کودکان استثنایی (پژوهش در حیطه کودکان استثنایی)

کودکان استثنایی (پژوهش در حیطه کودکان استثنایی)

پژوهش در حیطه کودکان استثنایی 1386 شماره 26 (مقاله علمی وزارت علوم)

مقالات

۱.

تاثیر مداخلات کاردرمانی بر یکپارچگی بینایی - حرکتی کودکان با اختلال ویژه یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 773
هدف: هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر مداخلات کار درمانی بر یکپارچگی بینایی - حرکتی کودکان با اختلال ویژه یادگیری است. روش: در این پژوهش که از نوع مداخله ای است، 58 نفر از مراجعین به مرکز مشکلات ویژه یادگیری شهر تهران با آزمون مهارت های بینایی - حرکتی (TVMS-R) مورد ارزیابی قرار گرفتند و از بین آنها مراجعین پایه دوم، سوم و چهارم به تعداد 23 نفر، برای ارایه مداخلات کاردرمانی انتخاب شدند. این کودکان از نظر بینایی و شنوایی سالم و بهره هوشی آنها طبیعی بود. نمونه ها به روش بلوک های تصادفی به دو گروه مداخله (11 نفر) و مقایسه (12 نفر) تقسیم شدند. در مرحله بعد، مداخلات کاردرمانی به مدت 16 جلسه در گروه مداخله صورت گرفت و مجددا با آزمون TVMS-R ارزیابی هر دو گروه انجام شد. آزمون TVMS-R مشتمل بر 8 طبقه است و بر اساس کپی کردن تصاویر هندسی ارزیابی را انجام می دهد. این آزمون در سال 1381 در پژوهشکده کودکان استثنایی، استاندارد شده است. یافته ها: در بررسی نمره کل آزمون TVMS-R، آزمون t زوجی اختلاف معناداری را در گروه مقایسه، قبل و بعد از مداخله نشان نداد. (P=0.4) اما در گروه مورد اختلاف معناداری دیده شد (P=0.001). آزمون t مستقل نیز اختلاف معناداری را قبل از مداخله بین دو گروه مورد و شاهد نشان نداد (P=0.07) در صورتی که بعد از مداخله، اختلاف معنادار بود (P=0.001). Aنتیجه گیری: نتایج نشان می دهد که مداخلات کاردرمانی بر مهارت های یکپارچگی بینایی - حرکتی در کودکان با اختلال ویژه یادگیری مراجعه کننده به مرکز مشکلات ویژه یادگیری، به طور معناداری موثر بوده است.
۲.

رابطه بین شیوه های فرزندپروری مادران و عزت نفس دانش آموزان دختر ناشنوا و شنوا(مقاله علمی وزارت علوم)

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی روانشناسی روانشناسی انگیزش خود و تلاشهای آن
  2. حوزه‌های تخصصی علوم تربیتی آموزش کودکان استثنایی کودکان نابینا و ناشنوا
  3. حوزه‌های تخصصی روانشناسی مناسبات انسانی در محیط خانواده
تعداد بازدید : 191
هدف: این تحقیق با هدف بررسی و مقایسه رابطه بین شیوه های فرزندپروری مادران و عزت نفس دانش آموزان دختر ناشنوا و شنوا در مقطع متوسطه شهر تهران، انجام پذیرفته است. روش: روش تحقیق توصیفی با تاکید بر همبستگی است و نمونه آماری شامل 69 دانش آموز دختر ناشنوا و 82 دانش آموز دختر شنوای مقطع متوسطه و مادران هر دو گروه بود که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. برای جمع‌‌ آوری اطلاعات از پرسشنامه عزت نفس کوپراسمیت و پرسشنامه شیوه های فرزندپروری بامریند استفاده شد و به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های آماری t استودنت برای گروه های مستقل و ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین شیوه های فرزندپروری مادران دانش آموزان ناشنوا و شنوا تفاوت معناداری وجود ندارند (P<0.01) بیشتر مادران هر دو گروه نمونه از شیوه فرزندپروری مقتدرانه بهره می گیرند. بین عزت نفس دانش آموزان ناشنوا و شنوا تفاوت معنادار وجود دارد (P<0.01)، بین شیوه فرزندپروری مقتدرانه مادران با عزت نفس فرزندان در هر دو گروه ناشنوا و شنوا رابطه مثبت و معنادار وجود دارد (P<0.05). نتیجه گیری: از آنجا که یافته های پژوهش حاکی از وجود رابطه مثبت و معنادار بین شیوه های فرزندپروری و عزت نفس دانش آموزان ناشنواست، ارایه آموزش های لازم به والدین این دانش آموزان برای رابطه بهتر و موثرتر با آنها، ضرورتی موکد است.
۳.

