از وقایع مهم سدة پنجم هجری قمری در منطقة شامات، شکل گیری امارت های محلی در بخش های مختلف است. یکی از این امارت ها به نام بنی مرداس است که از سال 414 تا 472 هجری قمری بر شهر حلب و بخش هایی از شهرهای اطراف آن حکم راندند و با حمایت و تشویق دانشمندان و بزرگان شیعه، سبب نشر تشیع در حلب و پیرامون آن شدند.
در این مقاله ضمن گزارش چگونگی به قدرت رسیدن حکومت شیعی مرداسیان، وضعیت تشیع و شیعیان حلب در این دوره و چگونگی تعامل و برخورد امرای بنی مرداس با علما، فقها و شعرای شیعی بررسی شده است.
به منظور بررسی نقش سیاسی و اجتماعی زنان در عصر دوم عباسی (334 ـ 232 ق)، به ویژه عصر خلیفه مقتدربالله (320 ـ 295 ق) و نیز نقش زنان در سقوط خلافت وی، مطالعه زندگی ام المقتدر اهمیت به سزایی خواهد داشت. ازاین رو مقاله برآن است تا ضمن بازنمایی زندگی ام المقتدر، تا حدودی اوضاع سیاسی دوران خلیفه مقتدربالله مورد بررسی قرار دهد.
در این تحقیق، پاسخ به برخی سؤالات اهمیت بیشتری خواهد داشت؛ از جمله: چگونه ام المقتدر توانست به مقام مادر خلیفگی دست یابد؟ چگونه وی در مسائل سیاسی خلافت مقتدربالله ایفای نقش می کرد؟ چه عاملی سبب دخالت وی در امر قضاوت می شد؟ ثروت وی چگونه تأمین و در چه راهی صرف می شد؟
روش تحقیق در این مقاله، روش تاریخی با رویکردی اجتماعی، مبتنی بر بهره گیری از اطلاعات منابع، مقایسه آنها با یکدیگر و تحلیل متون می باشد.
یافته های این پژوهش گویای آن است که نحوه دخالت ام المقتدر، به صورت های مختلف بوده به ویژه آنکه مقاصد شخصی و سیاسی در آن نقش تعیین کننده داشته است.
پیدایش اسلام در شبه جزیره عربی معلول عوامل اجتماعی، اقتصادی، جغرافیایی و ... است که از دید مورخان مغفول نمانده است. برخی فقط تکیه بر یکی از عوامل دارند که موجب لغزش در استنتاجات بعدی خود شده اند. در این میان شرق شناسان روسی در دوره اقتدار شوروی (1917-1990) بیشتر تکیه بر عوامل اقتصادی-اجتماعی کردند. از جمله این شرق شناسان پطروشفسکی است که در زمینه ایران و اسلام تالیفات ارزشمندی نگاشته است. در این مقاله نویسنده سعی دارد زمینه های اجتماعی و اقتصادی پیدایش اسلام در شبه جزیره العرب را از دیدگاه پطروشفسکی شرق شناس روس را مورد بررسی قرار دهد. از سوی دیگر تلاش می کند دیدگاه های پطروشفسکی و رویکردهای مارکسیستی ایشان را مورد نقادی قرار دهد.
تحولات اخیر عراق، یکى از عوامل مهم گسترش مطالعات مربوط به آن از آغاز تشکیل دولت ملى و حتى قبل از آن و اثرات آن بر تاریخ سیاسى و اجتماعى کشور است. در این مقاله تلاش شده است از یک سو نقش علماى دین و نخبگان شیعى در انقلاب سال بیست (1920) عراق و تشکیل اولین دولت ملى عراق مورد بحث و بررسى قرار گیرد و از سوى دیگر نمونه هایى از طرد و محرومیت آنان در طول تاریخ، حتى پس از انقلاب سال بیست، از مناصب سیاسى و حکومتى و مسلط کردن اقلیت اهل سنت بر اکثریت شیعیان مطرح گردد.
در شرایط کنونى، تحول اساسى در حاکمیت عراق و دستیابى شیعیان به قدرت سیاسى، با کمک امریکا به وجود آمده است که على رغم ضرورت اجتماعى ـ سیاسى بودن، از شکنندگى ویژه اى نیز برخوردار است. شکنندگى مزبور از آنجا ناشى مى شود که شرایط کنونى تا اندازه زیادى به درجه وابستگى حکومت جدید به امریکا و پذیرش خواسته هاى آن بستگى دارد.