گزارشی کوتاه درباره ترجمههای قرآن کریم به زبان روسی
آرشیو
چکیده
متن
حرکت ترجمه قرآن به زبانهای اروپایی از سده 17م آغاز گردید و در سده 18 مراحل تکامل خود را پیمود، اما در میان ترجمههای ارائه شده در این برهه، غالبا ترجمههای پیشین ــ نه اصل عربی ــ اساس کار ترجمه جدید بوده است. این مجموعه ترجمهها که میتوانسته در سطحی محدود قرآن و اسلام را به اروپاییان بشناساند، کما بیش از گرایشها و تعصبات مذهبی به دور نبوده است. از نمونههای شاخص ترجمههای سده 17م باید به ترجمه آندره دورییه(1) به زبان فرانسه(1647م) اشاره کرد که بیش از دو قرن در صحنه اروپا درخشید و خود پایه بسیاری ترجمههای دیگر از قرآن کریم، گشت[1].(2)
همزمان با اروپای غربی، اهل قلم در روسیه نیز به فراهم آوردن ترجمههایی از همان دست روی آوردند که به جز یک استثنا، یعنی کلماکوف، مبنای تمامی آنها ترجمه فرانسه دورییه بود. نخستین ترجمه روسی بر پایه دورییه در اوایل سده 18 توسط
______________________________
1. Andr#233; du Ryer.
2. شمارههای لاتین در میان چنگک، نشانگر ارجاع به مآخذ مورد استفاده در این مقدمه است. مآخذ یاد شده به ترتیب شمارهها در پایان مقدمه آمده است.
________________________________________
پوسنیکوف(1) صورت پذیرفت و در 1716 در سنت پترزبورگ انتشار یافت[2]، ولی سوپیکوف(2)، مورخ ادبیات روسی، و برخی دیگر که از او تأثیر پذیرفتهاند، آن را به خطا به دیمیتری کانتمیر(3) نسبت دادهاند[3]. این اثر اگر چه به عنوان نقطهای آغازین شایان ارج گذاری است، اما نه از حیث دقت فنی با استقبال رو به رو شد و نه از حیث سبک ادبی. حرکت آغاز شده از سوی پوسنیکوف در دهههای میانی سده 18 نیز ادامه یافت و ثمره آن ترجمههایی بود که در دقت و سبک کار، ترجمه قرآن به روسی را ترقی دادند. از نمونههای شناخته شده این ترجمهها، نخست باید به اثری از یک مترجم ناشناس اشاره کرد که در 1776 در سنت پترزبورگ به چاپ رسیده است[4] و دیگر ترجمهای است که نسخه خطی آن را در مجموعه آکادمی علوم سنت پترزبورگ سراغ داریم و به ویژه کراچکوفسکی در معرفی کیفیِ آن اهتمام داشته است[5].
ترجمه وروکین(4) که در 1790 در سنت پترزبورگ منتشر شد و همچون دو ترجمه پیش یاد شده برترجمه دورییه تکیه داشت، نقطه کمال ترجمههای سنتی روسی در سده 18م است و به ویژه از نظر پردازش ادبی از ارزش والایی برخوردار است. این ترجمه توانست در شمار آثار ادبی روسیه در روزگار خود جای گیرد و حتی برآثار نویسندگانی چون پوشکین تأثیر گذارد[6]. در 1792 در سنت پترزبورگ ترجمه دیگری نیز از کلماکوف(5) منتشر شد که پایه آن ترجمه انگلیسی سیل(6)(انتشار 1734) بود[7] و از رواج چندانی برخوردار نگردید.
پس از نیم قرن رکود در نیمه نخست سده 18، تحرکی جدید در جهت فراهم آوردن ترجمههایی از قرآن کریم به روسی آغاز شد. در این دوره دانش خاورشناسی روسیه رشد قابل ملاحظهای یافته بود و در مکاتب گوناگون آن به ویژه مکاتب سنت پترزبورگ، مسکو و قازان خاورشناسانی برجسته پرورش یافته بودند. ارتباط اجتماعی و فرهنگی مردم روس ب مسلمانان، هم در حوزه رود ولگا و هم در مناطق آسیای مرکزی که به تازگی به قلمرو روسیه پیوسته بودند، ارتباطی مستقیم بود و این گونه ارتباط نه تنها برای خاورشناسان، بلکه برای گروههای گوناگون اجتماعی نیز احساس نیاز به بیشتر دانستن درباره اسلام و به ویژه قرآن را
______________________________
1. P. V. Posnikov.
2. V. S. Sopikov.
3. D. Kantemir.
4. M. I. Ver#235;vkin.
5. A. V. Kolmakov
6. G. Sale.
________________________________________
پدید آورده بود، پدیدهای که گاه در تاریخ اجتماعی روسیه از آن به «شرق گرایی»(1) تعبیر شده است. همین احساس موجب شد تا برخی از خاورشناسان برجسته چون سابلوکوف(2)، بوگوسلاوسکی(3)، کریمسکی(4) یا اهل قلمی چون نیکولایف(5) به ترجمههایی جدید از قرآن کریم دست یازند.
ترجمهای ناشناس: مقدم بر تمامیِ این چهار ترجمه، نخست باید به اثری اشاره کرد که به سبک ترجمههای پیشین، متکی بر ترجمه از زبان فرانسه بوده است. این اثر که تنها ترجمه روسی قرآن بر مبنای ترجمه فرانسویِ ساواری(6) است، در 1844 بدون یادکردی از مترجم و با سکوت از مشخصات ناشر و محل نشر به چاپ رسیده است[8].
ترجمه نیکولایف: دستمایه نیکولایف برای اقدام به ترجمه قرآن نه همچون خاورشناسان معاصر او آگاهی بر زبان عربی، بلکه دانش او به زبان فرانسه بود که امکان دستیابی بر ترجمههایی تازهتر و قابل قبولتر از قرآن را برای او فراهم میساخت. ترجمه نیکولایف از این نظر که ترجمهای از ترجمه است باید به ترجمههای سده 18 الحاق گردد، اما آنچه این نقیصه را در روزگار خود قدری کم رنگ میساخته، قلم توانای مترجم بوده است. کار نیکولایف در حقیقت ترجمه از ترجمه پر شهرت کازیمیرسکی(7)(انتشار 1840) به فرانسه است [9]که در آن عصر ترجمه دورییه را منسوخ کرده بود. شایان ذکر است که نیکولایف تنها چند سالی پس از انتشار کار کازیمیرسکی آن را به روسی ترجمه کرده است. ناقدان ترجمه کازیمیرسکی در عین ارج نهادن به برتریهای آن نسبت به آثار پیشین، آن را به ویژه از نظر میزان پایبندی ترجمه به متن از نظر زبانشناختی قابل بحث میدانند و طبعا این نقد درباره اثر نیکولایف نیز مصداق خواهد داشت. درواقع ورای این انتقاد، اساسیترین نقدی که بر این
______________________________
1. Orientalism.
2. G. S. Sablukov.
3. D. N. Bogoslavski.
4. A. E. Krymski.
5. K. Nikolaev.
6. C. E. Savary.
7. A. B. Kasimirski.
________________________________________
ترجمه وارد است این است که نیکولایف بدون دسترسی به متن اصلی قرآن، برداشتهای کازیمیرسکی از قرآن را به روسی ترجمه کرده است.
جالب توجه است که با وجود ترجمههای رقیب از خاورشناسانی عربیدان چون سابلوکوف، ترجمه نیکولایف شاید به جهت همان نثر شیوا و ادیبانه، در طول سده 19م از تداول تام برخوردار بود و در فاصله سالهای 1864 تا 1901 پنج بار به چاپ رسید[10].
ترجمه بوگوسلاوسکی: خاور شناس روس بوگوسلاوسکی در سال 1871 ترجمهای از قرآن برپایه اصل عربی فراهم آورد که به هر دلیل با استقبال لازم مواجه نگردید و هرگز از صورت دستنوشته خارج نشد. برپایه نسخهای خطی از این ترجمه که در مجموعه آکادمی علوم سنتپترزبورگ نگهداری میشود، کراچکوفسکی بررسیهایی انجام داده و نتیجه بررسی را که مشتمل بر نگرشی کیفی و محتوایی بر این ترجمه منتشر نشده است، در مقالهای تدوین کرده است[11].
ترجمه سابلوکوف: آن کس که میتوان ترجمه او را در تاریخ ترجمههای روسی قرآن نقطه عطفی مهم به شمار آورد که به رغم انتشار ترجمه نوین کراچکوفسکی هنوز بیاعتبار نگشته است، خاورشناس نامدار روسی، گوردی سمنوویچ سابلوکوف (1804ـ1880م) است که بیشترین بخش تحصیلات و به طور کلی بخش عمده حیات او در مناطق مسلمان نشین حوزه ولگا(مانند قازان و اُرنبورگ) سپری شده است. او که به مناسبت تحصیلاتش یک متألّه مسیحی بود، به زبانهای اسلامی آگاهی داشت و در محیطی زندگی میکرد که به طور طبیعی او را با فرهنگ اسلامی آشنا میساخت. او سالهای متمادی به ترجمه قرآن اشتغال ورزید و تنها دو سال پیش از وفاتش بود که موفق شد ترجمه خود را به طبع رساند(چاپ قازان، 1878م). یک سال بعد اثری کوتاه از او با عنوان تعلیقاتی بر ترجمه قرآن(1) منتشر شد[12].
______________________________
1. YdTZ`PL^T#200; #203; bLdLF`Jj #202;`dB^B.
________________________________________
ترجمه سابلوکوف در 1898 و 1907 تجدید چاپ گردید[13] و تا ظهور ترجمه کراچکوفسکی پس از 85 سال، نزد محققان روسی زبان، یگانه ترجمه بیرقیب و قابل پذیرش به شمار میآمد[14]. بلیایف(1) در تبیین زمینههای احساس نیاز برای ترجمهای جدید در اوایل سده 20م، در یک نقد اجمالی درباره ترجمه سابلوکوف بر آن است که نثر این ترجمه با وجود پیچیدگیها و کاربرد تعبیرات کهن برای عموم مردم دشوار است و از دیدگاه متخصصان خاورشناس نیز دارای بیدقتیهایی است که تجدید نظر در آن را اقتضا میکند[15]. به هر تقدیر باید یادآور شد که این ترجمه به ویژه نزد مسلمانانی که از ترجمه روسی قرآن بهره میجستند، بسیار مقبول و پرتداول بوده است[16].
ترجمه کریمسکی: کریمسکی نویسنده و خاورشناسِ بنام اوکراینی از سال 1898 که به تدریس در انستیتوی زبانهای شرقی(لازارف) در مسکو پرداخت، مطالعات قرآنی را بخشی از کار خود قرار داد و به ایراد سلسله دروسی در این زمینه اقدام کرد. نخستین ثمره این مطالعات ترجمه سورههای «متأخر» قرآن (ظاهرا سورههای مدنی) بود که به همراه برخی یادداشتهای تفسیری در 1902 در مسکو منتشر شد. در ادامه این کار، بخش دیگری مشتمل بر ترجمه سورههای «متقدم» قرآن (سورههای مکی) در 1905 انتشار یافت و هم در این سال بخش پیشین آن تجدید چاپ شد. این ترجمه در واقع نتیجه مکتوب درسهایی بود که کریمسکی در انستیتوی زبانهای شرقی مسکو القا نموده بود[17]. البته کریمسکی در خلال سالهای 1901ـ1905 منحصرا به پژوهشهای قرآنی اشتغال نداشت، بلکه شاید بتوان گفت که این دوره در واقع سالهای نویسندگی و فعالیت ادبی وی بود. انتشار مجموعهای سه جلدی از او با عنوان شاخههای نخل از 1901 آغاز شده بود و نیز رمان او با عنوان آندری لاگووسکی در 1905 به چاپ رسید[18]. از این رو انکار نمیتوان کرد که قلم او در ترجمه قرآن نمیتواند از تأثیر ذوق نویسندگی وی به دور بوده باشد و بیراهه نیست اگر گفته شود که در ترجمه او بازتاب ذوق ادبی بیش از دقتهای فنی بوده است. به هر روی این ترجمه از نظر دقتهای زبانشناختی کمتر مورد توجه بوده و سبک آن در ترتیب سورهها نیز سبکی ویژه است.
______________________________
1. Belyaev.
________________________________________
کراچکوفسکی و ترجمه قرآن در روسیه سده 20م
اگر کوششهای مربوط به 5 سال نخست سده 20م را که در واقع حرکتی پیوسته به جریان سده 19م است، به کوششهای همان سده ملحق بدانیم، و اگر جریان نوین روی آوردن به ترجمههای روسی قرآن را در دهه 90 به صورت پدیدهای ویژه جداگانه مورد بررسی قرار دهیم، باید کوشش در جهت ترجمه قرآن به روسی در سده 20 را تا اواخر این سده به کراچکوفسکی(1) منحصر بدانیم. ترجمه کراچکوفسکی که حرکتی جدید در جهت برگرداندن قرآن به روسی با بهرهگیری از اصول علمی و دانش زبانشناسی بود، در دوره متأخر شوروی در محافل خاورشناسی و اسلام شناسیِ روسی زبان، به عنوان تنها ترجمه قابل قبول قرآن تداول داشته است.
ایگناتی یولیا نوویچ کراچکوفسکی(1883ـ1951م) در شهر ویلنا(2) در لیتوانی زادگاه خود تحصیلات مقدماتی را انجام داد و از 1901 در انستیتوی زبانهای شرقی دانشگاه سنت پترزبورگ به فراگیری برخی زبانهای شرقی از جمله عربی پرداخت. در 1908ـ1910 به عنوان عضوی از یک گروه علمی به کشورهای عربی از جمله مصر و سوریه سفر کرد و در 1921 به عنوان عضو آکادمی علوم روسیه و در 1923 به عنوان عضو المجمع العلمی العربی سوریه انتخاب شد[19]. در سالهای دهه 20 که هنوز حرکت دین زدایی در روسیه از سوی بلشویکهای تازه به قدرت رسیده، صورت جدی به خود نگرفته بود، کراچکوفسکی یک دوره 9 ساله را در مطالعات قرآنی سپری کرد. نقطه آغاز این دوره در سال 1921 بود که وی سلسله دروسی تخصصی ر درباره قرآن در دانشگاه لنینگراد / سنتپترزبورگ برعهده گرفت. از آن پس تا سال 1930 به طور ناپیوسته و با انقطاعهای کوتاه و گاه بلند، توانست تقریبا تمام قرآن را در قالب دروس دانشگاهی به زبان روسی تدریس کند. نتیجه این سلسله درسه که در نسخهای منحصر به فرد برجای مانده، یک ترجمه از قرآن است که برخی
______________________________
1. I. Yu. Krachkovski.
2. Vilna / Vilnius.
________________________________________
ملاحظات تفسیری را نیز در بردارد. این ترجمه نه به ترتیب سور قرآن، بلکه به ترتیب تقریر دروس دانشگاهی، به دست خود کراچکوفسکی در طول 9 سال به تدریج قلمی شده و اندک بازمانده از سور قرآنی نیز در سالهای 1929ـ1930 بدان افزوده شده است[20]. پیش از آن که کراچکوفسکی مجال آن بیابد تا دست نوشته نامنظم خود را سامان بخشد و آن را به طبع رساند، شرایط اجتماعی در روسیه به کلی دگرگون شده بود. اعمال شدید سیاست دین زدایی در دهههای 30 و 40 مانع از آن بود تا وی در صدد نشر این ترجمه برآید.
در واقع سالها پس از درگذشت کراچکوفسکی، به دنبال انتشار «آثار برگزیده»(1) او (سالهای 1955ـ1960م) بود که بلیایف ویراستار این مجموعه بر آن شد تا ترجمه قرآن کریم را نیز به عنوان تکملهای بر این مجموعه منتشر سازد. گریازنویچ(2) از خاورشناسان پرورده مکتب کراچکوفسکی مأمور شد تا براساس دستنوشته این ترجمه یک متن ترتیب یافته و منظم ر فراهم آورد و سرانجام ترجمه با کوشش گریازنویچ و با مقدّمهای از بلیایف در 1963 انتشار یافت[21]. در همین سال ترجمهای دیگر نیز از الکساندر بورووکف(3) توسط انتشارات ادبیات مشرق(4) در مسکو منتشر شد که در عرض کار کراچکوفسکی با استقبال چندانی مواجه نگردید[22]. در جریان شرایط خاص سیاسی ـ اجتماعی در فاصله سالهای 1963 ت 1990، جریان ترجمه قرآن به روسی، یا تکمیل ترجمههای پیشین با فترتی مواجه بود؛ به عنوان استثنایی در این باره، آن هم در خارج از اتحاد شوروی، باید به تجدید چاپ ترجمه کراچکوفسکی در سال 1979 در نیویورک اشاره کرد که مقدمه و ملاحظات تفسیری کراچکوفسکی را در بر نداشت[23].
ترجمههای قرآن در دهه 90
در سالهای 1990ـ1991، یعنی در واپسین سالهای بقای اتحاد شوروی، روسیه و دیگر جمهوریهای متحد عملاً در یک دوره انتقال سیاسی ـ اجتماعی به سر میبردند و فشارهای اجتماعی گذشته تا حد زیادی کاهش یافته بود. در چنین شرایطی به طور طبیعی یک فضای آزاد برای توجه به مذهب نیز پدید آمد که یکی از نتایج آن بذل توجهی خاص به انتشار متون
______________________________
1. SRDdB^^zL e`rT^L^T#200;.
2. P. A. Gryaznevich.
3. A. K. Borovkov.
4. SRJ-F` E`fh`r^`V YThLdBhjdz.
________________________________________
مذهبی از سوی محافل فرهنگی بود. در این میان ترجمههای روسی قرآن، جایگاهی ویژه را دارا بودند و از همان سال 1990 حرکتی چند در این جهت صورت پذیرفت. ترجمه کراچکوفسکی نخست با نگرشی خاورشناختی با نظارت گریازنویچ در میانه سال 1990 اجازه انتشار یافت و در تیراژ 100 هزار نسخه به چاپ رسید. این چاپ در واقع تجدید همان چاپ 1963 بود و تمامی یادداشتهای تفسیری و تعلیقات کراچکوفسکی را همراه داشت[24]. چاپ دیگری که مجوز انتشار آن در پایان سال 1990 صادر شده است، به سفارش مسلمانان جمهوری خودگردان چچن - اینگوش و به منظور تأمین نیاز مساجد و محافل اسلامی آن جمهوری در 200 هزار نسخه در مسکو انجام پذیرفته است و تفاسیر و تعلیقاتِ مترجم را در برندارد[25]. سرانجام باید از چاپ دیگری در همان سال در مؤسسه یازیچی در باکو یاد کرد که یادداشتهای تفسیری کراچکوفسکی را نیز در پایان نسخه، ملحق دارد[26].