مقایسه اثربخشی آموزش اسنادی و آموزش راهبردهای فراشناختی- اسنادی بر درک مطلب دانش آموزان نارساخوان دختر(مقاله علمی وزارت علوم)

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 490
هدف: این پژوهش به بررسی تاثیر آموزش اسنادی و آموزش راهبردهای فراشناختی- اسنادی بر درک مطلب دانش آموزان نارساخوان دختر پایه چهارم ابتدایی در دبستان های منطقه 3 آموزش و پرورش اصفهان پرداخته است. روش: این پژوهش به شیوه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل انجام شد. جامعه مورد مطالعه را همه دانش آموزان نارساخوان دختر پایه چهارم ابتدایی مدارس دولتی شهر اصفهان در سال تحصیلی 1386-1385 تشکیل می داد. نمونه های پژوهش 30 نفر از دانش آموزان نارساخوان دختر بودند که پس از اجرای آزمون سنجش توانایی خواندن، چک لیست نارساخوانی، آزمون درک مطلب و فرم B آزمون هوشی کتل، بر اساس دو ملاک نارسایی در خواندن و درک مطلب انتخاب شدند و افراد گروه نمونه به طور تصادفی در سه گروه 10 نفری، دو گروه آزمایشی (آموزش اسنادی و آموزش راهبردهای فراشناختی - اسنادی) و یک گروه کنترل جایگزین شدند. سپس دو گروه آزمایشی در 8 جلسه 45 دقیقه ای به مدت یک ماه و نیم تحت آموزش قرار گرفتند و در پایان جلسات، پس آزمون درک مطلب بر روی سه گروه انجام گرفت. یافته ها: تحلیل و مقایسه اطلاعات به دست آمده از نتایج تحلیل کواریانس نشان داد که بین میانگین نمرات پس آزمون درک مطلب سه گروه آموزش اسنادی، آموزش راهبردهای فراشناختی - اسنادی و کنترل تفاوت معناداری وجود دارد (P<0.001). تفاوت میانگین ها نشان داد که نمرات پس آزمون درک مطلب گروه آموزش راهبردهای فراشناختی - اسنادی از گروه آموزش اسنادی بیشتر بود. نتیجه گیری: بر اساس یافته های به دست آمده، می توان این احتمال را مطرح کرد که آموزش راهبردهای فراشناختی - اسنادی در مقایسه با آموزش اسنادی، تاثیر بیشتری بر درک مطلب دانش آموزان نارساخوان داشته است.
۴.

مقایسه اثربخشی دو روش آموزش دو نیمکره مغز و آموزش موسیقی در بهبود عملکرد حساب نارسایی دانش آموزان دختر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: حساب نارسایی آموزش موسیقی آموزش دو نیمکره مغز نقشه برداری مغزی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 154
هدف: پژوهش حاضر به مقایسه دو روش آموزش دو نیمکره مغز و آموزش موسیقی با توجه به سازماندهی مجدد مدارهای عصبی مغز در کاهش علایم حساب نارسایی دانش آموزان دختر پرداخته است. روش: با استفاده از روش آزمایشی پیش آزمون - پس آزمون سه گروهی، از میان دانش آموزان حساب نارسای پایه دوم و سوم دبستان (مناطق 6 و 7) و بهره گیری از روش غربالگری با چک لیست وارسی تشخیصی حساب نارسایی DSMVI کلیه دانش آموزان مشکوک به نارسایی شناسایی شدند، سپس آزمون هوشی و کسلر کودکان، نقشه برداری مغزی با دستگاه بایومد و آزمون پیشرفت ریاضی ایران کی - مت اجرا و از میان کسانی که حساب نارسا تشخیص داده شدند، به صورت تصادفی 20 دانش آموز انتخاب و در سه گروه (آموزش موسیقی، آموزش دو نیمکره مغز و کنترل) جایگزین شدند. گروه های آزمایشی به مدت 16 جلسه آموزشی (هر جلسه 1.5 ساعت) تحت آموزش قرار گرفتند. پس از اجرای آموزش ها مجددا همه آزمون ها در سه گروه اجرا شد. نتایج با استفاده از روش های آمار توصیفی و استنباطی (مانوا، T و کروسکال والیس) تحلیل شد. یافته ها: تحلیل نتایج نشان داد که بین کاهش علایم حساب نارسایی گروه های آزمایشی در مقایسه با گروه کنترل تفاوت معنادار وجود دارد. همچنین آموزش موسیقی و آموزش دو نیمکره سبب تغییرات فعالیت های بیوالکتریک و فعال شدن مناطق پیشانی، آهیانه و برخی دیگر مراکز مغزی درگیر با ریاضیات شد و آموزش دو نیمکره مغز سبب کاهش علایم حساب نارسایی دانش آموزان شد و در همه حیطه های مربوط به حساب نارسایی (مفاهیم، کاربرد و عملیات) تاثیر داشت. نتیجه گیری: گروه های آزمایشی عملکرد بالاتری نسبت به گروه کنترل در ریاضی نشان دادند و با استفاده از روش های یادشده می توان سازمان دهی مجدد مدارهای نورونی در مغز به وجود آورد و علایم مربوط به حساب نارسایی را کاهش داد.
۵.

