چکیده

سوررئالیسم جنبشی ادبی ـ هنری بود که در فاصله دو جنگ جهانی در اروپا ظاهر شد؛ و سپس در بسیاری از نقاط جهان در آثار هنرمندان و نویسندگان بروز یافت و نوعی «بین الملل» ویژه را به وجود آورد که تقریباً تا دهه 1960 فعال بود. آثار سوررئالیستها به طور کلی متعلق به اروپای غربی و امریکای شمالی بود؛ اما نفوذ این جنبش در کشورهایی با سنت لاتین و به ویژه اسپانیایی، از جمله مکزیک و آرژانتین، آثار عمیقی داشت. این امر نه فقط ثمره وجود شخصیتهایی مهم در این حوزه، همچون پیکاسو و میرو و دالی و پاز و بورخس، بلکه حاصل نوعی نزدیکی معنایی فرهنگ قاره لاتین با سوررئالیسم و وجود زمینه های آماده در قاره لاتین بود که شکل گیری واقع گرایی موصوف به «جادویی» در آن را نیز توجیه می کند. نزدیکی سوررئالیسم و انسان شناسی به مثابه علم و شاخه ای از علوم اجتماعی امری ذاتی نیست و بیشتر محتوایی است که البته برخی از شخصیتها، همچون میشل لیریس و اوکتاویو پاز، موجب استحکام آن شده اند. در این مقاله تلاش می شود بیشتر به این نزدیکی محتوایی پرداخته شود که باید آن را حاصل شورش و طغیان بر فرهنگ غالب در غرب دانست که در هنر سوررئالیستی پدیدار شد؛ و همین امر سوررئالیستها را به سوی قطبهای مخالف این فرهنگ در معنای اَشرافی اش، یعنی به سوی فرهنگهای مردمی خود این کشورها و همچنین فرهنگ و رسوم مردمان ابتدایی، می کشید تا در آنها منابع و سرچشمه های جدیدی برای هنر خود بیابند.

تبلیغات