خانواده یک نظام اجتماعی است که رسما در همه جوامع پذیرفته شده و توسعه یافته است. در حقیقت مفهوم ساخت اجتماعی در انسان شناسی غالبا با مفهوم ساخت خانواده و خویشاوندی همراه است. نابسامانی سازمان خانوادگی یا گسیختگی آن را می توان به عنوان شکستن واحد خانوادگی یا گسیختگی ساخت نقش های اجتماعی به علت قصور یا ناتوانی یک یا چند عضو خانواده در اجرای نقش های خود تعریف کرد. طلاق یکی از انواع گسیختگی خانواده است که آمار آن در جامعه ایران طی سال های گذشته تا به امروز رو به فزونی گذارده و بالطبع آسیب هایی را نیز در جامعه به دنبال داشته است. پژوهش حاضر به کارفرمایی سازمان ملی جوانان، به بررسی این پدیده طی سالهای 1383-1375 در جامعه ایرانی در سنین (92-51) سالگی با هدف شناسایی عوامل موثر در بروز پدیده طلاق از ابعاد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، فردی و شخصیتی و عوارض ناشی از این پدیده در خانواده ها به منظور انجام برنامه ریزی های لازم در سطح کلان جامعه صورت گرفته است. در این نوشتار همچنین به چگونگی ارتباط موضوع در راستای وظایف پلیس پرداخته شده و در پایان با توجه به نتایج حاصله، راهکارهایی پیشنهاد شده است که در کاهش طلاق نقش موثری ایفا می کند.
فرهنگ سازمانی از جمله مهم ترین عناصر هر سازمانی است که با اندیشه، احساس و عمل اعضا عجین شده و هر گفتار، پندار و رفتاری از آن رنگ می پذیرد و جهت می گیرد. به وضوح دو گونه از فرهنگ سازمانی (رسمی و غیررسمی) از یکدیگر قابل تمایز است. در حالی که فرهنگ سازمانی به معنای رسمی آن به قوانین، مقررات، آیین نامه های مکتوب رسمی اشاره دارد، فرهنگ سازمانی غیررسمی شامل اصول و باورها مشترک غیررسمی اعضاست، که در درون سازمان اخلاقی شده است. صرفه نظر از وجوه اشتراک و افتراق این دو فرهنگ، چنین به نظر می رسد آنچه که در نهایت به اعضا انرژی و حرارت لازم برای سازگاری با محیط بیرونی و یکپارچگی درونی را فراهم می سازد، فرهنگ سازمانی غیررسمی است. از این رو هدف اصلی مقاله، توضیح این بخش از فرهنگ سازمانی است. بنابراین مقاله بر خلاف پنداشته های قبلی که اساسا فرهنگ سازمانی به معنای رسمی آن را می پذیرفت و به بررسی تاثیرات آن می پرداخت، تاکید خود را به بررسی فرهنگ سازمانی پلیس به معنای غیررسمی آن گذارده و عناصر رسمی فرهنگ این سازمان را کمتر مورد توجه قرار داده است. اما بن مایه اصلی مقاله معرفی عناصر فرهنگ سازمانی غیررسمی پلیس با تاکید بر مدل های کلوکن، اشترتبک، شاین، ترومپنارس، هافستد، پارسونز، و تری یاندیس و مفاهیم بنیادی زبان، ماهیت روابط انسانی در سازمان، روابط سازمان با محیط، و ماهیت فعالیت ها انسانی است.به هر حال محتوی کلی مقاله شامل تعریفی از فرهنگ سازمانی و اهمیت آن، سپس انواع فرهنگ سازمانی، جایگاه و نسبت های میان هر یک از آن دو در سازمان است. با این حال بدنه اصلی مقاله به نمونه هایی از ویژگی ها و عناصر فرهنگ سازمانی غیررسمی پلیس، اختصاص یافته که به مدد آن نظریه پردازان و مفاهیم یاد شده شرح و بسط یافته است.