در عرض تجدید انتشار ترجمه کراچکوفسکی، ترجمه سابلوکوف که از سوی برخی محافل مسلمان بیشتر مورد توجه بود، در 1990 به اهتمام شرکت انتشاراتی «خانه بیرونی»(1) در مسکو به چاپ مجدد رسید[27]. از تلاشهای انجام گرفته برای انتشار مجدّد ترجمههای پیشین در خارج از اتحاد شوروی سابق، به ویژه باید به اقدام ناشر مصری «مؤسسة الزهراء للاعلام العربی» برای چاپ ترجمه سابلوکوف در 1993 در قاهره اشاره کرد[28].
مترجمان مسلمان در دهه حاضر
همزمان با فروپاشی اتحاد شوروی در 1991، در محیط روسی زبان روند رویکرد به ترجمه قرآن شتابی افزون گرفت و علاوه بر حرکتهایی در جهت تجدید چاپ ترجمههای موجود، کسانی نیز درصدد برآمدند تا ترجمههایی جدید از قرآن ارائه دهند. به خصوص با درک این واقعیت که تا این سالها، جای ترجمهای روسی از سوی یک مترجم مسلمان خالی بوده است، مترجمانی مسلمان در صدد عرضه ترجمهای جدید برآمدند. در این میان آنچه به چاپ رسیده و در دسترس عموم قرار گرفته، ترجمهای به سرپرستی عثمانوف(2)، ترجمهای از پوروخووا(3) و ترجمهای از فرقه احمدیه است.
______________________________
1. I`\ CTdj^T.
2. M. N. Osmanov.
3. Valeriya Porokhova.
________________________________________
درباره ترجمه مربوط به فرقه احمدیه که گروه عثمانوف نیز در کار خود از آن به سان منبعی بهره جستهاند، باید گفت که این ترجمه به سلسله ترجمههای این فرقه از قرآن به زبانهای گوناگون جهان تعلق دارد و ویژگی عمومی این ترجمهها را نیز داراست. این اثر که در شمار ترجمههای فرقهای محسوب است، زیر نظارت خلیفه احمدیه در 1987 به چاپ رسیده است[29] و نسبت به دیگر ترجمههای صورت گرفته توسط مسلمانان تقدم زمانی دارد.
ترجمه گروه عثمانوف، توسط گروهی از آکادمیسینهای روسیه و وابستگان مؤسسه خاورشناسی به ریاست م. نوری عثمانوف و همکاری ت. ای. ابراهیم(1)، م. س. کیکتف(2) و ن. ب. کوندیروا(3) فراهم آمده است. عثمانوف اصلاً مسلمان و اهل داغستان در جنوب غرب فدراسیون روسیه، و زمینه اصلی تخصصش زبان و ادبیات فارسی است. متن نهایی این ترجمه در 1992 در مسکو آماده چاپ شده و چاپی از آن در قم به کوشش انتشارات انصاریان انجام شده است[30].
در سخن از منابع ترجمه، باید یادآور شد که در مقدمه این ترجمه، فهرستی از منابع کار به دست داده شده است که در رأس آن، شماری از منابع مشهور تفسیر اهل سنت، چون تفاسیر طبری، قرطبی، زمخشری، بیضاوی و جلالین به چشم میآید. به عنوان تفاسیر شیعی، مترجم دو تفسیر مجمع البیان و ابوالفتوح را به عنوان منبع خود شمرده است. بخش سوم منابع، عبارت از ترجمههای قرآن به زبانهای اروپایی است که نام ترجمههایی چون آربری، بلاشر و پارِت در میان آنها به چشم میخورد، اگر چه میزان و نوع استفاده مترجم از این ترجمهها مبهم مانده و تبیین نشده است. در بخش چهارم، دو ترجمه فارسی قرآن از ابوالقاسم پاینده و زین العابدین رهنما به عنوان منبع مطرح گردیده و به نظر میرسد که استفاده مترجم از آنه در سطحی قابل ملاحظه بوده است. در بخش پنجم، مترجم از دو ترجمه روسی قرآن، یعنی ترجمه کراچکوفسکی و ترجمه فرقه احمدیه به عنوان منبع خودیاد کرده و سرانجام در بخش ششم از دو واژهنامه قرآن کریم نام برده است که یکی از آنِ راغب اصفهانی است و دیگری نوشته خاورشناس انگلیسی جان پنریس(4).
______________________________
1. T. I. Ibragim.
2. M. S. Kiktev.
3. N. B. Kondyreva.
4. J. Penrice.
________________________________________
با وجود این که ترجمه عثمانوف را باید در زمره ترجمههای مستقیم از زبان عربی قلمداد کرد، اما تأثیر ترجمههای فارسی قرآن و نیز ترجمه روسی کراچکوفسکی، در متن آن قابل توجه است و این نکتهای است که جز اشاره در مقدمه، از لا به لای ترجمه نیز احساس میگردد. و نیز، همان گونه که در عنوان اثر بازتاب یافته است، در این ترجمه افزون بر متن عربی قرآن، تفاسیر نیز نقش مهمی داشتهاند و لذا میتوان آن را ترجمهای زبانشناختی - سنتی محسوب داشت.
ترجمه سوم اثر خانم والیریا پوروخووا از اهالی اوختا در شمال غرب روسیه است. او بانویی مسلمان است و در ترجمه قرآن به روسی از کمک همسرش آقای محمد سعید الرشد اهل سوریه برخوردار بوده است. ترجمه، آن گونه که مترجم خود مطرح کرده، از سوی جمعی از علمای کشورهای اسلامی مورد تأیید ضمنی قرار گرفته است. چنان که در صفحه عنوان کتاب مطرح شده، مترجم در این اثر، ترجمهای مفهومی از قرآن ارائه کرده و چندان در قید ترجمه لفظ به لفظ و رعایت ظرایف زبانشناختی نبوده است. مترجم، با توجه به این که متخصص در زبان انگلیسی است و بیتردید استفاده وی از متن عربی قرآن محدود بوده است، چنان که خود در مصاحبهای بیان داشته، در ترجمه قرآن کریم به طور جدی از ترجمههای انگلیسی آربری، پیکتهال و عبداللّه یوسف علی سود برده است.
ترجمه پوروخووا در چاپ نخست، ترجمه کاملی نبوده و بخشی از قرآن کریم، مشتمل بر سورههای 10 تا 35 را در بر نداشته است. این چاپ نا تمام در 1993 در مسکو انتشار یافته است[31]، اما در چاپ جدید این نقص بر طرف گردیده و اثر متضمن ترجمهای از تمامی سورههای قرآن است. در این ویرایش کامل که در 1375ش / 1996 در تهران نیز به چاپ رسیده است، به ضمیمه، بخش گستردهای نیز به عنوان ملاحظات ملحق شده که در بردارنده نکاتی تفسیری و توضیحی است.
مآخذ مقدمه
1. Blach#232;re, R., Introduction au Coran, Paris, 1959, pp.267-271.
2. WdBr#215;`Ff#215;TV, adTZ`PL^T#200; #215; bLdLF`JB W`dB^B, Moscow, 1963, p.693; Binark, I. H. Eren, World Bibliography of Translations of the Meanings of the Holy Quran, Printed Translations 1515- 1980, ed. E. Ihsanog#207;lu, Istanbul, 1406/1986, No. 1420.
3. Binark Eren, World Bibliography..., No. 1425.
________________________________________
4. Mingana, A., "Qur''an-Translations", Encyclopaedia of Religion and Ethics, 1980, #215;/550.
5. WdBr#215;`Ff#215;TV, SRDdB^^zL e`rTL^T#200;, Moscow/ Leningrad, 1955-1960, I/ 175-181.
6. Id., adTZ`P., p. 693; CLZ#200;LF, E. T a. Gd#200;R^LFTr, adLJTfZ`FTL #215; bLdLF`JB W`dB^B WdBr#215;`Ff#215;`H`, p. 14; Binark Eren, World Bibliography..., No. 1430.
7. Id., SRD. e`r., I/ 181; id. Prilozh., p. 693; Binark Eren, World Bibliography..., No. 1417.
8. Binark Eren, World Bibliography..., No. 1431.
9. ]T#215;`ZBLF, A., W`dB^ [BH`\LhB,, Moscow, SRJ. WZ#192;#215;T^B, P. 1; also: Blach#232;re, R., Introduction, pp. 271-272; Kasimirski, Le Coran, Paris, 1970.
10. WdBr#215;`Ff#215;TV, adTZ`P., p. 693; Binark Eren, World Bibliography..., No. 1420-1424.
11. Id., SRD. e`r., V/128, 185, 444; also: Bulletin of New York Public Library, #215;LI/ 101; CLZ#200;LF, p. 20.
12. C`Z|tB#200; e`FLhf#215;B#200; K^pT#215;Z`bLJT#200;, 3th ed., #215;#215;II/ 1419.
13. WdBr#215;`Ff#215;TV, adTZ`P., p. 693; Pearson, J. D., "al-Kur''an-Translations", The Encyclopedia of Islam, 2nd ed., V/ 431-432; eBDZj#215;`F, W`dB^, Moscow, 1990, F`fbd`TRFLJL^TL TRJ. 1907 H., I/1; Binark Eren, World Bibliography..., No. 1427-1429.
14. WdBr#215;`Ff#215;TV, SRD. e`r., V/129; Gd#200;R^LFTr. adLJTfZ`FTL #215; Fh`d`\j TRJB^T#192; bLdLF`JB WdBr#215;`Ff#215;`H`, 1990, p. 9.
15. CLZ#200;LF, pp. 16-17; also: Gd#200;R^LFTr, ibid, p. 9.
16. به عنوان نمونه، نک: احمد رائف، مقدمه عربی بر ترجمه سابلوکوف، قاهره، 1993م، ص 2.
17. WdBr#215;`Ff#215;TV, adTZ`P., p. 694; Binark Eren, World Bibliography..., No. 1432-1434.
18. C`Z|tB. e`F. K^p., #215;III/ 1537.
19. Ibid., #215;III/ 1054.
20. Gd#200;R^LFTr, adTZ`P., #215; bLdLF`Jj WdBr#215;`Ff#215;`H`, 1963, p. 661-663.
21. CLZ#200;LF, pp. 24; Gd#200;R^LFTr, adLJTfZ`FTL, p. 9; Binark Eren, World Bibliography..., No. 1418.
22. Binark Eren, World Bibliography..., No. 1416.
23. Ibid., No. 1419.
24. W`dB^, aLdLF`J Wdr#215;`Ff#215;`H`, 2th ed., Moscow, 1990.
25. W`dB^, a`JH`h`FZL^ #215; bLrBhT qLrL^`-T^Hjtf#215;T\ #215;^TP^z\ TRJBhLZxfhF`\ bdT jrBfhTT kTd\z e#215;TbbLd, Moscow, 1990.
________________________________________
26. W`dB^, aLdLF`J WdBr#215;`Ff#215;`H`, Baku, TRJ. #194;Rzrz, 1990.
27. W`dB^, aLdLF`J eBDZj#215;`H`, E`fbd`TRFLJL^TL TR. 1907 H., Moscow/ S. Petersburg, 1990.
28. نک: احمد رائف، صص 2ـ4.
29. eF#200;vL^^zV W`dB^, _bjDZT#215;`FB^ b`J b`#215;d`FThLZxfhF`\ qLhFLdh`H` mBZTkB `DLh`FB^^`H` [LffTT T GZBFz An\BJTVf#215;`H` JFTPL^T#200;, 1987.
30. W`dB^, aLdLF`J f BdBDf#215;`H` S #215;`\\L^hBdTV [. - ]. _f\B^`FB, introduction: Moscow, 1992.
31. W`dB^, aLdLF`J f\zfZ`F T #215;`\\L^hBdTV EBZLdTT a`d`n`F`V, Moscow, 1993.
نقدی کوتاه بر ترجمه نیکولایف
پیشتر در شمارش یکایک ترجمههای روسی قرآن، ترجمه نیکولایف نیز معرفی شد و هم در آن جا مطرح گردید که مهمترین نقد وارد بر این ترجمه، شکل گرفتن آن برپایه ترجمه فرانسه کازیمیرسکی است و اصل عربی از دسترس مترجم به دور بوده است. شیوه ترجمه با واسطه و کهنگی تعبیرات در این ترجمه از خصوصیاتی است که آن را به ترجمههای سده 18م ملحق میسازد و از همین رو انگیزهای برای نقد تفصیلی این ترجمه احساس نمیگردد. به هرتقدیر در یک نگرش مختصر انتقادهای وارد بر این ترجمه که غالبا بر ترجمه فرانسه کازیمیرسکی نیز وارد میگردند، از باب نمونه از این قرارند:
1. کاربرد اصطلاحات متداول در فرهنگ مسیحی برای جایگزینی تعبیرات قرآنی، مانند: ترجمه «اللّه» به C`H، «الصلوة» به [`ZThFB، و «رسول» به Bb`fh`Z.
2. ترجمه یک اصطلاح مشخص اسلامی به گونهای که آن را از صورت اصطلاح خارج ساخته است، مانند ترجمه «حجّ» به: bjhLtLfhFTL #215; J`\j fF#200;h`\j
تحت تأثیر ترجمه کازیمیرسکی به صورت:p#232;lerinage de la maison sainte
3. ترجمههایی غیر دقیق و حتی غلط از تعبیرهای تکرار شونده و پرکاربرد قرآنی مانند:
ترجمه «العالمین» (فاتحه / 2) به صورت «FfLZL^^B#200;»، در فرانسه «lunivers»، در هر دو زبان به معنی «گیتی» و «کائنات» (این واژه جمع عالم تلقی شده است).
ترجمه «ربّ» (فاتحه / 2) به صورت FZBfhThLZx به معنی «حاکم».
4. ترجمه همراه با تفسیر که در واقع پای فرانهادن از دایره ترجمه است، مانند:
________________________________________
ترجمه «العجل» (بقره / 92) به R`Z`h`L hLZxpL که قید R`Z`h`L به معنی «طلایی» در آن یک افزوده است.
ترجمه (ما ننسخ من آیة او) «ننسها» (بقره / 106) به: «... ^T `J^`H` TR ^Tn ^L j^Trh`PT\ F bB\#200;hT hF`LV» در روسی، بر اساس ترجمه فرانسه: «... ni nen ferons effacer un seul de ta m#233;moire» به معنی «و نه هیچ یک از آنها را از خاطره تو محو سازیم».
5. آوردن دو ترجمه تفسیر گونه در عرض هم از یک عبارت، مانند: ترجمه «یوم الدین» (فاتحه / 4) به:
«J^#200; fjJB, J^#200; F`RJB#200;^T#200;»
یعنی «روز داوری، روز جزا».
6. گاه نیز ترجمهای غیر دقیق حتی از متن فرانسه به چشم میخورد، مثلاً:
واژه «المتقین» در متن فرانسه به صورت: «ceux qui craignent le Seigneur»
برگردانده شده است، یعنی «کسانی که از ربّ بیم دارند». نیکولایف آن را چنین ترجمه کرده است: «^`rThB#192;vTn G`fb`JB»، یعنی «حرمت گزاران بر ربّ».
مورد دیگر، ترجمه واژه «انذار» (در ترکیب ءأنذرتهم، بقره / 6) است که در فرانسه «avertir» به معنی «آگاه کردن» و «هشدار دادن» است و در روسی به «`DdvBhxf#200;» به معنی «روی کردن» و «رجوع نمودن» ترجمه شده است.
نقد و بررسی مواردی در ترجمه سابلوکوف
اگر در نگرش به ترجمه سابلوکوف، هدف بررسی کارآیی آن به عنوان یک ترجمه قابل قبول در عصر حاضر برای علاقهمندان روسی زبان بوده باشد، نخستین مانعی که در این جهت رخ مینماید، گونههای مختلف از کهنهگرایی در متن و نوشتار آن است. متن سابلوکوف، هم از نظر واژگان و هم از حیث اسلوبِ جمله سازی به صورت آشکاری از کهنهگرایی برخوردار است. نمونههای آن در اثر مورد نظر بسیار متنوع است و از جمله آنها میتوان به ضبط کهنه b`\`vx به جای ضبط معاصر b`\`rx به عنوان یک نمونه واژگانی، و به صرف فعل Lfhx در اوّل شخص مفرد به صورت Lf\x (در ألست بربّکم، مائده / 171) که امروزه متروک است، به عنوان یک نمونه دستوری اشاره کرد. الفبای به کار رفته در سراسر این ترجمه نیز الفبای متداول در دوره تزاری است که با الفبای نوین روسی تفاوتهایی دارد. مجموع آنچه یاد شد، در زمان فراهم آمدن این ترجمه، یعنی در سده 19م، امری طبیعی بوده است، اما برای یک روسیدان امروزی خصوصیات متن و هم الفبای نوشتار آن کاملاً کهنه جلوه میکند.
آن گونه که زبانشناسان نیمه نخست سده 20م در مقام نقد ترجمه سابلوکوف به طور خاص و ترجمههای قرن 19 به طور عام معتقد بودند، در این ترجمه نیز، جا به جا، نمونههایی از نقل به معنی، تفسیر به جای ترجمه و به طور کلی ضعف در جهت تقید به متن و ارائه یک ترجمه زبانشناختی به دور از برداشتهای استحسانی دیده میشود. به کار بردن عباراتی که بیش از آن که ترجمه متن عربی باشند، تفسیری بر متن تلقی میگردند، یکی از نقاط ضعف اساسی در ترجمه سابلوکوف است که نمونههای آن در سراسر ترجمه بسیار پرشمار است و تقریبا در برگ برگ آن به چشم میآید. در سطور بعد نمونههایی پراکنده از این ترجمههای تفسیری را بررسی کردهایم:
1. ترجمه «مالک یوم الدین» (فاتحه / 4) به:
»ILdPBvL\j F fF`L\ dBfb`d#200;PL^TT JL^x fjJB«
یعنی «آن کس که روز داوری را تحت امر خود گرفته است».
2.ترجمه «... اوّل بیت ...» (آل عمران / 96) به: «bLdFzV \`ZThFL^^zV J`\»، یعنی «نخستین خانه عبادت».
3.ترجمه «... الامانة» (احزاب / 72) به: «RBZ`H FLdz» یعنی «امانتِ ایمان».
در مواردی حتی دیده میشود که ترجمه سابلوکوف فاقد پشتوانهای تفسیری است و جز استحسان برای آن مبنای دیگری نمیتوان یافت. به عنوان نمونهای چند میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1. ترجمه «المتقین» به «DZBH`rLfhTFzL»، یعنی دیندار، مؤمن، زاهد.
2. ترجمه «ربیّون کثیرا» به «gzf#200;r FdBH`F»، یعنی هزاران دشمن.
3. ترجمه «الصمد» به «WdLb#215;TV»، یعنی پر قدرت.
ترجمههای استحسانی یا تفسیری سابلوکوف در برخی از موارد تنها یک خطا در جایگزین ساختن واژهها و مفاهیم نیست، بلکه منعکس کننده مطلبی است که میتواند از نظر کلامی یا فقهی بحث انگیز باشد، مثلاً:
1. ترجمه «نحن فتنة» (بقره / 102) در داستان هاروت و ماروت به: «[z Tf#215;jfThLZT» یعنی ما فتنه کنندهایم (آزمایش کنندهایم)، حال آن که در تعبیر قرآنی آن دو ملک تنها فتنهای (آزمونی) بودهاند و آزمایش کننده بر پایه مبانی کلامی میباید خداوند تعالی بوده باشد.
