پژوهش های راهبردی مسائل اجتماعی (پژوهش های راهبردی امنیت و نظم اجتماعی)
پژوهش های راهبردی مسائل اجتماعی ایران سال هشتم تابستان 1398 شماره 2 (پیاپی 25) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
طی دهه های اخیر، طلاق در ایران روند رو به افزایشی داشته است. این مقاله روند تغییرهای طلاق و همچنین، مشخصه های اقتصادی- اجتماعی افراد مطلقه ایران را در سالیان اخیر بررسی می کند. برای این کار، از داده های ثبت احوال کشور، و همچنین، از نتایج منتشرشده سرشماری های 1365 تا 1395 و اطلاعات فردی مربوط به نمونه 2 درصدی سرشماری 1395 استفاده شده است. برای بررسی اهمیت نسبی همبسته های متفاوت افراد، مدل رگرسیون لوجستیک برای داده های سطح فردی سرشماری 1395 به کار برده شده است. یافته های پژوهش، روند رو به رشد طلاق را در طی سالیان اخیر نشان می دهد. درصد افراد مطلقه طی سرشماری های 1365 تا 1395 افزایش داشته است. گذشته از آن، نسبت افراد مطلقه باسواد بیشتر از افراد مطلقه بی سواد است. بیشترین طلاق ها در سال های ابتدایی ازدواج اتفاق افتاده است. مطابق یافته های تحلیل چندمتغیره نیز احتمال بودن در وضعیت طلاق، در بین زنان بیش از مردان، در بین ساکنان نقاط شهری بیش از نقاط روستایی و در میان بیکاران، بیش از سایر وضعیت هااست. همچنین، براساس نتایج، تحصیلات، رابطه ای U- شکل معکوس را با تجربه طلاق نشان می دهد؛ به طوری که داشتن تحصیلات «راهنمایی و متوسطه» و «دیپلم»، بیشترین احتمال ماندن در وضعیت طلاق را نشان می دهد. در سطوح پایین تر و بالاتر تحصیلی این احتمال کمتر برآورد می شود.
واکاوی پدیده مزاحمت های خیابانی فیزیکی با رویکرد مردم نگاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعه حاضر، با تأکید بر شباهت مزاحمت های خیابانی فیزیکی با پدیده «تجاوز جنسی» و تأثیر زیان بارتر این مزاحمت ها به ویژه برای زنان، این پدیده را واکاوی کرده است. این مقاله، با رویکرد مردم نگاری انجام شده و در طیِ آن، اطلاعات گردآوری شده از 45 مصاحبه عمیق با قربانیان، عاملان و شاهدان مزاحمت های خیابانی فیزیکی و نیز داده های حاصل از مشاهده رفتارهای 44 نفر از این مزاحمان، در قالب متن های مشاهده و مصاحبه پیاده سازی و درنهایت، با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی تجزیه وتحلیل شده است. نتایج حاصل شده، 5 مقوله اصلی سیمای کنشگران، آیین عضویت، مطلوبیت زمان و مکان، قواعد رفتار و تجارب مشترک، را در برمی گیرد و به کمک آنها «خرده فرهنگ مزاحمت جنسی» را ارزیابی می کند. طبق نتایج، عاملان مزاحمت های فیزیکی در 2 تیپ «فرصت طلب ها» و «پوست کلفت ها» و قربانیان در 5 تیپ شاملِ «معترض پرخاشگر»، «معترض محترم»، «معترض محافظه کار»، «معترض منفعل» و «قربانی بی اعتنا» مقوله بندی شده اند (سیمای کنشگران). عاملان مزاحمت های فیزیکی در طی فرایند جستجوی راه برای ارضاء غریزه تا تبدیل شدن به یک مزاحم خیابانی پوست کلفت، به عرصه ای از کنش های متقابل وارد می شوند (آیین عضویت) که در آن «کنش های جنسی» و «رفتارهای جنسیتی» آنها در اماکن عمومی با پاسخ هایی از جنسِ «برخورد آشکار»، «برخورد ضمنی»، «فرار از موقعیت»، «انفعال» و «بی اعتنایی» قربانیان مواجه می شود (قواعد رفتار). در این عرصه، مطلوبیت فضا و زمان معنای متفاوتی دارد و بر مبنای اختلاط و ازدحام جمعیت تعریف می شود (مطلوبیت زمان و مکان). همچنین، در این عرصه تجارب مشترک کنشگران به مثابه عامل پیونددهنده و هویت بخش عمل می کند (تجارب مشترک).
