فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۵۸۱ تا ۲٬۶۰۰ مورد از کل ۷٬۷۲۴ مورد.
حوزه های تخصصی:
نخستین بیانیه ریاست وزرائی سیدضیاءالدین نخست وزیر کودتای 1299 ش
حوزه های تخصصی:
اسنادی نویافته از دبستان علمی فرهنگ همدان
حوزه های تخصصی:
تاریخ ایران در مصر
حوزه های تخصصی:
نگاهی کوتاه به چند پی نوشته و کتیبه از میان رودان
حوزه های تخصصی:
دریای کاسپی
نقشهای مهم از ایران عصر صفوی موجود در آرشیو عثمانی
حوزه های تخصصی:
حوضه آبریز ابهررود در دوره مس و سنگ: مروری بر استقرارهای دالمایی حاشیه شمال غربی مرکز فلات ایران(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
فرهنگ و سنت سفالگری دالما طی نیمه دوم هزاره پنجم ق.م در بخش های زیادی از شمال غرب و غرب ایران گسترش یافت. با این حال، شواهد اندکی از گسترش و نفوذ این سنت به بخش های شرقی تر شمال غرب کشور و مرکز فلات ایران به دست آمده است. حوضه آبریز ابهررود در میان سه حوزه مهم فرهنگی جغرافیایی شمال غرب، غرب و مرکز فلات ایران واقع گردیده است. طی بررسی این منطقه ۱۲ محوطه با بقایای دوره فرهنگ دالما شناسایی و مطالعه شد. محوطه های شناسایی شده به احتمال همگی روستاهای کوچکی هستند که تماماً در کنار یک منبع آب و اغلب در میان ارتفاعات و یا حاشیه دشت میانکوهی ابهر واقع شده اند. بر اساس مکان گزینی استقرارها محوطه های این دوره به احتمال روستاهای کوچکی متعلق به اجتماعات کوچرو و نیمه یکجانشین بوده اند که درفاصله حوزه شمال غرب و غرب ایران در تردد بوده اند. اهمیت این پژوهش از این رو است که می تواند آگاهی های ارزشمندی از فرهنگ ها و سنت های شرقیِ شمال غرب، شمال شرقی غرب ایران و فرهنگ های غربی مرکز فلات ایران و ویژگی ها و شاخصه های فرهنگی این حوزه ها را (تفاوتها وتشابهات) در منطقه ای کوچک اما مهم در اختیار قرار دهد.
توصیف، طبقه بندی و گونه شناسی سفال دوره اشکانی شهرستان قروه (کردستان)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۶ پاییز و زمستان ۱۳۸۸ شماره ۱۲
85-104
حوزه های تخصصی:
منطقه قروه در جنوب شرق استان کردستان به دلیل موقعیت جغرافیایی و شرایط خاص زیست محیطی و نیز قرابت جغرافیایی با مراکز استقراری مهم دوره اشکانی شمال غرب و غرب ایران، دارای آثار و استقرارهایی از آن دوره است. طی بررسی های میدانی انجام شده مشخص گردیده که بیشتر محوطه های اشکانی این منطقه بقایای استقرار های کوچکی هستند. این مقاله در پی آن است تا بر اساس توصیف، طبقه بندی و گونه شناسی سفال های اشکانی به دست آمده از این منطقه به افزایش اطلاعات ما در مورد وضعیت فرهنگی این منطقه در دوره اشکانی کمک نماید. بر اساس مطالعات انجام گرفته، سفال های این منطقه شامل سفال هایی با نقوش طنابی، خمره های ذخیره آذوقه و سفال شاخص دوره اشکانی یعنی سفال جلینگی هستند. فرم بیشتر این سفال ها را انواع کاسه، پیاله، کوزه و خمره، دیگ و دیگچه تشکیل می دهد. از تزئینات شاخص به کار رفته بر روی این سفال ها می توان به نقوش کنده به صورت خطوط مواج و موازی و نوعی تکنیک منحصر به فرد ترصیع کاری (نگین کاری) اشاره کرد. بر اساس نتایج این مطالعه می توان گفت سفال های اشکانی منطقه قروه، ضمن دارا بودن برخی ویژگی های بومی- محلی، عمدتاً همانند نمونه های مکشوفه از مکان هایی چون بیستون، نوشیجان، هگمتانه، قلعه ضحاک، قلعه یزدگرد، معبد خورهه، کنگاور و دره های اسدآباد، پاوه، مریوان، ثلاث باباجانی و بیشتر مناطق غرب کشور است.