2. ترجمه «إنی متوفّیک» (آل عمران / 55) به «#194; b`JFLdH^j hLD#200; f\LdhT»، یعنی «من تو را دچار مرگ ساختم»، در حالی که گروهی از مفسران اساسا این آیه را به معنی وفات یافتن حضرت عیسی(ع) ندانسته و آن حضرت را زنده میانگارند.
3. ترجمه «نساءنا و نساءکم» (آل عمران / 61) در جریان مباهله به:
«]BtTn PL^ T FBtTn PL^»
یعنی «همسران ما و همسران شما»، حال آن که در نص آیه سخن از جنس «نساء» (زنان) به میان آمده و بر پایه تفاسیر، به ویژه نزد شیعه مصداق اَجلای آن در ماجرای مباهله حضرت فاطمه(ع) دخت گرامی پیامبر(ص) بوده است.
4. ترجمه «الرجال قوامون علی النساء» به: «[jPx#200; fh`#200;h FztL PL^»، یعنی «شوهران (در جایگاهی) بالاتر از زنان (به معنی همسران) قرار دارند»، در حالی که نه مفهوم لغوی آیه چنین ترجمهای را اقتضا دارد و نه عالمان اسلامی چنین تفسیری را از آیه ارائه کردهاند.
5. ترجمه «استوی علی العرش» به: «F`RfLZ ^B bdLfh`ZL»، یعنی «بازنشست بر تخت»، در حالی که برای اجتناب از تشبیه و تجسیم میباید در ترجمه این آیه و نظایر آن دقت فراوان به عمل آورد و در مقام ترجمه زبانشناختی و به دور از موضعگیریهای کلامی نیز نمیتوان استواء را با نشستن جایگزین کرد.
از نمونههای یاد شده که بگذریم، سابلوکوف در ترجمه مفردات فرهنگ قرآنی نیز گاه دقت لازم را به عمل نیاورده است. یکی از انتقادات شایع در مورد ترجمه او به طور خاص و ترجمههای قرن 19 به طور عام این است که در این ترجمهه مفردات کتاب مقدس و فرهنگ مسیحی جایگزین مفردات قرآنی شده است. جایگزین ساختن «اللّه» با «C`H» و «الصلوة» ب «[`ZThFB»، نمونههایی از این دستاند. در مواردی نیز سابلوکوف به جای ابقای واژه عربی در متن روسی و اقدام به تفسیر آن در حاشیه، آن را با یک واژه بسیار عام و نارسا جایگزین کرده یا به تفسیر واژه در متن پرداخته است. مثلاً واژه پرکاربرد «حجّ» را که در فرهنگ قرآنی و اسلامی مفهومی بسیار ویژه دارد، در جایْ جایِ قرآن با واژه عام «bdBRJ^T#215;» به معنی «جشن» و «عید» جایگزین کرده و واژه «سَقَر» را به صورتهای گوناگونِ «BJf#215;TV bZB\L^x» (مدثر / 42) ی «`Dx#200;hT#200;n bZB\L^T» (قمر / 48) در متن شرح کرده است. به جز نمونههای تخلف از متن عربی در مفردات، سابلوکوف در ترجمه خود گاه بدون آن که دچار تنگنایی در ترجمه باشد، ساختار جمله را نیز تغییر داده است؛ مثلاً نمونههای متعددی ر میتوان یافت که وی در ترجمه جملههایی با سیاقِ «حرف نفی... حرف استثنا...» جمله روسی را با سیاق مثبت و تنها ب افزودن یک قید «فقط» ساخته است (مثلاً بقره / 286). این شیوه حتی اگر از نظر مفهومی خلل قابل ملاحظهای وارد نیاورد، باز از نظر فن ترجمه در مورد متون حساسی چون متون مقدس دینی به هر حال گونهای از ضعف فنی تلقی میگردد.
نقد و بررسی مواردی در ترجمه کراچکوفسکی
در مقایسهای میان ترجمه کراچکوفسکی و ترجمه سابلوکوف، اشتراکات فراوان گاه در حد هماهنگی لفظ به لفظ جملات، نشان میدهد که کراچکوفسکی در کار ترجمه، از اثر سابلوکوف و به طبع از دیگر پیشینیان خود بهره لازم را برگرفته و ترجمه او کاری منقطع و مجرد از سابقین نبوده است (برای نمونههایی از این همخوانیهای پرشمار، مثلاً نک: ترجمه آیات فاتحه / 1، 4، 5 ؛ بقره / 1؛ ... مزمل / 1).
کراچکوفسکی برجستهترین متخصص زبانهای سامی است که خاورشناسی روسیه تا کنون به خود دیده است، و همین دست توانای او در شناخت علمی واژههای قرآنی موجب شده تا ترجمه او از قرآن نه تنها به عنوان یکی از ترجمههای روسی قرآن اهمیت یابد، بلکه انتخابهای او در یافتن جایگزینِ غیر عربی برای واژه عربی قرآن و تفاسیر و تعلیقات او در حاشیه ترجمه، خود برای یک محقق قرآنی و برای هر کس که قصد ترجمه قرآن به زبانی دیگر را داشته باشد، بیشک منبعی پرارزش و غیر قابل چشم پوشی است. در بهرهگیری از ترجمه کراچکوفسکی همواره این واقعیت را باید در نظر داشت که وی تلاشی تام مبذول داشته تا برداشت خود را از متن عربی قرآن بر پایه زبانشناسی تاریخی استوار سازد و از آنچه اصطلاح «ترجمه سنتی» خوانده میشود و بر روایات و متون سنتی تفسیری تکیه دارد بپرهیزد. وجود همین خصوصیت باعث گردیده تا در حوزه خاورشناسی شوروی این ترجمه به عنوان ترجمهای زبانشناختی بدون برخوردار بودن از یک وجهه سنتیِ مذهبی مورد قبول باشد و بر همین پایه است که محافل مذهبی روسی زبان با تعصب اسلامی، دلبستگی زیادی به این ترجمه نشان ندادهاند.
به عنوان یک ترجمه زبانشناختی ــ به هر تقدیر ــ باید ترجمه کراچکوفسکی را در سطحی بسیار والا و تا حد زیادی موفق به شمار آورد. اخلاف کراچکوفسکی در عرب شناسیِ شوروی هرگز نتوانستند از ستایش این ترجمه فروگذارند و تنه افزودههای آنان در حد پیشنهادهای بسیار محدود بوده است. از این دست باید به پیشنهادهای اصلاحی بیست و هشت گانه اشاره کرد که گریازنویچ در چاپ دوم کتاب به پایان آن ملحق ساخته است (نیز نک: گریازنویچ، صص 9ـ10). اگر در صدد آن باشیم تا از انتقادهای وارد بر ترجمه کراچکوفسکی سخن گوییم، باید به نقد گریازنویچ روی آوریم که به عنوان پیرو و ستایشگر کراچکوفسکی و نیز به عنوان نخستین انتشار دهنده ترجمه او از قرآن، نقدی منصفانه تلقی میگردد که از روحیه عیب جویی و خردهگیری به دور بوده است. گریازنویچ در مقدمه خود بر چاپ دوم این ترجمه (ص 9) با اشاره به این تاریخچه که ترجمه حاضر چیزی جز حاصل سلسله دروس دانشگاهی کراچکوفسکی نبوده و در واقع به عنوان یک ترجمه قابل انتشار و آکادمیک از آغاز بدان ننگریستهاند، بر این واقعیت تأکید دارد که ترجمه کراچکوفسکی در حقیقت یک «ترجمه در ضمن کار» و نه یک «ترجمه آکادمیک» بوده است. بر این نکته گریازنویچ باید افزود که شاید شخص کراچکوفسکی با توجه به وسواس علمی ویژهای که در او وجود داشته است، هرگز بر این باور نبوده که دست نوشتههای پراکنده او از درسهایش بتواند به عنوان یک ترجمه نهایی به نام او در معرض استفاده عموم قرار گیرد. گریازنویچ نیز در لا به لای سخنانش به این نکته اشاره دارد که آن گاه که در دهه 60 مأمور شد ترجمههای کراچکوفسکی را برای چاپ آماده سازد، این متن با این تلقی به چاپ میرسید که بتواند زمینه و پایهای برای ارائه یک ترجمه ویراسته و آکادمیک از قرآن به زبان روسی باشد؛ هرچند شرایط سیاسی و اجتماعی در سالهای بعد از انتشار، هرگز امکان این حرکت تکمیلی را فراهم نیاورد.
در صورتی که بخواهیم همچون شیوه پیشین درباره ترجمه سابلوکوف، نمونههایی را از ترجمه کراچکوفسکی مورد بررسی و تدقیق قرار دهیم، نخست باید به این خصوصیت عمومی در کار وی اشاره کنیم که این ترجمه از نظر واژگان، دستور و اسلوب نگارش، یک ترجمه نوین و معاصر است. مترجم نه متعلق به دورهای است که زبان او امروز کهنه تلقی گردد و نه همچون برخی از مترجمان متون دینی، گرایش داشته تا صورتی کهنه به زبان ترجمه خویش دهد. کهنهگرایی در حد بسیار محدودی، در مواضعی از ترجمه وی دیده میشود که یک تعبیر کهن تنها راه بیان مفهوم بوده است. از این نمونههای بسیار محدود در کار کراچکوفسکی میتوان به دو مورد زیر یکی در واژگان و دیگری در دستور اشاره کرد:
1.ترجمه «البیان» (الرحمن / 3) به «TRx#200;f^#200;hf#200;» که در عین کهنه بودن واژه، در واقع نزدیکترین گزینه برای بیان مفهوم «البیان» در آیه شریفه است.
2.در آیاتی از قرآن کریم که یک صفت واحد به دو صیغه جمع مذکر و جمع مؤنث به یکدیگر عطف شدهاند، مثل ترکیب «المؤمنین و المؤمنات» (احزاب / 35) کراچکوفسکی با استفاده از یک دستور سنتی منسوخ، صفات جمع مذکر و جمع مؤنث را با دو ساختار مختلف آورده است، مثلاً در مورد مثال یاد شده:
«FLdj#192;vTL T FLdj#192;vT#200;»
و حال آن که امروزه در دستور نوین زبان روسی، صفات جمع در جنس دارای تفاوتی نیستند و صیغه جمع مؤنث عمل متروک شده است.
در مورد شیوه ترجمه نیز در کار کراچکوفسکی پایبندی به متن در حدی قابل ستایش دیده میشود و غالب مواردی که در نقد ترجمه سابلوکوف از نقاط ضعف آن ترجمه در برگردان مفردات شمرده شد، در ترجمه کراچکوفسکی اصلاح گردیده است. مثلاً در آیات (بقره / 102 و آل عمران / 61) ارائه ترجمهای پایبند به متن از عبارات «نحن فتنة» و «نساءنا و نساءکم» از بروز اشکالات محتوایی کاملاً پیشگیری کرده و در آیه (اعراف / 54) در ترجمه «استواء» انتخاب تعبیر «jhFLdJTZf#200; (^B hd`^L)» تا حد زیادی ترجمه را به نص قرآن نزدیک ساخته و از نظر کلامی ـ تفسیری نیز به تفسیر اهل تنزیه، از جمله امامیه که در این آیات «استواء» را به معنی «استیلا» گرفتهاند تقرب یافته است.
در ترجمه مفردات قرآنی، غالب انتقادهای وارد شده بر کار سابلوکوف و دیگر مترجمان پیشین بر ترجمه کراچکوفسکی وارد نیست. او از به کاربردن اصطلاحات معمول در فرهنگ کتاب مقدس در ترجمه قرآن اجتناب کرده و حتی در مواردی که یک مفرده خاص قرآنی را غیر قابل ترجمه یافته، از به کار بردن عین لفظ عربی با توضیحی در حاشیه خودداری نکرده است؛ از نمونههاست: آوردن «حج» به صورت «nBJP»، «سقر» به «fB#215;Bd»، و حتی برگردان نام خاص «یأجوج و مأجوج» به صورت «#194;ôJPjôJP T [BôJPjôJP». و نیز آن گاه که واژهای قرآنی را به واژهای روسی در معنا نزدیک میدیده و مفهوم لغوی غیر اصطلاحی واژه اجازه میداده، به جای چنین شیوهای، از یک واژه روسی به عنوان جایگزین مفرده قرآنی استفاده کرده که البته پیشینه کاربرد آن در فرهنگ روسی به دین مسیح باز میگردد؛ از نمونههاست: ترجمه «الصلاة» به «[`ZThFB»، و «الصیام» به «b`fh».
ترجمه کراچکوفسکی با وجود تقیدی استوار بر ترجمه لفظ به لفظ با شیوهای زبانشناسانه و به دور از برداشتهای تفسیری و استحسانات شخصی، گاه در این جهت مسیر افراط و تفریط پیموده و عملاً دچار بیدقتی شده است. بدون آن که بخواهیم درباره آمار این گونه بیدقتیها در ترجمه کراچکوفسکی مبالغهای روا بداریم، باید یادآور شویم که موارد زیر تنه نمونههایی از این دست است:
الف ـ تکیه افراطی بر معنای نخست واژه و کنار نهادن معنای ثانوی آن که بیشترین هماهنگی را با موضوع دارد، مثلاً:
1. ترجمه «اساطیر الاولین» (انعام / 25) به: «Tfh`dTT bLdFzn».
اگر چه «اوّل» در معنای نخست خود معادل «نخستین» فارسی و «bLdFzV» روسی است، اما تعبیر «اولین» در عربی به معنی «گذشتگان»(در فارسی) نیز به کار میرود و در آیات شریفه قرآن با ترکیب «اساطیر الاولین»، این ترجمه به مفهوم قرآنی نزدیکتر است. در این جا باید گفت که ترجمه سابلوکوف به صورتهای: «DBf^T ` bdLP^zn Z#192;J#200;n» یا «Tfh`dTT ` fhBdT^» بر ترجمه کراچکوفسکی مرجح است. نظیر همین بحث را میتوان در مورد ترجمه ترکیب «سنة الاولین» (انفال / 38) نیز مطرح ساخت که کراچکوفسکی آن را به صورت «bdT\Ld bLdFzn» ترجمه کرده است.
2. ترجمه «...و اما کفورا» (انسان / 3) به صورت: «... ZTD` ^LFLd^z\». اگر چه در منابع لغوی زبان عرب، کفور به معنی کافر نیز آمده است، اما در واژگان قرآن چنین نمینماید که بتوان این دو واژه را با یکدیگر معادل دانست. ریشه عربی «ک ف ر» علاوه بر معنی اصلی کُفر به معنی کفران کردن نعمت نیز به کار رفته و تقابل «کفورا» در آیه شریفه با «شاکرا» نشانهای روشن بر آن است که نمیتوان کفور را در این آیه تعبیری دیگر از کافر دانست، چنان که این برداشت در تفاسیر نیز تأیید شده است.
ب ـ گراییدن مترجم به یک معنای فرعی و وانهادن معنای اصلی واژه که بیشترین هماهنگی را با موضوع دارد، مثلاً:
1. ترجمه «لایکلف اللّه نفسا الا وسعها» (بقره / 286) به صورت:
«^L F`RZBHBLh AZZBn ^B Jjtj ^TrLH` #215;d`\L F`R\`P^`H` JZ#200; ^LN»
اگر چه در منابع لغوی گاه واژه وُسع با تعابیری چون «طاقت» تفسیر شده است، اما ریشه سه حرفی این واژه «و س ع» از یک سو، و اشاره تفاسیر به وجود فرقی ظریف میان «وسع» و «طاقت» از سوی دیگر، نه برای یک زبانشناس و نه برای یک مترجم سنتی دلیلی باقی نمیگذارد تا این واژه قرآنی را که فرهنگ ویژهای را در معارف اسلامی تبیین میکند، با یک واژه روسی معادل «طاقت» جایگزین نماید. سابلوکوف با توجه و آگاهی بر این معنا، وسع را در آیه مذکور به «jJ`D`Tfb`Z^T\`» ترجمه کرده است که مفهوم آن در فارسی این است: «آنچه انجام دادن و به جای آوردنش بیتکلف باشد».
2. ترجمه «اللّه الصمد» (اخلاص / 2) به صورت: «AZZBn FLr^zV»
یعنی «اللّه ابدی است» (نیز نک: تعلیقات کراچکوفسکی، ص 656 ـ 657). بر پایه تمامی کتب پرتداول لغوی و تفسیری، واژه صمد در عربی به معنایِ «دارای جایگاهی والا در سیادت» به عنوان معنای اصلی به کار میرفته و به همین معنا در برخی از اشعار کهن عربی نیز کاربرد داشته است. معنای «ابدی» برای صمد معنایی ثابت نشده و بسیار فرعی است که تنها به عنوان یک «قیل» در منابع لغوی و تفسیری مطرح شده است (مثلاً نک: لسان العرب، 3 / 259، چ دارصادر؛ مجمع البیان، 10/565، چ صیدا).
ج ـ گریز از یک ترجمه تفسیری به ترجمه تفسیری دیگر، مثلاً:
ترجمه «انی متوفیک» (آل عمران / 55) به «#194; jb`#215;`#192; hLD#200;». کراچکوفسکی به حق از به کاربردن واژهای صریح که مفهوم «میراندن» را دربر داشته باشد، در ترجمه فعل «توفّی» خودداری کرده است و برخلاف ترجمه برخی چون سابلوکوف، تعبیر «jb`#215;`#192;» در ترجمه کراچکوفسکی صراحتا به معنی میراندن نیست، بلکه فعل «jb`#215;`Th|» در روسی اولاً به معنی «آسوده کردن» است و «میراندن» معنای ثانوی آن به شمار میآید. با این حال انکار نمیتوان کرد که زبانشناس توانایی چون کراچکوفسکی تنها از آن جهت این فعل را به عنوان برگردان «توفّی» به کار گرفته که رساندن مفهوم میراندن را مسلم میانگاشته و به اختلاف کلامی مسلمانان درباره درگذشت حضرت عیسی(ع) توجهی نداشته است. این گریز نه تنه کراچکوفسکی را از یک موضعگیری مفسرانه در مفهوم آیه نرهانیده، بلکه به عنوان یک مترجم زبانشناس و مقید به لفظ این اشکال را بر او وارد میسازد که چگونه میتوان فعل «jb`#215;`Th|» را که از ماده کهن و مشترک بین زبانهای اسلاوی یعنی «b`#215;`V» به معنی «آسایش» و «آرامش» گرفته شده است، با فعل «توفّی» از ماده «و ف ی» به معنی وفا کردن (در پیمان و در سنجش) معادل انگاشت؟
د ـ اقدام به ترجمه واژهای که نمیتوان ترجمهای شایسته از آن ارائه کرد و بر پایه شیوه معمول کراچکوفسکی حق آن بوده است تا عین لفظ عربی در ترجمه نیز ابقا شود. مثلاً: ترجمه «الکوثر» به «`DTZ|^zV» به معنی «فراوان» و «وافر». با توجه به بار معنایی ویژه در این مفرده قرآنی و مباحث گسترده در منابع شیعه و اهل سنت در تفسیر آن، ارائه ترجمهای این چنین عادی از واژه کوثر نامقبول است و از مترجم انتظار میرفته، همان گونه که از ترجمه «حج» به واژهای معادل «قصد» ـ یعنی مفهوم لغوی کهن و غیر اصطلاحی آن ـ پرهیز کرده است، در ترجمه کوثر نیز روشی مشابه را در پیش گیرد. لازم است یادآوری شود که حتی سابلوکوف با وجود این که واژههایی چون «حج» را ترجمه کرده، از ترجمه «الکوثر» پرهیز نموده و آن را به صورت «WLFfLd|» آورده است.