نیمه پنهان زندگی زنان تن فروش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تن فروشی از جمله انحرافاتی است که به دلیل مجرم انگاری تجربه ای منحصربه فرد و توأم با چالش های متعدد را برای زنان تن فروش فراهم کرده است. در این میان، معناکاوی تن فروشی و راهکارها و شگردهای کج روانه این افراد در رسیدن به مقاصد، موضوع جدیدی است که در این پژوهش ارزیابی می شود. جامعه آماری این مقاله، شامل 17 نفر از زنان تن فروش بوده و با رویکردی مبتنی بر نظریه مبنایی به فهم کار تن فروشی و استراتژی های مرتبط با آن توجه شده است. مطابق یافته ها این زنان فعالیت خود را در قالب مفاهیمی چون تن فروشی معامله گرانه، هنجارسازی شده و بازاندیشانه تعریف کرده اند که ارتکاب آن، برای رفع مسائل و مشکلات معیشتی و حمایتی بوده است؛ اما آنان درعین حال، گفته اند وجود تسهیل کننده هایی مانند سرمایه های جنسی، بی پروایی و ماجراجویی، رهابودگی و نیز پایبندنبودن، زمینه های انجام این کار را محقق می سازد. همچنین، پاسخگویان در مواجهه با چالش های پیش رو، سه راهکار و شگرد سازگارانه، کج روانه و برون رفت جایگزین را به کار می بندند و به این صورت، گامی برای کاهش فشارهای تن فروشی یا دستیابی به دیگر مقاصد کج روانه بر می دارند. درمجموع، یافته های پژوهش در قالب مقوله محوری «تن فروشی به مثابه استیصال و درماندگی» مدل نظری این نوع فعالیت را ترسیم می کند.
مطالعه کیفی دلایل و زمینه های مشارکت نکردن زنان سرپرست خانوار در برنامه های توانمندسازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بسیاری از سازمان های مددکاری اجتماعی برای کمک به زنان سرپرست خانوار، برنامه های توانمندسازی در نظر می گیرند؛ اما زنان همیشه از این برنامه های اجتماعی و اقتصادی استقبال نمی کنند؛ بر این اساس، پژوهش حاضر با هدف مطالعه دلایل و زمینه های مشارکت نکردن زنان در برنامه های توانمندسازی انجام شده است. برای انجام این کار کیفی از روش نظریه زمینه ای بهره گرفته شده است و زمینه مدنظر مطالعه، زنان سرپرست خانواری هستند که در اداره بهزیستی شهر یزد پرونده خدمات حمایتی دارند؛ به همین دلیل، با 30 نفر از این زنان تحت پوشش اداره بهزیستی این شهر، با روش نمونه گیری هدفمند مصاحبه شده است. اطلاعات به دست آمده، با شیوه کدگذاری نظری شامل کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری گزینشی تجزیه وتحلیل شده اند و یافته ها درخصوص دلایل مشارکت نکردن زنان، 7 مقوله اصلی و 1 مقوله مرکزی (دلسردی از وضعیت موجود) را نشان می دهند. این مقولات، شامل احساس بی نیازی، رنجوری، اجبار به خانه نشینی، الزام به کار، فراز و نشیب وام، هزینه مسافت و ترس از شکست است. به طور کلی می شود چنین استنتاج کرد که موفقیت در اجرای برنامه های توانمندسازی زنان سرپرست خانوار، نیازمند توجه به وضعیت جسمی، روانی، خانوادگی و توانایی های زنان و آموزش آنان برای حضور و مشارکت در این برنامه ها است.
