از قرن هفدهم میلادی، ارامنه در ایران، از نظر تجاری و اقتصادی، همچنین فرهنگی و هنری تاثیرات مهم و اساسی بجای گذاشتند. این مقاله، با استفاده از روش توصیفی تحلیلی و با نگاهی به تاریخ نقاشی ارامنه ایران به تبیین جایگاه میناس؛ نقاش ارمنی قرن هفدهم میلادی، در نقاشی ایران پرداخته است. یافته های این مقاله، گویای این مطلب است که میناس به عنوان یک نقاش ایرانی ارمنی در ورود نقاشی اروپایی به ایران، چهره نگاری های بزرگ اندازه با رنگ روغن، تعلیم استاد رضا عباسی و تاکید او بر حضور نقاشی در زندگی اجتماعی، شخصیتی موثر در تاریخ نقاشی ایران به شمار می رود. هدف این مقاله بررسی جایگاه این نقاش گمنام، در تاریخ نقاشی ایران و آگاهی از توانمندی ها و تاثیرات او در شکل گیری نقاشی ایران در قرن هفدهم می باشد.
شروع حکمروائی صفویه بیش تر با نظر به رسمیت یافتن تشیع، تمرکز و یکدست شدن حاکمیت سیاسی و درگیری با عثمانی و ازبکان مورد مطالعه قرار می گیرد. اما افراد و گروه های مختلفِ درون قلمرو صفوی، چگونه با شرایط جدید مواجه شدند و سیاستهای حکومت صفوی چه عاقبتی برای آنها رقم زد؟ تا آنجا که به موضوع ما مربوط می شود، از همان آغاز سادات به طور وسیع از سوی حکومت در مناصب رسمی بکار گرفته شدند، حتی منصب صدارت به انحصار آنها درآمد. اما شیوخ صوفیه چون در امور معنوی و برخی در حوزه قدرت دنیوی، رقیب بالقوه شاه صفوی تصور می-شدند، چندان مورد اعتماد نبودند. رسمیت یافتن تشیع باعث شد هرکسی به صرف باورهای غیر شیعی اش عنصری مشکوک تلقی شود، بویژه که عثمانی و ازبکان همواره باورهای مذهبی را توجیه کننده درگیری های نظامی خود با صفویه می دانستند. با این مقدمات، هدف این مقاله پی گیری تحولاتی است که خاندان لاله در دوران پرآشوب قرن دهم، در جامعه صفوی از سر گذرانده اند. آنها از خاندان های سرشناس تبریز در قرن دهم و برخوردار از امتیاز سیادت بودند. بزرگ این خاندان، بدرالدین احمد، شیخی صوفی از سلسله کبرویه و خلیفه سید عبدالله برزش آبادی در آذربایجان بود. پدرش مرید خواجه علی صفوی بود و یکی از پسرانش مدت کوتاهی صدارت شاه اسماعیل را داشت. سادات لاله در نیمه دوم قرن دهم، به تسنن متهم بودند و احتمالاً به همین سبب مورد سوءظن قرار گرفته و به اصفهان تبعید شدند. مجموعه اینها نشان می دهد مطالعه موردی تاریخچه این خاندان تا چه حد می تواند ما را در فهم تحولات این دوره یاری دهد.
صفویان از جنبه های مختلفی در روند عمومی تاریخ ایران تحول و دگرگونی ایجاد کردند.بازسازی سیاسی در چارچوب جغرافیایی تاریخی ایران و به کارگیری مذهب شیعه که مذهب رسمی بود، دو اقدام سرنوشت ساز محسوب می شد.این اقدامات خطیر مشکلات داخلی و برون مرزی همراه بود.صفویان در مرزهای شمال شرق و تمامی مرزهای غربی برای تثبیت موقعیت سیاسی و مذهبی خود ناچار بودند دو رقیب جدی را متوقف نمایند؛ ازبک ها در شمال شرق در پی تداوم راه پیشینیان خود در دشت های آسیای مرکزی بودند که هر از چندگاه خراسان و سپس تمامی ایران را در معرض تهاجم قرار می دادند.بنابراین صفویه می باید به این روند خاتمه دهند.در مرزهای غربی نیز عثمانی ها به دنبال بلعیدن تمام سرزمین های اسلامی بودند که به طور طبیعی ایران را نیز دربر می گرفت؛ به همین دلیل صفویان در این بخش نیز کار دشواری پیش رو داشتند.همین روند به بروز جنگ های دامنه داری در هر دو عرصه منجر گردید و صفویه با اتکا بر توانمندی نظامی و ایدئولوژی پرتحرک خود در مقابل آن ها ایستادند.در این میان دمیدن روح باورمندی و شجاعت در نظامیان به منظور متوقف کردن مهاجمان بسیار مهم بود.بی شک، صفویان برای رسیدن به مقاصد خوداز توان تبلیغاتی بالایی بهره بردند تا علاوه بر تأثیرگذاری فزاینده بر سپاهیان خود، گام هایی را برای تخریب شرایط روحی- روانی نظامیان مقابل بردارند.پرسش های محوری این نوشتار این است که؛ صفویان در درگیری های برون مرزی خود از چه شیوه هایی بهره می جستند؟تاکتیک ها و تکنیک های تبلیغاتی آن ها بر چه اصولی استوار بود؟پژوهش حاضر در پی پاسخ و تبیین و تحلیل محورهای عمده تبلیغاتی صفویه در عرصه جنگ با عثمانی ها و ازبکان است.
یکی از مشکلات جدّی حکومت صفویه در روابط خارجی و حتی امور داخلی، تنش ها و جنگ های متعددش با ازبک ها در شرق بود. مشکل صفویان با ازبک ها، شاید جدّی تر از مشکل آن ها با عثمانی ها بود؛ چراکه نبرد با عثمانی ها، که دارای قرارگاه های نظامی مشخصی بودند، آسان تر از نبرد با ازبک ها بودکه به محض نزدیک شدن ارتش صفوی عقب می نشستند و جنگ های غافل گیرانه ای رقم می زدند. از سوی دیگر، به علّت استقرار پایتخت صفویه در تبریز و قزوین، دسترسی سریع به مرزهای غربی امکان پذیرتر از مرزهای شرقی بود. در هر حال، مسئله ی ازبک ها که بزرگ ترین دردسرها را برای صفویه فراهم آوردند، درخور ریشه یابی است. ریشه ی اصلی اختلافات ایران و ازبک ها در هاله ای از علل و عوامل گوناگون پنهان مانده است. بی تردید، تمایل ازبک ها به گسترش قلمرو و تحصیل سرزمین ها و مراتع جدید و آباد، علّت اصلی یورش های ازبکان به خراسان بود.
تحقیق حاضر در خصوص علل حملات ازبک ها به ایران عصرصفوی، به روش توصیقی - تحلیلی و از طریق مطالعه ی منابع اصلی تاریخ نگاری و اسنادی این دوره انجام پذیرفته است.