ه ـ گزینش یک واژه جایگزین روسی برای مفرده قرآنی بر پایه برخی قراآت ـ گاه غیر مشهور ـ بدون تذکر این که در این باره اختلافی در قرائت وجود دارد. مثلاً واژه «ملک» در مصاحف قرآنی (فاتحه / 4) در قرائت عاصم و کسایی به صورت «ملِک» (یعنی صاحب) و در قرائت دیگران از قراء سبعه به صورت «مَلِک» (یعنی پادشاه) خوانده شده است. در این آیه کراچکوفسکی شاید برپایه این که نبودن الف در ضبط مصاحف را مؤیدی بر قراآت بدون الف میدانسته، یا به هر دلیل دیگر تنها قرائت «مَلِک» را مورد توجه قرار داده و بدون توضیحی و تعلیقی آن را به «pBd|» (پادشاه) ترجمه کرده است.
در سطور پیشین سعی شد تا انتقادهای وارد بر ترجمه کراچکوفسکی به صورت مختصر و فهرستوار تنها با ذکر مثالهایی محدود بررسی و طبقهبندی گردد. در ادامه این مبحث به ذکر مواردی قابل انتقاد پرداخته میشود که کراچکوفسکی در پیروی از مترجمان پیشین بر خطا رفته و نتوانسته است نقیصه موجود در ترجمه آنان را برطرف سازد. در این قسمت به طور خاص نمونههای استخراج شده از کار کراچکوفسکی با ترجمه سابلوکوف مقایسه شده که به نظر میرسد بیشترین تأثیر را به عنوان زمینه کار بر اثر کراچکوفسکی داشته است. از آن جا که پیش از این، در بررسی کار سابلوکوف و کراچکوفسکی، موارد انتقاد بر حسب موضوع طبقهبندی شد، در این جا آن را تکرار نمیکنیم. نمونههای مورد نظر از این قرارند:
1. ترجمه «العالمین» (فاتحه / 2) در هر دو اثر به: «(G`fb`Jj) \Td`F»، یعنی «(ربِّ) عالمها». شایان ذکر است که «عالم» به معنی «جهان» از نظر قواعد صرف عربی نمیتواند با علامت جمع مذکر سالم «ـ ین» جمع بسته شود و این واژه، نه جمع عالم، بلکه واژهای خاص به معنی «مردمان» و به تعبیر مفسران «ذوی العقول اعم از مردمان و جنیان» است.
2. گمانی خاص در ترجمه آیه «أتجعل فیها من یفسد فیها... ونحن نسبح بحمدک ونقدس لک»(بقره / 30). سابلوکوف و پس از او کراچکوفسکی این آیه را به گونهای ترجمه کردهاند که گویی فرشتگان شایستگیِ خداوند را برای ستایش و تقدیس مورد تردید قراردادهاند. در ترجمه سابلوکوف آمده است:
»... g`HJB #215;B#215; \z F`RfzZBL\ fZBFj hLDL T fF#200;hT\ hLD#200;?«
یعنی: «... آن گاه چگونه ما باز فرستیم حمد تو را و تقدیس کنیم تو را؟»، و در ترجمه کراچکوفسکی:
»... B \z F`f^`fT\ nFBZj hLDL T fF#200;hT\ hLD#200;?«
یعنی: «... و ما برآوریم حمد تو را و تقدیس کنیم تو را؟» (با افعال آینده).
عبارت «ونحن نسبح بحمدک ونقدس لک» به آسانی میتواند از نظر دستور عربی جمله حالیه تلقی گردد و هرگز این جمله لزوما معنای برداشت شده را اقتضا ندارد. به هر روی برداشت عالمان مسلمان و مفسران نیز از آیه با ترجمه یاد شده سازگاری ندارد.
3. ترجمه سیاق آیه «... والراسخون فی العلم...» (آل عمران / 7) در هر دو ترجمه به گونهای است که در آن جمله «الراسخون...» جمله مستأنفه تلقی شده و با برداشت مفسران شیعه و گروهی از مفسران اهل سنت که واو را در عبارت، واو عطف شمرده و «الراسخون» را معطوف بر «اللّه» دانستهاند و از نظر زبانی نیز تفسیر آنان کاملاً موجه است، سازگاری ندارد.
4. ترجمه «اولی الامر منکم» (نساء / 59) در اثر سابلوکوف به صورت: «gL\ TR FBf #215;`h`dzL T\L#192;h FZBfh|» یعنی «آنان از شما که حکومت دارند»، و در ترجمه کراچکوفسکی به صورت: «`DZBJBhLZ#200;\ FZBfhT fdLJT FBf»، به معنی «صاحبان حکومت از میان شما» با برداشت غیر شیعی از آیه هماهنگی دارد و به هیچ روی با برداشت شیعی که «الامر» را در این آیه نه با حکومت، بلکه با امامت و رهبری دینی پیوند میدهد و مقصود از اولی الامر را ائمه اطهار(ع) میشمارد، سازگار نیست. باید افزود که ترجمه «الامر» به حکومت از دقت زبانشناختی نیز برخوردار نیست و عملاً یک ترجمه تفسیری و سنتی است.
5. ترجمه «صعیدا طیبا» (مائده / 6) در هر دو ترجمه به «rTfhz\ (/n`d`tT\) bLf#215;`\». واژه روسی «bLf`#215;» به معنی رمل و ریگ است، در حالی که صعید را لغویان عرب به معنی «وجه الارض»، «خاک» و تعبیراتی مشابه این دو دانستهاند و ترجمه آن به رمل و ریگ، نه از نظر زبانشناختی دقیق مینماید و نه با برداشت مفسران و فقیهان اسلامی هماهنگ است.
6. ترجمه «الانفال» (انفال / 1) به «J`DzrT» یعنی «غنایم» در هر دو ترجمه، در واقع یک ترجمه تفسیری بر پایه تفسیر اهل سنت است؛ این ترجمه از سویی با تلقی خاص شیعه از انفال و فرق آن با غنایم سازگار نیست و از دیگر سو مفهوم لغوی و ریشهای انفال نیز با غنیمت رابطهای مستقیم ندارد و این ترجمه را نمیتوان یک ترجمه زبانشناختی تلقی کرد.
7. ترجمه «المجوس» (حج / 17) به «[BHT» در هر دو ترجمه. قرآن «المجوس» را به عنوان یک گروه دینی در کنار یهود و صابئین و نصاری آورده و بر پایه برداشت تفسیری مقصود از آنان «پیروان زرتشت» بوده است. اما در زبان روسی واژه «[BH» که برگرفته از واژه یونانی «Magos» (و آن به نوبه خود از واژه ایرانی مُغ البته در اشکال باستانی آن) است، به معنی نخست همان روحانیان زرتشتی یا مُغان را میرساند و در معنی ثانوی به معنی ساحر و جادوگر است و اصولاً به معنی پیروان دین زرتشت به کار نرفته است.
8. ترجمه «النبی اولی بالمؤمنین...» (احزاب / 6) به صورت:
«ad`d`#215; DZTPL #215; FLdj#192;vT\...» به معنی «پیامبر نزدیکتر است به مؤمنان...» در هر دو ترجمه. از نظر زبانشناختی ترجمه «اولی» به «نزدیکتر» وجهی ندارد و تنها یک برداشت استحسانی است و از نظر تفاسیر سنتی اعم از تفاسیر شیعه و اهل سنت نیز بار مفهومی خاص این آیه را که گونهای خاص از ولایت را برای پیامبر(ص) نشان میدهد، نمیرساند.
گذاری بر ترجمه گروه عثمانوف
پیش از هر سخن درباره روش کار در این ترجمه، باید یادآور شد که ترجمه گروه عثمانوف، چنان که در مقدمه آن بیان گردیده، کاری در راستای روش کراچکوفسکی و به منظور برطرف کردن نارساییهای آن بوده است و اصولاً باید در شمار ترجمههای «متعهد به لفظ» قلمداد گردد. لذا با اصل قرار دادن این که دست اندرکاران این ترجمه و در رأس آنان عثمانوف در تلاش خود دیدگاهی زبانشناسانه را در پیش گرفتهاند، میتوان دامنه نقد و بررسی را به جزئیات توسعه داد و به بررسی برخی نمونهها پرداخت. با وجود توفیق این اثر در دستیابی به بخشی از هدف خود، در مواردی کاستیهایی به چشم میآید که در این جا نمونههایی متنوع از آنها مورد نقد قرار گرفته است.
در معادل یابی واژهها، گاه نمونههایی از انتخاب نامناسب دیده میشود که در مورد آنها کراچکوفسکی در انتخاب موفقتر بوده است. به عنوان نمونه، در آیه بقره / 124، در ترجمه عبارت «بکلمات فاتمّهنّ»، با وجود آن که کراچکوفسکی واژه کلمات را به fZ`FLfB\Tترجمه کرده، گروه عثمانوف واژه b`FLZL^T#200;\T را به جای آن گزیده است؛ این واژه معنای «فرمانها» ر دارد و ابدا رساننده مفهوم عمیق واژه قرآنی «کلمه» که بارها درباره مفاهیم خاص در قرآن کریم به کار رفته، نیست. نمونهای دیگر در ترجمه آیه شریفه اعراف / 46 دیده میشود که عبارت «وعلی الاعراف...» در آن به «B ^B `HdBJBn...» برگردانده شده است، در حالی که «اعراف» به اتفاق لغویان و مفسران رساننده مفهوم «بلندی» است و معادل روسی انتخاب شده، واژهای معادل پرچین و حصار در فارسی است. سرانجام باید از موردی در آیه حج / 17 سخن آورد که در آن واژه «المجوس»، به نحو غیر قابل قبولی به «`H^Lb`#215;Z`^T#215;B\T» یعنی «آتش پرستان» ترجمه شده است.
با وجود این، گاه نمونههایی نیز یافت میشود که نسبت به معادلی نارسا در کار کراچکوفسکی، معادل انتخاب شده در ترجمه عثمانوف ارجحیت دارد. مثلاً در ترجمه عبارت «وهمّ بها لولا...» در آیه یوسف / 24، ترکیب ارائه شده:
»T `^ F`RPLZBZ Dz LN h`P, LfZT Dz ^L jFTJLZ«
ترکیبی رسا و مناسب است.
با وجود آن که گروه عثمانوف در ترجمه خود، روشی نسبتا متعهد به لفظ را در پیش گرفته است، گاه به روش ترجمه تفسیری روی آورده و از تعهد به لفظ خارج شده است. روش آنان را در ترجمه تفسیری تا حدی میتوان با روش آربری در ترجمه انگلیسی وی مقایسه کرد. به عنوان نمونه، عثمانوف در ترجمه آیه اعراف / 46، عبارت «وبینهما حجاب» را با تعبیر روسی «\LPJj dBL\ T BJ`\»، یعنی «بین بهشت و جهنم...» برگردان کرده است، در حالی که بازگشت ضمیر مثنی به بهشت و جهنم، برداشتی استحسانی است و اساسا در ترجمه مقید به لفظ، ترجمه ضمیر به مضمر عنه روا نیست.
ترجمههای تفسیری به صورت عباراتی غیر منطبق با عبارات قرآنی و زاید بر اصل، اما مرتبط با ترجمه از نظر ساخت جملهای، به گونهای شبیه به شیوه آربری در داخل کروشه، جا به جا مطرح شدهاند و از اصل ترجمه جدایی ناپذیرند. مثلاً در آیه آل عمران / 96، عبارت «ان اول بیت وضع للناس» به:
F`TfhT^j, bLdFzV J`\, #215;`h`dzV DzZ F`RJFTH^jh, rh`Dz Z#192;JT (bdLJBFBZTf| D`H`fZjPL^T#192;), ...
ترجمه شده است که برگردان آن به فارسی: «به واقع، اول خانهای که بنا شد تا مردم (عبادت خدا را انجام دهند)...» گویای مشکل ایجاد شده میتواند باشد.
از نظر تأثیر دیدگاههای خاص مذهبی، اصولاً باید ترجمه عثمانوف را ترجمهای مبتنی بر دیدگاههای مشترک اهل سنت تلقی کرد و در موارد اختلاف تفسیری میان شیعه و اهل سنت، نباید انتظار داشت که ترجمه او رساننده دیدگاه مفسران شیعه بوده باشد. به عنوان نمونه، در آیه آل عمران / 7، در تفسیر عبارت «والراسخون فی العلم یقولون...»، مترجم بر پایه تفسیر غالب نزد اهل سنت، راسخون در علم را عالم به تأویل نشمرده و همین تفکر را در ترجمه روسی نیز القا کرده است، در حالی که در برداشت شیعه، راسخون در علم در آیه شریفه معطوف به «اللّه» است. همچنین در آیه نساء / 59، در تفسیر عبارت «اولی الامر منکم»، مطابق برداشت اهل سنت عبارت به معنای «صاحبان حکومت» گرفته شده و به «^`fThLZ#200;\ FZBfhT fdLJT FBf» ترجمه شده است. به عنوان نمونهای دیگر، باید به آیه انفال / 1 اشاره کرد که در آن، ترجمه واژه «انفال» به `DzrB، به معنی «غنیمت»، مورد تأیید شیعه در برداشتهای فقهی خود از این آیه شریفه با مفهوم خاص انفال نیست و به فرق روشن آن با غنیمت توجه نشده است.
نقد و بررسی مواردی در ترجمه پوروخووا
پیش از آغاز به هر سخنی از نقد متن، باید از توجه به یک نکته غفلت نورزید و آن این است که ترجمه پوروخووا از نظر پردازش ادبی و آرایههای لفظی در سطحی قابل توجه قرار دارد و از این نظر نمونهای منحصر به فرد به شمار میآید. پوروخووا، همان گونه که خود اشاره دارد، در شیوه ترجمه، بسیار در قید منعکس کردن چهره ادبی قرآن در عبارت روسی بوده و چنان اصراری بر به کارگیری شیوههای ادیبانه با آرایههای لفظی و معنوی دارد که اساسا کار او را از یک ترجمه پایبند به لفظ دور میسازد. متن روسی پوروخووا به طور چشمگیری به شعر نزدیک گشته و در تنظیم عبارات سعی شده تا جملات روسی به صورت منقطع و در شکل مصرعهای شعری خود نمایند.
ترجمه پوروخووا با وجود موفقیت قابل ملاحظه در جهت آراستن هنری ترجمه قرآن، فاقد پایگاه مستقل زبانشناختی است و در دقتهای زبانی غالبا بر ترجمه کراچکوفسکی اتکا دارد. این اتکا تا آن جاست که خطاهای کراچکوفسکی نیز به این ترجمه راه یافته است؛ مثلاً در ترجمه عبارات قرآنی: «رب العالمین» (فاتحه / 2)، «لا یکلّف اللّه نفسا الا وسعها» (بقره / 286)، «الراسخون فی العلم» (آل عمران / 7)، «اولی الامر منکم» (نساء / 59)، «اساطیر الاولین» (انعام / 25، ...)، «وام کفورا» (انسان / 3)، «الکوثر» (کوثر / 1) و «اللّه الصمد» (اخلاص / 2) نظیر همان اشکالاتِ وارد بر کراچکوفسکی، دقیقا بر پوروخووا نیز وارد میگردد. حتی تکرار اشتباهات مترجمان ما قبل کراچکوفسکی در مواردی دیده میشود که کراچکوفسکی آنها را اصلاح کرده است، مانند ترجمه آیه «نساءنا ونساءکم» (آل عمران / 61) که پوروخووا همچون سابلوکوف آن را به غلط به صورت:
«^BtTn PL^ T FBtTn PL^»
ترجمه کرده است (برای توضیح موارد یاد شده، نک: سطور پیشین این گزارش).
همچنین عدم پای بندی مترجم به ترجمه لفظ به لفظ، در سراسر این ترجمه حالت ترجمه تفسیری را به وجود آورده و این ترجمههای تفسیری در بسیاری از موارد، نه متکی بر منابع تفسیری سنتی، بلکه ترجمههایی استحسانی هستند. در سطور زیر نمونههایی چند از این ترجمههای تفسیری در فاتحة الکتاب و چند مورد از دیگر سور قرآنی ارائه شده است:
فاتحه / 4:«I^#200; fjJ^`H` `JT^ `^ FZBfhThLZT^»
یعنی «روز داوری را، یگانه او حاکم است» (مالک یوم الدین).
فاتحه / 3:«EfL\TZ`fhTF T \TZ`fLdJL^ `^ `JT^»
یعنی «مهربانی کننده به همه و مهر ورزنده یگانه اوست» (الرّحمن الرّحیم).
فاتحه / 7:«Wh` F ^LFLdTT DZjPJBLh»
یعنی «آن کس که در بیدینی سر درگم است» (الضالین).
بقره / 1:«Wh` fhdBtThf#200; H^LFB C`HB»
یعنی «آن کس که هراس دارد از غضب خداوند» (المتقین).بقره / 2:«[`ZThFj f`FLdtBLh b` rBfB\»
یعنی «نماز را به جای میآورد به وقت» (یقیمون الصّلوة).
بقره / 5:«_^T TJjh bd#200;\`V fhLRL#192; D`HB»
یعنی «آنان میروند به راه راست خدا» (اولئک علی هدی من ربهم).
بقره / 106:«T FB\ ^L b`FLZT\ RBDzh| LH`»
یعنی «و شما را فرمان نمیدهیم به فراموش کردن آن» (او ننسها).
بقره / 285:«]L R^BL\ \z dBRZTrTV fdLJ bd`d`#215;`F»
یعنی «ما تفاوتی را میان پیامبران نمیدانیم / نمیشناسیم» (لانفرق بین احد من رسله).
آل عمران / 96:«bLdFz\ J`\`\ b`#215;Z`^L^|#200;»
یعنی «نخستین خانه عبودیت» (اول بیت).
مائده / 6:«fjnT\ bLf#215;`\ TZT rTfh`#192; RL\Z#192;»
یعنی «ریگ خشک یا زمین پاک» (صعیدا طیبا).
