در جریان بخشی از فتوحات اعراب مسلمان که معطوف به نواحی شمال آذربایجان بود، آن ها با کوه های قفقاز که مانع طبیعی مهمی بود، برخورد کرده و با خزرها و سایر اقوامی که تحت سیطره امپراتوری خزر بودند، مواجه گشتند. خزرها، قومی ترک زبان و دارای پایگاه و خاستگاه قبیله ای و عشیره ای رو به شهرنشینی بودند که در این زمان مثل اعراب در مسیر تشکیل امپراتوری جدید و نوپا قرارگرفته بودند. روابط و مناسبات میان اعراب و خزرها در شکل جنگ ها و لشکرکشی های فصلی و دوره ای از دوره خلیفه دوم شروع گشت. مناسباتی که تا یک قرن آینده در دو سوی شمال و جنوب کوه های قفقاز، به صورت جنگ های مکرر و بی سرانجام ادامه یافت. هرچند مسلمانان در مقاطعی دارای پیشروی هایی موقت در قلمرو خزرها بودند، اما وجود موانع طبیعی چون سلسله جبال «قبخ»(قفقاز) و برقراری تشکیلات منسجم در سازمان حکومتی خزرها و اتحاد میان دولت های خزر و بیزانس، از موانع عمده فراروی مسلمانان در پیشروی به سمت شمال قفقاز بود.
در سال 224م، با روی کار آمدن اردشیر بابکان به عنوان شهریار جدید ایران، حکومت جدید ساسانیان موجودیت یافت. از همان آغاز، در سیاست خارجی وی، نشانی از سازش و مدارا در مقابل امپراتوری روم مشاهده نمی شد. ریشه این مناسبات خصمانه با همسایه غربی، به زمان اشکانیان بازمی گشت؛ اما اردشیر بابکان با مطرح کردن بازپس گیری مرزهای اجداد خود که اکنون در دست امپراتوری روم بود، ماهیتی ایدئولوژیک به این منازعات داد. این مسئله امکان هرگونه توافق پایدار مرزی را که با رضایت دو طرف باشد، تقریباَ غیرممکن می کرد؛ ازاین رو، مناسبات مرزی دو قدرت را جز در دوره هایی گذرا، می توان پرده ای از جنگ های پی درپی نامید. با وجود این، قرن پنجم میلادی در این پرده، یک استثنا به شمار می رفت که باید آن را قرن آرامش در مناسبات مرزی دو قدرت نامید. پژوهش حاضر بر آن است تا به بررسی شاخص های تأثیرگذار، بر سیاست های مرزی ساسانیان و امپراتوری بیزانس، در قرن پنجم میلادی بپردازد. بر اساس موضوع، روش و انجام کار در این پژوهش، روش توصیفی تحلیلی و بر پایه مطالعات کتابخانه ای است. آنچه در پایان نوشتار می توان از آن نتیجه گرفت این است: آرامشی که در مرزهای دو قدرت برقرار بود معلول اوضاع نابسامان دربار ساسانی، گرفتاری ساسانیان در مرزهای شرقی خود و همچنین گرفتاری بیزانس در مرزهای شمالی خود، به واسطه تهاجم اقوام صحراگرد، بود.
آنتوان فوک یکی از سه زنِ بنیانگذار ""جنبش آزادی زنان"" در فرانسه در این مصاحبه از تجارب خود، مراحل و دیدگاه ها و مشکلات مختلفی که مبارزات زنان از آن گذشتند صحبت می کند. او هم اکنون نیز در مقام نماینده پارلمان اروپا بر پیوند عمیقی که میان دموکراسی و مسائل زنان وجود دارد تأکید می کند.
مدارس و آموزش مدرسه ای در دوره کلاسیک عثمانی، هم از نظر کمی و هم از لحاظ کیفی، رشد و پیشرفت چشمگیری پیدا کرد و با تأسیس مدارس صحن ثمان فاتح (875 ق) و سپس مدارس سلیمانیه (965 ق)، به اوج شکوه خود دست یافت. بیتردید، عوامل متعددی در بروز این پدیده تاریخی و آموزشی ـ فرهنگی نقش داشتند. نیاز دولت عثمانی به توسعه تشکیلات دیوانی و قضایی و تأمین نیروهای متخصص این نهادها، موجب اهتمام سلاطین عثمانی به تأسیس مدارس متعدد گردید. ثبات سیاسی و اوضاع مساعد اقتصادی، زمینه و امکان سرمایه گذاریهای کلان در راستای گسترش مدارس را فراهم آورد. عوامل دیگری چون رواج سنت وقف، مهاجرت علمای برجسته از دیگر نقاط جهان اسلام به قلمروی عثمانی و سیاست دولت عثمانی در حمایت از تسنّن فقاهتی و مدرسه ای به سهم خود، موجب گسترش هر چه بیشتر مدارس در قلمروی عثمانی در دوره کلاسیک شد.