بنیادگذار بنیادگرایی
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
مهمترین متفکر اسلامگرا مولانا مودودی، بنیانگذار جماعت اسلامی بود که به سال 1941 تاسیس شد. مودید صرفا به مثابه پلی میان تحولات متقدم و متاخر در گفتمان فکری اسلامگرایی نبود بلکه خود به شخصه به مرجع تقلید متفکران بعدی بدل شد. در بسیاری از ابعاد آموزش و سبک و سیاق حیات وی آمیزشی بود از تمام عناصری که پیش از این در بالا گفته آمد. وی در کشور خود به تحصیل حوزههای سنتی پرداخت اما نهایتا به یادگیری انگلیسی و مطالعه طیف وسیعی از آثار غربی روی آورد. وی همچنین دوره برنامه آموزشی درس نظامی علما را که وی را برازنده عنوان یک عالم دیوبندی کرد نیز گذراند. مودودی در نخستین سالهای حیات فکریاش به شدت متاثر از آرای آزاد و محمدعلی بود و آثار آنها را با شوری زیاد میخواند. در واقع مشهور است که این محمدعلی بود که مودودی را به نگارش نخستین رساله پراکندهاش به نام «جهاد فی الاسلام» راهنما شد.
مودودی بسیار شبیه اقبال و نادویها در راه اصلاح و احیای اسلام از طریق اقتباس وجوهی از اندیشه و نظامهای آموزشی غربی یک مومن ثابت قدم بود. نزد او تعلیم و تربیت میباید هم یک نقش مدرنیزه شده و هم نقشی اسلامیزه را به یدک بکشد. مودودی اغلب الگوی نادوی را به عنوان نزدیکترین مکتب به آرای خود ستایش میکرد.
ماموریت سیاسی- مذهبی مودودی هنگامی با جدیت تمام شروع شد که وی از دکان حیدرآباد در سال 1938 به پنجاب رفت تا در پروژه آموزشیای شرکت کند که اقبال از آن به مثابه ابزاری برای توسعه برنامه آموزشی نوینی برای مسلمین حمایت کرده بود. یکی از اهداف این پروژه ایجاد رهبری مورد نیاز مسلمانان هند بود. از جمله نقاط افتراق مودودی با اقبال در این پروژه، نگاه مودودی به سمت و سوی نهایی این پروژه بود که با آرای اقبال نمیخواند اما فصول اشتراکی نیز وجود داشت. تاکید بر نقش آموزش در یافتن راهحلی برای بنبستهای مسلمانان، اصلاح نظام آموزشی مسلمانان با تزریق حوزههای مدرن به آن و نگریستن به مقوله آموزش به مثابه ابزاری ضروری برای تربیت نخبگانی جدید که آبستن ترقی و توسعه باشند از جمله نقاط اشتراک این دو احیاگر بود.
گفتمان مودودی در باب سیاست و جامعه، اصلاح و احیای اسلام و موقعیت روابط اسلام با غرب بسیار منسجمتر و جامعالاطرافتر از اسلافش بود. به یک معنا مودودی گرایشهای متنوع فکریای که سابق بر آرای او بود را به هم آمیخت و یک دیدگاه ایدئولوژیک فراگیر را صورتبندی کرد. وی هنگامی آرایاش را قلمی کرد که در سرتاسر هند بحثهایی در باب سازمان، ایدئولوژی و آینده مسلمانان در جریان بود. بسیاری از اندیشههای وی در جریان کناکنشهای فکری با متفکرینی چون؛ مشرقی و محمد اسد شکل گرفت.
در این فضا محمد اسد از اهمیت ویژهای برخوردار است. اثر وی با نام «اسلام در تقاطع» در آن زمانه کاملا نافذ واقع شد. برای مثال این کتاب روشنفکر اسلامگرای بلند آوازهای چون مریم جمیله را به آئین اسلام درآورد و رهبر جماعت اسلامی یعنی خورشید احمد را به وادی اسلامگرایی کشاند. هجمه اسد بر فرهنگ غربی و ماتریالیسم نهفته در آن و فراخوان وی به درآغوش کشیدن سنتهای اسلامی توسط مسلمین در تمام سطوح فکری، روابط اجتماعی و سیاسی و نیز در حیات روزمرهشان ناظر بر چشماندازی از نظم هنجاری اسلامی متمایز، رها از نفوذ غرب و ریشه دوانده در ارزشهای بومی بود.
اما با تمام این تفاسیر تاثیر مودودی بسیار از نفوذ اسد یا سایر متفکران همعصرش فراتر میرود. در واقع بسیاری از آنهایی که همچون مریم جمیله و خورشید احمد از ورای آرای اسد به سمت اسلامگرایی چرخیدند در فرجام کار به دامن جماعت اسلامی رانده شدند. به معنای دقیق کلمه مجموعه آثار مودودی در مقام پل ارتباطی مهمی میان تحولات فرهنگی، سیاسی و مذهبی در اجتماع مسلمین- پیش از انفکاک- و ظهور یک طبقه روشنفکر اسلامگرا- پس از تجزیه شبهقاره هند- بود.
بدینسان ایدئولوژی مودودی مبانی جهاننگری روشنفکران را فراهم آورده و به عنوان مهمترین و بینظیرترین مولفه قوام بخش گفتمان ایشان در باب دولت، جامعه و غرب عمل کرده است.