پوروخووا بر آن بوده که در ترجمه خود تا حد ممکن بلاغت و شیوایی بیان در متن اصلی قرآن را در زبان روسی نیز بازنماید و بر همین پایه نخستین گرایشی که در ترجمه او به چشم میآید ادب گرایی و توجه فراوان به هنر لفظی است. به دنبال همین ادب گرایی، کهنهگرایی نیز گاه به گونهای افراطیتر از ترجمههای قرن 19 در این متن دیده میشود. وجود نمونههایی از واژگان و ساختارهای دستوری قدیم در زبان پوروخووا (مانند واژه «fhLR#200;» به عنوان جایگزین «الصراط»، فاتحه /6)، برخی کلیشههای کهنِ تکرار شونده را مانند ضبط «TZT» و «fdLJT» به صورت «TZ|» و «fdLJ|» نیز در کنار خود دارد.
همزمان با اروپای غربی، اهل قلم در روسیه نیز به فراهم آوردن ترجمههایی از همان دست روی آوردند که به جز یک استثنا، یعنی کلماکوف، مبنای تمامی آنها ترجمه فرانسه دورییه بود. نخستین ترجمه روسی بر پایه دورییه در اوایل سده 18 توسط
______________________________
1. Andr#233; du Ryer.
2. شمارههای لاتین در میان چنگک، نشانگر ارجاع به مآخذ مورد استفاده در این مقدمه است. مآخذ یاد شده به ترتیب شمارهها در پایان مقدمه آمده است.
________________________________________
پوسنیکوف(1) صورت پذیرفت و در 1716 در سنت پترزبورگ انتشار یافت[2]، ولی سوپیکوف(2)، مورخ ادبیات روسی، و برخی دیگر که از او تأثیر پذیرفتهاند، آن را به خطا به دیمیتری کانتمیر(3) نسبت دادهاند[3]. این اثر اگر چه به عنوان نقطهای آغازین شایان ارج گذاری است، اما نه از حیث دقت فنی با استقبال رو به رو شد و نه از حیث سبک ادبی. حرکت آغاز شده از سوی پوسنیکوف در دهههای میانی سده 18 نیز ادامه یافت و ثمره آن ترجمههایی بود که در دقت و سبک کار، ترجمه قرآن به روسی را ترقی دادند. از نمونههای شناخته شده این ترجمهها، نخست باید به اثری از یک مترجم ناشناس اشاره کرد که در 1776 در سنت پترزبورگ به چاپ رسیده است[4] و دیگر ترجمهای است که نسخه خطی آن را در مجموعه آکادمی علوم سنت پترزبورگ سراغ داریم و به ویژه کراچکوفسکی در معرفی کیفیِ آن اهتمام داشته است[5].
ترجمه وروکین(4) که در 1790 در سنت پترزبورگ منتشر شد و همچون دو ترجمه پیش یاد شده برترجمه دورییه تکیه داشت، نقطه کمال ترجمههای سنتی روسی در سده 18م است و به ویژه از نظر پردازش ادبی از ارزش والایی برخوردار است. این ترجمه توانست در شمار آثار ادبی روسیه در روزگار خود جای گیرد و حتی برآثار نویسندگانی چون پوشکین تأثیر گذارد[6]. در 1792 در سنت پترزبورگ ترجمه دیگری نیز از کلماکوف(5) منتشر شد که پایه آن ترجمه انگلیسی سیل(6)(انتشار 1734) بود[7] و از رواج چندانی برخوردار نگردید.
پس از نیم قرن رکود در نیمه نخست سده 18، تحرکی جدید در جهت فراهم آوردن ترجمههایی از قرآن کریم به روسی آغاز شد. در این دوره دانش خاورشناسی روسیه رشد قابل ملاحظهای یافته بود و در مکاتب گوناگون آن به ویژه مکاتب سنت پترزبورگ، مسکو و قازان خاورشناسانی برجسته پرورش یافته بودند. ارتباط اجتماعی و فرهنگی مردم روس ب مسلمانان، هم در حوزه رود ولگا و هم در مناطق آسیای مرکزی که به تازگی به قلمرو روسیه پیوسته بودند، ارتباطی مستقیم بود و این گونه ارتباط نه تنها برای خاورشناسان، بلکه برای گروههای گوناگون اجتماعی نیز احساس نیاز به بیشتر دانستن درباره اسلام و به ویژه قرآن را
______________________________
1. P. V. Posnikov.
2. V. S. Sopikov.
3. D. Kantemir.
4. M. I. Ver#235;vkin.
5. A. V. Kolmakov
6. G. Sale.
________________________________________
پدید آورده بود، پدیدهای که گاه در تاریخ اجتماعی روسیه از آن به «شرق گرایی»(1) تعبیر شده است. همین احساس موجب شد تا برخی از خاورشناسان برجسته چون سابلوکوف(2)، بوگوسلاوسکی(3)، کریمسکی(4) یا اهل قلمی چون نیکولایف(5) به ترجمههایی جدید از قرآن کریم دست یازند.
ترجمهای ناشناس: مقدم بر تمامیِ این چهار ترجمه، نخست باید به اثری اشاره کرد که به سبک ترجمههای پیشین، متکی بر ترجمه از زبان فرانسه بوده است. این اثر که تنها ترجمه روسی قرآن بر مبنای ترجمه فرانسویِ ساواری(6) است، در 1844 بدون یادکردی از مترجم و با سکوت از مشخصات ناشر و محل نشر به چاپ رسیده است[8].
ترجمه نیکولایف: دستمایه نیکولایف برای اقدام به ترجمه قرآن نه همچون خاورشناسان معاصر او آگاهی بر زبان عربی، بلکه دانش او به زبان فرانسه بود که امکان دستیابی بر ترجمههایی تازهتر و قابل قبولتر از قرآن را برای او فراهم میساخت. ترجمه نیکولایف از این نظر که ترجمهای از ترجمه است باید به ترجمههای سده 18 الحاق گردد، اما آنچه این نقیصه را در روزگار خود قدری کم رنگ میساخته، قلم توانای مترجم بوده است. کار نیکولایف در حقیقت ترجمه از ترجمه پر شهرت کازیمیرسکی(7)(انتشار 1840) به فرانسه است [9]که در آن عصر ترجمه دورییه را منسوخ کرده بود. شایان ذکر است که نیکولایف تنها چند سالی پس از انتشار کار کازیمیرسکی آن را به روسی ترجمه کرده است. ناقدان ترجمه کازیمیرسکی در عین ارج نهادن به برتریهای آن نسبت به آثار پیشین، آن را به ویژه از نظر میزان پایبندی ترجمه به متن از نظر زبانشناختی قابل بحث میدانند و طبعا این نقد درباره اثر نیکولایف نیز مصداق خواهد داشت. درواقع ورای این انتقاد، اساسیترین نقدی که بر این
______________________________
1. Orientalism.
2. G. S. Sablukov.
3. D. N. Bogoslavski.
4. A. E. Krymski.
5. K. Nikolaev.
6. C. E. Savary.
7. A. B. Kasimirski.
________________________________________
ترجمه وارد است این است که نیکولایف بدون دسترسی به متن اصلی قرآن، برداشتهای کازیمیرسکی از قرآن را به روسی ترجمه کرده است.
جالب توجه است که با وجود ترجمههای رقیب از خاورشناسانی عربیدان چون سابلوکوف، ترجمه نیکولایف شاید به جهت همان نثر شیوا و ادیبانه، در طول سده 19م از تداول تام برخوردار بود و در فاصله سالهای 1864 تا 1901 پنج بار به چاپ رسید[10].
ترجمه بوگوسلاوسکی: خاور شناس روس بوگوسلاوسکی در سال 1871 ترجمهای از قرآن برپایه اصل عربی فراهم آورد که به هر دلیل با استقبال لازم مواجه نگردید و هرگز از صورت دستنوشته خارج نشد. برپایه نسخهای خطی از این ترجمه که در مجموعه آکادمی علوم سنتپترزبورگ نگهداری میشود، کراچکوفسکی بررسیهایی انجام داده و نتیجه بررسی را که مشتمل بر نگرشی کیفی و محتوایی بر این ترجمه منتشر نشده است، در مقالهای تدوین کرده است[11].
ترجمه سابلوکوف: آن کس که میتوان ترجمه او را در تاریخ ترجمههای روسی قرآن نقطه عطفی مهم به شمار آورد که به رغم انتشار ترجمه نوین کراچکوفسکی هنوز بیاعتبار نگشته است، خاورشناس نامدار روسی، گوردی سمنوویچ سابلوکوف (1804ـ1880م) است که بیشترین بخش تحصیلات و به طور کلی بخش عمده حیات او در مناطق مسلمان نشین حوزه ولگا(مانند قازان و اُرنبورگ) سپری شده است. او که به مناسبت تحصیلاتش یک متألّه مسیحی بود، به زبانهای اسلامی آگاهی داشت و در محیطی زندگی میکرد که به طور طبیعی او را با فرهنگ اسلامی آشنا میساخت. او سالهای متمادی به ترجمه قرآن اشتغال ورزید و تنها دو سال پیش از وفاتش بود که موفق شد ترجمه خود را به طبع رساند(چاپ قازان، 1878م). یک سال بعد اثری کوتاه از او با عنوان تعلیقاتی بر ترجمه قرآن(1) منتشر شد[12].
______________________________
1. YdTZ`PL^T#200; #203; bLdLF`Jj #202;`dB^B.
________________________________________
ترجمه سابلوکوف در 1898 و 1907 تجدید چاپ گردید[13] و تا ظهور ترجمه کراچکوفسکی پس از 85 سال، نزد محققان روسی زبان، یگانه ترجمه بیرقیب و قابل پذیرش به شمار میآمد[14]. بلیایف(1) در تبیین زمینههای احساس نیاز برای ترجمهای جدید در اوایل سده 20م، در یک نقد اجمالی درباره ترجمه سابلوکوف بر آن است که نثر این ترجمه با وجود پیچیدگیها و کاربرد تعبیرات کهن برای عموم مردم دشوار است و از دیدگاه متخصصان خاورشناس نیز دارای بیدقتیهایی است که تجدید نظر در آن را اقتضا میکند[15]. به هر تقدیر باید یادآور شد که این ترجمه به ویژه نزد مسلمانانی که از ترجمه روسی قرآن بهره میجستند، بسیار مقبول و پرتداول بوده است[16].
ترجمه کریمسکی: کریمسکی نویسنده و خاورشناسِ بنام اوکراینی از سال 1898 که به تدریس در انستیتوی زبانهای شرقی(لازارف) در مسکو پرداخت، مطالعات قرآنی را بخشی از کار خود قرار داد و به ایراد سلسله دروسی در این زمینه اقدام کرد. نخستین ثمره این مطالعات ترجمه سورههای «متأخر» قرآن (ظاهرا سورههای مدنی) بود که به همراه برخی یادداشتهای تفسیری در 1902 در مسکو منتشر شد. در ادامه این کار، بخش دیگری مشتمل بر ترجمه سورههای «متقدم» قرآن (سورههای مکی) در 1905 انتشار یافت و هم در این سال بخش پیشین آن تجدید چاپ شد. این ترجمه در واقع نتیجه مکتوب درسهایی بود که کریمسکی در انستیتوی زبانهای شرقی مسکو القا نموده بود[17]. البته کریمسکی در خلال سالهای 1901ـ1905 منحصرا به پژوهشهای قرآنی اشتغال نداشت، بلکه شاید بتوان گفت که این دوره در واقع سالهای نویسندگی و فعالیت ادبی وی بود. انتشار مجموعهای سه جلدی از او با عنوان شاخههای نخل از 1901 آغاز شده بود و نیز رمان او با عنوان آندری لاگووسکی در 1905 به چاپ رسید[18]. از این رو انکار نمیتوان کرد که قلم او در ترجمه قرآن نمیتواند از تأثیر ذوق نویسندگی وی به دور بوده باشد و بیراهه نیست اگر گفته شود که در ترجمه او بازتاب ذوق ادبی بیش از دقتهای فنی بوده است. به هر روی این ترجمه از نظر دقتهای زبانشناختی کمتر مورد توجه بوده و سبک آن در ترتیب سورهها نیز سبکی ویژه است.
______________________________
1. Belyaev.
________________________________________
کراچکوفسکی و ترجمه قرآن در روسیه سده 20م
اگر کوششهای مربوط به 5 سال نخست سده 20م را که در واقع حرکتی پیوسته به جریان سده 19م است، به کوششهای همان سده ملحق بدانیم، و اگر جریان نوین روی آوردن به ترجمههای روسی قرآن را در دهه 90 به صورت پدیدهای ویژه جداگانه مورد بررسی قرار دهیم، باید کوشش در جهت ترجمه قرآن به روسی در سده 20 را تا اواخر این سده به کراچکوفسکی(1) منحصر بدانیم. ترجمه کراچکوفسکی که حرکتی جدید در جهت برگرداندن قرآن به روسی با بهرهگیری از اصول علمی و دانش زبانشناسی بود، در دوره متأخر شوروی در محافل خاورشناسی و اسلام شناسیِ روسی زبان، به عنوان تنها ترجمه قابل قبول قرآن تداول داشته است.
ایگناتی یولیا نوویچ کراچکوفسکی(1883ـ1951م) در شهر ویلنا(2) در لیتوانی زادگاه خود تحصیلات مقدماتی را انجام داد و از 1901 در انستیتوی زبانهای شرقی دانشگاه سنت پترزبورگ به فراگیری برخی زبانهای شرقی از جمله عربی پرداخت. در 1908ـ1910 به عنوان عضوی از یک گروه علمی به کشورهای عربی از جمله مصر و سوریه سفر کرد و در 1921 به عنوان عضو آکادمی علوم روسیه و در 1923 به عنوان عضو المجمع العلمی العربی سوریه انتخاب شد[19]. در سالهای دهه 20 که هنوز حرکت دین زدایی در روسیه از سوی بلشویکهای تازه به قدرت رسیده، صورت جدی به خود نگرفته بود، کراچکوفسکی یک دوره 9 ساله را در مطالعات قرآنی سپری کرد. نقطه آغاز این دوره در سال 1921 بود که وی سلسله دروسی تخصصی ر درباره قرآن در دانشگاه لنینگراد / سنتپترزبورگ برعهده گرفت. از آن پس تا سال 1930 به طور ناپیوسته و با انقطاعهای کوتاه و گاه بلند، توانست تقریبا تمام قرآن را در قالب دروس دانشگاهی به زبان روسی تدریس کند. نتیجه این سلسله درسه که در نسخهای منحصر به فرد برجای مانده، یک ترجمه از قرآن است که برخی
______________________________
1. I. Yu. Krachkovski.
2. Vilna / Vilnius.
________________________________________
ملاحظات تفسیری را نیز در بردارد. این ترجمه نه به ترتیب سور قرآن، بلکه به ترتیب تقریر دروس دانشگاهی، به دست خود کراچکوفسکی در طول 9 سال به تدریج قلمی شده و اندک بازمانده از سور قرآنی نیز در سالهای 1929ـ1930 بدان افزوده شده است[20]. پیش از آن که کراچکوفسکی مجال آن بیابد تا دست نوشته نامنظم خود را سامان بخشد و آن را به طبع رساند، شرایط اجتماعی در روسیه به کلی دگرگون شده بود. اعمال شدید سیاست دین زدایی در دهههای 30 و 40 مانع از آن بود تا وی در صدد نشر این ترجمه برآید.
در واقع سالها پس از درگذشت کراچکوفسکی، به دنبال انتشار «آثار برگزیده»(1) او (سالهای 1955ـ1960م) بود که بلیایف ویراستار این مجموعه بر آن شد تا ترجمه قرآن کریم را نیز به عنوان تکملهای بر این مجموعه منتشر سازد. گریازنویچ(2) از خاورشناسان پرورده مکتب کراچکوفسکی مأمور شد تا براساس دستنوشته این ترجمه یک متن ترتیب یافته و منظم ر فراهم آورد و سرانجام ترجمه با کوشش گریازنویچ و با مقدّمهای از بلیایف در 1963 انتشار یافت[21]. در همین سال ترجمهای دیگر نیز از الکساندر بورووکف(3) توسط انتشارات ادبیات مشرق(4) در مسکو منتشر شد که در عرض کار کراچکوفسکی با استقبال چندانی مواجه نگردید[22]. در جریان شرایط خاص سیاسی ـ اجتماعی در فاصله سالهای 1963 ت 1990، جریان ترجمه قرآن به روسی، یا تکمیل ترجمههای پیشین با فترتی مواجه بود؛ به عنوان استثنایی در این باره، آن هم در خارج از اتحاد شوروی، باید به تجدید چاپ ترجمه کراچکوفسکی در سال 1979 در نیویورک اشاره کرد که مقدمه و ملاحظات تفسیری کراچکوفسکی را در بر نداشت[23].
ترجمههای قرآن در دهه 90
در سالهای 1990ـ1991، یعنی در واپسین سالهای بقای اتحاد شوروی، روسیه و دیگر جمهوریهای متحد عملاً در یک دوره انتقال سیاسی ـ اجتماعی به سر میبردند و فشارهای اجتماعی گذشته تا حد زیادی کاهش یافته بود. در چنین شرایطی به طور طبیعی یک فضای آزاد برای توجه به مذهب نیز پدید آمد که یکی از نتایج آن بذل توجهی خاص به انتشار متون
______________________________
1. SRDdB^^zL e`rT^L^T#200;.
2. P. A. Gryaznevich.
3. A. K. Borovkov.
4. SRJ-F` E`fh`r^`V YThLdBhjdz.
________________________________________
مذهبی از سوی محافل فرهنگی بود. در این میان ترجمههای روسی قرآن، جایگاهی ویژه را دارا بودند و از همان سال 1990 حرکتی چند در این جهت صورت پذیرفت. ترجمه کراچکوفسکی نخست با نگرشی خاورشناختی با نظارت گریازنویچ در میانه سال 1990 اجازه انتشار یافت و در تیراژ 100 هزار نسخه به چاپ رسید. این چاپ در واقع تجدید همان چاپ 1963 بود و تمامی یادداشتهای تفسیری و تعلیقات کراچکوفسکی را همراه داشت[24]. چاپ دیگری که مجوز انتشار آن در پایان سال 1990 صادر شده است، به سفارش مسلمانان جمهوری خودگردان چچن - اینگوش و به منظور تأمین نیاز مساجد و محافل اسلامی آن جمهوری در 200 هزار نسخه در مسکو انجام پذیرفته است و تفاسیر و تعلیقاتِ مترجم را در برندارد[25]. سرانجام باید از چاپ دیگری در همان سال در مؤسسه یازیچی در باکو یاد کرد که یادداشتهای تفسیری کراچکوفسکی را نیز در پایان نسخه، ملحق دارد[26].
در عرض تجدید انتشار ترجمه کراچکوفسکی، ترجمه سابلوکوف که از سوی برخی محافل مسلمان بیشتر مورد توجه بود، در 1990 به اهتمام شرکت انتشاراتی «خانه بیرونی»(1) در مسکو به چاپ مجدد رسید[27]. از تلاشهای انجام گرفته برای انتشار مجدّد ترجمههای پیشین در خارج از اتحاد شوروی سابق، به ویژه باید به اقدام ناشر مصری «مؤسسة الزهراء للاعلام العربی» برای چاپ ترجمه سابلوکوف در 1993 در قاهره اشاره کرد[28].
