با توجه به اهمیت حضرت ابراهیم ع به عنوان بنیان گذار سه دین توحیدی، خاورشناسان در آثار مختلف به جنبه های گوناگون زندگی این پیامبر پرداخته اند. نخستین بار اشپرنگر به تفاوت چهره ابراهیم در سور مکی و مدنی اشاره و رابطه ابراهیم با مکه را اسطوره خواند. هرخرونیه با الهام از وی این ایده را بسط داد و با بازسازی داستان ابراهیم در قرآن براساس توالی تاریخی، تحول تصویر ابراهیم در این سوره ها، به ویژه تأکید بر «مله ابراهیم»، «رابطه ابراهیم با بنای کعبه و مناسک حج»، «پیوند ابراهیم با اسماعیل و ماجرای قربانی» در سوره های مدنی را ترفندی سیاسی برای جلب نظر اهل مکه و معلول ناامیدی پیامبر از حمایت یهودیان مدینه دانست. در مناقشات جدی ودیرینه تعیین ذبیح با وجود شواهد قرآنی و عهدینی مبنی بر ذبیح بودن اسماعیل، دو نکته مهم برخاسته از تعالیم انبیاء در این داستان مورد توجه است: هدف اصلی در ماجرای قربانی، آزمایش نهایت فرمان برداری ابراهیم و فرزندش در امتثال اوامر الهی است و دیگری تأثیر این واقعه در ترمیم فرهنگ ناپسند قربانی انسان در ادوار کهن است. در این مقاله ضمن تبیین این نظریه ها و اشاره به تأثیرات آن در پژوهش های بعدی، به نقد آن خواهیم پرداخت