به دنبال تقسیم هند در سال 1947 اسلامگرایی به عنوان یک عامل واجد اهمیت در هند دچار سکته شد اما به عنوان نیرویی قدرتمند در پاکستان تازه تاسیس و سپس در بنگلادش ظهور کرد. نقشی که روشنفکران اسلامگرا در پاکستان ایفا کردهاند برای بررسی خط سیر تحول روشنفکران اسلامگرای آسیای جنوبی و جایگاه این روشنفکران در جنبش اسلامگرایی به عنوان یک کل بسیار حائز اهمیت است.
مودودی بسیار شبیه اقبال و نادویها در راه اصلاح و احیای اسلام از طریق اقتباس وجوهی از اندیشه و نظامهای آموزشی غربی یک مومن ثابت قدم بود. نزد او تعلیم و تربیت میباید هم یک نقش مدرنیزه شده و هم نقشی اسلامیزه را به یدک بکشد. مودودی اغلب الگوی نادوی را به عنوان نزدیکترین مکتب به آرای خود ستایش میکرد.
ماموریت سیاسی- مذهبی مودودی هنگامی با جدیت تمام شروع شد که وی از دکان حیدرآباد در سال 1938 به پنجاب رفت تا در پروژه آموزشیای شرکت کند که اقبال از آن به مثابه ابزاری برای توسعه برنامه آموزشی نوینی برای مسلمین حمایت کرده بود. یکی از اهداف این پروژه ایجاد رهبری مورد نیاز مسلمانان هند بود. از جمله نقاط افتراق مودودی با اقبال در این پروژه، نگاه مودودی به سمت و سوی نهایی این پروژه بود که با آرای اقبال نمیخواند اما فصول اشتراکی نیز وجود داشت. تاکید بر نقش آموزش در یافتن راهحلی برای بنبستهای مسلمانان، اصلاح نظام آموزشی مسلمانان با تزریق حوزههای مدرن به آن و نگریستن به مقوله آموزش به مثابه ابزاری ضروری برای تربیت نخبگانی جدید که آبستن ترقی و توسعه باشند از جمله نقاط اشتراک این دو احیاگر بود.
گفتمان مودودی در باب سیاست و جامعه، اصلاح و احیای اسلام و موقعیت روابط اسلام با غرب بسیار منسجمتر و جامعالاطرافتر از اسلافش بود. به یک معنا مودودی گرایشهای متنوع فکریای که سابق بر آرای او بود را به هم آمیخت و یک دیدگاه ایدئولوژیک فراگیر را صورتبندی کرد. وی هنگامی آرایاش را قلمی کرد که در سرتاسر هند بحثهایی در باب سازمان، ایدئولوژی و آینده مسلمانان در جریان بود. بسیاری از اندیشههای وی در جریان کناکنشهای فکری با متفکرینی چون؛ مشرقی و محمد اسد شکل گرفت.
در این فضا محمد اسد از اهمیت ویژهای برخوردار است. اثر وی با نام «اسلام در تقاطع» در آن زمانه کاملا نافذ واقع شد. برای مثال این کتاب روشنفکر اسلامگرای بلند آوازهای چون مریم جمیله را به آئین اسلام درآورد و رهبر جماعت اسلامی یعنی خورشید احمد را به وادی اسلامگرایی کشاند. هجمه اسد بر فرهنگ غربی و ماتریالیسم نهفته در آن و فراخوان وی به درآغوش کشیدن سنتهای اسلامی توسط مسلمین در تمام سطوح فکری، روابط اجتماعی و سیاسی و نیز در حیات روزمرهشان ناظر بر چشماندازی از نظم هنجاری اسلامی متمایز، رها از نفوذ غرب و ریشه دوانده در ارزشهای بومی بود.
اما با تمام این تفاسیر تاثیر مودودی بسیار از نفوذ اسد یا سایر متفکران همعصرش فراتر میرود. در واقع بسیاری از آنهایی که همچون مریم جمیله و خورشید احمد از ورای آرای اسد به سمت اسلامگرایی چرخیدند در فرجام کار به دامن جماعت اسلامی رانده شدند. به معنای دقیق کلمه مجموعه آثار مودودی در مقام پل ارتباطی مهمی میان تحولات فرهنگی، سیاسی و مذهبی در اجتماع مسلمین- پیش از انفکاک- و ظهور یک طبقه روشنفکر اسلامگرا- پس از تجزیه شبهقاره هند- بود.
بدینسان ایدئولوژی مودودی مبانی جهاننگری روشنفکران را فراهم آورده و به عنوان مهمترین و بینظیرترین مولفه قوام بخش گفتمان ایشان در باب دولت، جامعه و غرب عمل کرده است.
به دنبال تقسیم هند در سال 1947 اسلامگرایی به عنوان یک عامل واجد اهمیت در هند دچار سکته شد اما به عنوان نیرویی قدرتمند در پاکستان تازه تاسیس و سپس در بنگلادش ظهور کرد. نقشی که روشنفکران اسلامگرا در پاکستان ایفا کردهاند برای بررسی خط سیر تحول روشنفکران اسلامگرای آسیای جنوبی و جایگاه این روشنفکران در جنبش اسلامگرایی به عنوان یک کل بسیار حائز اهمیت است.