مترجمان مسلمان در دهه حاضر
همزمان با فروپاشی اتحاد شوروی در 1991، در محیط روسی زبان روند رویکرد به ترجمه قرآن شتابی افزون گرفت و علاوه بر حرکتهایی در جهت تجدید چاپ ترجمههای موجود، کسانی نیز درصدد برآمدند تا ترجمههایی جدید از قرآن ارائه دهند. به خصوص با درک این واقعیت که تا این سالها، جای ترجمهای روسی از سوی یک مترجم مسلمان خالی بوده است، مترجمانی مسلمان در صدد عرضه ترجمهای جدید برآمدند. در این میان آنچه به چاپ رسیده و در دسترس عموم قرار گرفته، ترجمهای به سرپرستی عثمانوف(2)، ترجمهای از پوروخووا(3) و ترجمهای از فرقه احمدیه است.
______________________________
1. I`\ CTdj^T.
2. M. N. Osmanov.
3. Valeriya Porokhova.
________________________________________
درباره ترجمه مربوط به فرقه احمدیه که گروه عثمانوف نیز در کار خود از آن به سان منبعی بهره جستهاند، باید گفت که این ترجمه به سلسله ترجمههای این فرقه از قرآن به زبانهای گوناگون جهان تعلق دارد و ویژگی عمومی این ترجمهها را نیز داراست. این اثر که در شمار ترجمههای فرقهای محسوب است، زیر نظارت خلیفه احمدیه در 1987 به چاپ رسیده است[29] و نسبت به دیگر ترجمههای صورت گرفته توسط مسلمانان تقدم زمانی دارد.
ترجمه گروه عثمانوف، توسط گروهی از آکادمیسینهای روسیه و وابستگان مؤسسه خاورشناسی به ریاست م. نوری عثمانوف و همکاری ت. ای. ابراهیم(1)، م. س. کیکتف(2) و ن. ب. کوندیروا(3) فراهم آمده است. عثمانوف اصلاً مسلمان و اهل داغستان در جنوب غرب فدراسیون روسیه، و زمینه اصلی تخصصش زبان و ادبیات فارسی است. متن نهایی این ترجمه در 1992 در مسکو آماده چاپ شده و چاپی از آن در قم به کوشش انتشارات انصاریان انجام شده است[30].
در سخن از منابع ترجمه، باید یادآور شد که در مقدمه این ترجمه، فهرستی از منابع کار به دست داده شده است که در رأس آن، شماری از منابع مشهور تفسیر اهل سنت، چون تفاسیر طبری، قرطبی، زمخشری، بیضاوی و جلالین به چشم میآید. به عنوان تفاسیر شیعی، مترجم دو تفسیر مجمع البیان و ابوالفتوح را به عنوان منبع خود شمرده است. بخش سوم منابع، عبارت از ترجمههای قرآن به زبانهای اروپایی است که نام ترجمههایی چون آربری، بلاشر و پارِت در میان آنها به چشم میخورد، اگر چه میزان و نوع استفاده مترجم از این ترجمهها مبهم مانده و تبیین نشده است. در بخش چهارم، دو ترجمه فارسی قرآن از ابوالقاسم پاینده و زین العابدین رهنما به عنوان منبع مطرح گردیده و به نظر میرسد که استفاده مترجم از آنه در سطحی قابل ملاحظه بوده است. در بخش پنجم، مترجم از دو ترجمه روسی قرآن، یعنی ترجمه کراچکوفسکی و ترجمه فرقه احمدیه به عنوان منبع خودیاد کرده و سرانجام در بخش ششم از دو واژهنامه قرآن کریم نام برده است که یکی از آنِ راغب اصفهانی است و دیگری نوشته خاورشناس انگلیسی جان پنریس(4).
______________________________
1. T. I. Ibragim.
2. M. S. Kiktev.
3. N. B. Kondyreva.
4. J. Penrice.
________________________________________
با وجود این که ترجمه عثمانوف را باید در زمره ترجمههای مستقیم از زبان عربی قلمداد کرد، اما تأثیر ترجمههای فارسی قرآن و نیز ترجمه روسی کراچکوفسکی، در متن آن قابل توجه است و این نکتهای است که جز اشاره در مقدمه، از لا به لای ترجمه نیز احساس میگردد. و نیز، همان گونه که در عنوان اثر بازتاب یافته است، در این ترجمه افزون بر متن عربی قرآن، تفاسیر نیز نقش مهمی داشتهاند و لذا میتوان آن را ترجمهای زبانشناختی - سنتی محسوب داشت.
ترجمه سوم اثر خانم والیریا پوروخووا از اهالی اوختا در شمال غرب روسیه است. او بانویی مسلمان است و در ترجمه قرآن به روسی از کمک همسرش آقای محمد سعید الرشد اهل سوریه برخوردار بوده است. ترجمه، آن گونه که مترجم خود مطرح کرده، از سوی جمعی از علمای کشورهای اسلامی مورد تأیید ضمنی قرار گرفته است. چنان که در صفحه عنوان کتاب مطرح شده، مترجم در این اثر، ترجمهای مفهومی از قرآن ارائه کرده و چندان در قید ترجمه لفظ به لفظ و رعایت ظرایف زبانشناختی نبوده است. مترجم، با توجه به این که متخصص در زبان انگلیسی است و بیتردید استفاده وی از متن عربی قرآن محدود بوده است، چنان که خود در مصاحبهای بیان داشته، در ترجمه قرآن کریم به طور جدی از ترجمههای انگلیسی آربری، پیکتهال و عبداللّه یوسف علی سود برده است.
ترجمه پوروخووا در چاپ نخست، ترجمه کاملی نبوده و بخشی از قرآن کریم، مشتمل بر سورههای 10 تا 35 را در بر نداشته است. این چاپ نا تمام در 1993 در مسکو انتشار یافته است[31]، اما در چاپ جدید این نقص بر طرف گردیده و اثر متضمن ترجمهای از تمامی سورههای قرآن است. در این ویرایش کامل که در 1375ش / 1996 در تهران نیز به چاپ رسیده است، به ضمیمه، بخش گستردهای نیز به عنوان ملاحظات ملحق شده که در بردارنده نکاتی تفسیری و توضیحی است.
مآخذ مقدمه
1. Blach#232;re, R., Introduction au Coran, Paris, 1959, pp.267-271.
2. WdBr#215;`Ff#215;TV, adTZ`PL^T#200; #215; bLdLF`JB W`dB^B, Moscow, 1963, p.693; Binark, I. H. Eren, World Bibliography of Translations of the Meanings of the Holy Quran, Printed Translations 1515- 1980, ed. E. Ihsanog#207;lu, Istanbul, 1406/1986, No. 1420.
3. Binark Eren, World Bibliography..., No. 1425.
________________________________________
4. Mingana, A., "Qur''an-Translations", Encyclopaedia of Religion and Ethics, 1980, #215;/550.
5. WdBr#215;`Ff#215;TV, SRDdB^^zL e`rTL^T#200;, Moscow/ Leningrad, 1955-1960, I/ 175-181.
6. Id., adTZ`P., p. 693; CLZ#200;LF, E. T a. Gd#200;R^LFTr, adLJTfZ`FTL #215; bLdLF`JB W`dB^B WdBr#215;`Ff#215;`H`, p. 14; Binark Eren, World Bibliography..., No. 1430.
7. Id., SRD. e`r., I/ 181; id. Prilozh., p. 693; Binark Eren, World Bibliography..., No. 1417.
8. Binark Eren, World Bibliography..., No. 1431.
9. ]T#215;`ZBLF, A., W`dB^ [BH`\LhB,, Moscow, SRJ. WZ#192;#215;T^B, P. 1; also: Blach#232;re, R., Introduction, pp. 271-272; Kasimirski, Le Coran, Paris, 1970.
10. WdBr#215;`Ff#215;TV, adTZ`P., p. 693; Binark Eren, World Bibliography..., No. 1420-1424.
11. Id., SRD. e`r., V/128, 185, 444; also: Bulletin of New York Public Library, #215;LI/ 101; CLZ#200;LF, p. 20.
12. C`Z|tB#200; e`FLhf#215;B#200; K^pT#215;Z`bLJT#200;, 3th ed., #215;#215;II/ 1419.
13. WdBr#215;`Ff#215;TV, adTZ`P., p. 693; Pearson, J. D., "al-Kur''an-Translations", The Encyclopedia of Islam, 2nd ed., V/ 431-432; eBDZj#215;`F, W`dB^, Moscow, 1990, F`fbd`TRFLJL^TL TRJ. 1907 H., I/1; Binark Eren, World Bibliography..., No. 1427-1429.
14. WdBr#215;`Ff#215;TV, SRD. e`r., V/129; Gd#200;R^LFTr. adLJTfZ`FTL #215; Fh`d`\j TRJB^T#192; bLdLF`JB WdBr#215;`Ff#215;`H`, 1990, p. 9.
15. CLZ#200;LF, pp. 16-17; also: Gd#200;R^LFTr, ibid, p. 9.
16. به عنوان نمونه، نک: احمد رائف، مقدمه عربی بر ترجمه سابلوکوف، قاهره، 1993م، ص 2.
17. WdBr#215;`Ff#215;TV, adTZ`P., p. 694; Binark Eren, World Bibliography..., No. 1432-1434.
18. C`Z|tB. e`F. K^p., #215;III/ 1537.
19. Ibid., #215;III/ 1054.
20. Gd#200;R^LFTr, adTZ`P., #215; bLdLF`Jj WdBr#215;`Ff#215;`H`, 1963, p. 661-663.
21. CLZ#200;LF, pp. 24; Gd#200;R^LFTr, adLJTfZ`FTL, p. 9; Binark Eren, World Bibliography..., No. 1418.
22. Binark Eren, World Bibliography..., No. 1416.
23. Ibid., No. 1419.
24. W`dB^, aLdLF`J Wdr#215;`Ff#215;`H`, 2th ed., Moscow, 1990.
25. W`dB^, a`JH`h`FZL^ #215; bLrBhT qLrL^`-T^Hjtf#215;T\ #215;^TP^z\ TRJBhLZxfhF`\ bdT jrBfhTT kTd\z e#215;TbbLd, Moscow, 1990.
________________________________________
26. W`dB^, aLdLF`J WdBr#215;`Ff#215;`H`, Baku, TRJ. #194;Rzrz, 1990.
27. W`dB^, aLdLF`J eBDZj#215;`H`, E`fbd`TRFLJL^TL TR. 1907 H., Moscow/ S. Petersburg, 1990.
28. نک: احمد رائف، صص 2ـ4.
29. eF#200;vL^^zV W`dB^, _bjDZT#215;`FB^ b`J b`#215;d`FThLZxfhF`\ qLhFLdh`H` mBZTkB `DLh`FB^^`H` [LffTT T GZBFz An\BJTVf#215;`H` JFTPL^T#200;, 1987.
30. W`dB^, aLdLF`J f BdBDf#215;`H` S #215;`\\L^hBdTV [. - ]. _f\B^`FB, introduction: Moscow, 1992.
31. W`dB^, aLdLF`J f\zfZ`F T #215;`\\L^hBdTV EBZLdTT a`d`n`F`V, Moscow, 1993.
نقدی کوتاه بر ترجمه نیکولایف
پیشتر در شمارش یکایک ترجمههای روسی قرآن، ترجمه نیکولایف نیز معرفی شد و هم در آن جا مطرح گردید که مهمترین نقد وارد بر این ترجمه، شکل گرفتن آن برپایه ترجمه فرانسه کازیمیرسکی است و اصل عربی از دسترس مترجم به دور بوده است. شیوه ترجمه با واسطه و کهنگی تعبیرات در این ترجمه از خصوصیاتی است که آن را به ترجمههای سده 18م ملحق میسازد و از همین رو انگیزهای برای نقد تفصیلی این ترجمه احساس نمیگردد. به هرتقدیر در یک نگرش مختصر انتقادهای وارد بر این ترجمه که غالبا بر ترجمه فرانسه کازیمیرسکی نیز وارد میگردند، از باب نمونه از این قرارند:
1. کاربرد اصطلاحات متداول در فرهنگ مسیحی برای جایگزینی تعبیرات قرآنی، مانند: ترجمه «اللّه» به C`H، «الصلوة» به [`ZThFB، و «رسول» به Bb`fh`Z.
2. ترجمه یک اصطلاح مشخص اسلامی به گونهای که آن را از صورت اصطلاح خارج ساخته است، مانند ترجمه «حجّ» به: bjhLtLfhFTL #215; J`\j fF#200;h`\j
تحت تأثیر ترجمه کازیمیرسکی به صورت:p#232;lerinage de la maison sainte
3. ترجمههایی غیر دقیق و حتی غلط از تعبیرهای تکرار شونده و پرکاربرد قرآنی مانند:
ترجمه «العالمین» (فاتحه / 2) به صورت «FfLZL^^B#200;»، در فرانسه «lunivers»، در هر دو زبان به معنی «گیتی» و «کائنات» (این واژه جمع عالم تلقی شده است).
ترجمه «ربّ» (فاتحه / 2) به صورت FZBfhThLZx به معنی «حاکم».
4. ترجمه همراه با تفسیر که در واقع پای فرانهادن از دایره ترجمه است، مانند:
________________________________________
ترجمه «العجل» (بقره / 92) به R`Z`h`L hLZxpL که قید R`Z`h`L به معنی «طلایی» در آن یک افزوده است.
ترجمه (ما ننسخ من آیة او) «ننسها» (بقره / 106) به: «... ^T `J^`H` TR ^Tn ^L j^Trh`PT\ F bB\#200;hT hF`LV» در روسی، بر اساس ترجمه فرانسه: «... ni nen ferons effacer un seul de ta m#233;moire» به معنی «و نه هیچ یک از آنها را از خاطره تو محو سازیم».
5. آوردن دو ترجمه تفسیر گونه در عرض هم از یک عبارت، مانند: ترجمه «یوم الدین» (فاتحه / 4) به:
«J^#200; fjJB, J^#200; F`RJB#200;^T#200;»
یعنی «روز داوری، روز جزا».
6. گاه نیز ترجمهای غیر دقیق حتی از متن فرانسه به چشم میخورد، مثلاً:
واژه «المتقین» در متن فرانسه به صورت: «ceux qui craignent le Seigneur»
برگردانده شده است، یعنی «کسانی که از ربّ بیم دارند». نیکولایف آن را چنین ترجمه کرده است: «^`rThB#192;vTn G`fb`JB»، یعنی «حرمت گزاران بر ربّ».
مورد دیگر، ترجمه واژه «انذار» (در ترکیب ءأنذرتهم، بقره / 6) است که در فرانسه «avertir» به معنی «آگاه کردن» و «هشدار دادن» است و در روسی به «`DdvBhxf#200;» به معنی «روی کردن» و «رجوع نمودن» ترجمه شده است.
نقد و بررسی مواردی در ترجمه سابلوکوف
اگر در نگرش به ترجمه سابلوکوف، هدف بررسی کارآیی آن به عنوان یک ترجمه قابل قبول در عصر حاضر برای علاقهمندان روسی زبان بوده باشد، نخستین مانعی که در این جهت رخ مینماید، گونههای مختلف از کهنهگرایی در متن و نوشتار آن است. متن سابلوکوف، هم از نظر واژگان و هم از حیث اسلوبِ جمله سازی به صورت آشکاری از کهنهگرایی برخوردار است. نمونههای آن در اثر مورد نظر بسیار متنوع است و از جمله آنها میتوان به ضبط کهنه b`\`vx به جای ضبط معاصر b`\`rx به عنوان یک نمونه واژگانی، و به صرف فعل Lfhx در اوّل شخص مفرد به صورت Lf\x (در ألست بربّکم، مائده / 171) که امروزه متروک است، به عنوان یک نمونه دستوری اشاره کرد. الفبای به کار رفته در سراسر این ترجمه نیز الفبای متداول در دوره تزاری است که با الفبای نوین روسی تفاوتهایی دارد. مجموع آنچه یاد شد، در زمان فراهم آمدن این ترجمه، یعنی در سده 19م، امری طبیعی بوده است، اما برای یک روسیدان امروزی خصوصیات متن و هم الفبای نوشتار آن کاملاً کهنه جلوه میکند.
آن گونه که زبانشناسان نیمه نخست سده 20م در مقام نقد ترجمه سابلوکوف به طور خاص و ترجمههای قرن 19 به طور عام معتقد بودند، در این ترجمه نیز، جا به جا، نمونههایی از نقل به معنی، تفسیر به جای ترجمه و به طور کلی ضعف در جهت تقید به متن و ارائه یک ترجمه زبانشناختی به دور از برداشتهای استحسانی دیده میشود. به کار بردن عباراتی که بیش از آن که ترجمه متن عربی باشند، تفسیری بر متن تلقی میگردند، یکی از نقاط ضعف اساسی در ترجمه سابلوکوف است که نمونههای آن در سراسر ترجمه بسیار پرشمار است و تقریبا در برگ برگ آن به چشم میآید. در سطور بعد نمونههایی پراکنده از این ترجمههای تفسیری را بررسی کردهایم:
1. ترجمه «مالک یوم الدین» (فاتحه / 4) به:
»ILdPBvL\j F fF`L\ dBfb`d#200;PL^TT JL^x fjJB«
یعنی «آن کس که روز داوری را تحت امر خود گرفته است».
2.ترجمه «... اوّل بیت ...» (آل عمران / 96) به: «bLdFzV \`ZThFL^^zV J`\»، یعنی «نخستین خانه عبادت».
3.ترجمه «... الامانة» (احزاب / 72) به: «RBZ`H FLdz» یعنی «امانتِ ایمان».
در مواردی حتی دیده میشود که ترجمه سابلوکوف فاقد پشتوانهای تفسیری است و جز استحسان برای آن مبنای دیگری نمیتوان یافت. به عنوان نمونهای چند میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1. ترجمه «المتقین» به «DZBH`rLfhTFzL»، یعنی دیندار، مؤمن، زاهد.
2. ترجمه «ربیّون کثیرا» به «gzf#200;r FdBH`F»، یعنی هزاران دشمن.
3. ترجمه «الصمد» به «WdLb#215;TV»، یعنی پر قدرت.
ترجمههای استحسانی یا تفسیری سابلوکوف در برخی از موارد تنها یک خطا در جایگزین ساختن واژهها و مفاهیم نیست، بلکه منعکس کننده مطلبی است که میتواند از نظر کلامی یا فقهی بحث انگیز باشد، مثلاً:
1. ترجمه «نحن فتنة» (بقره / 102) در داستان هاروت و ماروت به: «[z Tf#215;jfThLZT» یعنی ما فتنه کنندهایم (آزمایش کنندهایم)، حال آن که در تعبیر قرآنی آن دو ملک تنها فتنهای (آزمونی) بودهاند و آزمایش کننده بر پایه مبانی کلامی میباید خداوند تعالی بوده باشد.
2. ترجمه «إنی متوفّیک» (آل عمران / 55) به «#194; b`JFLdH^j hLD#200; f\LdhT»، یعنی «من تو را دچار مرگ ساختم»، در حالی که گروهی از مفسران اساسا این آیه را به معنی وفات یافتن حضرت عیسی(ع) ندانسته و آن حضرت را زنده میانگارند.
