قال للملائکة انی جاعل فی الارض خلیفة...» (38)
استشمام کرد که قبل از این دورهى کنونى ادوار دیگر نیز بر نوع انسان گذشته باشد. (39)
3. با توجه به این که افراد بشر به چهار دسته سفید پوستان و سیاه پوستان و زرد پوستان(مانند اهالى چین و ژاپن) و سرخ پوستان (مانند هندوان (امریکا) تقسیم مىشوند چون اختلاف خون نیز هستبعضى گفتهاند که به ناچار هر کدام باید مبدا خاصى داشته باشند پس مبدا نوع انسان لااقل چهار زوج است؟
پاسخ: اختلاف خون که آن را منشا اختلاف رنگ دانستهاند مفید نمىباشد زیرا با توجه به این که بحثهاى طبیعى امروز مبنى بر تطور انواع است روى این مبنا چگونه مىتوان اطمینان پیدا کرد که اختلاف خون و رنگ مستند به تطور این نوع نباشد و در بسیارى از حیوانات مانند اسب و گوسفند و فیل و غیره تطورات مسلمى رخ داده است.» (40)
4. کشف قاره امریکا با بومیان که در آن زندگى مىکردند خود باعث مىشود که اصل انسان را بیش از یک زوج بدانیم، زیرا نمىتوان احتمال داد که نسل بومیان امریکا که با مسافتى طولانى از ساکنین نیم کره شرقى جدا بودهاند با هم از یک نسل باشند.
پاسخ: عمر انسان آنطور که علماى طبیعى نوشتهاند به میلیونها سال مىرسد و آنچه را که تاریخ ضبط کرده بیش از شش هزار سال نیستبنابراین چه مانعى دارد که حوادثى در ماقبل تاریخ قاره امریکا را از سایر قارهها جدا کرده باشد. و اینک آثار زیاد زمینشناسى در دست است که نشان مىدهد به مرور زمان تغییرات مهمى در سطح زمین به وجود آمده است از قبیل تبدیل دریا به خشکى و خشکى به دریا و کوه به دشت و بالعکس. (41)
بعد علامه رحمه الله مىگوید: قرآن تقریبا تصریح دارد که نسل موجود بشر به یک زن و مرد که پدر و مادر تمام افرادند مىرسد و اسم مرد را حضرت آدم نامیده و اسم زن در قرآن نام برده نشده است. در روایات از آن تعبیر به حوا کردهاند. (42)
5. ممکن است گفته شود مراد از آدم در قرآن آدم نوعى است نه شخصى از آنجا که آفرینش هر انسانى از زمین منشا گرفته وبقایش هم بسته به زاد و ولد استبه نام آدم نامیده شده و ممکن است این مطلب را از آیه
«لقد خلقناکم ثم صورناکم ثم قلنا للملائکة اسجدوا...» استفاده نمود. (43)
پاسخ: علاوه بر این که خلاف ظاهر آیات است، آیات دیگر آن را تخطئه مىکنند مثلا آنجا که خداوند قصه آدم و سجده و ملائکه و امتناع شیطان از سجده را متذکر مىشود. (44) مانند آیه:
«واذ قلنا للملائکة اسجدوا لادم فسجدوا الا ابلیس قال ء اسجد لمن خلقت طینا». (45)
پىنوشتها:
1. پرتوى از قرآن:1/113.
2. المیزان، علامه طباطبایى،در تفسیر آیه 1 سوره نساء.
3. همان.
4. نظریه تکامل از دیدگاه قرآن.
5.نظریه تکامل از دیدگاه قرآن.
6. علم و د ین، ایان باربور،ص 114 ترجمه خرمشاهى.
7. آل عمران/59.
8. سجده/7.
9. مؤمنون/12.
10. المیزان در ذیل آیه 12 سوره مؤمنون.
11. حجر/26.
12. الرحمن/14.
13. المیزان ذیل آیه مورد بحث.
14.مجمع البیان.
15.دهر/1.
16.روزگار.
17. مجمع البیان در ذیل همین آیه.
18. ص/75.
19. نظریه تکامل از دیدگاه قرآن.
20. تفسیر المیزان در ذیل آیه مورد بحث.
21. خلقت انسان، ص 100.
22. آل عمران/33.
23. خلقت انسان،ص 107، 106، 105.
24. المیزان:3/165.
25. نحل/4.
26. المیزان در ذیل همین آیه.
27. سجده/8.
28. مؤمنون/14.
29.المیزان در ذیل آیه 8 سوره سجده.
30. سجده/7.
31. این 7 مورد از مجله «شاهد» شماره 139، شهریور 1366، ص 42.
32. مؤمنون/115.
33. ذاریات/56.
34. تکامل اجتماعى انسان،ص 70 به بعد، اثر استاد شهید مرتضى مطهرىرحمه الله .
35. بیست گفتار، ص 74، شهیدمطهرى، چاپ صدرا.
36. نساء/1.
37. خلاصهاى از آنچه علامه در تفسیر المیزان در ذیل همین آیه فرمودهاند.
38. بقره/30.
39. المیزان در ذیل آیه اول سوره نساء.
40. المیزان در ذیل آیه اول سوره نساء.
41. همان
42. همان.
43. اعراف/11.
44. المیزان در ذیل آیه یک سوره نساء.
45. اسراء/61.