مقایسه بهزیستی شخصی کودکان کم توان ذهنی و مادران آنها(مقاله علمی وزارت علوم)

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 42
هدف: این پژوهش به منظور بررسی رابطه بهزیستی شخصی کودکان کم توان ذهنی و مادران آنها اجرا شده است. روش: برای رسیدن به اهداف و آزمون فرضیه های مربوط، از میان کودکان کم توان ذهنی در شمال شهر تهران در جایگاه حوزه ای جغرافیایی با امکانات اقتصادی نسبتا گسترده تر و شهر همدان به مثابه شهری متوسط و دورتر از مرکز شهر، یک نمونه 356 نفری انتخاب شدند که از این تعداد نمونه، 43.8 درصد نمونه از شهر همدان و 56.2 درصد نمونه از شمال تهران از طریق روش نمونه گیری تصادفی در شمال تهران و همه اعضای جامعه در همدان انتخاب شدند و داده ها از طریق پرسشنامه های نشانگر بهزیستی شخصی - مقیاس بزرگسالان (PWI-A) و نشانگر بهزیستی شخصی- مقیاس نارسایی های شناختی (PWI-ID) جمع آوری شدند. یافته ها: نتایج به دست آمده بر حسب توزیع t نشان داده است که بین بهزیستی شخصی کودکان کم توان ذهنی در دو جنس دختر و پسر، تفاوت معناداری وجود ندارد، اما بین نمرات بهزیستی شخصی کودکان کم توان ذهنی در شهر همدان به گونه ای معنادار، بیشتر از همتایان آنها در شمال تهران است. نتایج همچنین نشان دادند که بهزیستی شخصی مادران در دو شهر همدان و تهران نیز یکسان هستند. با این حال، محاسبه ضریب همبستگی پیرسون، حاکی از وجود رابطه ای مستقیم بین بهزیستی شخصی مادران و کودکان آنها بود؛ به این معنا که با افزایش بهزیستی شخصی در مادران، این شاخص در کودکان کم توان ذهنی آنها نیز افزایش خواهد یافت. این یافته با آنچه در پژوهش های مشابه در دیگر کشورها به دست آمده، یکسان است. نتیجه گیری: بهزیستی شخصی مادران با بهزیستی شخصی کودکان کم توان ذهنی ارتباط دارد، اما بهزیستی شخصی کودکان کم توان ذهنی پسر و دختر متفاوت نیست.
۶.

مقایسه مشکلات دوره بلوغ دختران نوجوان کم توان ذهنی با دختران نوجوان عادی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: بلوغ نوجوانی مشکلات رفتاری کم توان ذهنی مشکلات جنسی

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی روانشناسی روانشناسی رشد و تحول دوره نوجوانی
  2. حوزه‌های تخصصی روانشناسی روانشناسی مرضی تحولی اختلالات دوران شیر خوارگی، کودکی و نوجوانی عقب ماندگی ذهنی
تعداد بازدید : 220
هدف: هدف پژوهش حاضر، بررسی مشکلات دوره بلوغ (رفتاری و جنسی) دختران کم توان ذهنی و مقایسه آن با مشکلات دوره بلوغ در دختران عادی در شهر تهران است. روش: این پژوهش مطالعه ای تحلیلی از نوع مقطعی است. تعاد 90 نفر دختر کم توان ذهنی و 90 نفر دختر عادی با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای، به صورت گروه نمونه انتخاب شدند. در این پژوهش، برای بررسی مشکلات رفتاری در دوره بلوغ از چک لیست رفتاری آخنباخ (فرم CBCL) و برای بررسی مشکلات جنسی از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. یافته ها: نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها به وسیله آزمون های آماری t مستقل، یومن ویتنی، خی دو، ضریب همبستگی پیرسون و اسپیرمن مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که دختران کم توان ذهنی در دوره بلوغ حالت هایی چون گوشه گیری، اضطراب/ افسردگی، پرخاشگری، مشکلات اجتماعی، مشکلات توجه،‌ درونی سازی و مشکلات جنسی در آنها نسبت به دختران عادی بیشتر مشاهده می شود و در مقیاس های شکایت جسمانی، مشکلات تفکر، رفتار بزهکارانه و برونی سازی بین دو گروه، تفاوتی مشاهده نشد. نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که دختران کم توان ذهنی در مقایسه با دختران عادی با داشتن بهره هوشی پایین و اختلال در رفتار سازشی، در حل مشکلات فردی و اجتماعی نقص عمده دارند؛ بنابراین بلوغ و تغییرات همراه با آن می تواند مشکلاتی را برای این افراد و خانواده های آنها ایجاد کند.

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۳