3. ترجمه «نساءنا و نساءکم» (آل عمران / 61) در جریان مباهله به:
«]BtTn PL^ T FBtTn PL^»
یعنی «همسران ما و همسران شما»، حال آن که در نص آیه سخن از جنس «نساء» (زنان) به میان آمده و بر پایه تفاسیر، به ویژه نزد شیعه مصداق اَجلای آن در ماجرای مباهله حضرت فاطمه(ع) دخت گرامی پیامبر(ص) بوده است.
4. ترجمه «الرجال قوامون علی النساء» به: «[jPx#200; fh`#200;h FztL PL^»، یعنی «شوهران (در جایگاهی) بالاتر از زنان (به معنی همسران) قرار دارند»، در حالی که نه مفهوم لغوی آیه چنین ترجمهای را اقتضا دارد و نه عالمان اسلامی چنین تفسیری را از آیه ارائه کردهاند.
5. ترجمه «استوی علی العرش» به: «F`RfLZ ^B bdLfh`ZL»، یعنی «بازنشست بر تخت»، در حالی که برای اجتناب از تشبیه و تجسیم میباید در ترجمه این آیه و نظایر آن دقت فراوان به عمل آورد و در مقام ترجمه زبانشناختی و به دور از موضعگیریهای کلامی نیز نمیتوان استواء را با نشستن جایگزین کرد.
از نمونههای یاد شده که بگذریم، سابلوکوف در ترجمه مفردات فرهنگ قرآنی نیز گاه دقت لازم را به عمل نیاورده است. یکی از انتقادات شایع در مورد ترجمه او به طور خاص و ترجمههای قرن 19 به طور عام این است که در این ترجمهه مفردات کتاب مقدس و فرهنگ مسیحی جایگزین مفردات قرآنی شده است. جایگزین ساختن «اللّه» با «C`H» و «الصلوة» ب «[`ZThFB»، نمونههایی از این دستاند. در مواردی نیز سابلوکوف به جای ابقای واژه عربی در متن روسی و اقدام به تفسیر آن در حاشیه، آن را با یک واژه بسیار عام و نارسا جایگزین کرده یا به تفسیر واژه در متن پرداخته است. مثلاً واژه پرکاربرد «حجّ» را که در فرهنگ قرآنی و اسلامی مفهومی بسیار ویژه دارد، در جایْ جایِ قرآن با واژه عام «bdBRJ^T#215;» به معنی «جشن» و «عید» جایگزین کرده و واژه «سَقَر» را به صورتهای گوناگونِ «BJf#215;TV bZB\L^x» (مدثر / 42) ی «`Dx#200;hT#200;n bZB\L^T» (قمر / 48) در متن شرح کرده است. به جز نمونههای تخلف از متن عربی در مفردات، سابلوکوف در ترجمه خود گاه بدون آن که دچار تنگنایی در ترجمه باشد، ساختار جمله را نیز تغییر داده است؛ مثلاً نمونههای متعددی ر میتوان یافت که وی در ترجمه جملههایی با سیاقِ «حرف نفی... حرف استثنا...» جمله روسی را با سیاق مثبت و تنها ب افزودن یک قید «فقط» ساخته است (مثلاً بقره / 286). این شیوه حتی اگر از نظر مفهومی خلل قابل ملاحظهای وارد نیاورد، باز از نظر فن ترجمه در مورد متون حساسی چون متون مقدس دینی به هر حال گونهای از ضعف فنی تلقی میگردد.
نقد و بررسی مواردی در ترجمه کراچکوفسکی
در مقایسهای میان ترجمه کراچکوفسکی و ترجمه سابلوکوف، اشتراکات فراوان گاه در حد هماهنگی لفظ به لفظ جملات، نشان میدهد که کراچکوفسکی در کار ترجمه، از اثر سابلوکوف و به طبع از دیگر پیشینیان خود بهره لازم را برگرفته و ترجمه او کاری منقطع و مجرد از سابقین نبوده است (برای نمونههایی از این همخوانیهای پرشمار، مثلاً نک: ترجمه آیات فاتحه / 1، 4، 5 ؛ بقره / 1؛ ... مزمل / 1).
کراچکوفسکی برجستهترین متخصص زبانهای سامی است که خاورشناسی روسیه تا کنون به خود دیده است، و همین دست توانای او در شناخت علمی واژههای قرآنی موجب شده تا ترجمه او از قرآن نه تنها به عنوان یکی از ترجمههای روسی قرآن اهمیت یابد، بلکه انتخابهای او در یافتن جایگزینِ غیر عربی برای واژه عربی قرآن و تفاسیر و تعلیقات او در حاشیه ترجمه، خود برای یک محقق قرآنی و برای هر کس که قصد ترجمه قرآن به زبانی دیگر را داشته باشد، بیشک منبعی پرارزش و غیر قابل چشم پوشی است. در بهرهگیری از ترجمه کراچکوفسکی همواره این واقعیت را باید در نظر داشت که وی تلاشی تام مبذول داشته تا برداشت خود را از متن عربی قرآن بر پایه زبانشناسی تاریخی استوار سازد و از آنچه اصطلاح «ترجمه سنتی» خوانده میشود و بر روایات و متون سنتی تفسیری تکیه دارد بپرهیزد. وجود همین خصوصیت باعث گردیده تا در حوزه خاورشناسی شوروی این ترجمه به عنوان ترجمهای زبانشناختی بدون برخوردار بودن از یک وجهه سنتیِ مذهبی مورد قبول باشد و بر همین پایه است که محافل مذهبی روسی زبان با تعصب اسلامی، دلبستگی زیادی به این ترجمه نشان ندادهاند.
به عنوان یک ترجمه زبانشناختی ــ به هر تقدیر ــ باید ترجمه کراچکوفسکی را در سطحی بسیار والا و تا حد زیادی موفق به شمار آورد. اخلاف کراچکوفسکی در عرب شناسیِ شوروی هرگز نتوانستند از ستایش این ترجمه فروگذارند و تنه افزودههای آنان در حد پیشنهادهای بسیار محدود بوده است. از این دست باید به پیشنهادهای اصلاحی بیست و هشت گانه اشاره کرد که گریازنویچ در چاپ دوم کتاب به پایان آن ملحق ساخته است (نیز نک: گریازنویچ، صص 9ـ10). اگر در صدد آن باشیم تا از انتقادهای وارد بر ترجمه کراچکوفسکی سخن گوییم، باید به نقد گریازنویچ روی آوریم که به عنوان پیرو و ستایشگر کراچکوفسکی و نیز به عنوان نخستین انتشار دهنده ترجمه او از قرآن، نقدی منصفانه تلقی میگردد که از روحیه عیب جویی و خردهگیری به دور بوده است. گریازنویچ در مقدمه خود بر چاپ دوم این ترجمه (ص 9) با اشاره به این تاریخچه که ترجمه حاضر چیزی جز حاصل سلسله دروس دانشگاهی کراچکوفسکی نبوده و در واقع به عنوان یک ترجمه قابل انتشار و آکادمیک از آغاز بدان ننگریستهاند، بر این واقعیت تأکید دارد که ترجمه کراچکوفسکی در حقیقت یک «ترجمه در ضمن کار» و نه یک «ترجمه آکادمیک» بوده است. بر این نکته گریازنویچ باید افزود که شاید شخص کراچکوفسکی با توجه به وسواس علمی ویژهای که در او وجود داشته است، هرگز بر این باور نبوده که دست نوشتههای پراکنده او از درسهایش بتواند به عنوان یک ترجمه نهایی به نام او در معرض استفاده عموم قرار گیرد. گریازنویچ نیز در لا به لای سخنانش به این نکته اشاره دارد که آن گاه که در دهه 60 مأمور شد ترجمههای کراچکوفسکی را برای چاپ آماده سازد، این متن با این تلقی به چاپ میرسید که بتواند زمینه و پایهای برای ارائه یک ترجمه ویراسته و آکادمیک از قرآن به زبان روسی باشد؛ هرچند شرایط سیاسی و اجتماعی در سالهای بعد از انتشار، هرگز امکان این حرکت تکمیلی را فراهم نیاورد.
در صورتی که بخواهیم همچون شیوه پیشین درباره ترجمه سابلوکوف، نمونههایی را از ترجمه کراچکوفسکی مورد بررسی و تدقیق قرار دهیم، نخست باید به این خصوصیت عمومی در کار وی اشاره کنیم که این ترجمه از نظر واژگان، دستور و اسلوب نگارش، یک ترجمه نوین و معاصر است. مترجم نه متعلق به دورهای است که زبان او امروز کهنه تلقی گردد و نه همچون برخی از مترجمان متون دینی، گرایش داشته تا صورتی کهنه به زبان ترجمه خویش دهد. کهنهگرایی در حد بسیار محدودی، در مواضعی از ترجمه وی دیده میشود که یک تعبیر کهن تنها راه بیان مفهوم بوده است. از این نمونههای بسیار محدود در کار کراچکوفسکی میتوان به دو مورد زیر یکی در واژگان و دیگری در دستور اشاره کرد:
1.ترجمه «البیان» (الرحمن / 3) به «TRx#200;f^#200;hf#200;» که در عین کهنه بودن واژه، در واقع نزدیکترین گزینه برای بیان مفهوم «البیان» در آیه شریفه است.
2.در آیاتی از قرآن کریم که یک صفت واحد به دو صیغه جمع مذکر و جمع مؤنث به یکدیگر عطف شدهاند، مثل ترکیب «المؤمنین و المؤمنات» (احزاب / 35) کراچکوفسکی با استفاده از یک دستور سنتی منسوخ، صفات جمع مذکر و جمع مؤنث را با دو ساختار مختلف آورده است، مثلاً در مورد مثال یاد شده:
«FLdj#192;vTL T FLdj#192;vT#200;»
و حال آن که امروزه در دستور نوین زبان روسی، صفات جمع در جنس دارای تفاوتی نیستند و صیغه جمع مؤنث عمل متروک شده است.
در مورد شیوه ترجمه نیز در کار کراچکوفسکی پایبندی به متن در حدی قابل ستایش دیده میشود و غالب مواردی که در نقد ترجمه سابلوکوف از نقاط ضعف آن ترجمه در برگردان مفردات شمرده شد، در ترجمه کراچکوفسکی اصلاح گردیده است. مثلاً در آیات (بقره / 102 و آل عمران / 61) ارائه ترجمهای پایبند به متن از عبارات «نحن فتنة» و «نساءنا و نساءکم» از بروز اشکالات محتوایی کاملاً پیشگیری کرده و در آیه (اعراف / 54) در ترجمه «استواء» انتخاب تعبیر «jhFLdJTZf#200; (^B hd`^L)» تا حد زیادی ترجمه را به نص قرآن نزدیک ساخته و از نظر کلامی ـ تفسیری نیز به تفسیر اهل تنزیه، از جمله امامیه که در این آیات «استواء» را به معنی «استیلا» گرفتهاند تقرب یافته است.
در ترجمه مفردات قرآنی، غالب انتقادهای وارد شده بر کار سابلوکوف و دیگر مترجمان پیشین بر ترجمه کراچکوفسکی وارد نیست. او از به کاربردن اصطلاحات معمول در فرهنگ کتاب مقدس در ترجمه قرآن اجتناب کرده و حتی در مواردی که یک مفرده خاص قرآنی را غیر قابل ترجمه یافته، از به کار بردن عین لفظ عربی با توضیحی در حاشیه خودداری نکرده است؛ از نمونههاست: آوردن «حج» به صورت «nBJP»، «سقر» به «fB#215;Bd»، و حتی برگردان نام خاص «یأجوج و مأجوج» به صورت «#194;ôJPjôJP T [BôJPjôJP». و نیز آن گاه که واژهای قرآنی را به واژهای روسی در معنا نزدیک میدیده و مفهوم لغوی غیر اصطلاحی واژه اجازه میداده، به جای چنین شیوهای، از یک واژه روسی به عنوان جایگزین مفرده قرآنی استفاده کرده که البته پیشینه کاربرد آن در فرهنگ روسی به دین مسیح باز میگردد؛ از نمونههاست: ترجمه «الصلاة» به «[`ZThFB»، و «الصیام» به «b`fh».
ترجمه کراچکوفسکی با وجود تقیدی استوار بر ترجمه لفظ به لفظ با شیوهای زبانشناسانه و به دور از برداشتهای تفسیری و استحسانات شخصی، گاه در این جهت مسیر افراط و تفریط پیموده و عملاً دچار بیدقتی شده است. بدون آن که بخواهیم درباره آمار این گونه بیدقتیها در ترجمه کراچکوفسکی مبالغهای روا بداریم، باید یادآور شویم که موارد زیر تنه نمونههایی از این دست است:
الف ـ تکیه افراطی بر معنای نخست واژه و کنار نهادن معنای ثانوی آن که بیشترین هماهنگی را با موضوع دارد، مثلاً:
1. ترجمه «اساطیر الاولین» (انعام / 25) به: «Tfh`dTT bLdFzn».
اگر چه «اوّل» در معنای نخست خود معادل «نخستین» فارسی و «bLdFzV» روسی است، اما تعبیر «اولین» در عربی به معنی «گذشتگان»(در فارسی) نیز به کار میرود و در آیات شریفه قرآن با ترکیب «اساطیر الاولین»، این ترجمه به مفهوم قرآنی نزدیکتر است. در این جا باید گفت که ترجمه سابلوکوف به صورتهای: «DBf^T ` bdLP^zn Z#192;J#200;n» یا «Tfh`dTT ` fhBdT^» بر ترجمه کراچکوفسکی مرجح است. نظیر همین بحث را میتوان در مورد ترجمه ترکیب «سنة الاولین» (انفال / 38) نیز مطرح ساخت که کراچکوفسکی آن را به صورت «bdT\Ld bLdFzn» ترجمه کرده است.
2. ترجمه «...و اما کفورا» (انسان / 3) به صورت: «... ZTD` ^LFLd^z\». اگر چه در منابع لغوی زبان عرب، کفور به معنی کافر نیز آمده است، اما در واژگان قرآن چنین نمینماید که بتوان این دو واژه را با یکدیگر معادل دانست. ریشه عربی «ک ف ر» علاوه بر معنی اصلی کُفر به معنی کفران کردن نعمت نیز به کار رفته و تقابل «کفورا» در آیه شریفه با «شاکرا» نشانهای روشن بر آن است که نمیتوان کفور را در این آیه تعبیری دیگر از کافر دانست، چنان که این برداشت در تفاسیر نیز تأیید شده است.
ب ـ گراییدن مترجم به یک معنای فرعی و وانهادن معنای اصلی واژه که بیشترین هماهنگی را با موضوع دارد، مثلاً:
1. ترجمه «لایکلف اللّه نفسا الا وسعها» (بقره / 286) به صورت:
«^L F`RZBHBLh AZZBn ^B Jjtj ^TrLH` #215;d`\L F`R\`P^`H` JZ#200; ^LN»
اگر چه در منابع لغوی گاه واژه وُسع با تعابیری چون «طاقت» تفسیر شده است، اما ریشه سه حرفی این واژه «و س ع» از یک سو، و اشاره تفاسیر به وجود فرقی ظریف میان «وسع» و «طاقت» از سوی دیگر، نه برای یک زبانشناس و نه برای یک مترجم سنتی دلیلی باقی نمیگذارد تا این واژه قرآنی را که فرهنگ ویژهای را در معارف اسلامی تبیین میکند، با یک واژه روسی معادل «طاقت» جایگزین نماید. سابلوکوف با توجه و آگاهی بر این معنا، وسع را در آیه مذکور به «jJ`D`Tfb`Z^T\`» ترجمه کرده است که مفهوم آن در فارسی این است: «آنچه انجام دادن و به جای آوردنش بیتکلف باشد».
2. ترجمه «اللّه الصمد» (اخلاص / 2) به صورت: «AZZBn FLr^zV»
یعنی «اللّه ابدی است» (نیز نک: تعلیقات کراچکوفسکی، ص 656 ـ 657). بر پایه تمامی کتب پرتداول لغوی و تفسیری، واژه صمد در عربی به معنایِ «دارای جایگاهی والا در سیادت» به عنوان معنای اصلی به کار میرفته و به همین معنا در برخی از اشعار کهن عربی نیز کاربرد داشته است. معنای «ابدی» برای صمد معنایی ثابت نشده و بسیار فرعی است که تنها به عنوان یک «قیل» در منابع لغوی و تفسیری مطرح شده است (مثلاً نک: لسان العرب، 3 / 259، چ دارصادر؛ مجمع البیان، 10/565، چ صیدا).
ج ـ گریز از یک ترجمه تفسیری به ترجمه تفسیری دیگر، مثلاً:
ترجمه «انی متوفیک» (آل عمران / 55) به «#194; jb`#215;`#192; hLD#200;». کراچکوفسکی به حق از به کاربردن واژهای صریح که مفهوم «میراندن» را دربر داشته باشد، در ترجمه فعل «توفّی» خودداری کرده است و برخلاف ترجمه برخی چون سابلوکوف، تعبیر «jb`#215;`#192;» در ترجمه کراچکوفسکی صراحتا به معنی میراندن نیست، بلکه فعل «jb`#215;`Th|» در روسی اولاً به معنی «آسوده کردن» است و «میراندن» معنای ثانوی آن به شمار میآید. با این حال انکار نمیتوان کرد که زبانشناس توانایی چون کراچکوفسکی تنها از آن جهت این فعل را به عنوان برگردان «توفّی» به کار گرفته که رساندن مفهوم میراندن را مسلم میانگاشته و به اختلاف کلامی مسلمانان درباره درگذشت حضرت عیسی(ع) توجهی نداشته است. این گریز نه تنه کراچکوفسکی را از یک موضعگیری مفسرانه در مفهوم آیه نرهانیده، بلکه به عنوان یک مترجم زبانشناس و مقید به لفظ این اشکال را بر او وارد میسازد که چگونه میتوان فعل «jb`#215;`Th|» را که از ماده کهن و مشترک بین زبانهای اسلاوی یعنی «b`#215;`V» به معنی «آسایش» و «آرامش» گرفته شده است، با فعل «توفّی» از ماده «و ف ی» به معنی وفا کردن (در پیمان و در سنجش) معادل انگاشت؟
د ـ اقدام به ترجمه واژهای که نمیتوان ترجمهای شایسته از آن ارائه کرد و بر پایه شیوه معمول کراچکوفسکی حق آن بوده است تا عین لفظ عربی در ترجمه نیز ابقا شود. مثلاً: ترجمه «الکوثر» به «`DTZ|^zV» به معنی «فراوان» و «وافر». با توجه به بار معنایی ویژه در این مفرده قرآنی و مباحث گسترده در منابع شیعه و اهل سنت در تفسیر آن، ارائه ترجمهای این چنین عادی از واژه کوثر نامقبول است و از مترجم انتظار میرفته، همان گونه که از ترجمه «حج» به واژهای معادل «قصد» ـ یعنی مفهوم لغوی کهن و غیر اصطلاحی آن ـ پرهیز کرده است، در ترجمه کوثر نیز روشی مشابه را در پیش گیرد. لازم است یادآوری شود که حتی سابلوکوف با وجود این که واژههایی چون «حج» را ترجمه کرده، از ترجمه «الکوثر» پرهیز نموده و آن را به صورت «WLFfLd|» آورده است.