حکومتگران و تحولات مذهبی آذربایجان (از برافتادن ایلخانان تا برآمدن صفویان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در فاصله زوال ایلخانان تا پیدایش صفویان بر اثر تحولات مختلف سیاسی، اجتماعی و مذهبی، به تدریج نفوذ مذهب اهل سنت در ایران، از جمله آذربایجان روی به کاهش نهاد. از این رو، مقارن تشکیل دولت صفوی، وضع مذهبی آذربایجان، برای تغییر مذهب مساعدتر بود. در کنار این تحول، دولت های مختلف حاکم بر آذربایجان در این دوره، نه تنها سیاست های مذهبی متعصبانه ای در حمایت از تسنن اتخاذ نکردند، بلکه جلایریان و قراقویونلوها، تا بدان حد با شیعیان همدلی نشان دادند که از آن ها به عنوان دولت های شیعی یاد می شود. در این پژوهش، سعی شده با ارایه تصویری از روند تحولات مذهبی در آذربایجان، چگونگی فراهم آمدن زمینه های تحول مذهب از تسنن به تشیع در این خطه در دوره مذکور، تبیین گردد.
علامه قطب الدین شیرازی (حکیم موسیقی شناس و طبیب قرن هفتم هجری)
حوزه های تخصصی:
معرفی نسخههای دستنوشت طب گیاهی و سنتی (شماره دوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعه و توصیف آجرهای لعابدار مکشوفه از سه فصل کاوش محوطه ربط ۲(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۶ بهار و تابستان ۱۳۸۸ شماره ۱۱
47 - 68
حوزه های تخصصی:
تپه شماره ۲ ربط سردشت در استان آذربایجان غربی و در کناره شرقی رودخانه زاب کوچک قرار گرفته و تا کنون سه فصل از کاوش باستان شناسی آن می گذرد. موقعیت تپه شماره ۲ ربط در بخش جنوب غربی حوزه سرزمینی مانا و متأثر از دو حوزه امپراتوری آشور و اورارتو و تأثیر و تأثرات این حکومت ها بر یکدیگر و آشنایی با زوایای تاریک این قدرت ها در شمال غربی ایران، بر جنبه های باستان شناختی مطالعات و پژوهش ها در تپه ربط ۲ می افزاید. ماحصل سه فصل پژوهش در این محوطه دستیابی به مدارک سفالی، آجری و معماری است که برخی از آن ها برای اولین بار در شمال غربی ایران به دست می آیند. در این بین، آجرهای لعابدار محوطه ربط سردشت که نمونه های مشابه آن ها پیشتر از تپه قالایچی بوکان به دست آمده، جایگاه مهمی در زمینه مطالعات هنری، فنی و بازشناسی جنبه های مذهبی، سیاسی و اجتماعی ساکنان این محل دارند. آن چه به اهمیت این آجرها می افزاید وجود نمونه های کتیبه دار لعابداری است که ترجمه آن حکایت از نام خدایان، سرزمین و ایالتی مانایی دارد. بی تردید شناخت جامع الاطراف آجرهای مکشوفه با عنایت به این که کاوش در این محوطه سال های نخستین خود را می گذراند، می تواند مبنای مناسبی جهت طبقه بندی علمی این یافته های ارزشمند باشد.
نخستین گزارش بلدیه تهران
حوزه های تخصصی:
مبانی علم تاریخ در تفکر و صاف
حوزه های تخصصی:
کتاب تجزیه الامصار و تزجیه الاعصار، مشهور به تاریخ وصاف، تألیف عبدالله شیرازی، مقلب به وصاف الحضره، یکی از مهم ترین متون تاریخنگاری ایرانی است.این اثر، افزون بر اخبار تاریخی، دیدگاه های مؤلف درباره ی اصول و مبانی دانش تاریخ را نیز در بردارد.این نوشتار می کوشد از خلال سبک تاریخنگاری و صاف و همچنین اشارات مستقیم و غیرمستقیم او، به دیدگاه هایش در این زمینه دست یابد.برای تحقق این هدف، پرسشس چنین مطرح شده است:دیدگاه های معرفت شناسانه ی وصاف شیرازی درباره ی مبانی علم تاریخ چیست و چه تأثیری در روش تاریخنگاری وی داشته است؟در پاسخ به این پرسش فرضیه ای نیز ارائه شده است:بینش معرفت شناسانه ی وصاف شیرازی دربارهی مبانی علم تاریخ، سبب اتخاذ روش علی، انتقادی، بر پایه ی بی طرفی تاریخی شده و تاریخنگاری وی را از سطح یک واقعه نگاری به سطحی نزدیک به تاریخنگاری علمی ارتقاء داده است. در این مقاله ضمن مروری بر زندگینامه ی وصاف شیرازی از دیدگاه های او درباره ی چیستی تاریخ، فایده و هدف معرفت تاریخی و ملاحظات روش شناختی در اثر او سخن رفته است.وصاف به علم بودن معرفت تاریخی باور داشته و تاریخ را از اقسام حکمت دانسته است.او در روش تاریخنگاری خود به دو رویکرد انتقادی و علی توجه داشته و کوشیده است با رعایت بی طرفی تاریخی، این دو رویکرد را در تاریخ خود به کار بندد.بدینسان او از واقعه نگاری محض فاصله گرفته و بینش تاریخی را از مرزهای سنتی و رایج آن فراتر بوده است