تبیین جامعه شناختی رابطه هوش فرهنگی و مدارای اجتماعی بین شهروندان شهر یاسوج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
همزیستی مسالمت آمیز انسان ها در اجتماعات گوناگون، از دغدغه های دیرینه اعضای جامعه بوده است و همواره انسان ها سعی کرده اند برای بهبود روابطشان در حد امکان با افکار و سلیقه های فرهنگی متفاوت کنار بیایند. اینگونه کنارآمدن و مدارا نسبت به همدیگر از مؤلفه های گوناگونی ازجمله هوش فرهنگی تأثیر می گیرد. پژوهش حاضر رابطه میان هوش فرهنگی و مدارای اجتماعی را بررسی کرده است. این پژوهش به روش پیمایشی با نمونه ای 400 نفری از ساکنان شهر یاسوج به شیوه نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای انجام شده است. ابزار جمع آوری داده ها پرسش نامه هوش فرهنگی استاندارد ارلی و انگ (2003) و پرسش نامه محقق ساخته مدارای اجتماعی بوده و تجزیه و تحلیل داده ها با به کارگیری نرم افزار Amos و با فن مدل سازی معادلات ساختاری انجام شده است. نتایج نشان دادند میزان تأثیر هوش فرهنگی بر مدارای اجتماعی 34/0 است و هوش فرهنگی ۱۲ درصد واریانس متغیر مدارای اجتماعی را تبیین می کند.
تدوین الگو به منظور ظرفیت سازی اجتماعی و جامعه پذیری بحران آب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، ارائه الگویی راهبردی برای ظرفیت سازی اجتماعی و جامعه پذیری مردم نسبت به مسائل بحران آب است. بدین منظور در پارادایم تفسیری مبتنی بر روش شناسی کیفی، از روش نظریه داده بنیاد رویکرد سیستماتیک استراوس و کوربین (1988) استفاده شده است. 33 مصاحبه عمیق و نیمه ساختاریافته با استفاده از نمونه گیری نظری و فن گلوله برفی با کارشناسان در حوزه های آب، علوم اجتماعی و ارتباطات و رسانه انجام شد. برای ارزیابی اعتبار، مصاحبه شوندگان تفسیر مصاحبه ها را تأیید کردند و در پایان خلاصه ای از الگوی صورت بندی شده به چند نفر از استادان، ارائه و نظرهای آنها برای اصلاح و تعدیل جمع آوری شد. مقوله هسته ای پژوهش «ظرفیت سازی اجتماعی» نام گرفت. شرایط علی در جامعه پذیری بحران آب شامل ضعف علمی و آموزشی، نبودن خبرگی، نداشتن تعهد در مسئولیت، توانمندنکردن افکار عمومی، بی اعتمادی، پنهان کاری و دروازه بانی سلیقه ای، نبودن دموکراسی رسانه ای، سیاست گذاری نامناسب رسانه ای، وجود نارضایتی اجتماعی، سرمایه اجتماعی پایین، گذار از سنت به مدرنیته و توان ارتباطی پایین بود. همچنین راهبردهای پژوهش عبارت اند از: ایجاد رسانه های خصوصی، اعتمادآفرینی، ارتقای سرمایه اجتماعی، اجتماعی کردن بحران آب و افزایش مطالبه گری، خلق گفتمان و احیای فرهنگ منزلت آب، تعامل با رسانه ها، ایجاد نظام تشویق و تنبیه، آموزش و افزایش سواد آبی، رویکرد علم محور، استفاده از تاکتیک های رسانه ای، انتخاب رسانه اثرگذار و برقراری ارتباطات اثربخش که در سه مرحله کدگذاری به دست آمد.