ه ـ گزینش یک واژه جایگزین روسی برای مفرده قرآنی بر پایه برخی قراآت ـ گاه غیر مشهور ـ بدون تذکر این که در این باره اختلافی در قرائت وجود دارد. مثلاً واژه «ملک» در مصاحف قرآنی (فاتحه / 4) در قرائت عاصم و کسایی به صورت «ملِک» (یعنی صاحب) و در قرائت دیگران از قراء سبعه به صورت «مَلِک» (یعنی پادشاه) خوانده شده است. در این آیه کراچکوفسکی شاید برپایه این که نبودن الف در ضبط مصاحف را مؤیدی بر قراآت بدون الف میدانسته، یا به هر دلیل دیگر تنها قرائت «مَلِک» را مورد توجه قرار داده و بدون توضیحی و تعلیقی آن را به «pBd|» (پادشاه) ترجمه کرده است.
در سطور پیشین سعی شد تا انتقادهای وارد بر ترجمه کراچکوفسکی به صورت مختصر و فهرستوار تنها با ذکر مثالهایی محدود بررسی و طبقهبندی گردد. در ادامه این مبحث به ذکر مواردی قابل انتقاد پرداخته میشود که کراچکوفسکی در پیروی از مترجمان پیشین بر خطا رفته و نتوانسته است نقیصه موجود در ترجمه آنان را برطرف سازد. در این قسمت به طور خاص نمونههای استخراج شده از کار کراچکوفسکی با ترجمه سابلوکوف مقایسه شده که به نظر میرسد بیشترین تأثیر را به عنوان زمینه کار بر اثر کراچکوفسکی داشته است. از آن جا که پیش از این، در بررسی کار سابلوکوف و کراچکوفسکی، موارد انتقاد بر حسب موضوع طبقهبندی شد، در این جا آن را تکرار نمیکنیم. نمونههای مورد نظر از این قرارند:
1. ترجمه «العالمین» (فاتحه / 2) در هر دو اثر به: «(G`fb`Jj) \Td`F»، یعنی «(ربِّ) عالمها». شایان ذکر است که «عالم» به معنی «جهان» از نظر قواعد صرف عربی نمیتواند با علامت جمع مذکر سالم «ـ ین» جمع بسته شود و این واژه، نه جمع عالم، بلکه واژهای خاص به معنی «مردمان» و به تعبیر مفسران «ذوی العقول اعم از مردمان و جنیان» است.
2. گمانی خاص در ترجمه آیه «أتجعل فیها من یفسد فیها... ونحن نسبح بحمدک ونقدس لک»(بقره / 30). سابلوکوف و پس از او کراچکوفسکی این آیه را به گونهای ترجمه کردهاند که گویی فرشتگان شایستگیِ خداوند را برای ستایش و تقدیس مورد تردید قراردادهاند. در ترجمه سابلوکوف آمده است:
»... g`HJB #215;B#215; \z F`RfzZBL\ fZBFj hLDL T fF#200;hT\ hLD#200;?«
یعنی: «... آن گاه چگونه ما باز فرستیم حمد تو را و تقدیس کنیم تو را؟»، و در ترجمه کراچکوفسکی:
»... B \z F`f^`fT\ nFBZj hLDL T fF#200;hT\ hLD#200;?«
یعنی: «... و ما برآوریم حمد تو را و تقدیس کنیم تو را؟» (با افعال آینده).
عبارت «ونحن نسبح بحمدک ونقدس لک» به آسانی میتواند از نظر دستور عربی جمله حالیه تلقی گردد و هرگز این جمله لزوما معنای برداشت شده را اقتضا ندارد. به هر روی برداشت عالمان مسلمان و مفسران نیز از آیه با ترجمه یاد شده سازگاری ندارد.
3. ترجمه سیاق آیه «... والراسخون فی العلم...» (آل عمران / 7) در هر دو ترجمه به گونهای است که در آن جمله «الراسخون...» جمله مستأنفه تلقی شده و با برداشت مفسران شیعه و گروهی از مفسران اهل سنت که واو را در عبارت، واو عطف شمرده و «الراسخون» را معطوف بر «اللّه» دانستهاند و از نظر زبانی نیز تفسیر آنان کاملاً موجه است، سازگاری ندارد.
4. ترجمه «اولی الامر منکم» (نساء / 59) در اثر سابلوکوف به صورت: «gL\ TR FBf #215;`h`dzL T\L#192;h FZBfh|» یعنی «آنان از شما که حکومت دارند»، و در ترجمه کراچکوفسکی به صورت: «`DZBJBhLZ#200;\ FZBfhT fdLJT FBf»، به معنی «صاحبان حکومت از میان شما» با برداشت غیر شیعی از آیه هماهنگی دارد و به هیچ روی با برداشت شیعی که «الامر» را در این آیه نه با حکومت، بلکه با امامت و رهبری دینی پیوند میدهد و مقصود از اولی الامر را ائمه اطهار(ع) میشمارد، سازگار نیست. باید افزود که ترجمه «الامر» به حکومت از دقت زبانشناختی نیز برخوردار نیست و عملاً یک ترجمه تفسیری و سنتی است.
5. ترجمه «صعیدا طیبا» (مائده / 6) در هر دو ترجمه به «rTfhz\ (/n`d`tT\) bLf#215;`\». واژه روسی «bLf`#215;» به معنی رمل و ریگ است، در حالی که صعید را لغویان عرب به معنی «وجه الارض»، «خاک» و تعبیراتی مشابه این دو دانستهاند و ترجمه آن به رمل و ریگ، نه از نظر زبانشناختی دقیق مینماید و نه با برداشت مفسران و فقیهان اسلامی هماهنگ است.
6. ترجمه «الانفال» (انفال / 1) به «J`DzrT» یعنی «غنایم» در هر دو ترجمه، در واقع یک ترجمه تفسیری بر پایه تفسیر اهل سنت است؛ این ترجمه از سویی با تلقی خاص شیعه از انفال و فرق آن با غنایم سازگار نیست و از دیگر سو مفهوم لغوی و ریشهای انفال نیز با غنیمت رابطهای مستقیم ندارد و این ترجمه را نمیتوان یک ترجمه زبانشناختی تلقی کرد.
7. ترجمه «المجوس» (حج / 17) به «[BHT» در هر دو ترجمه. قرآن «المجوس» را به عنوان یک گروه دینی در کنار یهود و صابئین و نصاری آورده و بر پایه برداشت تفسیری مقصود از آنان «پیروان زرتشت» بوده است. اما در زبان روسی واژه «[BH» که برگرفته از واژه یونانی «Magos» (و آن به نوبه خود از واژه ایرانی مُغ البته در اشکال باستانی آن) است، به معنی نخست همان روحانیان زرتشتی یا مُغان را میرساند و در معنی ثانوی به معنی ساحر و جادوگر است و اصولاً به معنی پیروان دین زرتشت به کار نرفته است.
8. ترجمه «النبی اولی بالمؤمنین...» (احزاب / 6) به صورت:
«ad`d`#215; DZTPL #215; FLdj#192;vT\...» به معنی «پیامبر نزدیکتر است به مؤمنان...» در هر دو ترجمه. از نظر زبانشناختی ترجمه «اولی» به «نزدیکتر» وجهی ندارد و تنها یک برداشت استحسانی است و از نظر تفاسیر سنتی اعم از تفاسیر شیعه و اهل سنت نیز بار مفهومی خاص این آیه را که گونهای خاص از ولایت را برای پیامبر(ص) نشان میدهد، نمیرساند.
گذاری بر ترجمه گروه عثمانوف
پیش از هر سخن درباره روش کار در این ترجمه، باید یادآور شد که ترجمه گروه عثمانوف، چنان که در مقدمه آن بیان گردیده، کاری در راستای روش کراچکوفسکی و به منظور برطرف کردن نارساییهای آن بوده است و اصولاً باید در شمار ترجمههای «متعهد به لفظ» قلمداد گردد. لذا با اصل قرار دادن این که دست اندرکاران این ترجمه و در رأس آنان عثمانوف در تلاش خود دیدگاهی زبانشناسانه را در پیش گرفتهاند، میتوان دامنه نقد و بررسی را به جزئیات توسعه داد و به بررسی برخی نمونهها پرداخت. با وجود توفیق این اثر در دستیابی به بخشی از هدف خود، در مواردی کاستیهایی به چشم میآید که در این جا نمونههایی متنوع از آنها مورد نقد قرار گرفته است.
در معادل یابی واژهها، گاه نمونههایی از انتخاب نامناسب دیده میشود که در مورد آنها کراچکوفسکی در انتخاب موفقتر بوده است. به عنوان نمونه، در آیه بقره / 124، در ترجمه عبارت «بکلمات فاتمّهنّ»، با وجود آن که کراچکوفسکی واژه کلمات را به fZ`FLfB\Tترجمه کرده، گروه عثمانوف واژه b`FLZL^T#200;\T را به جای آن گزیده است؛ این واژه معنای «فرمانها» ر دارد و ابدا رساننده مفهوم عمیق واژه قرآنی «کلمه» که بارها درباره مفاهیم خاص در قرآن کریم به کار رفته، نیست. نمونهای دیگر در ترجمه آیه شریفه اعراف / 46 دیده میشود که عبارت «وعلی الاعراف...» در آن به «B ^B `HdBJBn...» برگردانده شده است، در حالی که «اعراف» به اتفاق لغویان و مفسران رساننده مفهوم «بلندی» است و معادل روسی انتخاب شده، واژهای معادل پرچین و حصار در فارسی است. سرانجام باید از موردی در آیه حج / 17 سخن آورد که در آن واژه «المجوس»، به نحو غیر قابل قبولی به «`H^Lb`#215;Z`^T#215;B\T» یعنی «آتش پرستان» ترجمه شده است.
با وجود این، گاه نمونههایی نیز یافت میشود که نسبت به معادلی نارسا در کار کراچکوفسکی، معادل انتخاب شده در ترجمه عثمانوف ارجحیت دارد. مثلاً در ترجمه عبارت «وهمّ بها لولا...» در آیه یوسف / 24، ترکیب ارائه شده:
»T `^ F`RPLZBZ Dz LN h`P, LfZT Dz ^L jFTJLZ«
ترکیبی رسا و مناسب است.
با وجود آن که گروه عثمانوف در ترجمه خود، روشی نسبتا متعهد به لفظ را در پیش گرفته است، گاه به روش ترجمه تفسیری روی آورده و از تعهد به لفظ خارج شده است. روش آنان را در ترجمه تفسیری تا حدی میتوان با روش آربری در ترجمه انگلیسی وی مقایسه کرد. به عنوان نمونه، عثمانوف در ترجمه آیه اعراف / 46، عبارت «وبینهما حجاب» را با تعبیر روسی «\LPJj dBL\ T BJ`\»، یعنی «بین بهشت و جهنم...» برگردان کرده است، در حالی که بازگشت ضمیر مثنی به بهشت و جهنم، برداشتی استحسانی است و اساسا در ترجمه مقید به لفظ، ترجمه ضمیر به مضمر عنه روا نیست.
ترجمههای تفسیری به صورت عباراتی غیر منطبق با عبارات قرآنی و زاید بر اصل، اما مرتبط با ترجمه از نظر ساخت جملهای، به گونهای شبیه به شیوه آربری در داخل کروشه، جا به جا مطرح شدهاند و از اصل ترجمه جدایی ناپذیرند. مثلاً در آیه آل عمران / 96، عبارت «ان اول بیت وضع للناس» به:
F`TfhT^j, bLdFzV J`\, #215;`h`dzV DzZ F`RJFTH^jh, rh`Dz Z#192;JT (bdLJBFBZTf| D`H`fZjPL^T#192;), ...
ترجمه شده است که برگردان آن به فارسی: «به واقع، اول خانهای که بنا شد تا مردم (عبادت خدا را انجام دهند)...» گویای مشکل ایجاد شده میتواند باشد.
از نظر تأثیر دیدگاههای خاص مذهبی، اصولاً باید ترجمه عثمانوف را ترجمهای مبتنی بر دیدگاههای مشترک اهل سنت تلقی کرد و در موارد اختلاف تفسیری میان شیعه و اهل سنت، نباید انتظار داشت که ترجمه او رساننده دیدگاه مفسران شیعه بوده باشد. به عنوان نمونه، در آیه آل عمران / 7، در تفسیر عبارت «والراسخون فی العلم یقولون...»، مترجم بر پایه تفسیر غالب نزد اهل سنت، راسخون در علم را عالم به تأویل نشمرده و همین تفکر را در ترجمه روسی نیز القا کرده است، در حالی که در برداشت شیعه، راسخون در علم در آیه شریفه معطوف به «اللّه» است. همچنین در آیه نساء / 59، در تفسیر عبارت «اولی الامر منکم»، مطابق برداشت اهل سنت عبارت به معنای «صاحبان حکومت» گرفته شده و به «^`fThLZ#200;\ FZBfhT fdLJT FBf» ترجمه شده است. به عنوان نمونهای دیگر، باید به آیه انفال / 1 اشاره کرد که در آن، ترجمه واژه «انفال» به `DzrB، به معنی «غنیمت»، مورد تأیید شیعه در برداشتهای فقهی خود از این آیه شریفه با مفهوم خاص انفال نیست و به فرق روشن آن با غنیمت توجه نشده است.
نقد و بررسی مواردی در ترجمه پوروخووا
پیش از آغاز به هر سخنی از نقد متن، باید از توجه به یک نکته غفلت نورزید و آن این است که ترجمه پوروخووا از نظر پردازش ادبی و آرایههای لفظی در سطحی قابل توجه قرار دارد و از این نظر نمونهای منحصر به فرد به شمار میآید. پوروخووا، همان گونه که خود اشاره دارد، در شیوه ترجمه، بسیار در قید منعکس کردن چهره ادبی قرآن در عبارت روسی بوده و چنان اصراری بر به کارگیری شیوههای ادیبانه با آرایههای لفظی و معنوی دارد که اساسا کار او را از یک ترجمه پایبند به لفظ دور میسازد. متن روسی پوروخووا به طور چشمگیری به شعر نزدیک گشته و در تنظیم عبارات سعی شده تا جملات روسی به صورت منقطع و در شکل مصرعهای شعری خود نمایند.
ترجمه پوروخووا با وجود موفقیت قابل ملاحظه در جهت آراستن هنری ترجمه قرآن، فاقد پایگاه مستقل زبانشناختی است و در دقتهای زبانی غالبا بر ترجمه کراچکوفسکی اتکا دارد. این اتکا تا آن جاست که خطاهای کراچکوفسکی نیز به این ترجمه راه یافته است؛ مثلاً در ترجمه عبارات قرآنی: «رب العالمین» (فاتحه / 2)، «لا یکلّف اللّه نفسا الا وسعها» (بقره / 286)، «الراسخون فی العلم» (آل عمران / 7)، «اولی الامر منکم» (نساء / 59)، «اساطیر الاولین» (انعام / 25، ...)، «وام کفورا» (انسان / 3)، «الکوثر» (کوثر / 1) و «اللّه الصمد» (اخلاص / 2) نظیر همان اشکالاتِ وارد بر کراچکوفسکی، دقیقا بر پوروخووا نیز وارد میگردد. حتی تکرار اشتباهات مترجمان ما قبل کراچکوفسکی در مواردی دیده میشود که کراچکوفسکی آنها را اصلاح کرده است، مانند ترجمه آیه «نساءنا ونساءکم» (آل عمران / 61) که پوروخووا همچون سابلوکوف آن را به غلط به صورت:
«^BtTn PL^ T FBtTn PL^»
ترجمه کرده است (برای توضیح موارد یاد شده، نک: سطور پیشین این گزارش).
همچنین عدم پای بندی مترجم به ترجمه لفظ به لفظ، در سراسر این ترجمه حالت ترجمه تفسیری را به وجود آورده و این ترجمههای تفسیری در بسیاری از موارد، نه متکی بر منابع تفسیری سنتی، بلکه ترجمههایی استحسانی هستند. در سطور زیر نمونههایی چند از این ترجمههای تفسیری در فاتحة الکتاب و چند مورد از دیگر سور قرآنی ارائه شده است:
فاتحه / 4:«I^#200; fjJ^`H` `JT^ `^ FZBfhThLZT^»
یعنی «روز داوری را، یگانه او حاکم است» (مالک یوم الدین).
فاتحه / 3:«EfL\TZ`fhTF T \TZ`fLdJL^ `^ `JT^»
یعنی «مهربانی کننده به همه و مهر ورزنده یگانه اوست» (الرّحمن الرّحیم).
فاتحه / 7:«Wh` F ^LFLdTT DZjPJBLh»
یعنی «آن کس که در بیدینی سر درگم است» (الضالین).
بقره / 1:«Wh` fhdBtThf#200; H^LFB C`HB»
یعنی «آن کس که هراس دارد از غضب خداوند» (المتقین).بقره / 2:«[`ZThFj f`FLdtBLh b` rBfB\»
یعنی «نماز را به جای میآورد به وقت» (یقیمون الصّلوة).
بقره / 5:«_^T TJjh bd#200;\`V fhLRL#192; D`HB»
یعنی «آنان میروند به راه راست خدا» (اولئک علی هدی من ربهم).
بقره / 106:«T FB\ ^L b`FLZT\ RBDzh| LH`»
یعنی «و شما را فرمان نمیدهیم به فراموش کردن آن» (او ننسها).
بقره / 285:«]L R^BL\ \z dBRZTrTV fdLJ bd`d`#215;`F»
یعنی «ما تفاوتی را میان پیامبران نمیدانیم / نمیشناسیم» (لانفرق بین احد من رسله).
آل عمران / 96:«bLdFz\ J`\`\ b`#215;Z`^L^|#200;»
یعنی «نخستین خانه عبودیت» (اول بیت).
مائده / 6:«fjnT\ bLf#215;`\ TZT rTfh`#192; RL\Z#192;»
یعنی «ریگ خشک یا زمین پاک» (صعیدا طیبا).
پوروخووا بر آن بوده که در ترجمه خود تا حد ممکن بلاغت و شیوایی بیان در متن اصلی قرآن را در زبان روسی نیز بازنماید و بر همین پایه نخستین گرایشی که در ترجمه او به چشم میآید ادب گرایی و توجه فراوان به هنر لفظی است. به دنبال همین ادب گرایی، کهنهگرایی نیز گاه به گونهای افراطیتر از ترجمههای قرن 19 در این متن دیده میشود. وجود نمونههایی از واژگان و ساختارهای دستوری قدیم در زبان پوروخووا (مانند واژه «fhLR#200;» به عنوان جایگزین «الصراط»، فاتحه /6)، برخی کلیشههای کهنِ تکرار شونده را مانند ضبط «TZT» و «fdLJT» به صورت «TZ|» و «fdLJ|» نیز در کنار خود دارد.