در عصر حاضر محیط های کاری دستخوش تغییرات پی در پی و گسترده ای هستند. سازمان ها جهت سرعت عمل در فعالیت ها، اثربخش و انعطاف پذیری بیشتر مجددا طراحی می شوند. ورود رایانه، اینترنت و فناوری اطلاعات کارکرد سازمان ها از جمله پلیس را تغییر داده و در حال شکل دادن دوباره به موضوعات انگیزشی رفتار سازمانی، رهبری و طراحی کار هستند. این مطالعه با هدف بررسی رفتار سازمانی در پلیس الکترونیکی به چگونگی تاثیر رویکرد مورد نظر بر رفتار سازمانی و دگرگونی های حاصل می پردازد.مطالعه با روش مروری از نوع تشریحی و با مراجعه به کتب، مقالات و سایت های مرتبط انجام شد که از میان منابع حاصله 22 منبع مبنای کار قرار گرفت.تاثیرات فن آوری اطلاعات نوع جدید از پلیس تحت عنوان پلیس الکترونیکی با تغییراتی در عرصه های مخلتف سازمانی از قبیل تجهیزات، شیوه های جدید اجرای ماموریت و رویه های مدیریتی از جمله رفتار سازمانی را به وجود آورده است پلیسی که قادر است با استفاده از شالوده و زیرساخت های اطلاعاتی مناسب، حوزه ماموریتی خود را از راه دور نظارت نموده و ویژگی هایی مانند سرعت، دقت و تخصص را در پاسخ گویی به شهروندان کسب کند. تغییرات عرصه رفتار سازمانی در سه سطح فرد، گروه و سازمان تقسیم می گردد و در هر سطح مباحثی به شرح ذیل اهمیت مضاعف دارند.الف- سطح فرد: احساسات، انگیزش، اخلاق و خلوت تنهایی افراد؛ب- سطح گروه: ارتباطات، تصمیم گیری، رهبری و اعتمادسازی؛ج- سطح سازمان: ساختار و حیطه نظارت، طراحی شغل و تامین، حفظ و آموزش منابع انسانی.
رویکرد «پلیس جامعه محور» در یکی دو دهه گذشته نه تنها به لحاظ تئوریک بلکه به لحاظ تجربی نیز رشد قابل توجهی داشته است و به جرات می توان گفت یکی از مهم ترین ملاک های اثربخشی و کارایی «پلیس جامعه محور» توانایی آن در کاهش احساس ناامنی شهروندان است. به لحاظ نظری با توجه به اتخاذ رویکرد پایین به بالا و شکل دهی و ارتقای سرمایه اجتماعی و از طریق شناسایی و پیشگیری از وقوع جرم و توجه به دیدگاه های شهروندان، «پلیس جامعه محور» می تواند به افزایش رضامندی، احساس امنیت و در نهایت کیفیت زندگی آن ها کمک کند. از لحاظ تجربی نیز شواهد حاکی از آن است که پیاده سازی برنامه های «پلیس جامعه محور» و آگاهی شهروندان شده است، با این حال به دلیل پیچیدگی موضوع «ترس از جرم» و «احساس ناامنی» بعضا نتایج متناقضی نیز حاصل گردیده است.در این مقاله پس از مقدمه ای کوتاه، به بررسی احساس امنیت و برخی نظریه های تبیین کننده آن، از جمله «پلیس جامعه محور» پرداخته می شود. بخش دوم مقاله نیز به «پلیس جامعه محور»، تعاریف، ابعاد و مولفه ای و نقشی که این رویکرد نسبتا جدید در افزایش ضریب امنیتی شهروندان می تواند داشته باشد، اختصاص دارد.
نهادهای واسط، نقش تنظیم کننده رابطه و تعاملات بین مردم و حاکمیت را به طور متقابل ایفا می کنند. و به نوعی خواسته ها و انتظارات مردم را به حاکمیت منتقل می سازند و یک نوع ارتباط سازمان یافته و متشکل را بین این دو وجه پدید می آورند. به این معنا که نهادهای واسط، افزایش دهنده عمر نظام سیاسی و به وجود آورنده سطح بالایی از ثبات و امنیت می باشد.در این مقاله، ضمن ارایه مدل تعاملی از ساختار سیاسی دو وجهی (حاکمیت و مردم) به ساختار سه وجهی (حاکمیت، نهادهای واسط و مردم)، به کارکردهای نهادهای واسط در جوامع جدید که یکی از ابعاد مهم در امنیت اجتماعی می باشد، اشاره شده است و با معرفی شیوه مطلوب تولید امنیت اجتماعی و تمایز بین دو نوع نهاد سرکوب و واسط، به کلیت ساختار سیاسی جامعه به عنوان یک پیکرده پرداخته که با شکل گیری حاکمیت سیاسی از درون مردم و به نمایندگی از مردم، این نهادهای واسط هستند که می توانند برای مردم، جامعه و حاکمیت سیاسی تولید امنیت نمایند.همچنین تلاش شده است که از شرایط جدید و پیچیدگی های جهان امروز و جوامع، درک جدیدی صورت پذیرد که لزوم توجه به بازسازی ساختار سیاسی و استفاده از مصالح اجتماعی در این ساخت جدید، امر ضروری است.